و به این فکر کردم که من هم زیر آسمونِ خدا
از اون عشق قشنگا که مثال زدنی میشن، تجربه میکنم؟ منم عطری که عاشقا میدن، به تنم میشینه؟
عاشقایِ واقعیا! نه از اون آبکیهاش...
مبتلایِ امید
کم کم دارم شیفتهی قلم آقای عسکری میشم!
آب دستتونه بذارید زمین و این اپیزود رو گوش بدید :))))
اشکهام به پاش ریختن...
_6390348975 (2).mp3
زمان:
حجم:
718.2K
بیتهایِ روشن و شعلهورم را
باد برد...
اگر فقط یه کوچولو دیگه بین آدمها بمونم و به یک جای خلوت که فقط خودمم و خودم، پناه نبرم؛
اگر فقط یک ذره دیگه صدای انسانها به گوشم بخوره، رسما پودر میشم. واقعی از بین میرم.
حتی انقدر🤏🏻هم تحمل صداها رو ندارم...
مبتلایِ امید
وسواس سرِ چجوری بودنِ محتوای اینجا خیلی اذیتم میکنه... دائم خودم رو، طرز صحبتم رو، محتواهام رو، نوش
بیاین دربارهی این صحبت کنیم که من بعد از هر فعالیتی که اینجا دارم دائم به این فکر میکنم که چرا این حرفو زدم؟ الان بقیه دربارهی من چه فکری میکنن؟ از دید مخاطبم چجوریم؟ باور کنید هر پیامی که میذارم رو از نگاه هر ۳۲۴ نفرتون هعی میخونم و هی با خودم کلنجار میرم سرش.