#مباحث_تربیتی_خانواده. 🕋🕋🕋
در طول روز حداقل چند دقیقه با همسرتان ارتباط کلامی محبت آمیز داشته باشید،✅
صحبتی که به دعوا منجر نشود.🚫
موضوع مورد علاقه همسرتان را مطرح کنید و از همسرتان بخواهید در این رابطه صحبت کند،☘
در حین صحبت او به هیچ وجه حواستان را به جای دیگر منعطف نکنید🤯
و با لبخند و نگاه مهربانانه، به چشمان او زل بزنید......
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
🏴متن شعر شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم 🏴
««تا آفتاب روی نبی در حجاب شد»»
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد
دل ها ز داغ ماتم عظمی کباب شد
گرد عزا به چهره افلاکیان نشست
از آه فاطمه دل ذرات آب شد
وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود
دنیا به فرق اهل محبت خراب شد
بعد از کناره گیری امت ز اهل بیت
قوم امین مکه دچار عذاب شد
آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول
بی حرمتی به گفته ی مالک رِقاب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به ظلم و جور
دست گره گشای علی در طناب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر
در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟
از فتنه ای که حرمت خیر النسا شکست
پامال، دین حضرت خیرالمَآب شد
در التهاب آتش و در ازدحام ظلم
گلواژه ی کتاب رسالت گلاب شد
زهرا غریب شد علی از او غریب تر
حتی دگر سلام علی بی جواب شد
ای وای آنکه حرمت ختم رسل نداشت
بعد نبی به جای نبی انتخاب شد
آنکس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب"
مشمول لعنت ابدی کتاب شد
ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز
آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد
شاعر: سید روح اله موید
#قاف_عشق
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« شکستن نفس »»
«راوی یکی از همرزمان شهید»
بعد از نماز ظهر بود. کل بچههای گردان دور هم جمع بودند. یکی از مسئولین
لشكر آمد و گفت:
رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. چند نفر رو آوردیم برای تعمیر، گفتند:
باید چاه دستشویی تخلیه بشه! برای همین چندتا نیروی از جان گذشته میخواهیم.
در جریان ماجرا بودم. زیر دستشویی های اردوگاه حالت مخزن داشت. هر وقت
پر میشد با ماشین مخصوص تخلیه میکردند. اما این بار دیوارهای کنار دستشویی
ریخته بود.
امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه می شد. از طرفی
هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچهای نبود.
بعد از صحبت ايشان هرکس چیزی میگفت. یکی میگفت: پیف پیف! چه
کارهایی از ما میخوان. دیگری میگفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه
بساط شوخی و خنده بچهها راه افتاده بود.
رفتیم برای ناهار. بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم: کسی که برای
این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده.
نَفس خودش رو شکسته. چون خیلیها حاضرند از جانشان بگذرند اما...
گفتم: تا بچهها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره!
وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم. عدهای از بچههای گردان ما مشغول
کار شده بودند.
از هیچ چیزی هم باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این
حرفها را ندارد.
باتعجب به آنها نگاه کردم. آنها ده نفر بودند. اول آنها محمد تورجی بود.
بعد رحمان هاشمی و...
تا غروب مشغول کار بودند. بعد هم همگی به حمام رفتند. دستشویی های
اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بچهها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی
میکردند. سر به سرشان میگذاشتند. اما آنها...
آنها به دنبال رضایت خدا بودند. آنچه که برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود.
نمیدانم چرا ،ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم.
سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم. درست بعد از عملیات کربلای ده.
نفر اول شهید. نفر دوم شهید نفر سوم... تا نفر آخر که محمدتورجی بود. به
ترتیب یکی پس از دیگری!
گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر تأییدی بود برای شهادتشان.
ادامه دارد............
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#زیارت_نامه. 🕋🕋🕋
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
▪️حسن یعنی تمام هست زهرا
▪️حسن یعنی کریم هر دو دنیا
▪️حسن یعنی سکوت و رازداری
▪️حسن یعنی شب و دل بی قراری
▪️حسن یعنی غروری که شکسته
▪️حسن یعنی شهود دست بسته
▪️حسن یعنی غروب و رنگ نیلی
▪️حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی
▪️حسن یعنی بقیع تیره و تار
▪️حسن یعنی در و تیزیِ مِسمار
▪️حسن یعنی نه شمعی نه مزاری
▪️حسن یعنی نداری گریه داری
▪️حسن یعنی به رنگ ارغوانی
▪️حسن یعنی شکسته درجوانی
▪️حسن یعنی شهید زهر کینه
▪️حسن یعنی غریب اندر مدینه
▪️حسن یعنی تمام عشق مادر
▪️حسن یعنی عزیز قلب حیدر
🏴سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به تمام اعضای کانال خصوصا دوستان طلبه تسلیت عرض می کنم.
این شعر را هم که در کانال خوب پاسخ به شبهات دیدم، با توجه به مضمون زیبایش تقدیم شما کردم.
التماس دعا
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« احترام به سادات »»
««راوی دکتر سیداحمد نواب »»
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان
یازهرا (س)را زیاد شنیده بودم.
رفتیم برای تقسیم. چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان
بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش
بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را تورجی صدا می کردند. فهمیدم خودش است!
آنها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت.
جلو رفتم و سلام کردم. بی مقدمه گفتم: آقای تورجی من دوست دارم به گردان
یازهرا (س) بیایم. گفت: شرمنده، جا نداریم.
بعد گفتم: من میخواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟! نگاهی به من
کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد
یکدفعه پرید تو حرفم و باتعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش
را تأیید کردم.
آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آنها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان
از سادات هستند. با آنها هم بسیار با محبت برخورد میکرد.
آمدم چادر فرماندهی گروهان. برادر تورجی تنها نشسته بود. جلو رفتم و سلام
کردم. طبق معمول به احترام سادات بلند شد.
گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستان قرار دارم. باید بروم مرخصی و
تا عصر برگردم.
بی مقدمه گفت: نه نمیشه! گفتم: من قرار دارم. اون آقا منتظر منه!
دوباره باجدیت گفت: همین که شنیدی.
کمی نگاهش کردم. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی
خیلی جدی بود.
عصبانی شدم. از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم
میکنم!
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم. دوید دنبال من. با پای برهنه. دستم را
گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟!
به صورتش نگاه کردم. خیس از اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی.
سفید امضاء کردم. هر چقدر دوست داری بنویس! اما حرفت رو پس بگیر!
ً گفتم: به خدا شوخی کردم. اصلا منظوری نداشتم.
خودم هم بغض کرده بودم. فکر نمیکردم اینگونه به نام مادر سادات حساس
باشد!
یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعت قبل از شهادتش بود. مرا دید. باز یاد
آن خاطره تلخ را برای من زنده کرد و پرسید: راستی اون حرفت رو پس گرفتی؟!
ً گفتم: به خدا غلط کردم. اشتباه کردم. من به کسی شکایت نکردم. اصلا غلط
میکنم چنین کاری انجام بدهم.
محمد در عملیاتها میگفت: بچه سیدها پیشانی بند سبز ببندند. واقعًا صحنه
زیبایی ايجاد میشد.
نیمی از گردان ما پیشانی بند سبز داشتند. خود محمد به شوخی میگفت: یک
اشتباه صورت گرفته من باید سید میشدم! برای همین من شال سبز میبندم!
يادم هست بعد از کربلای پنج گردان به عقب برگشت. آن زمان محمدتورجی
فرمانده گردان شده بود.
نشسته بود داخل چادر. برگهای در مقابلش بود. خیره شده بود و اشک
میریخت. جلو رفتم و سلام کردم.
برگه اسامی شهدای گردان در شلمچه بود. تعداد شهدای ما صد وسی وپنج
نفر بود.
محمد گفت: خوب نگاه کن. نود نفر اینها سادات هستند. فرزندان حضرت
زهرا (س)
آن هم در عملیاتی که با رمز یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بود!
ادامه دارد.........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 امام رضا عليه السلام:🏴
▪️ صديقُ كُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ، وعَدُوُّهُ جَهلُهُ.
▪️ دوست هر کسی، عقل اوست و دشمن هر کس نادانى اوست.
📚 المحاسن، ج 1، ص 309.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
6M
🏴شهادت امام رضا عليه السلام🏴
🔈واي دلم _فدای غريب الغربا
🎤سیدرضا نریمانی
پیشنهاد دانلود
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#تلنگر. 🕋🕋🕋
🏴 رابطۀ «عبادت در شب» با «مجاهدتِ در روز»🏴
«کسی که شب خوبی ندارد، روز خوبی هم ندارد.
کسی که شب را به بطالت بگذراند، روز هم هر کاری کند بطالت است.
کسانی که شب-زندهدارند، در روز هم بيدار و زندهاند.
زنده بودن در حيات روز، در گروِ بيداری و احيای شب است.
با احيای در شب، انسان به حيات در روز میرسد.»
استاد سید محمد مهدی میرباقری
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
««پرسش:»»
امامحسن امامصلح یا امام مبارزه گر بامستکبر⁉️
✍ پاسخ:
پاسخ سوال شما در کتاب احتجاج ج۲ آمده است👇
🔸مردى نزد امام حسن عليه السّلام رسيد و گفت: اى زاده رسول خدا، گردنهايمان را خوار و ذليل ساختى، و آنچنان ما شيعيان را به بردگى انداختى كه هيچ كسى برايت باقى نماند.
✨حضرت فرمود: براى چه؟!
🔸گفت: بخاطر اينكه حكومت را تسليم اين طاغيه نمودى!.
✨حضرت فرمود: بخدا اين حكومت به او واگذار نكردم جز براى اينكه يار و ياورى براى خود نيافتم، و اگر نه با او شبانه روز جنگ میکردم تا خود خداوند ميان من و او حكم و داورى فرمايد، ولى أهل كوفه را شناخته و آزمودم، و هيچ خيرى نديدم، اينان عارى از هر وفا و عهدى در سخن و كردار و دمدمى مزاجند، اينان معتقدند كه قلب و دلشان با ماست ولى شمشيرهاشان عليه ما كشيده شده است.
🔸مرد گفت: امام همين طور با من سرگرم صحبت بودند ناگاه خون بالا آورده و ظرفى طلبيدند و از معده شان آنقدر خون بالا آمد كه آن ظرف لبريز شد.
میگه عرض كردم: اى زاده رسول خدا اين چه حالى است كه شما را رنجور میبینم؟
✨حضرت فرمود: اين طاغيه كسى را مأمور نموده كه به من سمّ دهد و آن بر جگر من أثر گذاشته و همان طور كه میبینی تكّه تكّه از دلم خارج مىشود.
🔸عرض كردم: آيا قصد درمان آن را نداريد؟!
✨ حضرت فرمودند: دو مرتبه اين سمّ را به من خورانده و آن را درمان كرده ام ولى اين بار هيچ دوايى برايش نيافتم. و بمن خبر رسيده كه معاويه نامه اى به پادشاه روم ارسال نموده و درخواست سمّ كشنده مايعى نموده، و او در جواب نامه گفته در دين ما جايز نيست كه كمر به قتل كسى ببنديم كه قصد جان ما را نكرده است. و معاويه در نامه بعدى به او نگاشته كه: اين فرد فرزند مردى است كه در ارض تهامه شورش نموده و قصد مطالبه حكومت پدرش را دارد، و من میخواهم كسى را مأمور كنم تا اين زهر را به او بنوشاند تا تمام عباد را راحت و آسوده و همه جا را آرام كنم. و همراه اين نامه هداياى بسيارى روانه ساخت تا اينكه پادشاه روم نيز اين سمّ كه مرا با آن مسموم نمود را برايش ارسال نمود البتّه با شرط و شروط
♻️نتیجه اینکه:
🌱متاسفانه در زمانهی کنونی ما برخی که هیچ تقیدی به کتاب و سنت نداشته و ندارند برای توجیه ناکامیهای خود تاریخ را تحریف میکنند.
