مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت ۱۳۴ 🖍️ ⚔ جنگ تبوک ⚔ #بخش_دوم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لک
#داستانهای_قرانی
🖍️ #قسمت ۱۳۵ 🖍️
⚔ #جنگ_تبوک ⚔
#بخش_سوم
یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیل (سوره توبه:38)
...یأس و ناامیدی بر آنها سایه افکند و دانستند که با بودن علی در مدینه، هیچ کاری نمی توانند انجام دهند و به هر کاری دست بزنند.
رسوائی و بدبختی به دنبال خواهد داشت.
بدین جهت یک سلسله تبلیغات سیاسی آغاز کردند که شاید با این تبلیغات نتوانند علی را وادار کنند، مدینه را ترک گوید و به رسول اکرم(ص) بپیوندند.
گفتند : سابقه ندارد که #رسول_اکرم(ص) در هیچ جنگی #علی را با خود نبرده باشد.
در این جنگ پیغمبر میل نداشت که او را با خود ببرد و این دلیل رنجش خاطر آن حضرت از علی می باشد.
با این سخنان بی اساس اذهان ساده لوحان را مشغول کردند.
ولی مردمان هوشیار، خوب می دانستند که این حرفها از طرف اخلال گران و منافقین ساخته و پرداخته می شود.
#علی(ع) برای اینکه به این شایعات خاتمه دهد، فوراً از مدینه حرکت کرد و در خارج شهر با رسول اکرم(ص) ملاقات نمود و گفتار منافقین را به استحضار رسانید.
پیغمبر اکرم(ص) در حضور مردم با بیانی قاطع و صریح فرمود:
(یا علی ان المدینه لاتصلح الا بی او بک فانت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی و قومی، اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هرون من موسی الا انه لانبی بعدی.)
یعنی:
یا علی امور مدینه سامان نمی پذیرد، جز به دست من یا بدست تو، تو جانشین من در میان خاندان من و در شهر هجرت من (مدینه) و در میان پیروان من هستی.
آیا راضی و خشنود نیستی که نسبت به من همان منزلتی را داشته باشی که هارون نسبت به موسی بن عمران داشت؟ جز در امر نبوت و پیامبری که پس از من پیغمبری نخواهد بود.
📝این حدیث به نام #حدیث_منزلت مشهور است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند و در این کلام، رسول اکرم(ص) به نقشه های منافقین اشاره کرد و تنها راه خنثی نمودن نقشه ها و توطئه ها را ماندن خود یا ماندن علی(ع) دانست و چون این سفر، آخرین سفر جنگی رسول الله(ص) بود، علی را در مدینه به خلافت گذاشت تا مردم تکلیف خود را در سفر ابدی او بدانند و علی را جانشین حقیقی او بشناسند.
علی(ع) به مدینه بازگشت و به حل و فصل امور مسلمانان پرداخت و رسول اکرم(ص) به اتفاق سپاه اسلام به جانب #تبوک رهسپار شد.
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌸 عرض تبریک و تهنیت بہ مناسبت
فرارسیدن عـــید سعـید فطـــر بہ اعضاے محترم کانال...
https://eitaa.com/m_rajabi57
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪
❣ #مهدی_جان ❣
✔️ عید رمضان هم آمد اما ای ماه
✔️ عید دل ما رؤیتِ رویت باشد
🤲 #ﺧﺪﺍﯾﺎ !
✔️ #ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...♦️ ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ♦️ ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ. ♦️ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ♦️ ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ♦️ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ♦️ ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ♦️ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ . 🔹"ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین"🔹 ✔️ عید سعید فطر مبـارک باد 🎉🌺🌙عید 🎉🌺🌙سعید 🎉🌺🌙فطر 🎉🌺🌙بر شما 🎉🌺🌙دوستان 🎉🌺🌙عزيز 🎉🌺🌙و 🎉🌺🌙خانواده 🎉🌺🌙محترمتان 🎉🌺🌙مبـــارک 🎉🌺🌙و فرخنده 🎉🌺🌙بــــــاد 🤲 #طاعات و عباداتتون #قبول درگاه حق تعالی🙏 😍 ان شاءالله عید ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ❣#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣ ₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪ 💠🔹 @m_rajabi57 🔹💠 https://eitaa.com/m_rajabi57
#حکایت
#داستان_واقعی
#پاداش_دوستی_حضرت_علی_(ع)
ــ رسول خدا (ص) فرمودند: اگر تمام مردم دوستدار علی بن ابیطالب می شدند خدا جهنم را خلق نمی کرد.
روزی رسول خدا (ص) با عده ای از مسلمانان بیرون مسجد نشسته بودند در این هنگام چهار نفر سیاه پوست تابوتی را به سوی گورستان می بردند. پیامبر (ص) به آنان اشاره فرمودند: که جنازه را بیاورید، چون جنازه را آوردند، حضرت روی او را گشودند و فرمودند: ای علی این شخص ریاحی غلام سیاه پوست بنی نجار است.
حضرت علی (ع) فرمودند: هر وقت این غلام مرا می دید شاد می شد و می گفت: من تو را دوست دارم.
وقتی رسول خدا (ص) این سخن را شنیدند، برخاستند و دستور دادند جنازه را غسل دهند. سپس لباس خودشان را به عنوان کفن برتن مرده نمودند و برای تشییع جنازه وی به راه افتادند و در بین راه صدای عجیبی از آسمان بلند شد.
پیامبر (ص) فرمودند: این صدای نزول هفتاد هزار فرشته است که برای تشییع جنازه این غلام سیاه آمدند. سپس حضرت در قبر رفتند و صورت غلام را بر خاک نهادند و سنگ لحد را چیدند. وقتی کار دفن تمام شد، پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: یا علی نعمت های بهشتی که بر این غلام می رسد همه بخاطر محبت و دوست داشتن توست.
منبع : « بیست داستان و چهل حدیث گهربار از حضرت علی (ع) »
#داستانهای_خواندنی
https://eitaa.com/m_rajabi57
🔺 علت #اختلاف مراجع و کشورها در رویت #هلال_ماه چیست؟
✅ دیدن با چشم مسلح و غیرمسلح
✅ دیدن در نیمکره یا منطقه
✅ دیدن دو فرد کافیست یا نه
#عید_فطر
https://eitaa.com/m_rajabi57
🔹 #آیت_الله_حائری_شیرازی🔹
🔸چرا روزۀ #عیدفطر #حرام است؟ | حرمت روزه، یک مانور است!🔸
در روز اول #شوال، روزه حرام است. این یک مانور است. می دانید چرا؟ چون میخواهد بگوید:
«خوردنشان به امر من است؛ نخوردنشان هم به امر من است».
اگر روزۀ اول شوال را حرام نمیکردند، عدۀ زیادی روز اول شوال را روزه میگرفتند و میگفتند:
«میخواهیم بدرقه ماه رمضان برویم»!
خداوند چون میخواهد همه با هم دست بکشند، روزه را حرام کرده.
امام صادق (علیه السلام) دربارۀ روز عید فطر و تشخیص آن میفرمایند: ث«دست امام مسلمین است»؛ اگر امام مسلمین گفت: «عید است»، همه باید افطار کنند و نماز عید بخوانند.
اگر امام مسلمین گفت: «این آخر رمضان است»، بر همه واجب است روزه بگیرند.
چرا این را برای امام مسلمین گذاشته؟
برای اینکه اینجور نشود که زن مقلد این آقاست و آقا میگوید برای من ثابت نشده که امروز آخر رمضان است؛ شوهر مقلد دیگری است؛ او گفته برای من ثابت شده امروز عید بگیریم.
اگر بعضی روزه باشند و بعضی روزه نباشند، در خانه چه اتفاقی می افتد؟ روزی که باید جشن بشود، روز عیش باشد، روز سرور باشد، روز خوشحالی باشد، روز حزن میشود.
اعیاد رسمی مسلمین یعنی عید فطر و عید قربان را برای این خاطر روزهاش را حرام کردند که وحدت ایجاد بشود؛ یعنی همه «با هم» دست بکشند از روزه. خود این وحدت یک ابهتی دارد، اسلام را در نظر دشمنان با مهابت میکند.
#کلام_بزرگان
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدوسی_پنج 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستانهای_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_صدوسی_شش 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت ۱۳۵ 🖍️ ⚔ #جنگ_تبوک ⚔ #بخش_سوم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل ل
#داستانهای_قرانی
🖍️ #قسمت۱۳۶ 🖍️
⚔ #جنگ_تبوک ⚔
#بخش_چهارم
یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیل (سوره توبه:38)
..در این سفر به واسطه دوری راه و نبودن آذوقه کافی، به حدی جنگجویان اسلام دچار سختی و مضیقه بودند که قابل توصیف نیست.
هر ده نفر، یک شتر در اختیار داشتند که هر یک به نوبت ساعتی سوار می شدند و بقیه راه را پیاده می پیمودند.
آذوقه آنها عبارت بود از نان جو سبوس نگرفته و خرمای نامرغوب که متأسفانه آن هم مقدارش کم و غیر مکفی بود. به طوریکه یک دانه خرما را نفر اول در دهان می گذاشت و می مکید.
چون دهانش شیرین می شد، بیرون می آورد و به نفر دوم می داد.
او هم کمی می مکید و به نفر سوم تسلیم می کرد و به همین ترتیب یک دانه خرما، دست به دست و دهان به دهان می گشت تا تمام می شد و هسته آن باقی می ماند.
سربازان اسلام به این ترتیب با گرسنگی و مرگ مبارزه می کردند و با این شرایط نامساعد و طاقت فرسا، از دین و وطن خود حمایت می نمودند. به راستی باید بر آن مردان با ایمان و فداکاران راه اسلام درود فرستاد و به ایمان راسخ آنها آفرین گفت.
مسلمانان در تبوک فرود آمدند و از آنجا رسول اکرم(ص) نامه ای به پادشاه روم نوشت و او را مخیر کرد که یا اسلام را بپذیرد یا جزیه بپردازد و یا آماده جنگ شود.
هراکلیوس پس از دریافت نامه رسول اسلام، جمعی از رجال و بزرگان را به حضور خواند و مطلب را با آنها در میان گذاشت و خود اظهار کرد که تمام علائم و مشخصات پیغمبری که عیسی وعده داده است، در محمد دیده می شود.
مصلحت آن است که اسلام اختیار کنیم و از حق روگردان نشویم.
حاضرین از پذیرفتن اسلام امتناع کردند و سر و صدا به راه انداختند.
شاه آنان را خاموش کرد ولی برای حفظ سلطنت و مقام خود، دیگر سخنی از این مقوله بر زبان نیاورد و در جواب نامه رسول اکرم(ص) تعلل کرد. اقدام به جنگ هم ننمود و کار را به مسامحه گذرانید.
📝پیغمبر اسلام(ص) چون از اقدام قیصر به جنگ، اثری ندید، پس از مشورت و تبادل نظر با مسلمانان، به جانب مدینه بازگشت.
در این سفر فرماندار دومةالجندل توسط خالدبن ولید اسیر شد و اراضی دومة الجندل بدست اسلامیان افتاد. گروهی دیگر از فرمانداران مناطق اطراف تبوک به حضور رسول اکرم آمدند و قرارداد صلح امضاء
کردند...
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
🍃🌸منت خداے را عزوجل
🍃🌸کھ طاعتش موجب قربت است
🍃🌸و بھ شکر اندرش مزيد نعمت.
🍃🌸هر نفسے کھ فرو مے رود ممد حيات است
🍃🌸و چون بر مے آيد مفرح ذات.
🍃🌸پس در هر نفسے دو نعمت موجود است
🍃🌸و بر هر نعمتے شکرے واجب .
🍃🌸از دست و زبان کھ بر آيد /
🍃🌸 کز عهدھ شکرش بدر آيد
🍃🌸 #روزتان_به_نیکے
🍃🌸 #آفتاب_عمرتان_پرفروغ
🍃🌸 #رزق_و_روزی_تان_پر برکت
🌸 🦋 🦋 🦋 🦋 🌸
http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc
🌸 🦋 🦋 🦋 🦋 🌸
#بسم_الله
الحمدلله رب العالمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
💚💚💚
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ
صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة
وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً
ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ
أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا
#اللهم_عجل_لمولانا_الفرج 💚
@m_rajabi57
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدوسی_شش 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستانهای_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_صدوسی_هفت 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت۱۳۶ 🖍️ ⚔ #جنگ_تبوک ⚔ #بخش_چهارم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل
🌴🌴🌴🌴🌴
🌹 #داستانهای_قرانی 🌹
📚 #قسمت ۱۳۷📚
🌷#داستان #مباهله 🌷
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
🖍️بین #مکه و #مدینه شهری بود که نجران نامیده می شد.
اهالی شهر در آغاز بت پرست بودند و سپس به کیش یهود در آمدند و پس از مدتی، به ارشاد یکی از مسیحیان، دین #مسیح را پذیرفتند.
📝 #ذونواس (پادشاه حمیر) که #یهودی بود و میل داشت یهودیت را در همه جا آئین رسمی اعلام کند، به نجران حمله کرد و گروهی از مسیحیین آن را در شعله های سوزان آتش سوزانید.(43)
با اینکه بسیاری از مسیحیان نابود شدند، ولی پس از زوال قدرت ذونواس، مجدداً مذهب مسیح رواج یافت و مردم به نصرانیت روآوردند.
در نجران معبدی وجود داشت که در مقابل کعبه معظمه ساخته شده بود و جمعی از بزرگان و راهبان، در آن معبد به عبادت اشتغال داشتند.
📝مهمترین شخصیت های نجران سه نفر به نامهای: عاقب (عبدالمسیح) و ایهم (معروف به سید) و ابوحارثة بن علقمه که اولی فرماندار و حاکم نجران و دومی از محترمین و خدمت گذاران جامعه و سومی رهبر روحانی و اسقف نجران بشمار می آمد.
رسول محترم اسلام(ص) به منظور دعوت نجرانیان به اسلام، نامه ای به اسقف آن شهر نوشت و مضمون نامه این بود:
#بسم_الله الرحمن الرحیم.
نامه ای است از محمد فرستاده خدا بسوی اسقف نجران. اگر اسلام را بپذیرید و در برابر سخن حق تسلیم باشید، من حمد خدا که معبود ابراهیم و اسحق و یعقوب است، بسوی شما می فرستم و پس از آن، شما را از ذلت پرستش مخلوق، به عزت پرستش خداوند دعوت می کنم و از ولایت و حکومت بندگان بسوی ولایت پروردگار جهان می خوانم. در صورتی که از پذیرفتن اسلام امتناع دارید، باید بر طبق مقررات، جزیه بپردازید و اگر از آن هم خودداری کنید. به شما اعلان جنگ می دهم. والسلام.
📝نامه توسط چهار نفر از اصحاب رسول خدا(ص) به #نجران فرستاده شد و وقتی اسقف، نامه را دریافت کرد و از مضمون آن مطلع شد، سخت مضطرب و نگران گردید و ترسی عظیم در دل او راه یافت. آنگاه برای بدست آوردن راه حل، چند تن از رجال و بزرگان را احضار کرد و مطلب را به آنان اطلاع داد و نظرشان را جویا شد.
شرجیل که از مردان نامی نجران و به همین منظور احضار شده بود، اظهار داشت: تو خود می دانی که خداوند به ابراهیم خلیل وعده فرموده که از ذریه فرزندش اسماعیل، پیامبری برانگیزد. ولی در این مورد من صلاحیت اظهار نظر ندارم. اگر از کارهای اجتماعی و سیاسی بود، می توانستم نظر خود را بگویم.
نفر دوم از احضار شدگان، مردی از بزرگان حمیر، به نام عبدالله بن شرحبیل بود. او نیز خود را شایسته اظهار نظر در این امر نبودت و رسالت ندید و گفت: من در مورد کارهای دنیوی و امور اجتماعی می توانم به شما کمک فکری کنم. ولی در این مسائل تخصصی ندارم.
جبار بن فیض، سومین شخصیتی بود که برای مشورت احضار شد. او هم جوابی ماند دیگران داد و خود را لایق و صالح ندید که در این گونه امور دخالت کند.
📝بدیهی است که اسقف از نظر اطلاعات دینی، نیازمند به مشورت دیگران نبود و نگرانیش فقط از این نظر بود که مبادا به واسطه مسلمان شدن نجرانیها ریاست و حکومت او، دستخوش فنا و زوال شود.
چون اسقف از مشاورین خود نتیجه ای نگرفت، صلاح در این دید که به آراء عمومی مراجعه کند و از همه مردم نظر بخواهد. عقیده اکثریت مردم بر این بود که هیئتی به مدینه اعزام شوند و درباره محمد تحقیقاتی نموده، گزارشی تهیه کنند. آنگاه تصمیم قطعی اتخاذ شود.
📝به دنبال این جریان، هیئتی مرکب از شصت نفر به سوی مدینه رهسپار شدند و در راس آنها حاکم نجران و اسقف نامبرده قرار داشتند.
در بین راه مرکب اسقف پایش لغزید و او را بر زمین زد.
برادر او که ملازم رکابش بود، سخنی جسارت آمیز به رسول محترم اسلام گفت.
اسقف با حال خشم بر برادرش لعنت فرستاد و گفت:
چرا به #محمد بد می گوئی؟
او همان #پیغمبرموعود است که ما انتظار او را داریم.
گفت: در صورتیکه چنین است، چرا او را تصدیق نمی کنی و مسلمان نمی شود؟!
گفت: مسیحیان این همه مال و ثروت و خدم حشم به ما داده اند و مایل به مسلمانی نیستند.
اگر ما پیرو اسلام شویم، تمام این مزایا را از دست خواهیم داد.
این سخن در دل برادر اسقف اثر گذاشت و بالنتیجه پس از شرفیابی خدمت رسول اکرم(ص) مسلمان شد.
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57