🌷 #دختر_شینا – قسمت 96
✅ #فصل_هجدهم
💥 پدرشوهرم قبول کرد. من هم سفرهی صبحانه را انداختم. خدیجه و معصومه را از خواب بیدار کردم. داشتم صبحانهشان را میدادم که صمد آمد و نشست کنار سفره. گفت: « قدم! » نگاهش کردم. حال و حوصله نداشتم. خودش هم میدانست. هر وقت میخواست به منطقه برود، این طور بودم کلافه و عصبی.
گفت: « یک رازی توی دلم هست. باید قبل از رفتن بهت بگویم. »
💥 با تعجب نگاهش کردم. همان طور که با تکهای نان بازی میکرد، گفت: « شب عملیات به ستار گفته بودم برود توی گروهان سوم. اولین قایق آمده بود تا برویم آن طرف رود. نفراتم را شمردم. دیدم یک نفر اضافه است. هر چی گفتم کی اضافه است، کسی جواب نداد. مجبور شدم با چراغقوه یکییکی نیروها را نگاه کنم.
یکدفعه ستار را دیدم. عصبانی شدم. گفتم مگر نگفته بودم بروی گروهان سوم. شروع کرد به التماس و خواهش و تمنا. ای کاش راضی نمیشدم. اما نمیدانم چی شد قبول کردم و او آمد. آن شب با چه مصیبتی از اروند گذشتیم. زیر آن آتش سنگین، توی آن تاریکی و ظلمات زدیم به سیمخاردارهای دشمن.
💥 باورت نمیشود با همان تعداد کم، خط دشمن را شکستیم و منتظر نیروهای غواص شدیم؛ اما گردان غواصها نتوانست خط را بشکند و جلو بیاید. ما دستتنها ماندیم. اوضاع طوری شده بود که با همان اسلحههایمان و از فاصلهی خیلی ندیک روبهروی عراقیها ایستادیم و با آنها جنگیدیم.
💥 یکدفعه ستار مرا صدا کرد. رفتم و دیدم پایش تیر خورده. پایش را با چفیهام بستم و گفتم برادرجان! مقاومت کن تا نیروها برسند. آنقدر با اسلحههایمان شلیک کرده بودیم که داغِداغ شده بود. دستهایم سوخته بود. »
ادامه دارد...
👉 https://eitaa.com/m_rajabi57 👈
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
🌷 #پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله فرمودند :
✍ گاه بنده بیمار می گردد پس دلش نازك می شود و برخی از گناهانی را که از او سر زده است ، به یاد می آورد و قطره اشکی ، هر چند کوچک ، از دیدگانش سرازیر می شود و آنگاه ، خداوند عزوجل ، او را از گناهانش پاك می سـازد. پس اگر او را از این بستر بیماري برخیزاَنـد ، او را پاك شـده از گناه بر میخیزاَنـد و اگر جانش را بسـتاند ، پاکیزه شده ازگناه میستاند.
📚 دانشنامه جامع احادیث پزشکی ج1 ص87
#کلام_نور
☔ به ما بپیوندید 👇
🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼 🌼🌼 #قسمت_پنجاه_و_دو 🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_r
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼
🌼🌼 #قسمت_پنجاه_و_سه 🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
🌴 #داستان_های_قرانی 🌴
🍂 #قسمت_پنجاه_و_سه🍂
🌷 #ایوب_علیه_السلام 🌷
و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین
(سوره انبیاء: 84)
📚 #ایوب از نواده های #اسحاق_بن_ابراهیم و داماد افرائیم بن #یوسف_بن_یعقوب بود.
📚خداوند متعال او را به پیامبری و نبوت برانگیخت و از نعمتهای بی پایان خود به او عنایت فرمود.
🐑🌾گوسفندان بسیار و مزارع آباد به او عطا کرد، و او را از نعمت فرزند و جاه و جلال بهره مند ساخت.
📚ایوب به شکرانه نعمتهای الهی قیام کرد. همواره بر سفره اش یتیمان و مستمندان حاضر بودند. خویشاوندان و نزدیکان خود را مورد تفقد قرار می داد.
🔥شیطان که آن روزها اجازه ورود به آسمانها را داشت و هنوز ممنوع نشده بود، مشاهده کرد که مقام ایوب به واسطه شکرگذاری نعمتهای خداوند بالا رفته و فرشتگان او را به عظمت وبزرگی یاد می کردند.
🔥از آنجا که شیطان همواره در تلاش است که بنده سعادتمندی را بدبخت کند و مؤمنی را از راه خدا منحرف کند در صدد برآمد که از مقام *ایوب* بکاهد و او را در حضیض و بدبختی ساقط کند.