🌱 و حال آنکه آخرین کلمات امام حسن (ع) با لب های خونی: «اگر یارانی داشتم پیوسته با معاویه جنگ می کردم»
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#بازنشر
http://goo.gl/tyPGvy
متن شبهه:👇👇👇
دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ.
(آمین یا رب العالمين)
امشب این دعا را بخوانید و هرکس امشب پایان ماه صفر را به دیگران بشارت دهد خداوند بهشت را بروی واجب میکند
http://goo.gl/tyPGvy
✅ پاسخ شبهه👇👇👇👇
📚 اولا :
دعایی که در سایتهای اینترنتی و برخی کتابچههای جیبی بهعنوان «دعای معراج» ذکر شده، سندی ـ هر چند غیر معتبر ـ برای آن نیافتیم؛ و برای این دعا ثواب هایی را نیز از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل کردهاند که به هیچ منبع حدیثی و ادعیه آدرس داده نشده است؛ ازاینرو نمیتوان گفت کدام نسخه صحیح و کدام نسخه نادرست است؛
به علاوه، دعاهای معتبر و مؤثری داریم که دیگر نیازی به خواندن دعاهای غیر معتبر نیست.
http://goo.gl/tyPGvy
📚 دوما:
روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است.
1⃣ تنها در کتاب «عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات و آثارالبلاد و اخبارالعباد» به آن اشاره شده که بدون سند رجالی است و کتاب نیز در اعتبار اسنادی دچار شبهه و تردیدهای جدی است که بزرگان نیز این روایت را مجعول، دور از عقل، و بدون ماخذ معتبر دانسته اند.
2⃣ روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانهای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است خلاصه آن چنین است:
3⃣ روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. برخی بیرون رفتند تا در بازگشت اولین نفر و بهشتی باشند! پیامبر(ص) به جماعت باقیمانده: به زودی جماعتی بر شما وارد میشوند که بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنکه بشارت اتمام ماه آذار (ماه رومی معادل صفر) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود.
4⃣ پیامبر(ص): در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسولالله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهلبیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادتمند خواهند شد.
5⃣ چنانچه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهلبیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه بود.
http://yon.ir/abuzar
6⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. پیامهای طراحان این مطالب با دشمنی با خدا و پیامبرش ساخته می شود که لازم است همه ما با عدم انتشارشان، مانع موفقیت آنها در نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم.
http://goo.gl/tyPGvy
کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز
http://telegram.me/mobahesegroup
#ایتا 👇👇
https://eitaa.com/mobahesegroup
#سروش 👇👇
http://sapp.ir/mobahesegroup
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« اسراف »»
««راویّ دکتر سیداحمد نواب»»
خیلی دقت میکرد. مواظب بود چیزی از غذا اسراف نشود. همیشه اینطور
بود. حتی در مورد آب وضو و... مراقب بود.
محمد همیشه دقت داشت. مواظب بود هیچ مکروهی از او سر نزند.
چه رسد به اسراف که حرام است و خدا اسرافکاران را برادران شیطان
معرفی کرده.
نه تنها خودش، بلکه دیگران را هم به رعایت این موارد توصیه میکرد.
الگوی کاملی از دینداری بود.
کسی نمیتوانست عملی مخالف دستورات دین از او مشاهده کند. در عین
حال بسیار خوش برخورد بود. به همین علت تمامی بچههای رزمنده عاشق او
بودند.
با اینکه فرمانده بود اما کارت تدارکات گرفته بود! یعنی مسئول تدارکات
گردان بین او و بقیه نباید فرقی بگذارد! هر چیزی که به بچههای گردان تحویل
میداد به محمد هم همان را میداد.
همیشه موقع غذا در کنار بچههای گردان بود. همان چیزی را میخورد که
بقیه بچهها میخوردند.
يكروز ناهار مرغ دادند. برنج و مرغ. حسابی هم میکشیدند. بچهها شوخی
میکردند ومیخندیدند. میگفتند: لشكر ولخرجی کرده! نکنه میخواستند
مرغها رو دور بریزند! نکنه مرغها خراب بوده و...
صرف ناهار تمام شد..
ًمعمولا محمد هر روز ناهار در یکی چادرها بود. آن
روز محمد از چادر خارج شد.
سراغ بقیه چادرها رفت. همینطور که جلو میرفت بر عصبانیتش افزوده
میشد. ظرفهای غذای نصفه! برنجهای اسراف شده! بعضی از بچهها استخوان
مرغ و... به هم پرت میکردند!
فریاد زد و همه بچهها را به خط کرد. کل نیروها در چند دقیقه با تجهیزات
پشت سر هم ایستادند.
دستور حرکت داد. همه به ستون راه افتادند. آن روز حسابی همه را اذیت
کرد. بچهها میگفتند: بابا نخواستیم! یه مرغ هم که خوردیم از دهن ما درآورد!
بعد از کلی اذیت کردن همه را جمع کرد. بعضی از بچهها نمیدانستند چرا
محمد این کارها را میکند. بعضی میگفتند: کارهای تورجی بیدلیل نیست.
برادرها اگر شما را تا اینجا آوردم و اذیت کردم فقط یک دلیل داشت. بعد
مکثی کرد و گفت:
خدا از قومی که اهل اسراف باشند برکت را میگیرد. ما اینجا هستیم که
قدمی به خدا نزدیکتر شویم. اینجا هستیم برای رضای خدا.
مگر خدا در قرآن مبذّرین را برادران شیطان معرفی نکرده. مگر به کسانی
که ریخت و پاش اضافه دارند، اسراف میکنند، نافرمانی خدا را انجام میدهند،
وعده عذاب نداده؟!
بعد ادامه داد: چرا ما بیش از اندازهای که میخوریم غذا تحویل میگیریم!!
چرا این همه برنج و مرغ در چادرهای گردان اسراف شد!؟ غذا که خوب
بود. شما یا کم غذا میگرفتید یا وقتی زیاد تحویل گرفتید همه را می خوردید.
چرا بعضیها در خوردن نان، کناره آن را
نمیخورند. ما چه زمانی باید این
مسائل را رعایت کنیم؟!
اگر در جبهه که محل آدم شدن و مبارزه بانفس است این کارها را نکنیم
هیچوقت نمیتوانیم.
جلسه مسئولین و معاونین گردانها با فرمانده لشكر بود. حاج حسین خرازی از نیروها
خواسته بود هر مشکلی هست بگویند. نوبت به محمدتورجی رسید. خیلی باادب
گفت:
حاجی بعضی اتفاقات در لشكر رخ میدهد که بی تأثیر در معنویت نیروها
نیست! اشکال کار هم از خود ماست! حاج حسین خرازی باتعجب منتظر بقیه صحبتها
بود.
ً محمد ادامه داد: مثال همین برنامه غذا در لشكر! مسئول تدارکات بدون اینکه
آمار دقیق بچهها را داشته باشد غذا را توزیع میکند. این غذاهای اضافه به خاطر
گرما خراب و اسراف میشود.
مگر پرسنلی لشكر آمار بچهها را ندارد. چرا در این کارها دقت نمیکنیم!
حاج حسین خرازی هم مطلب را نوشت و گفت: تذکر به جایی بود. حتمًا پیگیری
میکنم.
ادامه دارد........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha