امشب انـدوهِ تـو بیش از همه شـب شد یارم
وای از این حالِ پریشان که من امشب دارم..
کیستی که من این گونه
به اعتماد
نام خود را با تو می گویم
کلید خانه ام را در دستت می گذارم
نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم
کیستی که من، اینگونه به جد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ میکنم؟
کیستی که من جز او
نمی بینم و نمی یابم
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور، زیبا و روان
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد از
فردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده…
کیستی ای مهربان ترین؟
هرکه مست است درین میکده هشیارتر است
هرکه از بیخبران است خبردارتر است..”
- صائبتبریزی
از بهار تقویم میماند
از من
استخوانهایی که تو را دوست داشتند.
- الیاس علوی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان به چه کار آید...
- مَلْجأ -
دردا که فراق، ناتوان ساخت مرا در بستر ناتوانی انداخت مرا
از ضعف، چنان شدم که بر بالینم
صد بار اجل آمد و نشناخت مرا
«مرا اگر بر در بهشت بیارند اول درنگرم که او در آنجا هست، اگر نباشد گویم او کو، نی مرا میباید که معین ببینمش.»