eitaa logo
معارف رضویه (امام رضا سلام الله علیه)
134 دنبال‌کننده
39 عکس
7 ویدیو
0 فایل
مجموعه معارفی بَيْتُ اَلْمَقْدِس👇 صحیفه فاطمیه "سلام الله علیها" @sahife_fatemieh القرآن الکریم @alquran_olkarim قاهر العدو (تولی و تبری) @Ghaher_Aladov معارف رضویه @maaref_razavieh احیاء الاموات @ehyaol_amvat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه 🔶️ پناه آوردن گنجشک به حضرت 🔸️سليمان جعفری گويد: در ميان بستان خدمت امام رضا سلام‌الله‌علیه بودم كه ناگاه گنجشكی مقابل حضرت آمد و مضطربانه خود را به زمين زد و صيحه كشيد و حضرت به من فرمود: «آيامی دانی اين حيوان چه می‌گويد؟» گفتم: «خير! » فرمود: «می گويد ماری می‌خواهد به جوجه‌های من آسيب برساند.» سپس فرمود: «اين عصا را بردار و در ميان فلان خانه، مار را بكش! » سليمان گويد: «من عصا را برداشتم و داخل آن خانه ای كه حضرت فرموده بود رفتم و ديدم كه ماری به طرف جوجه گنجشک در حركت است؛ او را كشته وبه خدمت حضرت برگشتم.» 📚بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۸۸ کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم" https://eitaa.com/alquran_olkarim
سلام‌الله‌علیه 🔶️ آگاهی امام از نيت و حاجت افراد 🔸️ابومحمّد غفّاری گويد: گرفتار قرض سنگين شده بودم و با خود گفتم: «بهتر از سرورم حضرت رضا سلام‌الله‌علیه كسی برای رفع اين گرفتاری سراغ ندارم.» و به طرف منزل حضرت حركت كرده، پس از كسب اجازه وارد منزل شدم. قبل ازآنكه من چيزی بگويم حضرت رضا سلام‌الله‌علیه بدون مقدّمه فرمود: «ای ابومحمّد! ما از حاجت و گرفتاری تو آگاهيم و قرضت را پرداخت خواهيم نمود.» در خدمت حضرت بودم تا شب فرا رسيد و غذا آوردند و با هم ميل كرديم. حضرت به من فرمود: «آيا دوست داری نزد ما استراحت كنی و يا به طرف منزل خودت می‌روی؟» عرضه داشتم: «اگر عنايت فرموده و حاجتم را برآورده نمايی دوست دارم از خدمت شما مرخّص شوم.» حضرت دست به زير فرش برده و يک مشت چيزی در آورد و به من عطا فرمود. نزديک چراغ آمده و ديدم كه همه، دينار و طلای قرمز و زرد است و گويا ديدم روی يكی از دينارها نوشته شده: «ای ابومحمّد! اين پنجاه دينار است كه ۲۵دينار آن برای پرداخت قرض تو و ۲۵ دينار آن برای مخارج زندگی تو می‌باشد.» وقتی به منزل آمدم هرچه جستجو كردم آن دينار نوشته شده را نيافتم و هرچه از آن دينارها خرج می‌كرديم چيزی كم نمی شد. 📚بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۳۸ 📚عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۱۸ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🌟رأفت زیاد ائمه سلام الله علیهم‌اجمعین نسبت به شیعیانشان 💠امام رضا (سلام الله علیه )فرمودند: وَ فِي رِوَايَةٍ: أَنَّ رَجُلاً مِنَ اَلْمُنَافِقِينَ قَالَ لِأَبِي اَلْحَسَنِ اَلثَّانِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَوْماً يَشْرَبُونَ اَلْخَمْرَ عَلَى اَلطَّرِيقِ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَهُمْ عَلَى اَلطَّرِيقِ فَلاَ يَزِيغُونَ عَنْهُ وَ اِعْتَرَضَهُ آخَرُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِكَ مَنْ يَشْرَبُ اَلنَّبِيذَ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَشْرَبُونَ اَلنَّبِيذَ فَقَالَ اَلرَّجُلُ مَا أَعْنِي مَاءَ اَلْعَسَلِ وَ إِنَّمَا أَعْنِي اَلْخَمْرَ قَالَ فَعَرِقَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَجْمَعَ فِي قَلْبِ اَلْمُؤْمِنِ بَيْنَ رَسِيسِ اَلْخَمْرِ وَ حُبِّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ثُمَّ صَبَرَ هُنَيْئَةً وَ قَالَ فَإِنْ فَعَلَهَا اَلْمَنْكُوبُ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ يَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِيّاً عَطُوفاً وَ إِمَاماً لَهُ عَلَى اَلْحَوْضِ عَرُوفاً وَ سَادَةً لَهُ بِالشَّفَاعَةِ وُقُوفاً وَ تَجِدُ أَنْتَ رُوحَكَ فِي بَرَهُوتَ مَلُوفاً . 🌷در روايتى است كه مردى از منافقين به حضرت موسى بن جعفر سلام الله علیه گفت بعضى شيعيان شما در خيابان شراب ميخورند فرمود الحمد للّٰه خدا را سپاسگزارم كه آنها را در راه قرار داده و منحرف نشده‌اند. ديگرى اعتراض كرد كه آقا بعضى از شيعيان شما نبيذ ميخورند فرمود اصحاب پيامبر نيز نبيذ مى‌آشاميدند آن مرد گفت منظورم از نبيذ آب عسل نيست منظورم شراب است. امام عليه السّلام عرق بر جبين مباركش نشست فرمود «اللّٰه اكرم من يجمع في قلب المؤمن بين رسيس الخمر و حبنا اهل البيت». خدا كريم‌تر از آن است كه جمع كند در قلب مؤمن علاقه به آشاميدن شراب و محبت ما خانواده را. بعد مختصرى صبر كرد سپس فرمود اگر يك فلاكت زده‌اى هم از آنها چنين كارى را بكند (فإنه يجد ربا رؤوفا و نبيّا عطوفا و اماما له على الحوض عروفا و سادة له بالشفاعة وقوفا و تجد انت روحك في برهوت ملوفا) وارد مى‌شود به پيشگاه پروردگارى رئوف و مهربان و پيامبرى عطوف و دلسوز و امامى كه در حوض كوثر با مشخصات او را مى‌شناسد و سرورانى كه در انتظار شفاعتش ايستاده‌اند اما تو روح خود را در برهوت طعمه آتشى خواهى يافت. 📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۲۷، ص ۳۱۴ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ آگاهی حضرت از خواست قلبی افراد 🔸️هشام عبّاسی گويد: تصميم گرفتم وقتی به خدمت امام رضا سلام‌الله‌علیه رسيدم از حضرت تقاضا كنم كه دعايی بخواند كه سردردم خوب شود و دو عدد از لباسهايش را به من عطا نمايد كه لباس احرام قرار دهم. به خدمت پرفيض حضرتش مشرّف شدم و مسايلی از حضرت پرسيدم و پاسخ فرمودند ولی فراموش كردم كه آن دومورد را از حضرت تقاضا نمايم و هنگام خداحافظی حضرت به من فرمود: «بنشين! » و سپس دست مبارک خود را برسرم نهاد و دعايی خواند و دو عدد از لباسهای خويش را به من عنايت كرد وفرمود: «اينها را لباس احرام قرار ده.... » 📚بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۴۱ 📚عيون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۲۱ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ بوجود آمدن چشمۀ جوشان به اراده حضرت 🔸️محمّدبن حفص گويد: يكی از غلامان حضرت كاظم سلام‌الله‌علیه نقل می‌كرد: «در سفری خدمت امام رضا سلام‌الله‌علیه بوديم كه به بيابانی رسيديم كه در اثر تشنگی نزديک بود هلاک شويم. امام هشتم سلام‌الله‌علیه فرمود: «به فلان مكان برويد چشمه ای را مشاهده می‌كنيد.» همگی به آن مكان آمديم چشمه جوشانی ديديم. تمام اهل قافله از آب چشمه نوشيديم و حيوانات را هم سيراب كرديم. و هنگام حركت حضرت فرمود: «ببينيد چشمه كجاست؟» و ما هرچه جستجو كرديم از چشمه اثری نديديم.... » 📚عيون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۱۷ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🌕امام رضا سلام الله علیه فرمودند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَخْبِرْنِي عَنِ اَلْإِمَامِ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَى أَوْ حِينَ يَمْضِي مِثْلَ أَبِي اَلْحَسَنِ قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا قَالَ يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْءٍ قَالَ يُلْهِمُهُ اَللَّهُ . صفوان گويد بحضرت رضا عليه السلام عرض كردم: بمن بفرما ،امام چه زمانى ميداند او امام است: زمانى كه باو خبر رسد صاحبش (امام سابق) وفات كرده يا همان زمانى كه وفات ميكند، مثل اينكه حضرت ابو الحسن (پدرت) در بغداد وفات كرد و شما اينجا (در مدينه) بوديد؟ فرمود: همان زمانى كه صاحبش ميميرد، آگاه مى‌شود: عرضكردم: بچه وسيله‌؟ فرمود: خدا باو الهام ميكند. 📚الکافي ج ۱، ص ۳۸۱ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 💠شفای مریضی سخت یک مادر حاج احمد تبريزي قالي فروش (كه در سراي محمديه حجره تجارت دارد زني به نام خديجه فرزند مشهدي يوسف تبريزي خامنه اي كه از امراض مهلكه شفا يافت نقل فرمود: يكسال از ازدواج ما گذشته بود كه خانمم دچار مرض شديدي گرديد هر چند اطباء در معالجه او كوشيدند اثري از بهبودي ظاهر نشد. بلكه ماه به ماه و سال به سال شدت مي‌گرفت تا هفت هشت سال قبل (۱۴ شوال ۱۳۵۰) كه گرفتار مرض حمله شد پس اطباء در مقام علاج آن برآمدند باز بهبودي پيدا نشد بلكه شدت يافت. تا چند روز قبل از شفاء بنحوي مرض حمله او را گرفت كه در شبانه روزي دو ساعت بيشتر بحال نبود و بقيه ساعات دچار حمله بود و از اين جهت به قسمي قواي او به تحليل رفته بود كه قدرت برخواستن نداشت مگر با كمك ديگري و من از صحت او بكلي مأيوس بودم. لكن چون در اين روزها شنيدم حضرت علي ابن موسي الرضا (ع) باب مرحمت خاصه خود را بروي دردمندان باز فرموده و چند نفر دردمند را شفا داده به طمع افتادم و اين زن را به همراهي دو زن از خويشان به توسط درشكه به حرم فرستادم كه تا صبح بمانند شايد نظر مرحمتي بشود و خودم براي پرستاري اطفال در خانه بودم و اطفال به جهت نبودن مادر بي تابي مي‌كردند. حتي وقتي كه غذا براي ايشان آوردم گريه مي‌كردند كه ما غذا نمي خوريم بلكه مادر خودمان را مي‌خواهيم. بالاخره خودم نيز غذا نخوردم يك دختر را بهر قسمي بود خوابانيد م ولي پسربچه‌ام آرام نمي گرفت لذا او را دربرگرفته خواستم با او بخوابم كه ناگاه شنيدم در خانه را بشدت مي‌كوبند. خيال كردم زوجه‌ام طاقت نياورده است كه در حرم بماند و آمده است. دل تنگ شدم كه عجب مال قلبي است مي‌گويند مال قلب به صاحبش برمي گردد. پس آمدم و در را باز كردم ديدم حاج ابراهيم قالي فروش و چند نفر از خدام حرم پاي برهنه آمده اند و مي‌گويند بيا خودت زوجه ات را از حرم بياور كه حضرت رضا (سلام الله علیه) او را شفا داده است. من باور نكردم، آنها قسم ياد كردند كه شفا يافته لذا لباس پوشيده با آنها مشرف شدم و زوجه‌ام را سلامت يافتم. و آن وقت تقريبا چهار ساعت از شب گذشته بود و نيم ساعت يا سه ربع ساعت بيشتر زوجه‌ام در حرم شريف نبوده پس با نهايت شادي برگشتم و اطفال از ديدن مادر خوشحال شدند. اما كيفيت شفاي او، خودش گفته است: وقتي كه مرا بحرم مطهر بردند و به مسجد زنانه رسانيدند فورا مرض حمله مرا گرفت و بيهوش شدم، چون بحال آمدم زنهائي كه در آنجا بودند گفتند ما از اين حال تو مي‌ترسيم لذا مرا نزديك ضريح مطهر پشت سر مقدس آوردند و من چارقد خود را به ضريح بسته و با دل شكسته بزبان تركي عرض كردم: آقا مي‌داني براي چه حاجت