eitaa logo
معارف رضویه (امام رضا سلام الله علیه)
134 دنبال‌کننده
39 عکس
7 ویدیو
0 فایل
مجموعه معارفی بَيْتُ اَلْمَقْدِس👇 صحیفه فاطمیه "سلام الله علیها" @sahife_fatemieh القرآن الکریم @alquran_olkarim قاهر العدو (تولی و تبری) @Ghaher_Aladov معارف رضویه @maaref_razavieh احیاء الاموات @ehyaol_amvat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیه شفای افليج شب جمعه هفتم ماه شوال سنه ۱۳۴۳ زني ربابه نام دختر حاج علي تبريزي ساكن مشهد مقدس كه فلج شده بود شوهرش نقل مي‌كند: من اين زن را تزويج نمودم چند روزي بيش نگذشته بود كه به مرض معروف به دامنه مبتلا شد و پس از مراجعه به طبيب و نه روز معالجه بهبودي حاصل شد. لكن به جهت پرهيز نكردن مرض برگشت و پس از مراجعه به طبيب و استعمال دوا دست راست و هر دو پاي او تا كمر شل شد و زمين گير گرديد. قريب هفت ماه هر چند بعضي دكترها و اطباء در مقام علاج برآمدند فايده اي حاصل نشد ناچار به دكتر آلماني مراجعه بود و از جهت اينكه دكترها عاجز از علاج بودند رجوع به دكتر را ترك كرديم. شب پنجشنبه ۶ شوال آن زن مرا نزد خود طلبيد و با حال ناتوان زبان به عذرخواهي گشود كه خيلي تو براي من زحمت كشيده اي و خيري هم از من نديده اي حال بيا و يك منت ديگر بر من بگذار و فردا شب مرا بحرم مطهر حضرت رضا ثامن الائمه (سلام الله علیه) برسان و آنجا مرا گذاشته خود برگرد و به خواب تا من شفا يا مرگ خود را از آن حضرت بگيرم و البته آن بزرگوار يكي از اين دو مطلب را بمن مرحمت خواهد فرمود. من خواهش او را قبول كرده و شب جمعه او را با مادرش به وسيله درشكه تا نزديك بست امام (سلام الله علیه) رسانيدم پس او را به پشت خود گرفته و بحرم مطهر برده و نزديك ضريح مقدس برو وضو بساز و نماز بخوان آنوقت بيا اينجا بنشين. در اين بين زني از زوار كه در حرم پهلوي من بود فرياد زد. من از فرياد او سر از ضريح مطهر برداشتم در حاليكه هيچ دردي در خود احساس نمي كردم پس بر خواستم با خود گفتم اول بروم مادرم را بشارت دهم. سپس به مسجد زنانه رفتم مادرم را از خواب بيدار كردم. گفتم برخيز كه ضامن غريبان مرا شفا مرحمت كرد مادرم سراسيمه از خواب برخاست و مرا كه به سلامت ديد به گريه درآمد و هر دو از شوق يكساعت گريه مي‌كرديم تا كم كم مردم فهميدند و بر سر من هجوم آوردند و بعضي خدام در همان ساعت عقب شوهر و پدرم رفتند و ايشان را خبر دادند و ايشان با نهايت خوشحالي آمده مرا سلامت ديدند. شوهرم گفت حال برخيز تا برويم، گفتم چگونه بيايم و حال آنكه حضرت به من فرموده است برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو ساخته نماز بخوان و بيا اينجا بنشين حال هنوز صبح نشده كه مسجد بروم وضو ساخته نماز بخوانم لذا تا طلوع فجر در حرم مطهر بودم. آنگاه به مسجد گوهرشاد رفته وضو ساختم و نماز خواندم و به حرم مطهر برگشتم تا طلوع آفتاب بودم بعد با شوهر خود به منزل آمدم. ثقه معظم ميرزا ابوالقاسم خان فرمود: كه حاج محمد برك فروش كه صاحب خانه آن زن بود مي‌گفت من آن شب در منزل خوابيده بودم و اهل خانه نيز همه خواب بودند در حدود ساعت شش و هفت از شب ناگاه ملتفت شدم كه در خانه را مي‌زنند. رفتم در را باز كردم ديدم چند نفر از خدام حرم مطهرند گفتم چه خبر است. گفتن امشب كسي از منزل شما به حرم آمده است؟ گفتم بلي زني كه هفت ماه است شل شده با مادرش او را براي استشفا بحرم برده اند. حال مگر در حرم مرده است. گفتند نه بلكه آقا حضرت رضا (سلام الله علیه) او را شفا داده است. ما براي تحقيق امر او آمده ايم. اين معجزه را در روزنامه مهر منير درج كرده اند و دكتر لقمان الملك شهادت بر صحت اين معجزه داده و صورت شهادت نامه او اين است (در تاريخ هشتم ماه رجب بنده با دكتر سيد مصطفي خان عيال مشهدي علي اكبر نجار را كه تقريبا شانزده سال دارد معاينه نموديم نصف بدن او با يك دستش و صورتش مفلوج و متشنج بود. يك هفته بود كه امكان يك قاشق آب خوردن را نداشت بعد از چندين روز معالجه موفق به باز شدن دهان او شديم كه خودش مي‌توانست غذا بخورد ولي ساير اعضاء به همان حال باقي بود و دو ماه بود كه كسان مريضه مشاراليها از بهبودي او مأيوس و متروك گذاشته بودند. بنده هم تقريبا مأيوس از معالجه بودم حال كه شنيدم بعد از استشفاي از دربار اقدس طبيب الهي و التجاء به خاك مطهر بقعه سنيه رضويه ارواح العالمين له الفداء در كمتر از لحظه اي بهبودي حاصل كرده حقيقتا به غير از اعجاز چيزي به نظر نمي رسد و از قوه طبيعيه بشريه طبقات رعيت خارج است والله متم نوره و لو كره المشركون (دكتر عبدالحسين لقمان الملك) گداي كوي شمائيم و حاجتي داريم روا مدار كه محروم از آستان برويم 📚منبع :کتاب کرامات الرضویّه(علی میر خلف زاده) کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
4_5902183357113964328.mp3
18.02M
▪️اینجاست طبیبی که ندارد نوبت... حکایت زیبایی از عنایات حضرت زهرا و امام رضا سلام الله علیهما سلام الله علیه کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه شفای دست حاج غلام حسين جابوزی دختری به نام كوكب كه دست راستش فلج شده بود داشت كه در آخر روز نهم ماه شوال سنه ۱۳۴۳ شفا يافت كه والده دختر نقل نمود. شبي در خانه واقعه هولناكي روي داد و اين دختر از هول و اندوه آن واقعه دست راستش بدرد آمد تا سه چهار روز بدرد گرفتار بود. آنگاه دستش از حس و حركت افتاد لذا از جهت علاج از قريه خود به ترشيز (كاشمر فعلي) آمده و نزد طبيب رفته به معالجه مشغول شديم و اثري حاصل نشد. پس بسوي مشهد مقدس حركت كرديم و مشرف به حريم رضوي شديم ظاهرا براي معالجه و باطناً به جهت استشفاء از دربار حضرت رضا (ع) پس چند روز نزد طبيبان ايراني رفته فايده اي نديديم. آنگاه به دكتر آلماني رجوع كرده و او براي معاينه دختر را برهنه كرد و من چون دختر خود را نزد آن اجنبي كافر برهنه ديدم بر من سخت و گران آمد آرزوي مرگ كردم كه كاش مرده بودم و ناموس خود را پيش اجنبي كافر برهنه نمي ديدم. دكتر امر كرد چشمهاي دختر را بستند و به او گفت به هر عضوي كه دست مي‌گذارم بگو آنگاه دست به هر عضو كه مي‌گذاشت دختر مي‌گفت فلان عضو است تا وقتي كه دست به دست راست او نهاد و دختر هيچ نگفت. پس سوزني مكرر به آن دست فرو كرد و دختر ابدا اظهار تألم نكرد. چون معلوم شد كه احساس درد نمي كند لباس او را پوشيده و چشم‌هاي او را باز كرد و گفت اين دست علاج ندارد و سه مرتبه گفت دست مرده است و روح ندارد. ببريد او را نزد امام خودتان مگر پيغمبر يا امام علاج كند. از اين سخن يقين نمودم كه چاره اي نيست بجز پناه بردن به طبيب حقيقي حضرت علي ابن موسي الرضا (ع). فكر بهبود خود بدل ز در ديگر كن درد عاشق نشود به ز مداواي طبيب لذا او را به حمام فرستاده تا پاكيزه شود و غسل نمايد. بالجمله قريب به غروب بود كه تشرف بحرم حقيقي و كعبه واقعي حاصل شد و دختر در پيش روي مبارك نزد ضريح نشست و عرض كرد يا امام رضا يا شفا يا مرگ، من نيز اين سخنش را به ساحت قدس امام (ع) پسنديده و همين معني را خواهش كردم و هر دو گريه بسيار نموديم آنگاه يادم آمد كه نماز ظهر و عصر را نخوانده ايم. به دختر گفتم برخيز كه نماز نخوانده ايم دختر برخواست به مسجد زنانه ايكه در حرم شريف است رفت براي نماز من نيز در جلوي مسجد مشغول نماز شدم نماز من تمام نشده بود. ديدم دختر بسرعت تمام از مسجد زنان بيرون آمد و از نزد من گذشت. من از نماز فارغ شدم به جستجوي او برآمدم كه اگر رو به منزل رفته است او را ببينم زيرا كه راه منزل را نمي داند و سرگردان مي‌شود. پس متوجه شدم ديدم نزد ضريح مطهر نشسته و اظهار حاجت مي‌كند كه يا شفاء يا مرگ. گفتم كوكب برخيز به منزل رفته تجديد وضو نموده برگرديم. گفت تو مي‌خواهي برو لكن من برنمي خيزم تا مرگ يا شفاي خود را بگيرم از انقلاب حال او منقلب شده گريه كردم و از حرم بيرون آمده به منزل خود كه در سراي معروف به گندم آباد بود رفتم ديدم همسفر ان چاي مهيا كرده اند نزد ايشان نشسته مشغول صرف چاي بودم ناگاه ديدم دختر با عجله آمد. تعجب كرده گفتم تو كه گفتي تا مرگ يا شفاي خود را نگيرم برنمي خيزم حال باين زودي و عجله آمده اي؟ گفت اي پدر حضرت مرا شفا داد!! گفتم از كجا مي‌گوئي گفت نگاه كن ببين دست شل شده خود را بلند كرد و فرود آورد بطوريكه هيچ اثري از فلج در آن نبود. آنگاه گفت من همي خدمت آن حضرت عرض مي‌كردم يا مرگ يا شفا يكمرتبه حالتي مانند خواب بمن روي داد سرم را روي زانو گذاردم. سيد بزرگواري را ميان ضريح ديدم كه صورت او در نهايت نورانيت بود پس ديدم دست شل شده مرا ميان ضريح كشيد و از طرف شانه تا سر انگشتانم دست ماليد و فرمود: دست تو عيبي ندارد ناگاه انگشت پايم بدرد آمد چشم باز كردم ديدم يك نفر از خدمت گزاران حرم براي روشن نمودن چراغ‌هاي بالاي ضريح كرسي گذارده و اتفاقا يك پايه آن روي انگشت پاي من قرار گرفته پس بر خواستم و فهميدم به نظر مرحمت امام هشتم شفا يافته‌ام لذا بزودي خود را به خانه رسانيدم كه تو را بشارت دهم. 📚کتاب کرامات رضویه ص۱۹ تالیف علی میر خلف زاده کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه   🔶️ صله‌ي امام رضا سلام‌الله‌علیه به يك شاعر با اخلاص مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان باسوز اهل بيت سلام الله علیهم بود او سال‌ها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائري بنيانگذار حوزه‌ي علميه‌ي قم ،دقايقي چند روضه مي‌خواند و آنگاه آيت الله حائري درس خويش را آغاز مي‌كرد . او داستاني شنيدني دارد كه از حضرت رضا سلام‌الله‌علیه براي مدح خويش صله دريافت داشته است ! خود نقل مي كرد كه يك بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتي در آنجا اقامت گزيدم . پولم تمام شد و كسي را هم براي رفع مشكل خويش نمي‌شناختم. از اين رو قصيده‌اي در مدح حضرت رضا سلام‌الله‌علیه سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را براي توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا سلام‌الله‌علیه، نروم و آن را براي وي نخوانم ؟! به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيده‌ي خود را خطاب به روح بلند و ملكوتي آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم .ناگاه ديدم دستي با من مصافحه نمود و يك اسكناس ده توماني در دستم نهاد . بي‌درنگ گفتم :« سرورم ! اين كم است » ده توماني ديگر داد باز هم گفتم : « كم است » تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم . كفش‌هاي خود را كه مي پوشيدم، ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلي تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود :« شيخ ابراهيم ! » گفتم : « بفرماييد آقا !» گفت: «خوب با آقا حضرت رضا سلام‌الله‌علیه روي هم ريخته‌اي، برايش مدح مي‌گويي و صله مي‌گيريد. صله را به من بده» بي‌معطلي پول‌ها را به او تقديم كردم و او يك پاكت در ازاي آن به من داد و رفت وقتي گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعني يكصد و چهل تومان .   🔸️اي كه بر خاك حريم تو ملائك زده بوس 🔸️رشك فردوس برين گشته ز تو خطه توس 🔸️هركه آيد به گدايي به در خانه‌ي تو 🔸️حاش لله كه زدرگاه تو گردد مأيوس کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 💠شفای مریضی سخت یک مادر حاج احمد تبريزي قالي فروش (كه در سراي محمديه حجره تجارت دارد زني به نام خديجه فرزند مشهدي يوسف تبريزي خامنه اي كه از امراض مهلكه شفا يافت نقل فرمود: يكسال از ازدواج ما گذشته بود كه خانمم دچار مرض شديدي گرديد هر چند اطباء در معالجه او كوشيدند اثري از بهبودي ظاهر نشد. بلكه ماه به ماه و سال به سال شدت مي‌گرفت تا هفت هشت سال قبل (۱۴ شوال ۱۳۵۰) كه گرفتار مرض حمله شد پس اطباء در مقام علاج آن برآمدند باز بهبودي پيدا نشد بلكه شدت يافت. تا چند روز قبل از شفاء بنحوي مرض حمله او را گرفت كه در شبانه روزي دو ساعت بيشتر بحال نبود و بقيه ساعات دچار حمله بود و از اين جهت به قسمي قواي او به تحليل رفته بود كه قدرت برخواستن نداشت مگر با كمك ديگري و من از صحت او بكلي مأيوس بودم. لكن چون در اين روزها شنيدم حضرت علي ابن موسي الرضا (ع) باب مرحمت خاصه خود را بروي دردمندان باز فرموده و چند نفر دردمند را شفا داده به طمع افتادم و اين زن را به همراهي دو زن از خويشان به توسط درشكه به حرم فرستادم كه تا صبح بمانند شايد نظر مرحمتي بشود و خودم براي پرستاري اطفال در خانه بودم و اطفال به جهت نبودن مادر بي تابي مي‌كردند. حتي وقتي كه غذا براي ايشان آوردم گريه مي‌كردند كه ما غذا نمي خوريم بلكه مادر خودمان را مي‌خواهيم. بالاخره خودم نيز غذا نخوردم يك دختر را بهر قسمي بود خوابانيد م ولي پسربچه‌ام آرام نمي گرفت لذا او را دربرگرفته خواستم با او بخوابم كه ناگاه شنيدم در خانه را بشدت مي‌كوبند. خيال كردم زوجه‌ام طاقت نياورده است كه در حرم بماند و آمده است. دل تنگ شدم كه عجب مال قلبي است مي‌گويند مال قلب به صاحبش برمي گردد. پس آمدم و در را باز كردم ديدم حاج ابراهيم قالي فروش و چند نفر از خدام حرم پاي برهنه آمده اند و مي‌گويند بيا خودت زوجه ات را از حرم بياور كه حضرت رضا (سلام الله علیه) او را شفا داده است. من باور نكردم، آنها قسم ياد كردند كه شفا يافته لذا لباس پوشيده با آنها مشرف شدم و زوجه‌ام را سلامت يافتم. و آن وقت تقريبا چهار ساعت از شب گذشته بود و نيم ساعت يا سه ربع ساعت بيشتر زوجه‌ام در حرم شريف نبوده پس با نهايت شادي برگشتم و اطفال