#قسمت_دهم
#تمام_زندگی_من:
💎 ♾ غیرقابل اعتماد ♾ 💎
پدرم خیلی مصمم بود … علی رغم اینکه می گفت به خاطر مسلمان بودن متین نیست اما حس من چیز دیگه ای می گفت …
به هر حال، من به اذن و رضایت پدرم نیاز داشتم … هم مسلمان شده بودم و هم اینکه، رابطه ما تازه داشت بهتر می شد …
با هزار زحمت و کمک مادرم، بالاخره، رضایت پدرم رو گرفتیم… اما روز آخر، من رو کنار کشید …
– ببین آنیتا … من شاید تاجر بزرگی نیستم اما تاجر موفقی هستم … و یه تاجر موفق باید قدرت شناخت آدم ها رو داشته باشه … چشم های این پسر داره فریاد میزنه … به من اعتماد نکنید … من قابل اعتماد نیستم …
من، اون روز، فقط حرف های پدرم رو گوش کردم اما هیچ کدوم رو نشنیدم … فکر می کردم به خاطر دین متین باشه… فکر می کردم به خاطر حرف رسانه ها در مورد ایرانه … اما حقیقت چیز دیگه ای بود …
عشق چشمان من رو کور کرده بود … عشقی که من نسبت به اسلام و ایران مسلمان داشتم رو … با زبان بازی ها و نقش بازی کردن های متین اشتباه گرفته بودم … و اشتباه من، هر دوی اینها رو کنار هم قرار داد …
ما با هم ازدواج کردیم … و من با اشتیاق غیر قابل وصفی چشمم رو روی همه چیز بستم و به ایران اومدم …
#ادامه_دارد..
💎 ♾ 💎 ♾ 💎 ♾ 💎
http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc
💎 ♾ 💎 ♾ 💎 ♾ 💎
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼 🌼 #قسمت_شصت_و_یک 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_r
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼
🌼 #قسمت_شصت_و_دو 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
#داستان_های_قرانی #قسمت_شصت_و_یک #موسی_علیه_السلام 🔅 موسی در مدین 🔅 و لما ورد ماء مدین وجد علیه
#داستان_های_قرانی
#موسی_علیه_السلام
#قسمت_شصت_و_دو
🔮 موسی در حضور فرعون 🔮
و قال موسی یا فرعون انی رسول من رب العالمین
(سوره آل عمران: 104)
✔موسی جبه پشمینه ای پوشیده بود، آستین آن را دور دست خود پیچید که به این وسیله مار را بگیرد .
ندا آمد: آستین خود را کنار کن و بدون ترس او را بگیر.
موسی دست برد و سر او را در دست گرفت. دید همان عصای اولیه او است.
پس از آن خطاب آمد که دست خود را در گریبانت داخل کن. موسی دست در گریبان برد و چون بیرون آورد، دستش سفید و درخشنده بود.
باز آنرا در گریبان کرد و به صورت اولیه درآمد.
خطاب رسید:
ای موسی، این دو آیت بزرگ از خدای تو است.اینک باید نزد فرعون و فرعونیان بروی و آنرا بسوی ما دعوت کنی.
گفت:
خدایا من یک نفر از فرعونیان را کشته ام. از آن میترسم که مرا بقتل برسانند، برادرم هارون که از من فصیح تر است با من همراه کن تا مرا تصدیق کند و یاور من باشد.
📌این درخواست پذیرفته شد و هارون برای یاری و همکاری او نامزد گردید.
چون موسی خواست از آنجا برگردد، برای دلگرمی و اطمینان خاطرش، به او خطاب شد با برادرت هارون نزد فرعون بروید و آیات مرا بر او بخوانید و بدانید که شما و پیروان شما پیروز خواهید بود.
📌موسی وارد کشور مصر شد و نخست به دیدار مادر و برادر و خواهرش رفت.
پیام خداوند را به برادرش گفت و مأموریت آسمانی خود را به او اطلاع داد و سپس آماده رفتن دربار فرعون شدند.
مادر موسی از این مأموریت سخت بیمناک بود و می خواست پسران خود را از اقدام در این امر خطرناک باز دارد، ولی آنها چاره ای جز اجرای فرمان خدا نداشتند بدین جهت به دربار فرعون رفتند و حقیقتی را که مأمور ابلاغ آن بودند، به اطلاع او رساندند.
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمد_صوفی
http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌸🦋
در این اولین #شنبه آخرین ماه سال ۱۳۹۹خورشیدی ، به نشان حروفش :
ش : #شادی
ن : #نشاط
ب : #برکت
ه : #همت بلند
برایتان از خدای مهربان طلب میکنم.
#الهی صبح امروزت ز غم دور☀️
دلت از حسرت هر بیش و کم دور
خدا یارت، نگهدارت، به هر جا🌸🍃
از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور
نصیبت حال خوش، شادی و لبخند😊
لبت از ناله های دم به دم دور
🌸🍃 #اول_هفته_تون_عالی👌🏼🍃🌸
#مشکاة_پنجره_اے_بسوے_زیبایے🦋
🦋 🌸 🦋 🌸 🦋 🌸 🦋
http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc
🦋 🌸 🦋 🌸 🦋 🌸 🦋 🌸 🦋
@m_rajabi57
#معرفی
#خلاصه_مباحث_کانال ☀️ #مشکات☀️ :
دانستنی هایی همچون :
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء
#داستان_های_خواندنی
#داستان_های_عاشقانه_شهدایی
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_کریم
#سلسله_مباحث_مهدویت_( #مهدی_شناسی)
#داستان_طنز
#ايستگاه_ضرب_المثل
#اعمال_مناسبتی
و دهها مطالب متنوع دیگر...
از نظرات و پیشنهادات شما استقبال میکنم.
ادمین کانال ☀️مشکات☀️ :
@rajabi1357
به ما بپیوندید.👇
💎🌱🌸🌱💎🌱🌸🌱💎
http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc
💎🌱🌸🌱💎🌱🌸🌱💎
#شاد_و_شکرگزار_باشید :
--::::::🌱🍃🌸🍃🌱::::::--
https://eitaa.com/m_rajabi57
--::::::🌱🍃🌸🍃🌱::::::--