لذا به پیشگاه خداوند معروض داشت، خداوندا، این سپاسگزاری که از ایوب مشاهده می شود، بواسطه نعمتهای فراوانی است که با ارزانی داشته ای و اگر این نعمتها را از او سلب کنی و او را در بلا و گرفتاری بیفکنی، قطعاً شکرگزاری او تمام خواهد شد و دیگر شکرانه نعمتی از او نخواهی دید. اینک مرا بر ثروت بیکران او مسلط کن تا صدق سخنم آشکار شود.
📚خداوند متعال که بر اسرار و سرائر بندگان خود آگاه است و آشکار و پنهان آنان را بخوبی می داند، برای اینکه ثبات قدم *ایوب* و ایمان محکم او بر دیگران روشن شود، به شیطان فرمود: من ثروت و اموال و فرزندان ایوب را در اختیار تو گذاشتم و تو را بر آنها مسلط ساختم. شیطان به زمین آمد و اموال ایوب را نابود کرد و تمام فرزندان او را به هلاکت رساند.
ایوب چون خبر نابود شدن اموال و هلاکت فرزندان خود را شنید، بر میزان شکر و سپاسگزاری خود افزود و بیش از پیش حمد الهی را بجای آورد.
🔥شیطان گفت: خدایا مرا بر مزراع پر درآمد و اغنام بی شمار ایوب مسلط کن تا بی صبری او آشکار شود..
🔥خداوند مزارع و اغنام ایوب را در اختیار او گذاشت و همه به دست او نابود شدند، ولی این خبرها کوچکترین اضطراب و ناراحتی در دل ایوب ایجاد نکرد و شکرگزاری اش بیشتر شد.
🔥شیطان که خود را شکست خورده و بیچاره دید، آخرین نیرنگ را به کار زد و از خدا خواست که جسم ایوب را گرفتار مرض و بیماری کند و نعمت تندرستی را از او بگیرد، تا ایوب در اثر ناتندرستی، بی صبری کند و ناسپاسی نماید.
*ایوب* مریض شد ولی این بلا نیز مانند سایر بلیات، *ایوب* را نلرزاند.
فقر و تهیدستی از یک طرف، از دست رفتن فرزندان از طرف دیگر، کسالت و ناتندرستی از یکسوی، ایوب را در فشار قرار داد. مردم دنیا پرست ظاهر بین که از حقیقت ماجرا بی خبر بودند، این بلیات را دلیل بر گناهکاری و دور افتادن از مقام قرب پروردگار دانستند و با *ایوب* قطع رابطه کردند.
*ایوب* ناچار از شهر خارج شد و در بیرون شهر در گوشه بیابان مسکن گزید و یگانه کسیکه تا آخر به او وفادار ماند همسر مهربانش (رحمه) بود که با رنج و زحمت، قوت و غذای او را فراهم می ساخت.
📚چند سال گذشت و صبر و شکیبائی *ایوب* شیطان را بیچاره کرد و فریاد کشید که همه فرزندانش دور او جمع شدند و علت ناراحتی او را جویا شدند.
گفت: این بنده خدا مرا به زانو در آورد و مرا در پیشگاه خدا شرمنده ساخت. اینک شما را احضار کردم که مرا در این امر راهنمائی و کمک کنید..
گفتند، چرا حیله و نیرنگ هائی که در راه گمراه ساختن امتها گذاشته بکار بردی، بکار نمی بری؟!
🔥 گفت تمام دامهای من در مورد ایوب از کار افتاده و بی اثر بوده است!
گفتند: پدرش آدم را به چه حیله از بهشت بیرون کردی؟
گفت: بوسیله همسرش،
🔥گفتند: اینک همان راه را انتخاب کن و به وسیله همسر ایوب او را گرفتار نمای، زیرا کسی جز همسرش با او معاشرت و رفت و آمد ندارد.
🔥شیطان این نظریه را پسندید و بلافاصله بصورت مردی درآمد و خود را به رحمه رسانید و وسوسه کردن را آغاز نهاد و گفت:
آن همه نعمت و ثروت از دست شما رفت و به این زندگانی پر از بلا و گرفتاری مبدل گردید، شوهرت هم که مریض و ناتوان و پیر و سالخورده است، گمان نمیکنم که این سختی و محنت، هرگز از شما برطرف شود!
همسر ایوب از شنیدن این سخنان آهی کشید...
☘️ ادامه دارد...☘️
#دوره_کامل_قصه_های_قران_از_آغاز_خلقت_آدم_تا_رحلت_خاتم_انبیا_سید_محمد_صوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
۲۳ بهمن ۱۳۹۹