مِشْکات
🌷⚜️⚜️⚜️⚜️🌷 #داستان_های_قرانی #هود_علیه_السلام #قسمت_شانزدهم بسم الله
#داستانهای_قرآنی
#قسمت_هفدهم
#صالح_علیه_السلام
والی ثمود اخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب
(سوره هود: 61)
🔅قوم ثمود در وادی القری که منطقه ای میان مدینه و شام بود سکونت داشتند. از عمرهای طولانی بین سیصد تا هزار سال برخوردار بودند.
🔅کمر به آباد کردن سرزمین خود بستند و در این راه قدمهای بلندی برداشتند.
🔅باغهای بزرگی احداث کردند و ساختمانهای زیبا و محکمی ساختند.
آنها بازماندگان قوم عاد بودند که بمرور زمان جامعه بزرگی را تشکیل دادند و قصرها ساختند و در دل کوهها خانه های مستحکمی بوجود آوردند.
🔅با اینکه از سرنوشت هلاکت بار قوم عاد آگاه بودند، از آن عبرت نگرفتند و بهمان انحرافها و آلودگیها رو آوردند. بت پرستی را بجای یکتاپرستی برگزیدند و برای خود بتهای گوناگون و رنگارنگ ساختند.
🔅خداوند، برای هدایت آنان، صالح را که از صالحان و. نیکان آن قوم بود برگزید و وی را مأمور ارشاد آنان کرد.
🔅صالح طبق روش سایر انبیاء با مهربانی با آنان به گفتگو پرداخت و بت پرستی را مورد انتقاد قرار داد و راه حق و حق پرستی را در برابر آنان گشود و گفت: آنکس که شما را آفریده و گستره زمین را جولانگاه فعالیتهای شما قرار داده، خدا است و جز او معبودی نیست. رو به درگاه او آوررید. از گناهان خود طلب آمرزش کنید. او به شما نزدیک است، عذر شما را میپذیرد و گناهانتان را می بخشد..
🔰قوم نه تنها از دعوت صالح استقبال نکردند که چهره ها درهم کشیدند و گفتند: ای صالح ما به تو امیدها داشتیم و آینده درخشانی را برای تو پیش بینی میکردیم و اکنون با این سخنان که می گوئی همه امیدهای ما نسبت به تو به ناامیدی انجامید.
🔰تو می گوئی ما از دین پدران و نیاکان خود دست برداریم و به خدای تو ایمان آوریم؟ هرگز!
🔰صالح بدون آنکه از برخورد سرد و نومید کننده قوم دچار تزلزل شود، گفت:
ای مردم، من فرستاده و پیام آوری امین هستم. از عذاب خدا بترسید و دعوت مرا بپذیرید. من از شما مزدی نمیخواهم. مزد من فقط با پروردگار جهانیان است.
شما تصور میکنید با این راه نادرست و غلطی که در پیش گرفته اید به شما اجازه می دهند که در این باغستانها و چشمه سارها و نخلستانها و خانه های مستحکمتان زندگی کنید و از عذاب خدا در امان باشید؟ نه، هرگز!
پایان این راه ، بدبختی و ابدی و عذاب دائمی است.
من شما را از گرفتار شدن به چنین سرنوشتی بر حذر میدارم. سخن مرا بپذیرید و در پیمودن راه خطا سرسختی و لجاجت نکنید.
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
https://eitaa.com/m_rajabi57
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
مِشْکات
#داستانهای_قرآنی #قسمت_هفدهم #صالح_علیه_السلام والی ثمود اخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما
#داستان_های_قرانی
#صالح_علیه_السلام
📍 #قسمت_هجده 📍
🔰قوم گفتند:
ای صالح، ما معتقدیم کسی که ترا سِحر کرده و در اثر آن، چنین مطالبی را اظهار میکنی. اگر ادعای تو درست است و واقعاً از جانب خداوند مأموریت یافته ای، معجزه به ما نشان بده تا صدق گفتار تو بر ما ثابت شود.
صالح گفت: هر معجزه ای بخواهید، من از خدای خود درخواست می کنم که انجام شود. پیشنهاد از شما و انجام آن از جانب خداوند.
🔰در آن منطقه صخره عظیمی بود که آنرا مقدس می شمردند و آنرا می پرستیدند و همه ساله در روز اول سال در اطراف آن سخره جمع میشدند و قربانی ها میکردند .
🔰قوم گفتند: درخواست ما این است که از این سخره مقدس که در کنار شهر است، ماده شتری بیرون آوری که بچه ای هم داشته باشد و اینکار در حضور ما و سایر مردم انجام شود تا جای شک و تردید باقی نماند .
🔰صالح گفت: درخواست شما برای من که بشری همانند شما هستم دشوار بلکه ناشدنی است ولی این کار برای خداوندی که آفریدگار جهان و جهانیان و دارای قدرت بی انتها است، بسی سهل و آسان است و سپس دست بدرگاه خدا برداشت و آنچه قوم خواسته بودند درخواست کرد .
🔰هنوز لحظه ای نگذشته بود که صخره عظیم بخود لرزید و غرشی رعد آسا از آن برخواست و شکافی در دل آن کوه پدید آمد و ماده شتری بس بزرگ که بچه ای نیز به همراه داشت از شکاف آن بیرون آمد .
🔰صالح گفت: ای مردم، این هم معجزه ای که خواسته بودید، اما بدانید که این ناقه امانت خداوند است و او مقرر فرمود که این ناقه یک روز تمامی آب قنات این سرزمین را میخورد و یکروز هم آب نصیب شماست .
در مقابل آبی که میخورد تمامی شیر مورد نیاز شما را تأمین میکند.او را آزاد بگذارید که در زمین خدا به چرا مشغول باشد و به او آزاری نرسانید.
🔰معجزه ای عظیم اتفاق افتاده بود که راهی برای انکار و تکذیب دعوت صالح باقی نمیگذاشت.
قوم صالح طبق تعهدی که کرده بودند، می بایستی همه ایمان بیاورند و دست از بت پرستی بر دارند ولی متاسفانه تعداد انگشت شماری از آنها ایمان آوردند و سایرین به راه کفر و عناد ادامه دادند.
🔰کار دعوت صالح بالا گرفت و حضور ناقه و بچه اش، همه جا نقل مجالس و محافل بود و دلهای مردم را به سوی صالح متمایل می ساخت.
🔰سران قوم که تاب تحمل چنین وضعی را نداشتند و از آینده خود بیمناک بودند، برای نابودی صالح نقشه ها کشیدند و طرحهای متعددی را مورد بررسی قرار دادند.
گفتند: شبانه بخانه صالح حمله می بریم و در تاریکی شب او را به قتل می رسانیم و چون قاتل شناخته نمی شود، به بستگان و فامیل او خواهیم گفت که ما در جریان قتل او حضور نداشتیم و از قاتلان هم اطلاعی نداریم و بدین ترتیب مسأله را خاتمه می دهیم.
به دنبال این طرح، شبانه بخانه او هجوم بردند ولی خداوند بوسیله فرشتگانی که مامور حفظ جان صالح بودند، شر آنها را دفع و خطر را از آن پیامبر گرانقدر بر طرف فرمود.
🔰بدنبال عقیم ماندن طوطئه قتل صالح، نقشه کشتن ناقه و بچه اش را طرح کردند و گفتند:
آنچه دلهای مردم را به صالح متمایل ساخته، وجود این شتر و بچه او است.
🔰شتری که با سایر شترها تفاوت بسیار دارد. شتری که یک روز در میان تمامی آب این سرزمین را می خورد و به مقدار فراوانی شیر به مردم میدهد. شتر را بکشید و صالح را خلع سلاخ کنید.
🔰کشتن شتری که با آن بزرگی و قدرت، کار هر کسی نبود و هر کسی هم حاضر به انجام چنین گناه بزرگی نمی شد و لذا در کوشه و کنار به تلاش پرداختند تا کسی را پیدا کنند و به دست او این کار را انجام دهند.
🔰صالح وقتی احساس کرد که دشمنان مستکبر و لجوج او، چنین نقشه ای را در دست اجرا دارند، آنانرا از چنین کاری بر حزر داشت و گفت: اگر به این ناقه آسیبی برسانید، عذاب قطعی خداوند بر شما نازل خواهد شد و طومار حیات شما را درهم خواهد پیچید.
🔰تهدیدهای صالح در دل تیر آن قوم موثر واقع نشد، بلکه بر طغیان و سرکشی آنها افزود. تعدادی از جوانان شرور و بی بند و بار را به وسیله چند نفر از زنان زیبا روی فریفتند و آنانرا به پی کردن و کشتن ناقه تشویق کردند.
🔰شرارت ذاتی، وقتی با تحریک غریزه جنسی و شهوت افسار گسیخته همراه شود، فتنه ها بر پا می کند و هر عمل ناروائی را جامعه عمل می پوشاند.
زنان زیبا روی فتنه انگیزی که درس دلبری و دلربائی را از حفظ داشتند، آتشی در دل آن جوانان نادان و بی ایمان بر افروختند که شعله ها آن، خرمن عقل و خرد آنها را یکجا سوزانید و برای انجام کاری بس ناروا آماده شان ساخت.
🔰وسائل و ابزار را با خود برداشتند و در کمین ناقه نشستند و در یک فرصت مناسب که ناقه از کنار آنها می گذشت، او را مورد حمله همه جانبه قرار دادند و از هر طرف با تیر و شمشیر بر او تاختند و او را از پای در آوردند.
🔰خبر کشته شدن ناقه بسرعت برق در سراسر منطقه پخش شد و قوم گمراه از این حادثه ابراز خوشحالی فراوانی کردند و جشن گرفتند و ..
#ادامه👇
#داستان_های_قرانی
#صالح_علیه_السلام
📍 #قسمت_نوزده 📍
🔰صالح در اولین عکس العملی که از خود نشان داد گفت: فقط سه روز، آری تنها سه روز مهلت برای شما باقی مانده است.
در این سه روز باقی مانده از عمرتان، هرچه می خواهید بهره برداری کنید و لذت ببرید که پس از پایان این مهلت عذاب الهی بساط شما را در هم خواهد پیچید و بزندگیتان پایان خواهد داد.
🔰شاید صالح بخاطر علاقه ای که به قومش داشت، این مهلت سه روزه را تعیین کرد تا اگر در میان قوم صاحب دلی باشد، از آخرین فرصت استفاده کند و به سوی خدا برگردد و با ابزار توبه و انابه، خود را از عذاب الهی برهاند.
مهلت سه روز بپایان رسید و از آن قوم مستکبر، کسی به راه حق بازنگشت.
🔰 در پایان مهلت، صاعقه ای سهمگین مانند کوهی از آتش بر آن قوم فرود آمد و بزندگی شرارت بارشان خاتمه داد.
🔰در روایت اسلامی، کشنده ناقه صالح بعنوان شقی ترین افراد امتهای پیشین معرفی شده، همانند این تفسیر در مجمع البیان آمده است:
عماربن یاسر میگوید: در غزوه عشیره، من و علی ابیطالب(ع) در میان نخلستانی روی زمین خوابیده بودیم و سر و صورت و لباس، خاک آلوده شده بود پیامبر گرامی اسلام ببالین ما آمد و به ما فرمود: می خواهید به شما معرفی کن دو نفر را که شقی ترین افراد بشرند؟ گفتم آری یا رسول الله، فرمود:
اولی آنها مرد سرخ پوستی بود که ناقه صالح را از پای در آورد و آنگاه دست روی سر علی(ع) گذاشت و فرمود: دومی کسی است که با شمشیر خود سر تو را میشکافد و محاسنت را با خون سرت رنگین میسازد.
🔰روز چهارم از آن قوم گمراه جز خانه های خالی، بازارها و مغازه های بی صاحب چیزی نمانده بود و فقط صالح و افراد اندکی که باو ایمان آورده بودند، نجات یافتند.
🔰صالح در حالیکه از هلاکت قوم غمگین و افسرده خاطر بود گفت:
ای مردم، من وظیفه رسالتم را انجام دادم. پیام خدا را بشما ابلاغ کردم. زبان به نصیحت شما گشودم ولی چه کنم که شما نصیحت کنندگان را دوست نمیدارید...
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء
#سیدمحمد_صحفی
https://eitaa.com/m_rajabi57