کرامتی از امام
⚡️دیشب کوه خضر نماز مغرب که خواندیم. پیرمردی نورانی با محاسن بلند کنارم بود.
⚡️وقتی رفتم سوار ماشین بشوم، آمد دنبالم. سوال کرد حاج آقا کجا میرید؟ گفتم پردیسان. گفت منم میبرید. گفتم بفرمایید. بچه ها داخل ماشین بودند. گفت من عقب مینشینم. بچه ها را فرستادم عقب و ایشان جلو نشست.
تو راه صحبت میکردیم. معلوم شد زمانی از #محافظان حضرت #امام است.
⚡️تعریف میکرد یک بار با اتوبوس از شهرشان یاسوج میرفته تهران جماران. اتوبوس برای نماز صبح نمی ایستد. یک جایی تو بيابان تاریک پیاده شدم. از روی ستاره ها قبله را پیدا کردم و نماز صبح را خواندم. اما اتوبوس رفته بود. آمدم سر جاده. یک ماشین آمد مرا برد تا میدان ونک نزديک جماران. آن هم رایگان. میگفت با خدا باشی و توکل بر او کنی، خدا کم نمیذاره برات.
⚡️ازش خواستم از خاطراتش با امام بگوید.
گفت یکبار روزه شده بودم و میبایست برم نگهبانی در جماران. کمی نان خشک داشتم. برداشتم برای افطار.
اذان شد نماز خواندم. ناگهان دیدم خادم امام از دور می آید به سمتم. کاسه ای آب گوشت آورده بود. گفت امام غذایشان را دادند بیارم برای شما.
پیرمرد میگفت در آن همه مدتی که نگهبان آنجا بودم فقط همین یکبار این اتفاق افتاد. چون از ستاد یک ساعت بعد برای ما شام می آوردند و کسی هم از روزه من و نداشتن چیزی برای افطار اطلاع نداشت.
بعد پیرمرد گفت این از کرامات حضرت امام بود که فهمیدند و غذایشان را برایم فرستادند.
⚡️شیرینی کلام محافظ امام ادامه داشت و من فراموش کردم از او بپرسم کجای پردیسان می رود. مسیر همیشگی ام تا نزدیکی منزل را طی کردم. گویا این پیرمرد هم بی کرامت نیست که از بین آن همه نمازگزار که هر کدام به گوشه ای از شهر میرفتند، همراه ما شد. پرسیدم شما کجا میروید. گفت دوتا مجتمع جلوتر منزل پسرم است.
✅پ ن: البته اینها در برابر کرامات و معجزات بزرگ حضرت امام، چیزی نیست. معجزه #انقلاب و کرامت #بیداری_نفوس و دمیدن روح قدسی بر عالم و #بعثت گسترده جانها، آنقدر عظیم اند که هر قلب مطهر و عقل سلیمی را خاشع و تعظیم گر خود میکند
هر چند فعلا، حجاب معاصرت، مانع درک عظمت این معجزت است اما کافیست آرمان های والایی که حضرت روح الله جلویمان نهاده است را ببینیم و به حقیقت انقلاب متصل شویم تا لذت اعجازش را بچشیم.
شادی روح امام صلواتی هدیه نمایید.
شب دوازدهم بهمن ۱۴۰۳
https://eitaa.com/m_shaban