🍁بیان آیه 1⃣ سوره مسد🍁
تبت يدا ابى لهب و تب1⃣
✳️تفسیرالمیزان
🔹(تب) و (تباب) بنابر آنچه #جوهرى معنى كرده به معناى #خسران و #هلاكت است.
و #راغب آن را به #دوام خسران معنا كرده. #بعضى هم گفته اند به معناى #خيبت و #نوميدى است. بعضى ديگر آن را به معناى #تهى_دستى از همه #خيرها دانسته اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
ولى - به طورى كه #ديگران هم گفته اند - همه اين معانى #نزديك به همند، و بنابر اين كلمه (#يد) در آيه نيز به معناى لغويش نيست، بلكه #كنايه است از #قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است كه #مقاصدش به وسيله آن انجام مى شود، و #بيشتر كارهاى آدمى را به دست او #نسبت مى دهند، و تباب و #خاسر_شدن دست به معناى بى #نتيجه شدن اعمال آدمى ، و بلكه نتيجه #معكوس دادن آن است، و يا به عبارت ديگر به معناى #باطل شدن اعمال او و به نتيجه نرسيدن آن است، به طورى كه زحماتش #هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگيرد، اين معناى #تباب دست انسان بود. و معناى تباب خود آدمى، #خسران او در #نفس و #حاق ذاتش است، به طورى كه از #سعادت دائميش #محروم شود، و اين همان هلاكت #دائمى او است.
🍁🍁🍁🍁🍁
پس اينكه فرمود: (تبت يدا ابى لهب و تب)
#معنايش در حقيقت (#تب ابولهب) است، و اين #نفرينى به او به هلاكت خودش و بطلان و بى #اثر گشتن #توطئه هايى است كه به منظور #خاموش كردن نور #نبوت مى كرد، و يا #قضايى است از خداى تعالى به اين هلاكت و #بطلان توطئه ها.
🍁🍁🍁🍁🍁
و اين #ابولهب كه مورد نفرين و ياقضاى حق تعالى قرار گرفته، #فرزند_عبدالمطلب و #عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، كه #سخت با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دشمنى مى كرد و در #تكذيب گفته ها و دعوت او و نبوتش و در آزار و اذيتش #اصرار مى ورزيد، و در اين راه از هيچ گفته و عملى #فروگذار نمیكرد، و او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او و ساير #عشيره_اقربين خود را براى #اولين بار دعوت كرد، با كمال بى شرمى در #پاسخش گفت (تبا لك - خسران و هلاكت بر تو باد) و اين سوره #نازل شد و گفتار او را به خودش #رد كرد كه خسران و هلاكت بر او باد.
💠 #نفس ناطقه ي انساني:
🔹هر چه وجود يک شئ ضعيف تر باشد، تعلق او به غير قوي تر است و هر چه وجود آن شئ قويتر شود تعلق او به غير ضعيف تر خواهد بود. تا آنجايي که اگر يک شئ صرف استعداد بود، صرف تعلق ميشود و اگر يک شئ صرف فعليت بود، منزه از هرگونه تعلق و ارتباط خواهد شد. بر مبناي حکمت متعاليه و نظر صدرالمتالهين تعلق نفس به بدن حدوثا يک نحو است و بقاءً نحوه ي ديگر، چون وي قائل است که نفس در بدو پيدايش مادي است و در اثر حرکت و سير جوهري از تجريد برخوردار ميشود يا در حد تجرد برزخي که اکثر مردم در اين حد هستند يا به مرحله ي تجرد عقلي ميرسد، مثل نفوس اوحدي، و يا به مرحله ي فوق تجرد عقلي نايل ميگردد، مانند نفوس کمّل، ازين رو تعلق نفس به بدن حدوثا و بقاءً يکسان نيست، در حدوث تعلق نفس به بدن تعلق يک صورت مادي است به ماده و در بقا تعلق نفس به بدن تعلق يک موجود مجردي است که در مقام فعل با بدن در ارتباط است.
📚سيد علي طباطبايي(حفظه)، انسان در حال شدن است، ص39.