حقیقت ِ اربعین ..
از کدام راه میروی به سوی کربلا؟ در کدام یک از موکبها استراحت میکنی؟ غذای کدام موکب را نوش جان میکنی؟ آقا! از دست کدام سقا آب مینوشی؟ راستی پای تو هم تاول میزند؟ تاولهای پایت را چه کسی مرهم میگذارد؟
اگر مرا با خودت نمیبری، پاسخ این سؤالهایم را بده تا من هم از همان راهی بروم که تو میروی و در همان موکبی بیتوته کنم که تو بیتوته میکنی. جوابم را بده تا من نیز از همان غذایی بخورم که تو نوش جان میکنی.
آقا من میخواهم از دستان سقایی آب بنوشم که تو از او آب گرفتهای و دستان کسی را که تاول پاهایت را مرهم گذاشته ببوسم. اربعین، اگر بوی تو را ندهد، با سفرهای دیگر فرقی نمیکند. عطر وجودت را در این اربعین به مشامم برسان ..
- محسن عباسی ولدی
@maae_maein
ای خیال ِ دور ِ نزدیک
ای محشر ِ معاصر
اینجا که ایستادهام تا تو، هزار هزار تسبیح قدم دور است
من میخواستم ذکر قدمهایم به نخ تسبیح جاده تو بچرخد...
چنین خواستهای؟
ملالی نیست
زخمهای دل عاشق بیش باد ..
#مشایه
#جامانده
- عطیه همتی
@maae_maein
4_5805288929275940167.mp3
4.43M
چشماتونُ ببندید و گوش بدین ..
#أنت_قلبي
@maae_maein
شیش تا کلمهست ولی همهی روضه اربعینه:
زینب قد خمیده
به کربلا رسیده…
- سیدمیلاد حسنی
@maae_maein
سوره فجر.mp3
2.34M
امام صادق علیه السلام؛ سورهی فجر را در نمازهای واجب و نافلهی خود بخوانید که آن سوره برای حسینبنعلی علیه السلام است. هرکه آن را بخواند، در روز قیامت همراه حسین علیه السلام و هم رتبهی او در بهشت خواهد بود. که خداوند، توانا و حکیم است.
- تفسیر اهل بیت علیهمالسلام، ج۱۸،ص۸۸
#آرام_دل 🤍
73. سورة المزمل (1).mp3
11.01M
گويد: كه پيغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «كسى كه سوره مزمّل را قرائت كند سختى در دنيا و آخرت از او برداشته میشود».
منصوربنحازم از امام صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: «كسى كه سوره مزمّل را در نماز عشاء يا در آخر شب قرائت كند، شب و روز و خود سوره به نفع او گواهى و شهادت دهند و خداوند او را زندگانى پاك داده و پاكيزه او را میمیراند».
- ترجمه تفسير مجمعالبيان،۲۶، ص۴
#آرام_دل 🤍
مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت
چه غریبـــانه، غریبـــــانه، غریبـــــــانه گذشت
چشم را بست ولی صبر نکـــردند این قــــــوم
پیــش ِ او بود علــــــــی صبر نکردند این قوم
ای دل از غــــــربت ِ این لحـــظهی تشییع بگو
از غریــــــــبانهتریــن لحــــــــظهی تشییع بگو
او غریــــــــبانهتــریــــــــن لحظهی رفتن دارد
روضــــــــهی رفتــــــــن او گفتن و گفتن دارد
اندک اندک اثــــــــر ِ زهــــــــر به جانش اُفتاد
روی ِ دامــــــــان ِ علــــــــی بــود توانش اُفتاد
شهر در مَکر و سکوت است علی تنهـــــــا شد
یــــــــک تنــــه گرم حنوط است علی تنها شد
یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت
یک طرف داشت جماعت سر ِ مادر میریخت
آب غسلش به تنش بود که هیــــــــزم پُـر شد
شــعله پیچید به در نوبت ِ یک چــــــــادر شد
بدنش روی زمیــــــــن بود به زحمت اُفتـــــاد
وای نامــــــوس علــــــــی بین ِ جماعت اُفتاد
در عــــــزای پـــــدرش بود که سیلی را خورد
ســــوگوار پســـــــرش بود که سیلی را خورد
تا که مــــــــولا کفنش کـــــرد زنش را کُشتند
تا کفن روی تنــــش کرد زنــــــــش را کُشتند
دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در
درد پهلو که خَم اش کرد ســـرش خورد به در
- حسن لطفی
@maae_maein