آمده‌ام اگر مرا شفا ندهي به منزل نمي روم بلكه سر به بيابان مي‌گذارم پس بي حال شدم در آن عالم بيحالي سيد بزرگواري را ديدم كه عمامه سبز برسر داشت گمان كردم كه از خدّّام است. به تركي به من فرمود: (بوردان دور نيه اتورموسان بردا بالالارون ايوده اغلولار) چرا اينجا نشسته اي بچه‌هاي تو در خانه گريه مي‌كنند. به زبان تركي عرض كردم آقا: از اينجا نمي روم چرا كه آمده‌ام شفا بگيرم اگر شفا ندهيد سر به بيابان مي‌گذارم. فرمود: (گِت گِنه بالالارون اوده اغلولار) برو به خانه كه بچه‌ها گريه مي‌كنند! عرض كردم نا خوشم. فرمود: (ناخوش دير سن) يعني مريض نيستي. تا اين فرمايش را فرمود، فهميدم كه هيچ دردي ندارم. آنوقت خيال كردم كه آن شخص امام (ع) است. عرض كردم مي‌خواهم به شهر خود نزد مادر و برادرم بروم و خرجي راه ندارم خجالت مي‌كشم به شوهر خود بگويم خرجي به من بدهد يا مرا ببرد. آن حضرت به زبان تركي فرمود: بگير نصف اين را به متولي بده و هزار تومان بگير براي دنياي خود و نصف ديگر را ذخيره آخرت خود كن اين را فرمود و چيزي در دست راست من نهاد و من انگشتهاي خود را محكم روي آن نهاده و بحال آمدم و هيچ درد، در خود نديدم و آن چيز شك ندارم كه ميان دست من بود. پس از شوق برخاستم خواهرم و آن زن ديگر كه با من بودند تا فهميدند كه امام مرا شفا داده فرياد كردند كه مريض ما شفا داده شد مردم بر سر من هجوم آوردند و لباسهاي مرا بعنوان تبرك پاره پاره كردند. در اين بين نفهميدم كه آيا دستم باز شد و آن چيز مفقود شد يا كسي از دستم برد شوهرش گفته است چند مرتبه مرا در آن شب و روزش فرستاد كه شايد آن مرحمتي پيدا شود افسوس كه پيدا نشد. اي خاك طوس چشم مرا توتيا توئي مائيم دردمند و سراسر دوا توئي داري دم مَسيح تو اي خاك مشك بيز يا نكهت بهشت كه دار الشفا توئي اي خاك طوس درد دلم را توئي علاج بر دردها طبيب و به غمها دوا توئي 📚کتاب کرامات رضویه ص۱۹ تالیف علی میر خلف زاده کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ غريب نوازی حضرت رضا سلام‌الله‌علیه 🔸️مرحوم نوری نقل می‌کند که: شیخ علی نامی که از مردان شایسته و پارسا بود، در محضر شیخ مهدی نجفی عازم زیارت امام رضا سلام‌الله‌علیه می‌شود. شيخ علی كه كفيل خدمت و امين خرج شيخ و همراه او بود، نقل كرده كه: «ما از بغداد بيرون آمديم، من بيش از نصف درهم همراه نداشتم. وقتی وارد زمين مقدّس مشهد شديم و مدّتی در آنجا مانديم، چيزي برای خرجی ما باقی نماند و كسی را هم نمی شناختيم كه از او پولی قرض و يا وام بگيريم. به همراهانی كه مهمان شيخ بودند گفتم: «امشب چيزی برای خوردن نيست.» آنان نيز هر يک از پی كار خويش رفتند. ما وارد روضۀ مطهّر حضرت رضا سلام‌الله‌علیه شديم و نماز خوانديم و زيارت كرديم؛ ديديم يک نفر پهلوی شيخ ايستاده و شيخ هم دست به دعا برداشته بود. آن مرد كيسه ای در ميان دست شيخ نهاد. شيخ اشاره كرد كه شايد اشتباهی كيسه را در دست وی گذاشته است. اما آن مرد رو به شيخ نمود و گفت: «اما علمت انّ لكلّ امام مظهر وان الامام علی بن موسی الرضا عليهما السّلام متكفّل لاحوال الغرباء.» مگر نمی دانی از برای هر امامی مظهری است و براستی امام علیّ بن موسی الرّضا سلام‌الله‌علیهما كفيل حال غريبان است. آنگاه اشاره به كيسه كرد و گفت: «اين از طرف حضرت علی بن موسی الرضا سلام‌الله‌علیهما است» بعد هم رفت. شيخ متحيّر ايستاد، سپس به من نگاه كرد و گفت: «بيا كيسه را بگير! » من كيسه را از دست شيخ گرفتم. به بازار رفتم برای مهمانان شيخ، غذا از قبيل خربزه و نان و كباب و غيره خريداری نمودم. مهمانان كه غذا را ديدند گفتند: «تو كه سر شب ما را نااميد كردی، اكنون می‌بينيم غذای ما از هر شب بهتر و بيشتر است.» داستان شيخ و آن مرد كه كيسۀ پول را آورده بود، برای ايشان نقل كردم. در ميان كيسه مبلغ سيصد اشرفی بود. 