eitaa logo
مهجور
114 دنبال‌کننده
167 عکس
31 ویدیو
2 فایل
هو‌ النور وصل‌ِتو کجا و من‌ِمهجور کجا..... مهجور | جدامانده و به تعبیری سخن پریشان اللهم لاتکلني إلی نفسي طرفة عین أبداً @maroozbahani تلگرام: https://t.me/maaahjor
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ ن، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند. ای نورانیت محض، نور مطلق، ای تمام و کمال نور، ای نور علی نور تو را قسم به آیات نور علی نورت، تو را قسم به سوگند بر قلمت، تو را قسم به تمام نوشته‌های نورانی تمامی اعصار که بر قلمم نور روا داری و جز نور بر قلمم نتابانی ..... بنده مهجور معذور تو .... @maahjor
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
هوالمحبوب وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (آل عمران؛ ۱۳۴) هر دلی ‌کز بادِ الفت خون ‌شود، همدرد ماست..... الهی! فرمودی هرآنکه از دیگری بگذرد محب توست، و او را در زمره نیکوکاران برشمردی ...... از ذات پاکت که جز نیکی و احسان نیست، چیزی جز عفو و بخشش گمان ندارم..... مهربانا، نیکی و عفو سرشت توست و زیبنده ذات عاری از زشتی‌ات.... از عبد گنه‌کار درمانده وامانده در سرای حیرانی، بگذر که او نیز قلبش مملو از عشق مهربانان است..... @maahjor
۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
وَهُوَ لِلکُرُباتِ دافِعٌ (و اوست برطرف‌کننده غم‌ها، اندوه‌ها و رنج‌ها) إِنَّ اللهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا (حج؛ ۳۸) ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو... الهی! فرمودی هرآنکه در زمره ایمان آورندگان باشد، به یقین از حمایت مطلقت بهره‌مند خواهد شد.... و جز تو کسی را برطرف‌کننده غم، اندوه، رنج و آلام‌های بنده نمی‌شناسم.... و جز تو خدایی اینچنین مهربان و حامی و نوازشگر نمی‌دانم.... مرا به غیر تو هیچ امید نیست..... مهربانا، صادقا، الوعده وفاء @maahjor
۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
هو الحی إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ (انعام؛ ۹۵) او به خود هست و جهان هست بدو نیست دان هر چه نه پیوست بدو الهی! فرمودی که مرگ و زندگی در دست توست و هر بی‌جانی را که اراده کنی جان بخشی و هر صاحب جانی را که بخواهی جان بستایی..... الهی! ای مبدل زندگی به مرگ و ای معطی زندگی از مرگ به لطف و کرمت، قلبم را بشکاف و از درون تن بی‌جانم زند‌ه‌گی را جاری ساز....‌ همانا توئی صاحب کن فیکون که تمام بستگی‌ها با نظر لطفت شکافته و رشد و نمو می‌یابد...‌‌ مرا دریاب که سخت محتاج جریان پیدا کردن‌‌ام..... @maahjor
۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
هو الباقی کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ (عنکبوت؛ ۵۷) مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها الهی! فرمودی بازگشت همه به سوی توست آنگاه که طعم مرگ را با تمام جان و تن چشیده باشند.... معبودا! در تعجبم که کدام رفتن و کدام بازگشتن؟! مگر عالم همه محضر تو نیست؟! مگر نه اینکه همواره در آغوش مهرت جریان داریم؟! کجا بوده‌ایم که نبوده‌ای؟! اگر غافل مانده‌ایم از حضورت، قصور روی‌برگردانی ماست... و چون پرده براُفتد در دم در آغوشت جان دهیم و جان بستانیم که جان‌آفرینی تو...... @maahjor
۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
هوالمحبوب  لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (الانبیاء؛ ۸۷) بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد بارالها، معبودا به جز تو به کدام اله و معبودی پناه برم؟! که جز تو الهی نیست! وجود مقدست عاریست از تمام بدی‌ها، کاستی‌ها و نقصان‌ها..... آنچه از عصیان و خطا رفت همه از نفس سرکش خود بود، بر خود ستم کردم و ظلم روا داشتم .... مرا برای ظلم برخود و دیگری، و برای کوتاهی‌های مکرر و برای قدرنادانی‌ام ببخش و بگذر .... @maahjor
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
مهجور
هوالجبار پس از سالیان دراز دست به کار شده تا مربای هویجی برهم نهم، القصه چون فراموشی در ذات آدمیست
هوالمتعالی الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم. معبودا ! ما شکر نعمتت را نتوانیم و قدر رحمتت ندانیم و اگر دستگیری‌ات نباشد، به یقین در چاه ضلالت فرو اُفتیم... کریما ! همه چشمداشت بنده به خداییست که تواناست بر مبدل ساختن خبط و خطا و تقصیر به خیر و خوبی و نیکی. اگر به امید تو نباشیم و دست به دامان کرمت روزگار سپری ننماییم، بفرما به کجا دست‌آویز شویم و داد به کجا بریم از دست نفس و وسوسه و هوا و هوس. اگر دستگیری‌ات به فریادمان نرسد و لطفت ما را زیاده می‌آید، بفرما به کدام خدا پناه بریم ؟! مگر بنده را جز رب و خدایش مدد رسانی هست؟! مگر نفرمودی بخواه تا عنایت کنم، حال که خواستم اگرچه فراتر از قدر و قد خود، آیا رواست که حواله به غیر کنی؟! و اگر غیری به جز تو، قدرت پاسخ دارد نشانم بده؟! بار الها ! چونان مربای هویج کذایی که فاصله گرفت از اصالت خود و همگان حکم بر نابودی و تباهیش زدند و جز رَبّش کسی به فریاد نرسید و حیف داشت از نابودی زحمت و محنت خود و فرصت دوباره زیستن و نوزایی را از او دریغ نداشت تا سرانجام مربا چنان شد که بایست و دریغ و افسوس دگران را برانگیخت که کاش ما نیز چنان خَلقی داشتیم. بنده‌ات نیز گاه چنان سخت و تاریک شود که دگران حکم بر ابطال و اسقاط دهندش و گویند فلانی کارش تمام است و به کار نیاید و دگر راه صلاح بازنیابد. در این تحریم خلق و بایکوت اهل قرب؟! شفیقی مرهم بباید که آبرو نهد تا مربای از دست رفته جان دوباره گیرد و شود مربای هویجی آن‌چنانی !!! شفیقی که خود وقت و انرژی و سرمایه روا داشته برای خلق کردن، به یقین برای بقا و صلاح آن هم دریغ نفرماید و کند هر آنچه لازم و بایست. اوست که خلق کرده و هموست که مجدد فرصت جبران دهد و چونان بندگان لامروت، بالفور و بی‌شکیبا از سر خود وا ننهد. بار الها ! بنده اکثر اوقات مشغول خرابکاری و مخدوش کردن نعمات رب است و همگان گویند کار خراب است و فلانی تمام. ولی استدعا بر آنست که تو دور نیندازی آنچنان که خلق بنمایند. الهی ! هرآن‌گونه خود صلاح دانی از عیب و نقص ز ما برگیر و فرصت دوباره ارزانی‌مان دار. ناامیدی و زود قطع امید کردن از خصایص بندگان است که به محض مشاهده قصور دگران حکم بر بطلان دهند و غرق در نشدن‌ها شوند، به یقین این خصلت ناپسند، زیبنده خدای شدن‌ها نیست. الهی تو گو باش، تا باشیدنت در بنده‌ات جریان یابد. به زیر بار گنه گام برنمی‌گیرم که زیر بار به آهستگی رود حمال  چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند مگر به عفو خداوند منعم متعال سعدی @maahjor
۱۰ تیر ۱۴۰۲
هوالنور الهی! بنده را با خوب و بد چکار است، چون کار دست کاردان است. بنده چه داند که چه خواند، چه خواهد و چه فهمد !!! آنچه از عمل برفت گر نظر لطف و رحمتت میسر نشود، به چه کار آید؟! چون تو نظر نکنی و در نظرت مقبول نیفتد به هیچ نیارزد، هرچند که عمری جهد و سعی در میان باشد. الهی! هر آنچه دانستیم گر حجاب فهم ما از تو برنگیرد، به چه کار آید؟! و هر آنچه خواستیم و در پی‌اش رفتیم گر خلاف جهت رسیدن به تو باشد، به چه ارزد؟! فهمی که مقصودش تو نباشی، چه فهمی است؟! الهی! قصور بسیار است و بنده‌ی کم رمقت، عاجز از درک قصورات و در توهم وصال، شب و روز می‌گذراند و روز به روز دورتر تا به وصال ! الهی! گر دستی نگیری و راهی نگشایی و چراغی نیفروزی، بنده در قعر تنهایی و تظاهر غرق خواهد شد. امید بنده به دستان دستگیر توست، که هر آنکه را تو دست گیری، به یقین از فرش به عرش خواهی رساند. @maahjor
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
مهجور
﷽ وَ مِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعْبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُۥ خَيْرٌ ٱطْمَأَنَّ بِهِۦۖ وَ
هو النور
الهی! عمری به تاراج رفته و هنوز در وسعت سرزمین ایمان ریشه ندوانده‌ایم، بذریم تازه جوانه‌زده، تُرد و لطیف و زودشکن. دوام نمی‌آوریم زمختی و چغری روزگار بدسگال را. الهی! کم‌توان‌تر و بی‌رمق‌تر از آنیم که در نوسانات زندگی و ناملایمات روزگار، استوار بایستیم و شدت طوفان حوادث تکانمان ندهد. الهی! ما همانیم که به غوره‌ای رخوت بگیریم و مویزی به آتش بکشاندمان. تعادل در رفتار و افکار و اعمال را تاب نداریم. و هر لحظه بیمناک فروافتادنیم. الهی! تمام تُردی و نازکی و نیاز و تمنایمان را پیش‌کش‌ کرده‌ایم به درگاهت، تا خود چاره کنی این حجم از ناداری و تهی‌دستی را. و چاره آن دانیم که تو دست گیری و از دست ننهی ما را. لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سربسته چه دانی، خموش مهجور | جدامانده و به تعبیری سخن پریشان @maahjor
۱۲ بهمن
هدایت شده از مهجور
هوالمتعالی الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم. معبودا ! ما شکر نعمتت را نتوانیم و قدر رحمتت ندانیم و اگر دستگیری‌ات نباشد، به یقین در چاه ضلالت فرو اُفتیم... کریما ! همه چشمداشت بنده به خداییست که تواناست بر مبدل ساختن خبط و خطا و تقصیر به خیر و خوبی و نیکی. اگر به امید تو نباشیم و دست به دامان کرمت روزگار سپری ننماییم، بفرما به کجا دست‌آویز شویم و داد به کجا بریم از دست نفس و وسوسه و هوا و هوس. اگر دستگیری‌ات به فریادمان نرسد و لطفت ما را زیاده می‌آید، بفرما به کدام خدا پناه بریم ؟! مگر بنده را جز رب و خدایش مدد رسانی هست؟! مگر نفرمودی بخواه تا عنایت کنم، حال که خواستم اگرچه فراتر از قدر و قد خود، آیا رواست که حواله به غیر کنی؟! و اگر غیری به جز تو، قدرت پاسخ دارد نشانم بده؟! بار الها ! چونان مربای هویج کذایی که فاصله گرفت از اصالت خود و همگان حکم بر نابودی و تباهیش زدند و جز رَبّش کسی به فریاد نرسید و حیف داشت از نابودی زحمت و محنت خود و فرصت دوباره زیستن و نوزایی را از او دریغ نداشت تا سرانجام مربا چنان شد که بایست و دریغ و افسوس دگران را برانگیخت که کاش ما نیز چنان خَلقی داشتیم. بنده‌ات نیز گاه چنان سخت و تاریک شود که دگران حکم بر ابطال و اسقاط دهندش و گویند فلانی کارش تمام است و به کار نیاید و دگر راه صلاح بازنیابد. در این تحریم خلق و بایکوت اهل قرب؟! شفیقی مرهم بباید که آبرو نهد تا مربای از دست رفته جان دوباره گیرد و شود مربای هویجی آن‌چنانی !!! شفیقی که خود وقت و انرژی و سرمایه روا داشته برای خلق کردن، به یقین برای بقا و صلاح آن هم دریغ نفرماید و کند هر آنچه لازم و بایست. اوست که خلق کرده و هموست که مجدد فرصت جبران دهد و چونان بندگان لامروت، بالفور و بی‌شکیبا از سر خود وا ننهد. بار الها ! بنده اکثر اوقات مشغول خرابکاری و مخدوش کردن نعمات رب است و همگان گویند کار خراب است و فلانی تمام. ولی استدعا بر آنست که تو دور نیندازی آنچنان که خلق بنمایند. الهی ! هرآن‌گونه خود صلاح دانی از عیب و نقص ز ما برگیر و فرصت دوباره ارزانی‌مان دار. ناامیدی و زود قطع امید کردن از خصایص بندگان است که به محض مشاهده قصور دگران حکم بر بطلان دهند و غرق در نشدن‌ها شوند، به یقین این خصلت ناپسند، زیبنده خدای شدن‌ها نیست. الهی تو گو باش، تا باشیدنت در بنده‌ات جریان یابد. به زیر بار گنه گام برنمی‌گیرم که زیر بار به آهستگی رود حمال  چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند مگر به عفو خداوند منعم متعال سعدی @maahjor
۱۱ اسفند