۲ دی ۱۴۰۲
مهجور
هوالشافی
سه ساله شدی. ناخواسته گذاشته شدی در دامنم. قبولت کردم. امیدوار بودم به تربیت و اصلاحت. اسمت را نمیدانستم. تن دادم به اسمی که دیگران صدایت کردند. اما میدانستم اسمت هر چه باشد، ملحق به منی. سنجاق شدهای به من. چرا به این فکر نکردم خودم برایت اسم بگذارم! یلدا چطور است؟!
تو آن شب متولد شدی. سه سال پیش را میگویم. از آن شبِ یلدا شناسنامهدار شدی. نگفتی یلدا چطور است؟ اسمت به رسمت میآید.
یلدای تاریک و طولانی هم که باشی بالأخره تمام میشوی. سپیدهدم، اتمام طول و درازیات را نوید میدهد.
خوب یلدا جان! فاش کن چرا کمر به نابودیام بستی. تو که هر ساز زدی، رقصیدم؟! عزیزم دیگر چه میخواهی؟! میدانم دلخوری از تولد ناخواستهات! از اینکه منتظرت نبودم. برایت شوق نداشتم. اصلاً از آمدنت شوکه شدم. امّا باور کن منم بیتقصیرم! به شوق و اختیار دامن از کف ندادم که بگویی دندت نرم بکش جورش را!
شاید سر بی مبالاتیام و بوالهوسی روزگار بیمروت متولد شدی! نمیدانم چندروز، چندماه، چندسال درونم رشد کردی و قد کشیدی؟!
البته اواخر قبل متولد شدنت، لگدهایت را حس میکردم. سقلمه زدن و هشدارت که من هستم. وجود دارم. چرا باورت نکردم و نمیخواستم قبولت کنم؟! شاید چون به میل و اختیارم درونم به ودیعه گذاشته نشدی. هراس داشتم از باورت، قبول کردنت، پذیرفتنت! تو اما اصرار داشتی بر وجود. یکهو و بیمحابه به دنیایم آمدی. و مُهرت خورد بر پیشانیام. دیگر نمیشد از زیر بار مسئولیتت شانه خالی کنم.
بیا قبول کنیم ما هر دو مقصریم. و کوتاهی کردیم. درست است که من تو را قبول نمیکردم و با هر ضرب و زوری میخواستم شانه خالی کنم از بودنت. اما تو هم کم نگذاشتی در اذیت و آزارم. از در راندمت از پنجره آمدی! از پنجره کیشت کردم از سقف آویزان شدی. با سماجت چسبیدی بهم و شدی جزئی از من.
با اینحال بیا آشتی کنیم یلدا.
همزیستی مسالمتآمیز. من تو را به رسمیت بشناسم. تو هم هوای مرا داشته باش.
راستی تولدت مبارک یلدای من.
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان دل من مهربان توست
#چون_دوست_دشمن_است_شکایت_کجا_بریم
@maahjor
۲ دی ۱۴۰۲
هو أبقی
پرسید: « دلت برای اینجا تنگ نمیشه؟ »
لبهایم ترجیح داد به جای حرکت کردن، آرام کنار هم قرار بگیرد. و انحنای ملایمش به سمت چشمان خستهام، حکایت کرد که؛ عادت دارم. عادت به دلکندن. وابسته نبودن. عادت به گذشتن از عادتها.
اسبابکشی، تمرین است. تمرینِ گذشتن از هرچه به آن اُنس و الفت داری. نباید به هیچ خانه، کوچه، محله و .... دل ببندی. سر موعد که بشود، باید بگذاری و بروی. با تمام تعلقات آن مکان خداحافظی کنی و آماده سلام کردن به مکان دیگر شوی.
و تمرینِ کوچ کردن است. در کوچ حواست هست هرچه مازاد باشد، محکوم است به عدم همراهی. ضروریات ماندنیاند.
مستأجر باید همیشه سبک سنگین کند که هرچه واقعا ضرورت است برایش انرژی و وقت و سرمایه بگذارد. باید حواسش باشد، هیچ دوام و ثباتی نیست. تغییر و دگرگونی جزء لاینفک یک زندگی استیجاری است.
#اسبابکشیوماأدراکاسبابکشی
#دنیامحلگذراست
#همهمستأجریم
@maahjor
۱۰ دی ۱۴۰۲
هو الشهید
ریحانه: آبجی، خدا چه رنگیه؟!
مریم: نمیدونم. فکر کنم آبی، آخه خدا تو آسمونه.
_ : خوب شاید طلایی باشه مثل خورشید.
_ : آره راست میگی. زرد طلایی که میدرخشه مثل گوشواره قلبیت
_ : کاش صورتی بود.
_ : شایدم قرمزه، خانم معلممون میگفت قرمز رنگ خون شهداست، خدا هم شهیدا رو دوست داره. پس قرمز رنگ خداست.
_ : ولی صورتی که قشنگتره.
_ : بیا از مامان بپرسیم.
_ : مامان، خدا چه رنگیه؟!
مامان : منظورتون اینه چه رنگی رو دوست داره دیگه؟! دقیق نمیدونم. ولی فکر کنم رنگ نور و روشنایی رو.
_ : ریحانه میگه کاش صورتی رنگ خدا باشه.
_ : صورتی هم میشه. اصلا هر رنگی که بتونه ما رو ببره سمت خدا، رنگ خداست و حتما خدا دوسش داره.
_ : آخ جون، پس رنگ کاپشنم، رنگ خداست.
#کاپشن_صورتی
#صِبْغَةَاللَّهِوَمَنْأَحْسَنُمِنَاللَّهِصِبْغَةً
@maahjor
۲۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از استاد فیاض بخش
fazilate mahe rajab- ostad fayyazbakhsh.mp3
3.21M
🔊 بشنوید| توصیهها و دستورات ویژه استقبال از ماه رجب.
استاد فیاضبخش
🔸 بیایید در این ماه با امیرالمومنین(ع) معامله کنیم!
🔸 روش عملی مراقبه و محاسبه در ماه رجب.
🔸 اعمال عبادی توصیهشده در ماه رجب
❗️این فایل صوتی مربوط به سالهای قبل است که بخاطر حلاوت خاصی که دارد، هرسال در آستانه ماه رجب آن را منتشر میکنیم.
☑️ کانال جلوه نور علوی
@jelvehnooralavi
۲۳ دی ۱۴۰۲
۲۸ دی ۱۴۰۲
امام رضا جانم ممنون که امشب اذن دخول دادید به پسرم، لطفاً خودتان هوایش را داشته باشید و دستش را بگیرید و رها نکنید.
مادرش مادری کردن بلد نیست، ولی تمام هم و غمش این است به شما خاندان طهارت وصل شود، قربون مرام و معرفتتون، نمکگیرش کنید لطفاً
#یاضامنهرکهبیپناه
@maahjor
۲۸ دی ۱۴۰۲
از سرشب چندبار پرسید: « پس کی میریم کربلا ؟! »
گفتم : « امشب که شب آرزوهاست، دعا کن امام حسین بطلبه که بریم. »
_ : نمیخواد، بابا خودش گفت امشب میریم!
_ : آهان، بابا گفت بریم شاه عبدالعظیم نه کربلا.
نیم ساعت بعد، کاپشن و کلاهش را آورد و گفت: « مامان بپوش بریم کربلا دیگه، دیر میشه. »
_ : باشه مامان، الان میریم کربلا.
#رزقلایحتسب
#لیلةالرغائب
@maahjor
۲۹ دی ۱۴۰۲
23.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرَّحيم
أللّهمَّ صَلِّ و سَلِّم و زِد و بارِک علي السَّيِّدِ المُطهَّرِ، و الإمامِ المُظَفَّرِ، و الشُّجاعِ الغَضَنفَرِ، أبي شُبَيرِ و شَبَرَ، قاسمِ طوبي و سَقَرِ، الأَنزَعِ البَطينِ، الأَشجَعِ المَتينِ، الأَشرَفِ المَکينِ، العالمِ المُبينِ، النّاصرِ المُعينِ، وليِّ الدّين، الوالِيِ الوَليِّ، السَّيِّدِ الرَّضيِّ، الامامِ الوَصيِّ، ألحاکمِ بِالنَّصِّ الجليِّ، المُخلِصِ الصَّفيِّ، المَدفونِ بالغَرِيِّ، لَيثِ بَني غالِبٍ، مَظهَرِ العَجائِبِ، و مُظهِرِ الغَرائبِ، و مُفَرِّقِ الکَتائِبِ، و الشَّهابِ الثّاقبِ، و الهِزَبرِ السّالِبِ، نُقطَةِ دائِرَةِ المَطالبِ، أسَدِاللهِ الغالِبِ، غالِبِ کُلِّ غالبٍ، و مَطلوبِ کُلِّ طالبٍ، صاحِبّ المَفاخِرِ و المَناقبِ، إمامِ المَشارِقِ و المَغارِبِ، مولانا و مولَي الکَونَينِ، الإمامِ أبي الحَسَنَينِ أَميرِالمُؤمِنينَ عَلّيِ بنِ أَبي طالبٍ صَلَواتُ اللهِ عليهِ.
عیدتان مبارک🪴🪴🪴
____________
صدا: محسن چاوشی
قلم: جواد فاطمی مقدم
@maahjor
۵ بهمن ۱۴۰۲
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرو ای گدای مسکین تو درِ سرای مولا
که علی همیشه میزد در خانه گدا را
#گدایکویتوأممولاجان
@maahjor
۵ بهمن ۱۴۰۲
۵ بهمن ۱۴۰۲
تو محب اویی.
او که شاه مردان است و مرد میدان.
فتوت، جوانمردی، سخاوت، عدالت معنا را از او وام گرفتهاند.
او پدرِ پدرفضل و کرم است.
اصلا عین علی در عباسش عینیت یافت و شد بابالحوائج.
تو محب اویی و مرید پسرش.
الهی عباس علی نگهدارت.
به نقد اندر بهشت است
آن که یاری مهربان دارد.
#مردانگی
#محبعلی
#سایهسرمسایهاتمستدام
@maahjor
۵ بهمن ۱۴۰۲