📚دارالسّلام نوري، ج ۲، ص ۲۵۸. کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ پیراهن بابرکت 🔸️دعبل خزاعی شاعر معروف اهل بیت علیهم السلام قصیده معروف «مدارس آیات» را در محضر امام رضا سلام‌الله‌علیه در مرو خواند. امام رضا سلام‌الله‌علیه طبق نقل ابوالفرج هنگام خواندن قصیده به شدت گریه کرد و سه مرتبه بیهوش شد. [۱] امام رضا سلام‌الله‌علیه بعد از ستایش دعبل که شرح آن خواهد آمد، کیسه ای که در آن صد دینار رضوی (روایت دیگر ششصد دینار) وجود داشت به دعبل داد. هنگامی که دینارها را به دعبل دادند. دعبل از گرفتن آنها امتناع ورزید. وی گفت من به طمع درهم و دینار شعر نگفتم. دینارها را رد کرد. دعبل از خادم حضرت خواست تا به حضرت عرض کند به جای دینارها یکی از لباس‌های حضرت را به عنوان تبرک به وی بدهد. امام پیراهنی را که در آن هزار بار قرآن را ختم کرده بود به همراه کیسه دینار به وی عطا نمود و فرمود دینارها را نیز بگیر که روزی به آنها نیازمند خواهی شد. دعبل هدایای امام رضا سلام‌الله‌علیه را گرفت و راهی وطن خویش عراق و کوفه شد. در بین راه در نزدیکی نیشابور راهزنان قافله ای را که دعبل همراه آنان بود مورد غارت قرار دادند، کتف‌های آنان را بسته و اموال آنان را به سرقت بردند. دزدها که شیعه نیز بودند در هنگام تقسیم اموال شعر دعبل را زمزمه نمودند. دعبل پرسید این قصیده از کیست؟ گفتند از دعبل خزاعی. گفت من همان دعبل هستم. دعبل را به نزد رئیس دزدان که بالای تپه ای در حال نماز بود بردند وی از دعبل خواست تمام قصیده را بخواند وقتی دعبل قصیده را خواند، وی و همراهانش را آزاد و اموال مسروقه را به آنان باز گرداندند. دعبل به همراه قافله راه خویش را ادامه دادند. دعبل به قم رسید؛ مردم قم که از قصیده وی با خبر شده بودند از وی خواستند تا قصیده خود را بخواند. وی در مسجد جامع قم در حضور انبوه جمعیت قصیده «مدارس آیات» را قرائت نمود. مردم قم با خبر شدند که امام رضا سلام‌الله‌علیه پیراهنی را به عنوان تبرک به دعبل هدیه داده است. از وی خواستند پیراهن را به آنان به ده هزار درهم بفروشد. دعبل به خاطر تبر کی بودن پیراهن راضی به فروش آن نشد. قمی‌ها راضی شدند بخشی از پیراهن را به آنان بفروشد. ليکن دعبل از هیچ مقدار آن پیراهن صرف نظر نکرد. به راه خود به سمت عراق ادامه داد. بعد از خروج از قم در بین راه مورد هجوم جوانان قمی قرار گرفت که پیراهن تبرکی را به زور از دعبل گرفتند! [۲] دعبل برای بازپس گیری پیراهن به نزد ریش سفیدان قم بر می‌گردد. ليكن قمی‌ها راضی به پس دادن آن نمی شوند. در نهایت دعبل به قسمتی از آن پیراهن راضی شد، به سمت کوفه حرکت کرد. هنگامی که به کوفه رسید تمام خانه و زندگی اش به غارت رفته بود و هیچ چیزی در خانه نداشت. در این هنگام به یاد سخن امام رضا سلام‌الله‌علیه افتاد که فرموده بود این کیسه دینارها را بپذیر. دعبل با دینارهای هدیه ای امام رضا سلام‌الله‌علیه دوباره زندگی خویش را سامان بخشید. دعبل کنیزی داشت که چشمان وی آسیب دیده بود به طوری که چشم راست آن اصلاً دید نداشت و از آن نا امید شده بودند. آنان چشم چپ وی را مداوا می‌نمودند. هنگامی که قسمتی از پیراهن را به چشمان کنیز کشیدند، هر دو چشم وی بهبود یافت به طوری که هیچ گونه آثار بیماری در آنها مشاهده نمی شد. [۳] ---------- [۱]: الأغاني، ج ۲۰، ص ۳۱۳ [۲]: طبق نقل أبو الفرج دعبل به آنها گفت پیراهن غصبی برای شما فایده ای نمی بخشد. آنگاه آنان سی هزار درهم دادند و با رضایت دعبل قسمتی از پیراهن را گرفتند، الاغانی، ج۲۰، ص ۳۱۴ [۳]: كمال الدين و تمام النعمة، ص ۲۴۹، عيون، ج ۲، ص ۲۹۶، دلائل الامامة، ص ۱۸۰، فصول المهمة، ج ۲، ص ۹۹۶ اعلام الوری، ص ۳۲۹، کشف الغمة، ج ۳، ص ۶۹ الفطرة، ج ۱، ص ۳۸۵، رجال کشی، ص ۴۲۶، الأغاني، ج۳۰، ۶۹. کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🔻امام رضا سلام الله علیه فرموند: ...كَامِلُ اَلْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ اَلطَّاعَةِ حلم [امام] کامل و در امامت قوی است و عالم به سیاست است و طاعت او، واجب و فریضه است. 📚الکافی ، ج ۱ ، ص ۱۹۸ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ سخن گفتن زائر با امام رضا سلام‌الله‌علیه و پول گرفتن از حضرت 🔸️مرحوم ملاهاشم خراسنی نقل می‌کند که: مرحوم حاج «غلامحسین ازغدی» معروف به «حاج آخوند» که از موثّقین و دوستان احقر بود، بدون واسطه نقل کرد که: «زنی از محارم من که مؤمنه و بسیار فقیر و تهیدست بود سالی یک مرتبه از«ازغد» که چهار فرسخی شهر مشهد مقدّس است، پیاده به زیارت حضرت رضا سلام‌الله‌علیه می‌آمد. وقتی بر می‌گشت برای هریک از اطفال قبیله، سوغاتی می‌آورد مانند: کفش و کلاه و.. به او می‌گفتیم: «تو که پیاده و با دست تهی می‌روی، پول از کجا می‌آوری که این چیزها را می‌خری؟ » می گفت: «من وقتی به حرم می‌روم و حضرت رضا سلام‌الله‌علیه را میان ضریح می‌بینم و آن بزرگوار احوال من و اطفال را می‌پرسد و به اندازه ای پول به من می‌دهد که برای اطفال سوغاتی و تخمه بخرم. شما مگر وقتی به حرم می‌روید آن حضرت را نمی بینید؟» و چون چنین جواب داد، ما سکوت کردیم و گمان نمودیم که او چون فقیر است در مشهد گدایی کرده و پول به دست می‌آورد و سوغاتی می‌خرد. تا اینکه یک سفر روزانۀ مشهد شد و من پشت سرش آمدم تا به مشهد رسید و دیدک به خانۀ یک نفر از ازغدیها رفت. پس من بیرون آن خانه، منتظر او شدم تا اینکه وضو ساخت و بیرون آمد تا به حرم برود، من هم عقب سرش رفتم تا به حرم شریف رسید و خود رتضریح مطهّر چسبانید. من در حرم ایستادم تا از حرم بیرون آمد. پس من خودم را به او رسانده، سلام کردم. چشمش که به من افتاد، از ملاقات با من اظهار خوشحالی کرد. به او گفتم: «مقابل ضریح چقدر طول دادی؟» گفت: «بلی! حضرت رضا سلام‌الله‌علیه با من احوالپرسی کرد و احوال اطفال قبیله را پرسید و پول به من مرحمت فرمود که برای اطفال سوغاتی بخرم.» آنگاه دستش را باز کرد، دیدم چند قران میان دوست اوست. آنوقت فهمیدم که آن زن بواسۀ اخلاص و صدق، به چنین مقامی رسیده که امام را می‌بیند و با او سخن می‌گوید. و من هرچه کردم که آن پولها را بگیرم و به جای او سوغات بخرم، قبول نکرد و گفت: «باید خودم بخرم.» 📚کرامات رضویّه، ج۲، ص۶۶، به نقل از منتخب التّواریخ. کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام الله علیه به محبین تشييع جنازه‌ای که سلام الله علیه در آن شرکت کردند 🔻عالم ربانی استاد بندانی نیشابوری حفظه الله تعالی کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh