#زیارت_نامه. 🕋🕋🕋
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
▪️حسن یعنی تمام هست زهرا
▪️حسن یعنی کریم هر دو دنیا
▪️حسن یعنی سکوت و رازداری
▪️حسن یعنی شب و دل بی قراری
▪️حسن یعنی غروری که شکسته
▪️حسن یعنی شهود دست بسته
▪️حسن یعنی غروب و رنگ نیلی
▪️حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی
▪️حسن یعنی بقیع تیره و تار
▪️حسن یعنی در و تیزیِ مِسمار
▪️حسن یعنی نه شمعی نه مزاری
▪️حسن یعنی نداری گریه داری
▪️حسن یعنی به رنگ ارغوانی
▪️حسن یعنی شکسته درجوانی
▪️حسن یعنی شهید زهر کینه
▪️حسن یعنی غریب اندر مدینه
▪️حسن یعنی تمام عشق مادر
▪️حسن یعنی عزیز قلب حیدر
🏴سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به تمام اعضای کانال خصوصا دوستان طلبه تسلیت عرض می کنم.
این شعر را هم که در کانال خوب پاسخ به شبهات دیدم، با توجه به مضمون زیبایش تقدیم شما کردم.
التماس دعا
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« احترام به سادات »»
««راوی دکتر سیداحمد نواب »»
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان
یازهرا (س)را زیاد شنیده بودم.
رفتیم برای تقسیم. چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان
بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش
بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را تورجی صدا می کردند. فهمیدم خودش است!
آنها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت.
جلو رفتم و سلام کردم. بی مقدمه گفتم: آقای تورجی من دوست دارم به گردان
یازهرا (س) بیایم. گفت: شرمنده، جا نداریم.
بعد گفتم: من میخواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟! نگاهی به من
کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد
یکدفعه پرید تو حرفم و باتعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش
را تأیید کردم.
آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آنها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان
از سادات هستند. با آنها هم بسیار با محبت برخورد میکرد.
آمدم چادر فرماندهی گروهان. برادر تورجی تنها نشسته بود. جلو رفتم و سلام
کردم. طبق معمول به احترام سادات بلند شد.
گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستان قرار دارم. باید بروم مرخصی و
تا عصر برگردم.
بی مقدمه گفت: نه نمیشه! گفتم: من قرار دارم. اون آقا منتظر منه!
دوباره باجدیت گفت: همین که شنیدی.
کمی نگاهش کردم. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی
خیلی جدی بود.
عصبانی شدم. از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم
میکنم!
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم. دوید دنبال من. با پای برهنه. دستم را
گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟!
به صورتش نگاه کردم. خیس از اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی.
سفید امضاء کردم. هر چقدر دوست داری بنویس! اما حرفت رو پس بگیر!
ً گفتم: به خدا شوخی کردم. اصلا منظوری نداشتم.
خودم هم بغض کرده بودم. فکر نمیکردم اینگونه به نام مادر سادات حساس
باشد!
یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعت قبل از شهادتش بود. مرا دید. باز یاد
آن خاطره تلخ را برای من زنده کرد و پرسید: راستی اون حرفت رو پس گرفتی؟!
ً گفتم: به خدا غلط کردم. اشتباه کردم. من به کسی شکایت نکردم. اصلا غلط
میکنم چنین کاری انجام بدهم.
محمد در عملیاتها میگفت: بچه سیدها پیشانی بند سبز ببندند. واقعًا صحنه
زیبایی ايجاد میشد.
نیمی از گردان ما پیشانی بند سبز داشتند. خود محمد به شوخی میگفت: یک
اشتباه صورت گرفته من باید سید میشدم! برای همین من شال سبز میبندم!
يادم هست بعد از کربلای پنج گردان به عقب برگشت. آن زمان محمدتورجی
فرمانده گردان شده بود.
نشسته بود داخل چادر. برگهای در مقابلش بود. خیره شده بود و اشک
میریخت. جلو رفتم و سلام کردم.
برگه اسامی شهدای گردان در شلمچه بود. تعداد شهدای ما صد وسی وپنج
نفر بود.
محمد گفت: خوب نگاه کن. نود نفر اینها سادات هستند. فرزندان حضرت
زهرا (س)
آن هم در عملیاتی که با رمز یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بود!
ادامه دارد.........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 امام رضا عليه السلام:🏴
▪️ صديقُ كُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ، وعَدُوُّهُ جَهلُهُ.
▪️ دوست هر کسی، عقل اوست و دشمن هر کس نادانى اوست.
📚 المحاسن، ج 1، ص 309.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
6M
🏴شهادت امام رضا عليه السلام🏴
🔈واي دلم _فدای غريب الغربا
🎤سیدرضا نریمانی
پیشنهاد دانلود
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#تلنگر. 🕋🕋🕋
🏴 رابطۀ «عبادت در شب» با «مجاهدتِ در روز»🏴
«کسی که شب خوبی ندارد، روز خوبی هم ندارد.
کسی که شب را به بطالت بگذراند، روز هم هر کاری کند بطالت است.
کسانی که شب-زندهدارند، در روز هم بيدار و زندهاند.
زنده بودن در حيات روز، در گروِ بيداری و احيای شب است.
با احيای در شب، انسان به حيات در روز میرسد.»
استاد سید محمد مهدی میرباقری
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
««پرسش:»»
امامحسن امامصلح یا امام مبارزه گر بامستکبر⁉️
✍ پاسخ:
پاسخ سوال شما در کتاب احتجاج ج۲ آمده است👇
🔸مردى نزد امام حسن عليه السّلام رسيد و گفت: اى زاده رسول خدا، گردنهايمان را خوار و ذليل ساختى، و آنچنان ما شيعيان را به بردگى انداختى كه هيچ كسى برايت باقى نماند.
✨حضرت فرمود: براى چه؟!
🔸گفت: بخاطر اينكه حكومت را تسليم اين طاغيه نمودى!.
✨حضرت فرمود: بخدا اين حكومت به او واگذار نكردم جز براى اينكه يار و ياورى براى خود نيافتم، و اگر نه با او شبانه روز جنگ میکردم تا خود خداوند ميان من و او حكم و داورى فرمايد، ولى أهل كوفه را شناخته و آزمودم، و هيچ خيرى نديدم، اينان عارى از هر وفا و عهدى در سخن و كردار و دمدمى مزاجند، اينان معتقدند كه قلب و دلشان با ماست ولى شمشيرهاشان عليه ما كشيده شده است.
🔸مرد گفت: امام همين طور با من سرگرم صحبت بودند ناگاه خون بالا آورده و ظرفى طلبيدند و از معده شان آنقدر خون بالا آمد كه آن ظرف لبريز شد.
میگه عرض كردم: اى زاده رسول خدا اين چه حالى است كه شما را رنجور میبینم؟
✨حضرت فرمود: اين طاغيه كسى را مأمور نموده كه به من سمّ دهد و آن بر جگر من أثر گذاشته و همان طور كه میبینی تكّه تكّه از دلم خارج مىشود.
🔸عرض كردم: آيا قصد درمان آن را نداريد؟!
✨ حضرت فرمودند: دو مرتبه اين سمّ را به من خورانده و آن را درمان كرده ام ولى اين بار هيچ دوايى برايش نيافتم. و بمن خبر رسيده كه معاويه نامه اى به پادشاه روم ارسال نموده و درخواست سمّ كشنده مايعى نموده، و او در جواب نامه گفته در دين ما جايز نيست كه كمر به قتل كسى ببنديم كه قصد جان ما را نكرده است. و معاويه در نامه بعدى به او نگاشته كه: اين فرد فرزند مردى است كه در ارض تهامه شورش نموده و قصد مطالبه حكومت پدرش را دارد، و من میخواهم كسى را مأمور كنم تا اين زهر را به او بنوشاند تا تمام عباد را راحت و آسوده و همه جا را آرام كنم. و همراه اين نامه هداياى بسيارى روانه ساخت تا اينكه پادشاه روم نيز اين سمّ كه مرا با آن مسموم نمود را برايش ارسال نمود البتّه با شرط و شروط
♻️نتیجه اینکه:
🌱متاسفانه در زمانهی کنونی ما برخی که هیچ تقیدی به کتاب و سنت نداشته و ندارند برای توجیه ناکامیهای خود تاریخ را تحریف میکنند.
🌱 و حال آنکه آخرین کلمات امام حسن (ع) با لب های خونی: «اگر یارانی داشتم پیوسته با معاویه جنگ می کردم»
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#بازنشر
http://goo.gl/tyPGvy
متن شبهه:👇👇👇
دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ.
(آمین یا رب العالمين)
امشب این دعا را بخوانید و هرکس امشب پایان ماه صفر را به دیگران بشارت دهد خداوند بهشت را بروی واجب میکند
http://goo.gl/tyPGvy
✅ پاسخ شبهه👇👇👇👇
📚 اولا :
دعایی که در سایتهای اینترنتی و برخی کتابچههای جیبی بهعنوان «دعای معراج» ذکر شده، سندی ـ هر چند غیر معتبر ـ برای آن نیافتیم؛ و برای این دعا ثواب هایی را نیز از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل کردهاند که به هیچ منبع حدیثی و ادعیه آدرس داده نشده است؛ ازاینرو نمیتوان گفت کدام نسخه صحیح و کدام نسخه نادرست است؛
به علاوه، دعاهای معتبر و مؤثری داریم که دیگر نیازی به خواندن دعاهای غیر معتبر نیست.
http://goo.gl/tyPGvy
📚 دوما:
روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است.
1⃣ تنها در کتاب «عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات و آثارالبلاد و اخبارالعباد» به آن اشاره شده که بدون سند رجالی است و کتاب نیز در اعتبار اسنادی دچار شبهه و تردیدهای جدی است که بزرگان نیز این روایت را مجعول، دور از عقل، و بدون ماخذ معتبر دانسته اند.
2⃣ روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانهای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است خلاصه آن چنین است:
3⃣ روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. برخی بیرون رفتند تا در بازگشت اولین نفر و بهشتی باشند! پیامبر(ص) به جماعت باقیمانده: به زودی جماعتی بر شما وارد میشوند که بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنکه بشارت اتمام ماه آذار (ماه رومی معادل صفر) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود.
4⃣ پیامبر(ص): در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسولالله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهلبیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادتمند خواهند شد.
5⃣ چنانچه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهلبیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه بود.
http://yon.ir/abuzar
6⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. پیامهای طراحان این مطالب با دشمنی با خدا و پیامبرش ساخته می شود که لازم است همه ما با عدم انتشارشان، مانع موفقیت آنها در نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم.
http://goo.gl/tyPGvy
کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز
http://telegram.me/mobahesegroup
#ایتا 👇👇
https://eitaa.com/mobahesegroup
#سروش 👇👇
http://sapp.ir/mobahesegroup
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« اسراف »»
««راویّ دکتر سیداحمد نواب»»
خیلی دقت میکرد. مواظب بود چیزی از غذا اسراف نشود. همیشه اینطور
بود. حتی در مورد آب وضو و... مراقب بود.
محمد همیشه دقت داشت. مواظب بود هیچ مکروهی از او سر نزند.
چه رسد به اسراف که حرام است و خدا اسرافکاران را برادران شیطان
معرفی کرده.
نه تنها خودش، بلکه دیگران را هم به رعایت این موارد توصیه میکرد.
الگوی کاملی از دینداری بود.
کسی نمیتوانست عملی مخالف دستورات دین از او مشاهده کند. در عین
حال بسیار خوش برخورد بود. به همین علت تمامی بچههای رزمنده عاشق او
بودند.
با اینکه فرمانده بود اما کارت تدارکات گرفته بود! یعنی مسئول تدارکات
گردان بین او و بقیه نباید فرقی بگذارد! هر چیزی که به بچههای گردان تحویل
میداد به محمد هم همان را میداد.
همیشه موقع غذا در کنار بچههای گردان بود. همان چیزی را میخورد که
بقیه بچهها میخوردند.
يكروز ناهار مرغ دادند. برنج و مرغ. حسابی هم میکشیدند. بچهها شوخی
میکردند ومیخندیدند. میگفتند: لشكر ولخرجی کرده! نکنه میخواستند
مرغها رو دور بریزند! نکنه مرغها خراب بوده و...
صرف ناهار تمام شد..
ًمعمولا محمد هر روز ناهار در یکی چادرها بود. آن
روز محمد از چادر خارج شد.
سراغ بقیه چادرها رفت. همینطور که جلو میرفت بر عصبانیتش افزوده
میشد. ظرفهای غذای نصفه! برنجهای اسراف شده! بعضی از بچهها استخوان
مرغ و... به هم پرت میکردند!
فریاد زد و همه بچهها را به خط کرد. کل نیروها در چند دقیقه با تجهیزات
پشت سر هم ایستادند.
دستور حرکت داد. همه به ستون راه افتادند. آن روز حسابی همه را اذیت
کرد. بچهها میگفتند: بابا نخواستیم! یه مرغ هم که خوردیم از دهن ما درآورد!
بعد از کلی اذیت کردن همه را جمع کرد. بعضی از بچهها نمیدانستند چرا
محمد این کارها را میکند. بعضی میگفتند: کارهای تورجی بیدلیل نیست.
برادرها اگر شما را تا اینجا آوردم و اذیت کردم فقط یک دلیل داشت. بعد
مکثی کرد و گفت:
خدا از قومی که اهل اسراف باشند برکت را میگیرد. ما اینجا هستیم که
قدمی به خدا نزدیکتر شویم. اینجا هستیم برای رضای خدا.
مگر خدا در قرآن مبذّرین را برادران شیطان معرفی نکرده. مگر به کسانی
که ریخت و پاش اضافه دارند، اسراف میکنند، نافرمانی خدا را انجام میدهند،
وعده عذاب نداده؟!
بعد ادامه داد: چرا ما بیش از اندازهای که میخوریم غذا تحویل میگیریم!!
چرا این همه برنج و مرغ در چادرهای گردان اسراف شد!؟ غذا که خوب
بود. شما یا کم غذا میگرفتید یا وقتی زیاد تحویل گرفتید همه را می خوردید.
چرا بعضیها در خوردن نان، کناره آن را
نمیخورند. ما چه زمانی باید این
مسائل را رعایت کنیم؟!
اگر در جبهه که محل آدم شدن و مبارزه بانفس است این کارها را نکنیم
هیچوقت نمیتوانیم.
جلسه مسئولین و معاونین گردانها با فرمانده لشكر بود. حاج حسین خرازی از نیروها
خواسته بود هر مشکلی هست بگویند. نوبت به محمدتورجی رسید. خیلی باادب
گفت:
حاجی بعضی اتفاقات در لشكر رخ میدهد که بی تأثیر در معنویت نیروها
نیست! اشکال کار هم از خود ماست! حاج حسین خرازی باتعجب منتظر بقیه صحبتها
بود.
ً محمد ادامه داد: مثال همین برنامه غذا در لشكر! مسئول تدارکات بدون اینکه
آمار دقیق بچهها را داشته باشد غذا را توزیع میکند. این غذاهای اضافه به خاطر
گرما خراب و اسراف میشود.
مگر پرسنلی لشكر آمار بچهها را ندارد. چرا در این کارها دقت نمیکنیم!
حاج حسین خرازی هم مطلب را نوشت و گفت: تذکر به جایی بود. حتمًا پیگیری
میکنم.
ادامه دارد........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha
#نماز_روز_اول_ماه
🌻💫امروز
👈اول ماه هست و
نماز اول ماه یادتون نره🌺
🔮🌿طریقه ی خواندن نماز اول ماه :
🍁🌿رکعت اول
✴️سوره حمد👈یک مرتبه
✴️سوره توحید👈سی مرتبه
🍁🌿رکعت دوم
💟 سوره حمد👈یک مرتبه
💟سوره قدر👈سی مرتبه
🌸دعایی هم داره که در مفاتیح الجنان ذکر شده.
✴️🌸🌿بعد از نماز صدقه اول ماه فراموش نشه
یادتون باشه صدقه جهت سلامتی آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
🌹 کرسی نقد علمی؛ راهکارهای رفع موانع اخلاق فردی ازدواج جوانان
🔹 چهارشنبه 30 مهر 9:30 صبح
📝 لینک شرکت در جلسه: dte.bz/1001
🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
🌐 @Morsalat_ir
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«« رفاقت »»
««راوی ابراهیم شاطری پور»»
اواخر سال 65 بود. در ایام عملیات کربلای پنج برادر تورجی به عنوان معاون
و سپس فرمانده گردان یازهرا (س) انتخاب شد.
از طرف لشكر برادر حسین خالقی مسئول گروهان ذوالفقار و جایگزین
تورجی شد.
یک روز در کنار محمد نشسته بودم. همان موقع برادر خالقی وارد شد. با
آقای تورجی شروع به صحبت کرد.
ایشان بی مقدمه گفت: آقای تورجی اینها کی هستند تو گروهان ذوالفقار
جمع کردی!؟ محمد با چشمانی گرد شده از سرتعجب گفت: مگه چی شده!؟
آقای خالقی ادامه داد: وقتی به من گفتند به جای شما به گروهان بیایم
خوشحال بودم.
فکر میکردم یک گروهان نمازشب خوان تحویل میگیرم! اما حالا پشیمانم.
نگاهشان کن!
بعد گفت: بیشترشان اهل شوخی، سر کار گذاشتن و... هستند. حتی بعضی
از اینها زمانی جزو لاتها و... بودند. برای ما از دعواها و چاقوکشی هایشان
حرف میزنند.
تورجی خندید و گفت: همین بود! ترسیدم. گفتم چی شده! بابا تازه یک
هفته است اومدی! تحمل کن.
محمد لبخندی زد و ادامه داد: ببین حسین جان، اگر توانستیم اینها که به قول
تو لات و چاقوکش بودند را با خدا رفیق کنیم هنر کرده ایم.
در ثانی ما نیرویی میخواهیم که بتونه شب حمله بزنه به خط دشمن و کپ نکنه!
همین بچههایی که حرف تو رو گوش نمیدن. یا به قول تو مشکل دارن رو
باید توی فاو میدیدی!
وقتی زدیم به قرارگاه دشمن نبرد تن به تن بود. همین آدمهایی که اهل
نمازشب نیستند یا زیاد اهل حال نیستند پابرهنه شدند!
دنبال دشمن میدویدند. پدر عراقیها رو در آورده بودند. دل شیر داشتند. تو
چند ساعت قرارگاه رو پاکسازی کردند. همین آدمها!
بعد گفت: سعی کن با این نیروها رفیق بشی! تو عالم رفاقت خیلی مشکلات
حل میشه!
من بعضی از کسانی که تو این عملیاتها شهید شدند رو میشناختم.
وقتی پیکر این شهدا در اصفهان تشییع میشد خیلیها تعجب میکردند! باور
نمی کردند که مثال فلانی شهید شده باشد.
راست میگفت. خیلیهها را میشناختم که رفاقت با تورجی مسیر زندگی
آنها را عوض کرد. خیلی از آنهایی که الان در گلستان شهدا آرمیده اند.
چند روز بعد برادر تورجی طرح یک دوره مسابقات فوتبال را داد! همه
گروهانها و دسته ها تیم دادند.
با اصرار تورجی یک تیم هم از مسئولین گردان انتخاب شد! سن آنها بالاتر
از بقیه نیروها بود. اکثر آنها بازی بلد نبودند.
زنگ تفریحی بودند برای بقیه تیمها. بچه ها خیلی میخندیدند. روحیه بچه ها
را واقعًا عوض کرد.
برادر تورجی از این کارها زیاد میکرد. هر کاری که در شادابی نیروها اثر
داشت انجام میداد.
با نیروها رفیق بود. همه او را دوست داشتند. این رفتار او تأثیر زیادی در
روحیه نیروها داشت.
خیلیها به محض ورود به منطقه سراغ گردان او را میگرفتند. میخواستند
جزو نیروهای او باشند.
در حالی که اکثر گردانها با کمبود نیرو مواجه بودند گردان ما هميشه نیرو
اضافه داشت!
در عملیاتها سخت ترین مأموریتها به گردان یا زهرا (س) سپرده میشد.
گردان هم به خوبی از پس این مأموریتها برمیآمد. نمونه بارز آن در شلمچه
وعملیات کربلای پنج بود.
ادامه دارد................
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🌺🌺🌺
🌸 امام على عليه السلام:🌸
🌱 أكْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ الضَّعيفِ وَهُوَ يُطَيِّبُ الْمِعْدَةَ وَ يُذَكِّى الْفُؤادَوَ يُشَجِّعُ الْجَبانَ وَ يُحَسِّنُ الْوَلَدَ.
🌱 خوردن بِه، قلب ضعيف را قوى، معده را پاك، دل را نشاط، ترسو را شجاع و فرزند را زيبا مى كند.
📚 تحف العقول، ص 101.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha
#مباحث_تربیتی_خانواده 🌺🌺🌺
هرچند فضای آموزشی برای دانشآموز بصورت مجازی و بر خط شده است
اما با رعایت نکاتی میتوان اثربخشی این آموزش را بالا برد.
١_ ساعت آموزش مشخص شده و مداوم باشد همانند ساعت های مدرسه رفتن.
٢_ دانش آموز با لباس مناسب و حتی فرم مدرسه حاضر شود.
٣_ محل قرار گرفتن دانش آموز مشخص و ترجیحا پشت میز باشد.
۴_ گوشی همراه با فاصله مناسب و به صورت ثابت قرار گیرد.
۵_ عوامل برهم زننده تمرکز مانند تلفن و تلویزیون را از محیط درس دور کنیم.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
🆔 @m_setarehha