eitaa logo
معادشناسی
2.3هزار دنبال‌کننده
794 عکس
201 ویدیو
28 فایل
شرح مختصر بر کتاب شریف معادشناسی مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی قدس سره ✍صوت جلسات معادشناسی به مرور در کانال بارگزاری میشود.(حدود۱۰۰جلسه)
مشاهده در ایتا
دانلود
AudioCutter_محرم_الحرام_شب_هفتم_سخنراني_حجت.mp3
25.57M
🌹با حُسن خُلق به بالاترین مقام های بهشتی برسید 🌹 ⁉️بیشترین عامل ورود به بهشت و دوزخ چیست؟ ⁉️نزدیک ترین ومحبوب ترین افراد نزد رسول الله صلی الله علیه وآله چه کسانی هستند؟ ⁉️ویترین اعمال مومن در قیامت چیست؟ ⁉️معادله عجیب امّ سلمه که پیامبرصلی الله علیه وآله آن را حلّ کردند، چه بود؟ 🔹حال پیرزنی که تمام شبها راعبادت وتمام روزها را روزه میگرفت ولی اهل آتش بود، چون بداخلاق بود... 🎙: @maadshenasii
💠که بودند، چه شدند...💠 برادر...! جدّ ما كو؟ اجداد ما كجا رفتند؟ همۀ آنها خبر شدند. يك روز اثر بودند، آن هم چه اثر_مهمّى! دنيا را زير گام خود تكان مى‏دادند، فرياد آنان گوش فلك را كر مى‏كرد؛ مى‏آمدند و می رفتند و فعّالیت های زیادی داشتند، 🔺همه اثر بود. امروز همه شان خبر شدند. ما هم امروز اثريم؛ می گوئيم، می شنويم، در فعّاليّت هستيم؛ فردا خبريم، می گويند: فلانی... خدا رحمتش كند. ‼️این قرعه ای نیست که فقط بنام آنان زده شود... @maadshenasii
جالب "خِیرات برای روح مادرشوهر" 🔹مرحوم آقا بزرگ طهرانی میفرمودند: من طفل بودم و منزل ما در طهران،پامنار بود... يك روز مادر من در منزل آلبالوپلو پخته بود🍯 هنگام ظهر يك سائلى(گدا)در كوچه سؤال(گدایی) ميكرد و مادرِ من هم كه در مطبخ(آشپزخانه) مشغول طبخ بود،صداى سائل را شنيدوبراى خيرات به روحِ مادر بزرگ من كه مادر شوهرش میشد وتازه ازدنيا رحلت كرده بود ميخواهد مقدارى ازغذا به سائل بدهد ولى ظرف تميز دردسترس نبوده، به عجله براى آنكه سائل از در منزل ردّ نشود مقدارى از آن آلبالوپلو را در طاس حمّام كه در دسترس بود ريخته و به سائل ميدهد،و از اين موضوع كسى خبر نداشت. 🔺نيمه شب پدرمن ازخواب بيدار شده و مادر مرابيدار كردوگفت:امروز چه‌كار كردى‌؟ چه‌كار كردى‌؟ مادرم گفت:نمى‌دانم❗️ پدرم گفت:الآن مادرم رادرخواب ديدم و بمن گفت: من از عروس خودم گله دارم امروز آبروى مرا در نزد مُردگان بُرد؛غذاى مرا در طاس حمّام فرستاد. ⁉️توچه‌كار كرده‌اى‌؟ مادرم مى‌گفت:هرچه فكركردم چيزى بنظرنيامد ✅ناگهان متوجّه شدم كه اين آلبالوپلو رابه سائل چون به قصدِهديّه براى روح تازه گذشته داده‌ام و درآن عالم غذاى آن مرحومه بوده است،چون بصورت نامطلوبى به سائل داده شده است،به همان طريق آن رادر عالَم براى مادر شوهرم برده‌اند و او از اين كار گله‌مند است. 💬آرى،او شکایت دارد كه چرا غذاى مرا كه صورت مُلكى‌(دنیایی)اَش آلبالو پلو به سائل است وصورت ملكوتى‌(آخرتی)اَش يك طبق نور است كه براى روان متوفّى مى‌برند،در طاس حمّام ريخته و اهانت به سائل،اهانت به روح متوفّى بوده است. @maadshenasii
🌹اَللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِِ و آلِ مُحَمَّدِِ🌹 @maadshenasii
