#خاطرات_شهدا
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
برای یکی از عملیات ها آماده
می شدیم.
علی هاشمی اومد و مسئولیت
ها رو مشخص کرد
سید حمید شد مسئول گردان در
منطقه دهلاویه 👌
یادم هست که فرمانده بود و با
بچه ها می رفت کانال می کند
گفتم : سید بچه ها که هستند،
چرا شما ...
می گفت : بچه ها هستند، اما
خسته شدند
خوب یادمه اون روزها گرما بیداد
می کرد و پشه ها نیش های بدی
می زدند ... کمتر کسی توی این
شرایط طاقت می آورد
سید فرمانده بود اما وقتی
دشمن جلو میومد، جواب پاتک
دشمن رو می داد، آرپی جی زن
خوبی بود از بس آرپی جی زده
بود از گوشش خون میومد ☝️
اسمش فرمانده گردان بود ولی
با بلدوزرچی ها، با بچه های
شناسایی، با بچه های لجستیک،
با بچه های تدارکات بود و به همه
کمک می کرد
باسردار ناصری برای شناسایی
منطقه جلو می رفت
علی هاشمی گفته بود خودتون
جلو نرید، فقط ناظر باشید
ولی سید قبول نمی کرد
می گفت : چطور به بچه ها بگم
برید جلو و خودم نرم؟
برای همین جلو تر از بقیه در
عملیات های سخت پیش قدم
می شد.
حتی یک لحظه هم آرامش و
سکون نداشت ...
بار ها دیدم که حتی در حال
راه رفتن داره غذا می خوره
انگار خستگی ناپذیر بود 😊✌️
#شهید_سید_حمید_میر_افضلی
🍃
🍃🍃 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔸#مجروح شده بود 😱
هم چشماش کم سو شده بود هم پاش زخمی شده بود
درد چشماش رو ازمون #پنهون می کرد
حمید در حدی چشماش کم سو شده بود که جایی رو نمی تونست ببینه😧 و برای راه #رفتن به دیوار دست می گذاشت و حرکت می کرد
🔹اما نه به ما #چیزی می گفت نه می گذاشت ما چیزی بفهمیم‼️
تا صدایی می شنید دستش رو از #روی دیوار بر می داشت و نمیذاشت ما بفهمیم توی چه وضعیتی #قرار داره 😞
🔸یادم میاد قتی که از #جبهه آوردنش زود اتاق رو براش گرم کردم و نشستیم به صحبت #کردن 👥
یک وقت متوجه شدم حمید #همینطور که نشسته خوابش برده😴
یک پتو #آوردم و انداختم روش، جوری که بیدار نشه و خودم هم کنارش خوابیدم
از چهره اش داد می زد که چقدر #خسته و کوفته اس 🤕
🔹بعد از 2 ساعت از شدت #سرما بیدار شدم.
زمستون بود🌨 اما دیدم حمید داخل اتاق نیست
رفتم دم پنجره دیدم#باپای برهنه وایساده توی حیاط و نماز شب می خونه😳
🔸توی #قنوت بود و با حالتی عجیب گریه می کرد و #الهی_العفو می گفت😭
نشستم پشت پنجره و #نمازش رو تماشا کردم ... به حالش قبطه می خوردم😔
🔹با بدن #مجروح تو اون هوای سرد داشت استغفار می کرد 👌
حمید کسی بود که همه ی #زندگیش وقف خدا بود و می خواست جانش رو #تقدیمش کنه ... 🕊
#راوی_برادر_شهید
#شهید_سید_حمید_میر_افضلی
🕊|🌹 @masjed_gram