دیدار امام زمان(عج) با آهنگر
شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بیتوجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».
اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد.
پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت: «فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، تنها دارایی من هم همین قفل است که هیچ کس در این بازار بیش از شش درهم برای آن نمیپردازد، به خاطر خدا آن را به قیمت هفت درهم از من بخر»، مرد آهنگر با دیدن قفل بدون کلید، به پیرزن گفت: «که متاع او با این شرایط ۱۰ درهم ارزش دارد و در صورت ساخته شدن کلید برای آن دوازده درهم در بازار به فروش میرسد، حال هر یک از این دو کار را که بخواهی، برای تو انجام میدهم»، سپس در برابر دیدگان متعجب پیرزن، ۱۰درهم در ازای خرید قفل به او پرداخت کرد، آنگاه بقیةالله(عج) رو به شاهد کرد و فرمود: «برای پیدا کردن ما رمل نیندازید، اگر همه مثل این مرد، مسلمان باشید، ما به سراغ شما میآییم»
☘☘☘☘☘
صرفا به دعا و ذکر نمیشود لایق دیدار شد معرفت می خواهد و عمل
اما این حداقل کاری است که میتوانیم بکنیم پس دعا برای تعجیل ظهور ش از دست ندهیم
اللهم عجل لولیک الفرج
والعافیة و النصر
واحعلنا من خیر انصاره و اعوانه
والمستشهدین بین یدیه
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، کتاب «تشرفات مرعشیه» شامل چهار حکایت از تشرف آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی خدمت امام زمان (عج) است که در ادامه، داستان تشرف ایشان در سرداب مقدس خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) را به نقل از خود ایشان میخوانیم.
شبه به نیمه رسیده بود و خواب به چشمانم نمیآمد و درگیر فکر و خیال شده بودم. با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم. با آن که کمی خطرناک است و امکان دارد از ناحیه کسانی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. هر چند که بهتر است با چند نفر از همراهان به آنجا بروم ولی این موقع شب شایسته نیست باعث اذیت دوستانم بشوم و اگر تنها بروم بهتر امکان درد و دل با آقا را دارم.»
با این افکار از جایم برخاستم، وضو گرفتم و به آهستگی از حجره خارج شدم. شمع نیم سوختهای که به روی طاقچه راهرو بود را در جیب گذاشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری را در سرتاسر مسیر احساس میکردم. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظهای ایستادم و درگی نمودم. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم و پا به داخل گذاشتم و با احتیاط از پلهها پایین رفتم. انعکاس صدای پایم، مرا کمی به وحشت انداخت. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم.
بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم که از پلهها پایین میآمد. صدای پاهایش درون سرداب میپیچید و فضای ترسناکی ایجاد میکرد. خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پلهها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت و از پلهها پایین میآمد و میخندید؛ برق چشمان و دندانها و خنجرش، ترس مرا چند برابر کرد و ضربان قلبم را بالا برد. دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود میدیدم. احساس میکردم لبها و گلویم خشک شدهاند؛ عرق سردی بر پیشانیام نشسته بود و نمیدانستم چکار کنم. پای مرد خنجر به دست که به کف سرداب رسید، نعره زنان به سوی من حمله کرد و در همان لحظه شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد نیز در تاریکی سرداب به دنبال من دوید و گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند.
در آن لحظه به امام زمان (عج) توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان». صدایم درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد که در همان لحظه مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بیهوش بر زمین افتاد و من نیز که تمام توانم را از دست داده بودم دچار ضعف شدم. در حالی که میلرزیدم به زانو درآمدم و به روی زمین افتادم.
کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا میزند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بیهوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم. مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود.
در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید میکند تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی. اگر تعدادی از شیعیان حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند باعث میشود که همه شیعیان با آرامش و امنیت بیشتری بتوانند به زیارت بیایند.» سپس در مورد کتاب «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی گفت: «ای کاش این کتاب ارزشمند پیدا شود و در اختیار اهل علم و دیگر مردم قرار گیرد.»
حرفهایش که به اینجا رسید، یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یکباره در این سرداب تاریک ظاهر شود و نام مرا بداند و حتی چطور ممکن است که فردی بادیه نشین، میرزا عبدالله افندی و کتابش را بشناسد؟ و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟. هنوز در این افکار غوطهور بودم که ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. به خود آمدم و فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زدهام اما او را نشناختهام. غم عالم بر دلم نشست، با دیدهای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج شدم تا بلکه یار را در آنجا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بیهوش در کف سرداب افتاده بود.
منبع: کتاب تشرفات مرعشیه، تألیف حسین صبوری
دانشمند . داستان زیبای جوانی که 12سال با امام زمان عجل الله تعالی فرجه قهر بود
امام رضا علیه السلام،:
عقل شخص مسلمان تمام نیست ، مگر این که ده خصلت را دارا باشد : از او امید خیر باشد ، از بدی او در امان باشند ، خیر اندک دیگری را بسیار شمارد ، خیر بسیار خود را اندک شمارد ، هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود ، در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود ، فقر در راه خدایش از توانگری محبوبتر باشد ، خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد ، گمنامی را از پرنامی خواهانتر باشد . سپس فرمود : دهمی چیست و چیست دهمی ! به او گفته شد : چیست ؟ فرمود : احدی را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است.
تحف العقول ، ص (467)
داستانهایی در مورد اطاعت از والدین
1-از پیامبر اکرم صلی اللهعلیهوآله نقل شد که حضرت موسیبنعمران به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت ندادهای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمیکنم.
2-در داستانی دیگر آمده است: اویس کار میکرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را میداد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسولالله به مدینه برود مادرش گفت: اجازه میدهد به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اوسیس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد. رسولالله صلیاللهعلیه وآله به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانهی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دربارهاش فرمود:
«یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن. »
نسیم بهشت از جانب یمن و قرن میوزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.
3-روزی امام علی علیه السلام با امام حسین علیه السلام به طواف خانهی خدا رفته بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشتهی خود در حال توبه کردن بود. علی علیه السلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.
از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده میگذشت و هر چه او مرا نصیحت مینمود نمی پذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت میکردم و دشنام میدادم.
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو را نفرین میکنم.
پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد.
بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد میکرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.
امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به من تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، در دو مرض فقر و تنگدستی از او برطرف میگردد و گناهانش آمرزیده میشود. این دعا همان دعای مشمول معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است
در آیات و روایات ما سفارش زیادی برای احترام به پدر و مادر شده، به خصوص مادر شده است .
در قرآن آمده است:
و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى (سوره اسرا – آیه 23)
منبع – شبکه ملی رشد
إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ : إلاّ مِن صَدَقَةٍ جاريَةٍ أو عِلمٍ يُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صالِحٍ يَدعُو لَهُ؛ [ميزان الحكمه ، ح 14287 ]
پيامبر صلى الله عليه و آله : با مرگ انسان، رشته عملش قطع مى شود، مگر از سه چيز : صدقه جارى (وماندگار)، دانشى كه مردم از آن بهره مند شوند، و فرزند نيكوكارى كه برايش دعا كند .
قرآن كريم:
يا اَ يُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِن دونِكُمْ لا يَأْلونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الآْياتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلونَ؛[سوره آل عمران، آيه 118.]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بيگانگان، همراز نگيريد، آنان از هيچ تباهى در حق شما كوتاه نمى آيند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى، از لحن و كلامشان پيداست و آنچه در دلشان است، بزرگ تر است. ما نشانه ها را براى شما بيان كرديم شايد كه بينديشيد.
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا
+++
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
+++
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
+++
منتی بود نهادی که خریدی ما را
رو سیه برده کجا میل خریدار کجا
+++
هر کسی را که پسندی بشود خادم تو
خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا
+++
کاش در نافلهات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا
+++
مهر من گر که فتد در دل تو میفهمم
شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا
+++
به خدا چون دل زهرا نگران است دلم
یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا
+++
کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین
زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا
+++
یاد گیسوی رقیه جگرم میسوزد
دست عباس کجا پنجه اغیار کجا
امام رضا علیه السلام. به خداوند خوشبین باش زیرا هر که به خدا خوشبین باشد خدا با گمان خوش او همراه است وهرکه به رزق و روزی اندک خشنود باشد ، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد ، و هرکه به اندک از روزی حلال خشنود باشد ، بارش سبک و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دار السلام بهشت رساند
تحف العقول ، ص (472)
موسسه منهاج عشق آباد
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا +++ قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگ
جناب رجب زاده باسلام
رو بروی ضریح حصرت معصومه س روز ورود انحضرت به قم این پیام را دیدم وشمارا یاد کردم .
موفق باشید ۱۹/۸/۱۳۹۹ش
موسسه منهاج عشق آباد
جناب رجب زاده باسلام رو بروی ضریح حصرت معصومه س روز ورود انحضرت به قم این پیام را دیدم وشمارا
سلام علیکم سپاسگزارم لطف کردید
داستان حضرت داوود و جالوت
در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که: داوود و برادرانش چهار نفر بودند، پدرشان هم مردى سالخورده بود و با ایشان زندگى مىکرد. داوود که از همه کوچکتر بود گوسفندان پدر را مىچرانید و برادرانش در لشگر طالوت خدمت مىکردند، روزى پدر داوود از او خواست که غذایی را براى برادرانش ببرد، تا علیه دشمنان خود نیروئى بگیرند.
داوود طعام را برداشته و به طرف میدان جنگ روانه شد، و در میدان جنگ صفوف لشگر را دید که به هم نزدیک شده بودند.
ابى بصیر مىگوید: من از امام صادق (ع) شنیدم که مىفرمود: داوود همینطور که مىرفت به سنگى برخورد که آن سنگ داوود را صدا زد و گفت : اى داوود مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان، که خدا مرا براى کشتن وى خلق کرده است .
داوود آن سنگ را برداشته و به راه افتاد تا داخل لشگر شد و شنید که همگى از خونخوارى و قهرمانى جالوت تعریف مىکردند و او را بزرگ مىشمردند. داوود گفت : چرا اینقدر او را بزرگ شمردهاید؟ به خدا قسم به محضى که با او روبرو شوم به قتلش میرسانم.
مردم او را نزد طالوت بردند. طالوت گفت: اى پسر مگر تو چه نیرو و تجربهای در جنگ دارى؟ گفت: همیشه شیر درنده به گوسفندان من حمله مىکند و گوسفند مرا مىرباید، او را تعقیب مىکنم و سرش را با یک دست گرفته فک پائینش را با دست دیگر باز نموده گوسفندم را از دهانش بیرون میآورم.
قتل جالوت
طالوت به لشگریان گفت زرهى بلند برایم بیاورید. وقتى آوردند آن را به گردن داوود انداخت. زره تا زانوى داوود را پوشاند. همگی از اینکه اولین زره به اندازه او شد تعجب کردند. طالوت گفت: امید است خدا جالوت را به دست او به قتل برساند.
وقتى صبح شد مردم گرد طالوت جمع شدند و روبروى صف دشمنان قرار گرفتند. داوود گفت: جالوت را به من نشان دهید، همینکه او را دید آن سنگ را به سوى جالوت رها کرد. سنگ مستقیم بین دو چشم جالوت خورد و جالوت را از اسب سرنگون کرد. مردم با مشاهده این صحنه فریاد زدند: داوود جالوت را کشت. داوود باید پادشاه ما باشد. آنها از آن به بعد دیگر فرمان طالوت را گردن ننهاده و داوود را فرمانده خود کردند. [18]
قرآن کریم در اینباره میفرماید:
«وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ» [19]
و داوود [جوان مؤمن نیرومندی که در سپاه طالوت بود] جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروایی و حکمت داد، و از آنچه میخواست به او آموخت.
روایات شیعه و سنی نیز بر این امر اتفاق نظر دارند که جالوت به دست حضرت داوود (ع) کشته شده است. منبع : تاریخ انبیاء - موسسه نور المجتبی (ع)
بیست و سوم ربیع الاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه (س) به شهر قم گرامی باد 💐💐💐💐💐💐💐💐 دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا «امام هشتم» شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پرازتبسم شد
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دوچشم مملو اشکم، دوخمره ی خم شد
سلام برتو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
ازآب شورحرم، شوق وشور می گیرم
وضو برای تشرف به طور می گیرم
ستاره ام، که دراین آسمان ظلمانی
ازآفتاب حضور تو نور می گیرم
چقدرزائرعاشق! شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
چه افتخارعظیمی است، بودنت اینجا
عجیب نیست که حس غرور می گیرم
برای رد شدنم ازپل صراط جزا
زدست لطف تو برگ عبور می گیرم
سلام برتو وبر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
برد ز خاطره ها غصه ی فراق بهشت
رواق های حریمت، بهشت نوروبلور
بلند گنبد نورانیت،چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنم؛ ویا سراغ بهشت
شکسته باد دوپایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
منم؛ مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوارباغ توباشم، شده کلاغ بهشت؟!
سلام برتو وبر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
شاعر:وحید قاسمی
سلام وسپاس فراوان از شاعر توانا وافرین بر قریحه زلال وشعر ولایی وفاطمی این عزیز.
دوحدیث گرانبها از امام رضا علیه السلام
☘☘☘☘
« من فرج عن مؤمن فرج الله عن قلبه یوم القیامة».
هر کس اندوه و مشکلی را از مؤمنی برطرف نماید ، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.
اصول کافی ، ج 3 ، ص (268)
🌸🌺🌸🌺
« لیس شیء من الاعمال عند الله عزوجل بعد الفرائض افضل من إدخال السرور علی المؤمن».
بعد از انجام واجبات ، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن ، نزد خداوند بزرگ نیست.
بحار الانوار ، ج 78، ص (347)
انتظار فرج
انتظار، بهترین عمل:
عَنِ الرِّضا عَنْ آبائِهِ (علیه السلام) قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله): اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتی اِنْتِظارُ فَرَجِ اللهِ (عز وجل). [بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲].
امام هشتم (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: برترین اعمال امّت من انتظار فرج از خدای (عز وجل) می باشد.
عبادت وانتظار:
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله): ...واِنْتِظارُ الْفَرَجِ عِبادَةٌ. [بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲].
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: ...و انتظار فرج عبادت است.
برترین عبادتها:
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله): واَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. [بحار الأنوار، ج۵۲، ص ۱۲۵].
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: برترین عبادت انتظار فرج است.
انتظار محبوبترین اعمال:
سَئَلَ عَنْ عَلِی رَجُلٌ اَی الاعمالِ اَحَبُّ اِلَی اللهِ (عز وجل). قالَ (علیه السلام): اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. [بحار الأنوار، ج۵۲، ص ۱۲۲].
مردی از امام علی (علیه السلام) سئوال کرد: محبوب ترین اعمال پیش خدا کدام است؟ امام (علیه السلام) فرمود: انتظار فرج.
انتظار بزرگترین گشایش:
قالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه السلام): اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْفَرَجِ. [بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲].
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: انتظار فرج از بزرگترین گشایش هاست.
انتظار، برترین عمل شیعه:
قالَ الْجَوادُ (علیه السلام): اَفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. [منتخب الأثر، ص ۲۲۳].
امام جواد (علیه السلام) فرمود: با ارزش ترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
انتظار عمل بزرگ:
قالَ الاِمامُ زَینُ الْعابِدینَ (علیه السلام): اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْعَمَلِ. [یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی، ص ۲۳۲].
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: انتظار فرج از جمله بزرگترین اعمال انسان است.
ارزش انتظار:
قالَ اَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه السلام): فَاِنْ ماتَ وقامَ القائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدْرَکهُ، فَجِدُّوا وَانْتَظِرُوا هَنیئا لَکمْ اَیتُهَا الْعِصابَهُ الْمَرْحُومَةُ. [کتاب، الغیبة نعمانی، ص ۲۰۰].
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر کسی که منتظر حضرت است از دنیا برود وحضرت بعد از او قیام کند اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده، پس بکوشید ومنتظر باشید، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.
حضرت امام هادى علیه السلام👇🏻
🔹اِنَّ الحَرامَ لا يَنمى وَ اِن نَمى لا يُبارَكُ لَهُ فيهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم يُؤجَر عَلَيهِ وَ ما خَلَّـفَهُ كانَ زادَهُ اِلَى النّارِ؛
🔸به راستى كه حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود.
كافى(ط-الاسلامیه) ج ۵، ص ۱۲۵ ح ۷.
💠 قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله
يقُولُ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى:
يا ابْنَ آدَمَ! ما تُنْصِفُنى، اَتَحَبَّبُ اِلَيْكَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَىَّ بِالمَعاصى، خَيْرى عَلَيْكَ مُنزَلٌ وَ شَرُّكَ اِلَىَّ صاعِدٌ، وَ لا يَزالُ مَلَكٌ كَريمٌ يَأْتينى عَنْكَ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ بَعَمَلٍ قَبيحٍ.
خداوند متعال مى فرمايد:
اى فرزند آدم! با من انصاف نمى كنى! من با نعمت ها نسبت به تو دوستى و محبّت مى كنم، ولى تو با گناهان با من دشمنى مى كنى. خير من بر تو نازل مى شود، ولى از تو بدى به طرف من بالا مى آيد، و پيوسته فرشته اى بزرگوار، هر روز و شب، گزارش كارى زشت را از تو براى من مى آورد.
📚 بحارالانوار، ج 74، ص 19
اخلاق در خانه
آیت الله حسین مظاهری
موضوع بحث -بخل در زندگی
اسلام می فرماید: در خرج و مخارج بخیل نباشد و بسیار هم آدم بخیل را کوبیده است. قرآن می فرماید:
و لا یحسبن الذین یبخلون بما اتیهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة ولله میراث السموات و الارض و الله بما تعملون خبیر(41)
کسانی که مالشان را به زن و بچه شان نمی دهند و زن و بچه هایشان را در رفاه نمی گذارند خیال نکنند که اینها کار خوبی می کنند اینها کار بدی می کنند. بعد می فرماید: همین مالشان در روز قیامت طوقی از آتش به گردنشان شده و با همین طوق و رسوائی در صف محشر می آیند
ادامه مطلب
http://www.ghadeer.org/Book/191/26314
*حکایتی بسیاااار زیبااا*
آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت. عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.»
در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم!
مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.»
عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعونها کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.»
عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج می خواهى، این جاست . » بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد.
عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد . هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!»
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید:
«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد، انا لا نضیع اجر من احسن عملا.»
*#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️🍂*
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
محمد خاقاني اصفهاني ( استاد دانشگاه اصفهان )
١٨آبان ۹۹
ما که چون سرو چمانیم چه بایدن چه ترامپ
با نشاطیم و جوانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
فخر ما در دو جهان عهد مسلمانی ماست
سر این عهد بمانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
هم بنازیم به ایران سرافراز و عزیز
که در این قلب جهانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
می نماییم لگد پرچم آمریکا را
بر سرش گرز گرانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
نه دموکرات پشیزی است نه جمهوری خواه
هر دو را باد خزانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
گر نیابیم غذا با شکم خالی خویش
متکی بر رمضانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
دشمن ار گرگ شود نیک نشانش بدهیم
که به حق شیر ژیانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
نکند فکر کند زین همه تحریم و حصار
که ز حصرش نگرانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
متهم می کند این نسل سرافراز که ما
ملتی در خفقانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
لیک با غرش تکبیر نشانش بدهیم
که چنان آب روانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
تا گم و گور شود یا بکند گور خودش
خصم گرگان و سگانیم چه بایدن چه ترامپ
🌹🍃🌹
برسانید به او غرش خاقانی را
ما تو را آتش جانیم چه بایدن چه ترامپ
💠 @matalebevijeh
باسمه تعالی
اطلاعیه
به اطلاع علاقه مندان به شرکت در آزمونهای سراسری قرآن و عترت می رسد که انشاءالله آزمون سال 99 در تمام رشته ها به صورت اینترنتی در هفته اول اسفند برگزار خواهد شد . دستورالعمل آن در قالب فایل pdf به اطلاع عموم می رسد . داوطلبانی که می خواهند از طریق موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد شرکت کنند به نکات زیر توجه فرمایند:
1- هر فرد می تواند تا 6 رشته برابر دستور العمل شرکت کند
2- مبلغ ثبت نام برای هر رشته 5000 تومان تعیین شده است
3- جوایز ارزشمندی به صورت سراسری بین قبول شدگان در نظر گرفته شده است که طبق دستور العمل اهداء خواهد شد .
4- علاوه بر جوایز سراسری 40 جایزه 50 هزار تومانی از طریق موسسه منهاح بین قبول شدگانی که از طریق این موسسه ثبت نام کنند قرعه کشی خواهد شد . جوایز کسانی که در کلاسهای موسسه شرکت دارند و قبول شوند علاوه بر 40 جایزه بدون قرعه کشی اهداء خواهد شد .
5- داوطلبان محترم می توانند با ارسال مشخصات خود شامل : نام و نام خانوادگی ، کدملی ، شماره همراه فعال ترجیحا به نام خود ، تاریخ تولد به روز ماه و سال ، شغل و تحصیلات + تصویر یک قطعه عکس پرسنلی 3*4 یا 4*6 و تعیین رشته یا رشته های مورد درخواست و تصویر فیش واریزی به ازاء هر رشته 5000 تومان را از طریق پیام رسانهای وات ساپ ، تلگرام ، ایتا ، سروش و روبیکا به شماره 09133550097 ارسال نمایند . *کسانی که سال قبل شرکت داشته اند نیاز به ارسال عکس نمی باشد .
6- همچنین داوطلبان محترم بویژه قرآن آموزان موسسه می توانند با مراجعه به مربیان موسسه خانمها مرضیه آریامنش ، راضیه آریامنش ، سمانه عباس نژاد ثبت نام کنند .
7- کسانی که می خواهند به صورت غیر حضوری اما توسط موسسه منهاج ثبت نام کنند برای پرداخت هزینه ثبت نام با شماره 09133550097 تماس بگیرند
8- داوطلبان محترم می توانند به صورت مستقیم در سامانه ثبت نام که در دستورالعمل قید شده است اقدام نمایند : فقط داوطلبان آزاد مشمول قرعه کشی موسسه و خدمات دیگر موسسه ( تامین منابع آزمون – فراهم کردن امکانات اینترنتی آزمون ، چاپ گواهینامه و ....) نخواهند شد .
**** با توجه به برگزاری آزمون به صورت اینتر نتی همشهریان محترم و هم میهنان گرامی در هر جای کشور که سکونت دارند می توانند از طریق موسسه منهاج ثبت نام کنند .
شماره تماس : 09133550097
در پناه قرآن و عترت باشید انشا ءالله
موسسه فرهنگی قرآن و عترت منهاج عشق آباد
ولایت در زمان انتظار:
قالَ سَیدُ الْعابِدینَ (علیه السلام): مَنْ ثَبَتَ عَلی وِلایتِنا فی غَیبَةِ قائِمِنا اَعْطاهُ اللهُ اَجْرَ اَلْفِ شَهیدٍ مِثْلَ شُهَداء بَدْرٍ واُحُدٍ. [بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵].
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر واحد را به او خواهد داد.
صبر وانتظار:
عَنِ الاِمامِ الْعَسْکری (علیه السلام) لاِبْنِ بابِویهِ: ... وَعَلَیک بِالصَّبْرِ واِنْتِظارِ الْفَرَجِ، فَاِنَّ النَّبِی (صلی الله علیه وآله) قالَ: اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الْفَرَجِ. [منتخت الأثر، ص ۲۳۴].
امام عسگری (علیه السلام) به ابن بابویه فرمود: ...بر تو باد به صبر وانتظار فرج، چون پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) فرمود: برترین اعمال امّتم انتظار فرج است.
عبادت زمان انتظار:
عَنِ الصّادِقُ (علیه السلام): ...وَاللهِ عَبادَتُکمْ فِی السِّرِّ مَعَ اِمامِکمُ الْمُسْتَتَرِ فی دَوْلَةِ الْباطِلِ وحالَ الْهُدْنَةِ، اَفْضَلُ مِمَّن یعْبُدُ اللهَ (عز وجل) فی ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ الاِمامِ الظّاهِرِ فی دَوْلَةِ الْحَقِّ. [یوم الخلاص، ص ۲۴۳].
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: به خدا قسم عبادت پنهانی شما در زمان غیبت در حکومت باطل از عبادت کسی که خدا را در زمان امام حاضر ودولت حقّ عبادت می کند برتر است.