"ملاقات حضرت ابراهیم علیه السلام با عزرائیل" 🔹حضرت ابراهیم(ع) روزی شخصی را دید، ⁉️از او پرسید: تو کیستی؟ او گفت: عزرائیل هستم. حضرت فرمود: از تو می‌خواهم خودت را به آن صورتی که مؤمنین را قبض روح می‌کنی، به من بنمایانی. 🔺به دستور او، حضرت ابراهیم روی خود را برگردانید سپس باز به او نگاه کرد این بار جوانی بسیار زیبا و خوشرو دید، 🌷گفت: «اگر ٌمؤمن پس از مرگ، پاداشی غیر از این چهره‌ی زیبا نگیرد، همین دیدار برای او کافی است و پاداش خوبی برای کارهای نیکش خواهد بود.» 🔸سپس حضرت ابراهیم به عزرائیل گفت: «اگر می‌توانی، خودت را در آن چهره‌ای که گمراهان را با آن، قبض روح می‌کنی به من بنمایان» 😞عزرائیل گفت: ای ابراهیم! تو طاقت دیدن آن چهره را نداری. حضرت ابراهیم(ع) خواسته‌اش را تکرار کرد. عزرائیل گفت: روی خود را بگردان، حضرت روی خود را گردانید و سپس به او نگاه کرد 😱این بار مردی سیاه دید که موهای بدنش راست شده، بوی بسیار بدی دارد و از سوراخ‌های بینی‌اش دود و آتش بیرون می‌آید. حضرت ابراهیم(ع) نتوانست آن چهره را مشاهده کند و بر اثر شدّت وحشت بی‌هوش شد. ♻️وقتی ‌که به هوش آمد، عزرائیل را به‌ صورت اول دید، به او فرمود: «ای فرشته‌ی مرگ اگر انسان گنه‌کار جز دیدن همین چهره، کیفر دیگری نبیند، همین نگاه برای عذاب و کیفر او کفایت می‌کند.» ✅آیا واقعا عزرائیل تغییر قیافه میدهد؟ وجواب چندین سوال دیگر در صوت جلسه هفتم👇👇توضیح داده شده است. @maadshenasii
معادشناسی۷.mp3
35.06M
شرح مختصر کتاب... « هفتم: کیفیّت قبض روحِ انسان‌ها» (حجت الاسلام بی پروا) ----------------------------------------------------------------------- 📖 توصیه می‌شود برای استفاده بیشتر از مباحث، کتاب مرحوم علامه طهرانی قدّس سره (جلد اول، مجلس ششم) مطالعه شود. ----------------------------------------------------------------------- 🔹 توضیح مختصر پیرامون توحید صفاتی واَفعالی... ⁉️ چگونه در یک لحظه، مَلِک‌الموت جان میلیون‌ها نفر را می‌گیرد؟ ⁉️ "اِمام علیه‌السلام، جانِ عالم است" یعنی چه؟ 🔹 سجده که برآدم خاکی نمود، خیل مَلَک بهر حسین است و بس... ⁉️حضرت عزرائیل جان چه کسانی را می‌گیرد و از گرفتنِ جانِ چه کسانی عاجز است؟ ⁉️ چگونه امیرالمؤمنین علیه‌السلام در یک لحظه در مکان‌های مختلف بودند؟ ⁉️ جانِ انسان‌های ضعیف را چه کسی می‌گیرد؟ 🔹 چه کسانی به دستِ خودِ خداوند قبضِ روح می‌شوند؟ ⁉️ زنده کردن و میراندنِ موجودات توسط اولیاءالهی چگونه است؟ 🔹 لذّت مرگ به تناسُب عالَمی است که مؤمن وارد در آن میشود. ⁉️ چهرهٔ واقعی فرشته قبضِ روح چگونه است؟ ⁉️ چه کسانی را امیرالمؤمنین علیه‌السلام قبضِ روح می‌کنند؟ @maadshenasii
معادشناسی
شرح مختصر کتاب#معادشناسی « #جلسه اول، حقائق و اعتباریات» (حجت الاسلام بی پروا) ---------------------
برای استفاده بیشتر از مباحث، صوتِ جلسات را به ترتیب از جلسه اول شروع بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بشنوید و لذّت ببرید🌹 یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود 🎙بیانات مدظله العالی @maadshenasii