از ديدن مادر خوشحال شدند. اما كيفيت شفاي او، خودش گفته است: وقتي كه مرا بحرم مطهر بردند و به مسجد زنانه رسانيدند فورا مرض حمله مرا گرفت و بيهوش شدم، چون بحال آمدم زنهائي كه در آنجا بودند گفتند ما از اين حال تو مي‌ترسيم لذا مرا نزديك ضريح مطهر پشت سر مقدس آوردند و من چارقد خود را به ضريح بسته و با دل شكسته بزبان تركي عرض كردم: آقا مي‌داني براي چه حاجت آمده‌ام اگر مرا شفا ندهي به منزل نمي روم بلكه سر به بيابان مي‌گذارم پس بي حال شدم در آن عالم بيحالي سيد بزرگواري را ديدم كه عمامه سبز برسر داشت گمان كردم كه از خدّّام است. به تركي به من فرمود: (بوردان دور نيه اتورموسان بردا بالالارون ايوده اغلولار) چرا اينجا نشسته اي بچه‌هاي تو در خانه گريه مي‌كنند. به زبان تركي عرض كردم آقا: از اينجا نمي روم چرا كه آمده‌ام شفا بگيرم اگر شفا ندهيد سر به بيابان مي‌گذارم. فرمود: (گِت گِنه بالالارون اوده اغلولار) برو به خانه كه بچه‌ها گريه مي‌كنند! عرض كردم نا خوشم. فرمود: (ناخوش دير سن) يعني مريض نيستي. تا اين فرمايش را فرمود، فهميدم كه هيچ دردي ندارم. آنوقت خيال كردم كه آن شخص امام (ع) است. عرض كردم مي‌خواهم به شهر خود نزد مادر و برادرم بروم و خرجي راه ندارم خجالت مي‌كشم به شوهر خود بگويم خرجي به من بدهد يا مرا ببرد. آن حضرت به زبان تركي فرمود: بگير نصف اين را به متولي بده و هزار تومان بگير براي دنياي خود و نصف ديگر را ذخيره آخرت خود كن اين را فرمود و چيزي در دست راست من نهاد و من انگشتهاي خود را محكم روي آن نهاده و بحال آمدم و هيچ درد، در خود نديدم و آن چيز شك ندارم كه ميان دست من بود. پس از شوق برخاستم خواهرم و آن زن ديگر كه با من بودند تا فهميدند كه امام مرا شفا داده فرياد كردند كه مريض ما شفا داده شد مردم بر سر من هجوم آوردند و لباسهاي مرا بعنوان تبرك پاره پاره كردند. در اين بين نفهميدم كه آيا دستم باز شد و آن چيز مفقود شد يا كسي از دستم برد شوهرش گفته است چند مرتبه مرا در آن شب و روزش فرستاد كه شايد آن مرحمتي پيدا شود افسوس كه پيدا نشد. اي خاك طوس چشم مرا توتيا توئي مائيم دردمند و سراسر دوا توئي داري دم مَسيح تو اي خاك مشك بيز يا نكهت بهشت كه دار الشفا توئي اي خاك طوس درد دلم را توئي علاج بر دردها طبيب و به غمها دوا توئي 📚کتاب کرامات رضویه ص۱۹ تالیف علی میر خلف زاده کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ غريب نوازی حضرت رضا سلام‌الله‌علیه 🔸️مرحوم نوری نقل می‌کند که: شیخ علی نامی که از مردان شایسته و پارسا بود، در محضر شیخ مهدی نجفی عازم زیارت امام رضا سلام‌الله‌علیه می‌شود. شيخ علی كه كفيل خدمت و امين خرج شيخ و همراه او بود، نقل كرده كه: «ما از بغداد بيرون آمديم، من بيش از نصف درهم همراه نداشتم. وقتی وارد زمين مقدّس مشهد شديم و مدّتی در آنجا مانديم، چيزي برای خرجی ما باقی نماند و كسی را هم نمی شناختيم كه از او پولی قرض و يا وام بگيريم. به همراهانی كه مهمان شيخ بودند گفتم: «امشب چيزی برای خوردن نيست.» آنان نيز هر يک از پی كار خويش رفتند. ما وارد روضۀ مطهّر حضرت رضا سلام‌الله‌علیه شديم و نماز خوانديم و زيارت كرديم؛ ديديم يک نفر پهلوی شيخ ايستاده و شيخ هم دست به دعا برداشته بود. آن مرد كيسه ای در ميان دست شيخ نهاد. شيخ اشاره كرد كه شايد اشتباهی كيسه را در دست وی گذاشته است. اما آن مرد رو به شيخ نمود و گفت: «اما علمت انّ لكلّ امام مظهر وان الامام علی بن موسی الرضا عليهما السّلام متكفّل لاحوال الغرباء.» مگر نمی دانی از برای هر امامی مظهری است و براستی امام علیّ بن موسی الرّضا سلام‌الله‌علیهما كفيل حال غريبان است. آنگاه اشاره به كيسه كرد و گفت: «اين از طرف حضرت علی بن موسی الرضا سلام‌الله‌علیهما است» بعد هم رفت. شيخ متحيّر ايستاد، سپس به من نگاه كرد و گفت: «بيا كيسه را بگير! » من كيسه را از دست شيخ گرفتم. به بازار رفتم برای مهمانان شيخ، غذا از قبيل خربزه و نان و كباب و غيره خريداری نمودم. مهمانان كه غذا را ديدند گفتند: «تو كه سر شب ما را نااميد كردی، اكنون می‌بينيم غذای ما از هر شب بهتر و بيشتر است.» داستان شيخ و آن مرد كه كيسۀ پول را آورده بود، برای ايشان نقل كردم. در ميان كيسه مبلغ سيصد اشرفی بود. 📚دارالسّلام نوري، ج ۲، ص ۲۵۸. کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ سخن گفتن زائر با امام رضا سلام‌الله‌علیه و پول گرفتن از حضرت 🔸️مرحوم ملاهاشم خراسنی نقل می‌کند که: مرحوم حاج «غلامحسین ازغدی» معروف به «حاج آخوند» که از موثّقین و دوستان احقر بود، بدون واسطه نقل کرد که: «زنی از محارم من که مؤمنه و بسیار فقیر و تهیدست بود سالی یک مرتبه از«ازغد» که چهار فرسخی شهر مشهد مقدّس است، پیاده به زیارت حضرت رضا سلام‌الله‌علیه می‌آمد. وقتی بر می‌گشت برای هریک از اطفال قبیله، سوغاتی می‌آورد مانند: کفش و کلاه و.. به او می‌گفتیم: «تو که پیاده و با دست تهی می‌روی، پول از کجا می‌آوری که این چیزها را می‌خری؟ » می گفت: «من وقتی به حرم می‌روم و حضرت رضا سلام‌الله‌علیه را میان ضریح می‌بینم و آن بزرگوار احوال من و اطفال را می‌پرسد و به اندازه ای پول به من می‌دهد که برای اطفال سوغاتی و تخمه بخرم. شما مگر وقتی به حرم می‌روید آن حضرت را نمی بینید؟» و چون چنین جواب داد، ما سکوت کردیم و گمان نمودیم که او چون فقیر است در مشهد گدایی کرده و پول به دست می‌آورد و سوغاتی می‌خرد. تا اینکه یک سفر روزانۀ مشهد شد و من پشت سرش آمدم تا به مشهد رسید و دیدک به خانۀ یک نفر از ازغدیها رفت. پس من بیرون آن خانه، منتظر او شدم تا اینکه وضو ساخت و بیرون آمد تا به حرم برود، من هم عقب سرش رفتم تا به حرم شریف رسید و خود رتضریح مطهّر چسبانید. من در حرم ایستادم تا از حرم بیرون آمد. پس من خودم را به او رسانده، سلام کردم. چشمش که به من افتاد، از ملاقات با من اظهار خوشحالی کرد. به او گفتم: «مقابل ضریح چقدر طول دادی؟» گفت: «بلی! حضرت رضا سلام‌الله‌علیه با من احوالپرسی کرد و احوال اطفال قبیله را پرسید و پول به من مرحمت فرمود که برای اطفال سوغاتی بخرم.» آنگاه دستش را باز کرد، دیدم چند قران میان دوست اوست. آنوقت فهمیدم که آن زن بواسۀ اخلاص و صدق، به چنین مقامی رسیده که امام را می‌بیند و با او سخن می‌گوید. و من هرچه کردم که آن پولها را بگیرم و به جای او سوغات بخرم، قبول نکرد و گفت: «باید خودم بخرم.» 📚کرامات رضویّه، ج۲، ص۶۶، به نقل از منتخب التّواریخ. کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
1_1626745242.mp3
9.15M
🔸عنایت سلام الله علیه به آیت الله موحّد ابطحی و تشرف ایشان به محضر سلام الله علیه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh