eitaa logo
مبتلایِ امید
589 دنبال‌کننده
392 عکس
116 ویدیو
0 فایل
ماهِ پسِ اَبرم... کپی؟ به هیچ‌وجه! لطفا فوروارد بفرمایید. https://daigo.ir/secret/91558536243
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها اسم هاپوی ما، هاپو کوماره. [مشخصه من این اسمو براش گذاشتم، نه؟] هر زمانی که ماشین رو روشن می‌کنیم تا بریم خونه‌ی کسی، اگر از جلوش رد بشیم و موقع رفتن ما رو ببینه، دنبالمون راه میوفته و تا هرجایی که بریم میاد. وقتی به مقصد می‌رسیم می‌ره می‌خوابه زیر ماشین. حتی اگر چند روز ما همونجا بمونیم از جاش تکون نمی‌خوره تا با ما برگرده :) انقدر دوسش دارم و با محبت‌هاش قلبم رو رقیق کرده، که هر وقت می‌بینم داره دنبالمون میاد از شدت دوست داشتنش قلبم درد می‌گیره🥲❤️‍🩹
مبتلایِ امید
POV: حوصلت سر می‌ره، تنها سوژه‌ای که داری درخت‌ها و آسمونه، پس ولاگ‌های تکراری می‌گیری.
بچه‌ها وای از لحظه‌ای که بهار برسه، اینجارو می‌کنم ولاگستون :))))) بهاری که گذشت تو حیاط قدم می‌زدم و هعی با خودم می‌گفتم آیا الان نباید یک دوربین خوب می‌داشتم تا این همه قشنگی رو ثبت کنم؟ و افسوس که نمی‌دانستم دوربین خواهر تو خونه‌ست ◍•ᴗ•◍
259.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَ نجاتش داد. دو دستی او را چسبید و رها نکرد. آدم‌ها، نجات دهنده باشید. بگذارید از چشم‌ها و حرف‌هایتان، مهر و نور چکه کند.
458.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من بعد از اینکه امروز عصر غم‌هام رو تبدیل به یک کیکِ زشت کردم.
مبتلایِ امید
بچه‌ها اسم هاپوی ما، هاپو کوماره. [مشخصه من این اسمو براش گذاشتم، نه؟] هر زمانی که ماشین رو روشن می‌
دلم برای وقتایی که یه نی‌نیِ زشتِ بامزه‌ی یک وجبی بود تنگ شده. همون روزها که محکم شیر می‌خورد و شیکمش می‌شد این هوا. با یک شیکم کوچولوی پر از شیر که گنده‌بَک شده بود راه میوفتاد اینور اونور و یه ذره یه ذره پارس می‌کرد. ای خدا چجوری نی‌نیِ هر چیزی که آفریدی انقدر تو دل بروعه؟
مبتلایِ امید
آقای میازاکی، من از ته قلبم شما رو دوست دارم چون کودکی من با کمک شما رویایی شد. من هنوز هم وقتی به ر
نمی‌دونم چرا، ولی وایبی که خودم از خودم می‌گیرم اینجوریه که انگار یه دخترکِ انیمه‌ایم. از اونا که سرشون به کار خودشونه، ساکت و بی‌حاشیه‌ن، لباس‌های متفاوت می‌پوشن و خونه‌ی خودشون رو یه جورِ سبز و روح‌بخشی می‌چینن. ساعت‌ها به آسمون و ابرها خیره می‌شن. دنبال کتابفروشی‌ها یا مغازه‌های عجیب غریب و جالبن. من تو نسخه‌ی انیمه‌ای که تو ذهنم از خودم ساختم واقعا دخترکِ شادی هستم بچه‌ها.
گاهی که توی این فضا فعالیتی می‌کنم و بعدش می‌بینم تا یک سری نظرها برام فرستاده می‌شن که هیچ شباهتی به نقد ندارن و سر تا پا توهین هستن، فقط به این فکر می‌کنم که این حجم از نفرت، خشم و عصبانیتی که تو این فضا هست، از کجا میاد؟ ما آدم‌ها چمون شده؟ چرا همیشه دنبال یکی می‌گردیم تا خودمون رو سرش خالی کنیم؟ چرا با احترام و درست و متین صحبت کردن از یادِ ما رفت؟ اون آدمی که با شما قشنگ و محترمانه صحبت نمی‌کنه، خودش از درون فرو ریخته و داغونه. برای این آدم‌ها فقط باید دعا کرد🤍
امروز عصر فورا گوشی رو از حالتِ شب و تاریکی برداشتم تا توی صفحه‌ی مشکی‌ای که ایجاد می‌شه، انعکاس تصویر خودم رو نبینم. یه وقت‌ها واقعا تحمل دیدن کوچیک‌ترین چیزی از خودم رو ندارم، به هیچ‌وجه.
نیاز دارم شب‌ها ۲۰ ساعته باشن. و من در کل این ۲۰ ساعت، به صورت پتو پیچ جلویِ کولر یا دراز بکشم و یا بخوابم. واقعا این مقدار خواب کمه. خیلی کمه. اونم وقتی خانواده‌ی ایرانیت نمی‌ذارن از اونور صبح رو یه عالمه بخوابی T~T
میپرسه چیشده که هنوز اون رفتارها یادمه؟ چون معذرت خواهی ندیدم. چون کسی نخواست از دلم در بیاره. چون رفتارها هیچ تغییری نکرد. چون هیچ پشیمونی‌ای در وجودشون ایجاد نشد. من واقعا از آدم‌های بی‌ملاحظه‌ متنفرم.