معادشناسی۸.mp3
32.6M
شرح مختصر کتاب... « هشتم : قبض روح ومشاهدات درحالِ مُردن با باطن است» ----------------------------------------------------------------------- 📖 توصیه می‌شود برای استفاده بیشتر از مباحث، کتاب مرحوم علامه طهرانی قدّس سره (جلد اول، مجلس هفتم) مطالعه شود. (حجت الاسلام بی پروا) ----------------------------------------------------------------------- ⁉️ حالات محتضر در کلام خداوند چگونه است؟ 🔹 بُعدِ منزل نبود در سفر روحانی... ⁉️ چرا سکراتِ مرگ را فقط محتضر می‌بیند ولی اطرافیان او نمی‌بینند؟ 🔹 احکام وخصوصیات عالَم دنیا با آخرت فرق دارد. 🔹 باید تنها به سمت خدا برگردیم، تنهای تنها... ⁉️ اعتماد انسان ها در این دنیا به چیست و چرا خداوند بین ما وآنها جدایی می اَندازد؟ 🔹 مشاهدات در حال احتضار با چشم ملکوتی است. 🔹 تعیّنات دنیا بازارش در آن دنیا کساد است. ⁉️ چکار کنیم بعد از مرگ دستمان پُر باشد؟ 🔹 نمونه‌ای از وصیّتهای عجیب وغریبی که در عصرحاضر مرسوم شده است. 🔹 به تصویر کشیدن حالات محتضر توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام... ⁉️ عیادت کردن رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله از امام علی علیه‌السلام چگونه هست؟ 🔹 موعظه امیرالمؤمنین علیه‌السلام در تهیه استعداد مرگ 🔹 جان می‌دهم بشوق وصال تو یاحسین تا بر ســرم قدم ننهی جـــــان نمی‌دهم @maadshenasii
معادشناسی
شرح مختصر کتاب#معادشناسی « #جلسه اول، حقائق و اعتباریات» (حجت الاسلام بی پروا) ---------------------
برای استفاده بیشتر از مباحث، صوتِ جلسات را به ترتیب از جلسه اول شروع بفرمایید.
عجیب 🔺"مردی که چهره برزخی اش مثل سگ بود"🔺 مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی میفرماید: 🔹يكى از دوستان ما بنام دكتر حسين إحسان(خدايش رحمت كند) بسيار مردِ شايسته‌اى بود. 💉در طهران مطبّ‌ داشت ولى در زمستانها مدّت شش ماه به عتبات مسافرت ميكرد و در كربلا مطبّ‌ داشت و از فقرا مزد نمى‌گرفت و خود نيز به بعضى از مستمندان دَوا و أحياناً مخارج غذا را ميداد و زندگى بسيار ساده و مصفّائى داشت،تقريباً در حدود پانزده سال است كه رحلت نموده است. 💎نقل كرد كه: روزى من در كاظمين مشرّف بودم و آمده بودم كنار شطّ‍‌(شطّ‍‌ دجله از كاظمين ميگذرد و مسافت آن تا حرم مطهّر اندك است) در آنجا ديدم جنازه‌اى را با ماشين آوردند و پياده كردند و به دوش گرفتند به سمت صحن مطهّر، با افرادى كه از تشييع كنندگان بودند حركت دادند. در عراق رسم چنين است كه افرادى كه از شيعيان فوت مى‌كنند و داراى اهل و قبيله و عشيره هستند، جنازۀ آنها را در ⚰تابوت نهاده و به روى ماشين سوارى مى‌بندند و با افراد مشيّعين كه آنها نيز در ماشين‌هاى سوارى متعدّدى سوار ميشوند، به كاظمين عليهما السّلام مى‌آورند و در آنجا طواف ميدهند و سپس به كربلا آورده و در آنجا نيز طواف ميدهند، و از آنجا به نجف اشرف آورده و طواف ميدهند و در وادى السّلام نجف اشرف به خاك مى‌سپارند. 🔸آن مرحوم مى‌گفت: همين كه آن جنازه را بطرف صحن مطهّر مى‌بردند،من هم كه عازم تشرّف بودم بدنبال جنازه حركت كردم. مقدارى كه تشييع كردم،ناگاه ديدم يك 🐺سگ سياهِ مهيب(ترسناک) بر روى جنازه نشسته است. ادامه ماجرا...👇👇👇
ادامه... 😱من بسيار تعجّب كردم و با خود گفتم: اين سگ چرا روى جنازه رفته است. درحالیکه متوجّه نبودم كه اين بدنِ مثالى(برزخی) متوفّى است و سگِ خارجى نيست. ❗️به افرادى كه در اطراف من تشييع مى‌كردند گفتم: روى جنازه چيست‌؟ گفتند:چيزى نيست، همين پارچه ايست كه مى‌بينى ! من دريافتم كه اين سگ،صورت مثالى است و فقط‍‌ من مى‌بينم و ديگران اِدراك نمى‌كنند. ديگر هيچ نگفتم تا جنازه را به درِ صحن مطهّر رسانيدند؛ همين كه خواستند تابوت را داخل صحن برای طواف ببرند، ديدم درِ صحن، آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشه‌اى ايستاد تا آن جنازه را طواف دادند و همين كه مى‌خواستند از درِ صحن خارج كنند دوباره آن سگ بروى تابوت پريد و بالاى آن جنازه رفت. 💬البتّه معلوم است كه صاحب آن جنازه مرد متعدّى و متجاوزى بوده است،كه صورت ملكوتىِ او به شكل صورت سگ مجسّم شده است؛ و چون آن مرحوم داراى صفاى باطن بوده اين معنى را اِدراك مى‌نموده و(می دیده)و ديگران چيزى نمى‌ديده‌اند. 👌توضیح این مکاشفه و اینکه دقیقا انسان ها با چه صورتهایی در برزخ وقیامت میباشند در صوتها بیان شده است. @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جذاب 🔺شفاعت امیرالمومنین علیه السلام از پيرمرد سنّى🔺 "قسمت اول" (علامه طباطبایی به علامه حسینی طهرانی رضوان الله تعالی علیهما) فرمودند: 🔹در كربلا واعظى بودبه نام سيّد جواد از اهل كربلا و لذا او را سيّد جواد كربلائى مى‌گفتند. او ساكن 🕌كربلا بود ولى در اَيّام محرّم و عزا ميرفت در اطراف، در نواحى و قصبات(روستاهای) دور دست تبليغ ميكرد، نماز جماعت ميخواند،روضه ميخواند و مسأله ميگفت و سپس به كربلا مراجعت مينمود. 🔸يك مرتبه گذرش افتاد به قصبه‌(روستایی) كه همۀ آنها سنّى مذهب بودند، و در آنجا برخورد كرد با پيرمردى محاسن سفيد و نورانى،و چون ديد سنّى است، از درِ صحبت و مذاكره وارد شد، ديد الآن نمى‌تواند تشيّع را به او بفهماند؛ چون اين مردِ ساده لوح و پاك دل چنان قلبش از محبّت افرادى كه غصبِ مقام خلافت را نمودند سرشار است كه آمادگى ندارد و شايد ارائۀ مطلب نتيجۀ معكوس داشته باشد. 👌تا در يك روز كه با آن پيرمرد تكلّم مينمود از او پرسيد:شيخ شما كيست‌؟ (شيخ در نزد مردمِ عادىِ عرب،بزرگ و رئيس قبيله را گويند) و سيّد جواد ميخواست با اين سؤال كم كم راه مذاكره را با او باز كند تا بتدريج ايمان در دل او پيدا شده و او را شيعه نمايد. 🔸پيرمرد در پاسخ گفت: شيخ ما يك مرد قدرتمندى است كه چندين خان ضيافت دارد،چقدر گوسفند دارد،چقدر شتر دارد،چهار هزار نفر تيرانداز دارد،چقدر عشيره و قبيله دارد. سيّد جواد گفت:بَه بَه از شيخ شما چقدر مردِ متمكّن و قدرتمندى است ! بعد از اين مذاكرات پيرمرد رو كرد به سيّد جواد و گفت: شیخِ شما کیست؟ ✍این داستان ادامه دارد... @maadshenasii
ادامه (شفاعت امیرالمومنین از پیرمرد سنّی) "قسمت دوم" (سیدجواد)گفت: شيخِ ما يك آقائى است كه هر كس هر حاجتى داشته باشد بر آورده ميكند؛ اگر در مشرقِ عالَم باشى و او در مغرب عالم، و يا در مغرب عالم باشى و او در مشرق عالم، اگر گرفتارى و پريشانى براى تو پيش آيد، اسم او را ببرى و او را صدا كنى،فوراً به سراغ تو مى‌آيد و رفع مشكل از تو ميكند. ‼️پيرمرد گفت:بَه بَه عجب شيخى است😃! شيخ خوب است اين‌طور باشد،اسمش چيست‌؟ سيّد جواد گفت:شيخ علىّ‌. 🔹 ديگر در اين باره سخنى به ميان نرفت، مجلس متفرّق شد و از هم جدا شدند و سيّد جواد هم به كربلا آمد. امّا آن پيرمرد از شيخ علىّ‌ خيلى خوشش آمده بود و بسيار در انديشۀ او بود. 🔺تا پس از مدّت زمانى كه سيّد جواد به آن قريه(روستا) آمد،با عشق و علاقۀ فراوانى كه مذاكره را به پايان برساند و شيخ را شيعه كند، و با خود مى‌گفت: ما در آن روز سنگِ‌ زيربنا را گذاشتيم و حالا بنا را تمام مى‌كنيم. 👌ما در آن روز نامى از شيخ علىّ‌ برديم و امروز شيخ علىّ‌ را معرّفى مى‌كنيم و پيرمرد روشندل را به مقام مقدّس ولايت أمير المؤمنين عليه السّلام رهبرى مى‌نمائيم. چون وارد قريه شد و از آن پيرمرد پرسش كرد،گفتند:از دار دنيا رفته است. 😔خيلى متأثّر شد،با خود گفت:عجب پيرمردى ! ما به او دل بسته بوديم كه او را به ولايت آشنا كنيم. حيف،از دنيا رفت بدون ولايت، ما ميخواستيم كارى انجام دهيم و پيرمرد را دستگيرى كنيم،چون معلوم بود كه اهلِ عِناد و دشمنى نيست، إلقاءات و تبليغات سوء،پيرمرد را از گرايش به ولايت محروم نموده است. بسيار فوت او در من اثر كرد و به شدّت متأثّر شدم. به ديدن فرزندانش رفتم و به آنها تسليت گفتم و تقاضا كردم مرا سر قبر او بَريد. ✍ادامه دارد... @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه (شفاعت امیرالمومنین علیه السلام از پیرمرد سنّی) "قسمت سوم" 🔹فرزندانش مرا بر سر تُربت او بردند و گفتم: خدايا ما در اين پيرمرد اُميد داشتيم چرا او را از دنيا بردى‌؟ خيلى به آستانۀ تشيّع نزديك بود،افسوس كه ناقص و محروم از دنيا رفت.😞 از سر تربتِ پيرمرد بازگشتيم و با فرزندان به منزل پيرمرد آمديم. من شب را در همانجا استراحت كردم؛چون 🛌خوابيدم، در عالم رؤيا ديدم دَرى است وارد شدم، ديدم دالان طويلى است و در يكطرف اين دالان نيمكتى است بلند، و در روى آن دو نفر نشسته‌اند و آن پيرمرد سنّى نيز در مقابل آنهاست. 🔸پس از ورود، سلام كردم و احوالپرسى كردم،ديدم در انتهاى دالان درى است شيشه‌اى و از پشت آن باغى بزرگ ديده ميشد. ❓من از پيرمرد پرسيدم:اينجا كجاست‌؟گفت:اينجا عالَمِ قبرِ من است،عالم برزخ من است و اين باغى كه در انتهاى دالان است متعلّق به من و قيامت من است. گفتم:چرا در آن باغ نرفتى‌؟ گفت:هنوز موقعش نرسيده است؛ اوّل بايد اين دالان طىّ‌ شود و سپس در آن باغ رفت. ❓گفتم:چرا طىّ‌ نمى‌كنى و نميروى‌؟ گفت:اين دو نفر معلّم من هستند.اين دو،دو فرشتۀ آسمانيند آمده‌اند مرا تعليمِ ولايت كنند، وقتى ولايتم كامل شد ميروم؛ آقا سيّد جواد! گفتى و نگفتى(يعنى گفتى كه شيخِ ما كه اگر از مشرق يا مغرب عالم او را صدا زنند جواب ميدهد و به فرياد ميرسد اسمَش شيخ علىّ‌ است؛امّا نگفتى اين شيخ علىّ‌، علىّ‌ ابن أبى طالب است.)بخدا قسم همين كه صدا زدم:شيخ علىّ‌ بفريادم رس،همينجا حاضر شد. گفتم:داستان چيست‌؟ گفت:چون من از دنيا رفتم مرا آوردند در قبر گذاردند😱 و نكير و منكر به سراغ من آمدند و از من سؤال كردند: مَنْ‌ رَبُّكَ‌ وَ مَنْ‌ نَبيُّكَ‌ وَ مَنْ‌ إمامُكَ‌؟ من دچار وحشت و اضطرابى سخت شدم. ✍این داستان ادامه دارد... @maadshenasii
خلاصه معادشناسی جلد۱_1.mp3
30.09M
شرح مختصر کتاب... «جلسه نهم » (حجت الاسلام بی پروا) ______________________________ 🗒 خلاصه ای از مطالب گفته شده در جلداول معادشناسی... 🔹 به تصویر کشیدن حالِ عدّه ای از دوزخیان توسط خداوند در قرآن... 🔹 استفاده از فرصتهای ناب زندگی... 🔹 مؤمن باید نسبت به عُمر خود بخیل باشد. 🔹 نصیحت شنیدنی و جالب امیرالمؤمنین به فرزندشان علیهماالسلام 🔹 حال امیرالمؤمنین علیه‌السلام در تشییع جنازه... 🔹 ره آسمان درون است پَرِعشق را بجُنبان... 📌 اشاره‌ای به اهمّ مطالب بیان شده در هشت جلسه گذشته ... @maadshenasii
قسمتِ آخر (شفاعت امیرالمومنین علیه السلام از پیرمرد سنّی) و هرچه میخواستم پاسخ دهم به زبانم چيزى نمى‌آمد😟، با آنكه من اهل اسلامم، هر چه خواستم خداى خود را بگويم و پيغمبر خود را بگويم به زبانم جارى نمى‌شد😩. نكير و منكر آمدند كه اطراف مرا بگيرند و مرا در حيطۀ غلبه و سيطرۀ خود درآورده و عذاب كنند، من بيچاره شدم، بيچاره به تمام معنى،😰 و ديدم هيچ راه گريز و فرارى نيست؛گرفتار شده‌ام. ❗️ناگهان به ذهنم آمد كه تو گفتى:ما يك شيخى داريم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق عالم باشد يا در مغرب آن،فوراً حاضر ميشود و رفع گرفتارى از او ميكند. من صدا زدم:اى شيخ علىّ‌ به فريادم رس !😭 فوراً علىّ‌ بن أبى طالب أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر شدند اينجا، و به آن دو نكير و منكر گفتند: دست از اين مرد برداريد، معاند نيست، او از دشمنان ما نيست،اينطور تربيت شده،عقائدش كامل نيست چون سعه (ظرفیت) نداشته است. حضرت آن دو ملك را ردّ كردند و دستور دادند دو فرشتۀ ديگر بيايند و عقائد مرا كامل كنند، اين دو نفرى كه روى نيمكت نشسته‌اند دو فرشته‌اى هستند كه به اَمرِ آن حضرت آمده‌اند و مرا تعليم عقائد مى‌كنند. 🔹وقتى عقائد من صحيح شد من اجازه دارم اين دالان را طىّ‌ كنم و از آن وارد آن باغ گردم. (علامه طهرانی در ادامه کتاب میفرماید): اين خواب كه جهاتى را از دستگيرى و عفو از مستضعفين و تكامل برزخى و جهات بسيار ديگر را ميرساند، دلالت بر سؤال از عقائد در عالم قبر نيز دارد. اين خواب،نظير خواب‌هاى ديگرى كه ما در اين مباحث بيان مى‌كنيم، از وقايع مسلّمُ‌ الوقوع همين عصر ماست. ✍در این داستان نکات بسیار دقیق وظریفی می باشد که در صوتها به آن اشاره شده است. @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خودِت کمک کن تا هوای تو را داشته باشیم... 🎙بیانات مدظله العالی @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا