eitaa logo
🏴معارف رضویه (امام رضا سلام الله علیه)
111 دنبال‌کننده
84 عکس
21 ویدیو
1 فایل
مجموعه معارفی بَيْتُ اَلْمَقْدِس👇 صحیفه فاطمیه "سلام الله علیها" @sahife_fatemieh القرآن الکریم @alquran_olkarim قاهر العدو (تولی و تبری) @Ghaher_Aladov معارف رضویه @maaref_razavieh احیاء الاموات @ehyaol_amvat
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 امام رضا سلام الله علیه این است که بدانی و و است... سلام الله علیه سلام الله علیه 🔻حمزة بن عمران نقل می کند که امام صادق سلام الله علیه فرمود: يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْكَبَائِرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ غَرِيبٌ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِينَ شَهِيداً مِمَّنِ اُسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَقِيقَةٍ يكى از نوه‌هاى من در زمين خراسان در شهرى به نام طوس كشته مى‌شود، هر كس كه با شناخت حقّش او را زيارت كند، من در روز قيامت او را با دست خود ميگيرم و به بهشت داخل میکنم، اگر چه از اهل گناهان كبيره باشد. راوى می گوید عرض کردم: فدايت شوم، شناخت حق او چيست‌؟ فرمود: شناخت حق او اين است كه بداند او امامى واجب الاطاعه است و غريب و شهيد است كه هر كس با شناخت حقّش او را زيارت كند، خداى عزّ و جلّ‌ اجر هفتاد شهيد از شهدایی را كه پيش روى رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله در دفاع از او، از روى حقيقت به شهادت رسيده‌اند به او عطا مي كند. 📚من لا يحضره الفقيه ج ۲، ص ۵۸۴ کانال معارف رضویه "سلام الله علیه" https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه شفای افليج شب جمعه هفتم ماه شوال سنه ۱۳۴۳ زني ربابه نام دختر حاج علي تبريزي ساكن مشهد مقدس كه فلج شده بود شوهرش نقل مي‌كند: من اين زن را تزويج نمودم چند روزي بيش نگذشته بود كه به مرض معروف به دامنه مبتلا شد و پس از مراجعه به طبيب و نه روز معالجه بهبودي حاصل شد. لكن به جهت پرهيز نكردن مرض برگشت و پس از مراجعه به طبيب و استعمال دوا دست راست و هر دو پاي او تا كمر شل شد و زمين گير گرديد. قريب هفت ماه هر چند بعضي دكترها و اطباء در مقام علاج برآمدند فايده اي حاصل نشد ناچار به دكتر آلماني مراجعه بود و از جهت اينكه دكترها عاجز از علاج بودند رجوع به دكتر را ترك كرديم. شب پنجشنبه ۶ شوال آن زن مرا نزد خود طلبيد و با حال ناتوان زبان به عذرخواهي گشود كه خيلي تو براي من زحمت كشيده اي و خيري هم از من نديده اي حال بيا و يك منت ديگر بر من بگذار و فردا شب مرا بحرم مطهر حضرت رضا ثامن الائمه (سلام الله علیه) برسان و آنجا مرا گذاشته خود برگرد و به خواب تا من شفا يا مرگ خود را از آن حضرت بگيرم و البته آن بزرگوار يكي از اين دو مطلب را بمن مرحمت خواهد فرمود. من خواهش او را قبول كرده و شب جمعه او را با مادرش به وسيله درشكه تا نزديك بست امام (سلام الله علیه) رسانيدم پس او را به پشت خود گرفته و بحرم مطهر برده و نزديك ضريح مقدس برو وضو بساز و نماز بخوان آنوقت بيا اينجا بنشين. در اين بين زني از زوار كه در حرم پهلوي من بود فرياد زد. من از فرياد او سر از ضريح مطهر برداشتم در حاليكه هيچ دردي در خود احساس نمي كردم پس بر خواستم با خود گفتم اول بروم مادرم را بشارت دهم. سپس به مسجد زنانه رفتم مادرم را از خواب بيدار كردم. گفتم برخيز كه ضامن غريبان مرا شفا مرحمت كرد مادرم سراسيمه از خواب برخاست و مرا كه به سلامت ديد به گريه درآمد و هر دو از شوق يكساعت گريه مي‌كرديم تا كم كم مردم فهميدند و بر سر من هجوم آوردند و بعضي خدام در همان ساعت عقب شوهر و پدرم رفتند و ايشان را خبر دادند و ايشان با نهايت خوشحالي آمده مرا سلامت ديدند. شوهرم گفت حال برخيز تا برويم، گفتم چگونه بيايم و حال آنكه حضرت به من فرموده است برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو ساخته نماز بخوان و بيا اينجا بنشين حال هنوز صبح نشده كه مسجد بروم وضو ساخته نماز بخوانم لذا تا طلوع فجر در حرم مطهر بودم. آنگاه به مسجد گوهرشاد رفته وضو ساختم و نماز خواندم و به حرم مطهر برگشتم تا طلوع آفتاب بودم بعد با شوهر خود به منزل آمدم. ثقه معظم ميرزا ابوالقاسم خان فرمود: كه حاج محمد برك فروش كه صاحب خانه آن زن بود مي‌گفت من آن شب در منزل خوابيده بودم و اهل خانه نيز همه خواب بودند در حدود ساعت شش و هفت از شب ناگاه ملتفت شدم كه در خانه را مي‌زنند. رفتم در را باز كردم ديدم چند نفر از خدام حرم مطهرند گفتم چه خبر است. گفتن امشب كسي از منزل شما به حرم آمده است؟ گفتم بلي زني كه هفت ماه است شل شده با مادرش او را براي استشفا بحرم برده اند. حال مگر در حرم مرده است. گفتند نه بلكه آقا حضرت رضا (سلام الله علیه) او را شفا داده است. ما براي تحقيق امر او آمده ايم. اين معجزه را در روزنامه مهر منير درج كرده اند و دكتر لقمان الملك شهادت بر صحت اين معجزه داده و صورت شهادت نامه او اين است (در تاريخ هشتم ماه رجب بنده با دكتر سيد مصطفي خان عيال مشهدي علي اكبر نجار را كه تقريبا شانزده سال دارد معاينه نموديم نصف بدن او با يك دستش و صورتش مفلوج و متشنج بود. يك هفته بود كه امكان يك قاشق آب خوردن را نداشت بعد از چندين روز معالجه موفق به باز شدن دهان او شديم كه خودش مي‌توانست غذا بخورد ولي ساير اعضاء به همان حال باقي بود و دو ماه بود كه كسان مريضه مشاراليها از بهبودي او مأيوس و متروك گذاشته بودند. بنده هم تقريبا مأيوس از معالجه بودم حال كه شنيدم بعد از استشفاي از دربار اقدس طبيب الهي و التجاء به خاك مطهر بقعه سنيه رضويه ارواح العالمين له الفداء در كمتر از لحظه اي بهبودي حاصل كرده حقيقتا به غير از اعجاز چيزي به نظر نمي رسد و از قوه طبيعيه بشريه طبقات رعيت خارج است والله متم نوره و لو كره المشركون (دكتر عبدالحسين لقمان الملك) گداي كوي شمائيم و حاجتي داريم روا مدار كه محروم از آستان برويم 📚منبع :کتاب کرامات الرضویّه(علی میر خلف زاده) کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
@Elteja_tales | کانال قصّه‌های مهدوی4_5902183357113964328.mp3
زمان: حجم: 18.02M
▪️اینجاست طبیبی که ندارد نوبت... حکایت زیبایی از عنایات حضرت زهرا و امام رضا سلام الله علیهما سلام الله علیه کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷کرامات امام رضا (سلام‌الله‌علیه) شفای شیخ منبری زنجانی به روایت صابر خراسانی 🍃جایی اگر نبود خدا را صدا کنید ؛ باب الجواد (سلام‌الله‌علیه) و سایه ی ایوان طلا که هست..‌. سلام الله علیه کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه شفای دست حاج غلام حسين جابوزی دختری به نام كوكب كه دست راستش فلج شده بود داشت كه در آخر روز نهم ماه شوال سنه ۱۳۴۳ شفا يافت كه والده دختر نقل نمود. شبي در خانه واقعه هولناكي روي داد و اين دختر از هول و اندوه آن واقعه دست راستش بدرد آمد تا سه چهار روز بدرد گرفتار بود. آنگاه دستش از حس و حركت افتاد لذا از جهت علاج از قريه خود به ترشيز (كاشمر فعلي) آمده و نزد طبيب رفته به معالجه مشغول شديم و اثري حاصل نشد. پس بسوي مشهد مقدس حركت كرديم و مشرف به حريم رضوي شديم ظاهرا براي معالجه و باطناً به جهت استشفاء از دربار حضرت رضا (ع) پس چند روز نزد طبيبان ايراني رفته فايده اي نديديم. آنگاه به دكتر آلماني رجوع كرده و او براي معاينه دختر را برهنه كرد و من چون دختر خود را نزد آن اجنبي كافر برهنه ديدم بر من سخت و گران آمد آرزوي مرگ كردم كه كاش مرده بودم و ناموس خود را پيش اجنبي كافر برهنه نمي ديدم. دكتر امر كرد چشمهاي دختر را بستند و به او گفت به هر عضوي كه دست مي‌گذارم بگو آنگاه دست به هر عضو كه مي‌گذاشت دختر مي‌گفت فلان عضو است تا وقتي كه دست به دست راست او نهاد و دختر هيچ نگفت. پس سوزني مكرر به آن دست فرو كرد و دختر ابدا اظهار تألم نكرد. چون معلوم شد كه احساس درد نمي كند لباس او را پوشيده و چشم‌هاي او را باز كرد و گفت اين دست علاج ندارد و سه مرتبه گفت دست مرده است و روح ندارد. ببريد او را نزد امام خودتان مگر پيغمبر يا امام علاج كند. از اين سخن يقين نمودم كه چاره اي نيست بجز پناه بردن به طبيب حقيقي حضرت علي ابن موسي الرضا (ع). فكر بهبود خود بدل ز در ديگر كن درد عاشق نشود به ز مداواي طبيب لذا او را به حمام فرستاده تا پاكيزه شود و غسل نمايد. بالجمله قريب به غروب بود كه تشرف بحرم حقيقي و كعبه واقعي حاصل شد و دختر در پيش روي مبارك نزد ضريح نشست و عرض كرد يا امام رضا يا شفا يا مرگ، من نيز اين سخنش را به ساحت قدس امام (ع) پسنديده و همين معني را خواهش كردم و هر دو گريه بسيار نموديم آنگاه يادم آمد كه نماز ظهر و عصر را نخوانده ايم. به دختر گفتم برخيز كه نماز نخوانده ايم دختر برخواست به مسجد زنانه ايكه در حرم شريف است رفت براي نماز من نيز در جلوي مسجد مشغول نماز شدم نماز من تمام نشده بود. ديدم دختر بسرعت تمام از مسجد زنان بيرون آمد و از نزد من گذشت. من از نماز فارغ شدم به جستجوي او برآمدم كه اگر رو به منزل رفته است او را ببينم زيرا كه راه منزل را نمي داند و سرگردان مي‌شود. پس متوجه شدم ديدم نزد ضريح مطهر نشسته و اظهار حاجت مي‌كند كه يا شفاء يا مرگ. گفتم كوكب برخيز به منزل رفته تجديد وضو نموده برگرديم. گفت تو مي‌خواهي برو لكن من برنمي خيزم تا مرگ يا شفاي خود را بگيرم از انقلاب حال او منقلب شده گريه كردم و از حرم بيرون آمده به منزل خود كه در سراي معروف به گندم آباد بود رفتم ديدم همسفر ان چاي مهيا كرده اند نزد ايشان نشسته مشغول صرف چاي بودم ناگاه ديدم دختر با عجله آمد. تعجب كرده گفتم تو كه گفتي تا مرگ يا شفاي خود را نگيرم برنمي خيزم حال باين زودي و عجله آمده اي؟ گفت اي پدر حضرت مرا شفا داد!! گفتم از كجا مي‌گوئي گفت نگاه كن ببين دست شل شده خود را بلند كرد و فرود آورد بطوريكه هيچ اثري از فلج در آن نبود. آنگاه گفت من همي خدمت آن حضرت عرض مي‌كردم يا مرگ يا شفا يكمرتبه حالتي مانند خواب بمن روي داد سرم را روي زانو گذاردم. سيد بزرگواري را ميان ضريح ديدم كه صورت او در نهايت نورانيت بود پس ديدم دست شل شده مرا ميان ضريح كشيد و از طرف شانه تا سر انگشتانم دست ماليد و فرمود: دست تو عيبي ندارد ناگاه انگشت پايم بدرد آمد چشم باز كردم ديدم يك نفر از خدمت گزاران حرم براي روشن نمودن چراغ‌هاي بالاي ضريح كرسي گذارده و اتفاقا يك پايه آن روي انگشت پاي من قرار گرفته پس بر خواستم و فهميدم به نظر مرحمت امام هشتم شفا يافته‌ام لذا بزودي خود را به خانه رسانيدم كه تو را بشارت دهم. 📚کتاب کرامات رضویه ص۱۹ تالیف علی میر خلف زاده کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🔸️علت ملقب شدن به «رضا» لقب زیبای «رضا» بر قامت رسای علی بن موسی سلام‌الله‌علیه از جانب خداوند سبحان منظور شده است. ابو نصر بزنطی روایت می‌کند که از ابو جعفر جواد الائمه سلام‌الله‌علیه پرسید برخی بر این پندارند که لقب رضا را مأمون به پدرت علی بن موسی سلام‌الله‌علیه عنوان نمود. چون به ولایت عهدی وی راضی شده بود. امام جواد سلام‌الله‌علیه فرمود دروغ می‌گویند و گناه می‌کنند؛ خداوند سبحان ایشان را رضا نامید. چون خداوند در آسمان‌ها از وی راضی است و رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام بر روی زمین از ایشان راضی هستند، رضا نامیدند. آنگاه هنگامی که علت این لقب زیبا را بیان کرد، بزنطی سؤال دوم را مطرح می‌سازد که مگر خدا از دیگر امامان راضی نیست، پس چرا از میان همه على بن موسی سلام‌الله‌علیه ملقب به رضا است. حضرت جواب دادند آری خدا از همه راضی است، ولی چون موافق و مخالف از علی بن موسی سلام‌الله‌علیه راضی بودند به این لقب معروف شده است. وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ لَا حَدُّ مِنْ آبَائِهِ علیه السَّلَامُ فَلِذَلِكَ سُمِیَ مِنْ بَيْنِهِمْ الرِّضَا عَلیه السَّلَامُ. [۱] طبرسی نیز در علت این نام گذاری می‌گوید، وَ أَنَّمَا سُمِّيَ الرِّضَا لانه رَضِيَ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ رِضَى لِرَسُولِهِ وَ الائمة علیهم السَّلَامُ بَعْدَهُ فِي أَرْضِهِ وَ قِيلَ لانه رَضی بِهِ الْمُخَالِفُ وَ الْمُؤَالِفُ [۲] هر دو سبب در روایت عيون و علل آمده است؛ که حضرت مورد پسند خدا و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام می‌باشد. دیگر این که موافق و مخالف به آن راضی شده اند. در هر صورت این لقب زیبا و زیبنده حضرت از جانب خداست؛ همان گونه که نام علی برای حضرت از جانب خداست. برهمین اساس امام موسی بن جعفر سلام‌الله‌علیه حضرت را به این لقب نامیدند و تأكيد می‌فرمودند فرزندم را به این لقب بخوانید، ادْعُوا وَلَدِى الرِّضَا [۳] پیش از آن که موضوع ولایت عهدی حضرت در زمان مأمون مطرح شود، لقب «رضا» بر سر زبان‌ها بود. ---------- [۱]: عيون، ج ۱، ص ۲۲، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۷۷، کشف الغمة، ج ۳، ص ۸۵ [۲]: اعلام الوری، ص ۳۱۴ [۳]: کشف الغمة، ج ۳، ص ۸۵ کانال معارف رضویه "سلام الله علیه" https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🌕 امام رضا سلام الله علیه فرمود: نقش انگشتر من <ما شاءالله لا قوه الا با الله> است. یعنی هر چه خدا بخواهد و قوتی نیست جز به سبب خداوند. 📚بحارالانوار جلد۴۹ باب اول ص۱۳ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه   🔶️ صله‌ي امام رضا سلام‌الله‌علیه به يك شاعر با اخلاص مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان باسوز اهل بيت سلام الله علیهم بود او سال‌ها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائري بنيانگذار حوزه‌ي علميه‌ي قم ،دقايقي چند روضه مي‌خواند و آنگاه آيت الله حائري درس خويش را آغاز مي‌كرد . او داستاني شنيدني دارد كه از حضرت رضا سلام‌الله‌علیه براي مدح خويش صله دريافت داشته است ! خود نقل مي كرد كه يك بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتي در آنجا اقامت گزيدم . پولم تمام شد و كسي را هم براي رفع مشكل خويش نمي‌شناختم. از اين رو قصيده‌اي در مدح حضرت رضا سلام‌الله‌علیه سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را براي توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا سلام‌الله‌علیه، نروم و آن را براي وي نخوانم ؟! به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيده‌ي خود را خطاب به روح بلند و ملكوتي آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم .ناگاه ديدم دستي با من مصافحه نمود و يك اسكناس ده توماني در دستم نهاد . بي‌درنگ گفتم :« سرورم ! اين كم است » ده توماني ديگر داد باز هم گفتم : « كم است » تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم . كفش‌هاي خود را كه مي پوشيدم، ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلي تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود :« شيخ ابراهيم ! » گفتم : « بفرماييد آقا !» گفت: «خوب با آقا حضرت رضا سلام‌الله‌علیه روي هم ريخته‌اي، برايش مدح مي‌گويي و صله مي‌گيريد. صله را به من بده» بي‌معطلي پول‌ها را به او تقديم كردم و او يك پاكت در ازاي آن به من داد و رفت وقتي گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعني يكصد و چهل تومان .   🔸️اي كه بر خاك حريم تو ملائك زده بوس 🔸️رشك فردوس برين گشته ز تو خطه توس 🔸️هركه آيد به گدايي به در خانه‌ي تو 🔸️حاش لله كه زدرگاه تو گردد مأيوس کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه 🔶️ خبردادن حضرت رضا سلام‌الله‌علیه از نيّت باطنی بزنطی احمدبن ابی نصر بزنطی گويد: من بعد از شهادت موسی بن جعفر سلام‌الله‌علیهما در امامت علیّ بن موسی الرّضا سلام‌الله‌علیهما در شک بودم و نامه ای به آن حضرت نوشته و مسايلی را سؤال كردم و مطالب مهمّی داشتم كه فراموش كردم بنويسم. وقتی پاسخ حضرت رسيد، ديدم تمام سؤالها را جواب داده و نوشته كه مطالب مهمتری هم داشتی ولی فراموش كردی بنويسی. در اين هنگام چشم بصيرتم باز شد و حقيقت را يافته و به خدمت حضرت نوشتم كه: علاقمند بودم در منزل پرنور امامت به خدمت پرفيض شما شرفياب شوم؛ البتّه در يک موقعيّتی كه از طرف حكومت وقت، مشكلی برايم ايجاد نشود. روزی نزديک غروب آفتاب بود كه حضرت مركبی را برايم فرستاد و سوار شده به منزل حضرت رفتم و نماز عشا را در خدمت حضرت خواندم و سپس با هم نشستيم و از هر دری حضرت با من سخن گفت و چه بسيار مشكلات و معضلات علمی را برايم حل فرمود؛ تا مقدار زيادی از شب گذشت و آنگاه حضرت به غلام خود دستور داد تا رختخواب اختصاصی خود را برايم مهيّا كرد. در اين هنگام از قلبم خطور كرد: «چه كسی را همانند من سعادت نصيبش شده! با مركب سواری اختصاصی امام به منزل او آمدن! و در كنار امام عصر خويش نشستن! و با او سخن گفتن! و نهايتاً در ميان رختخواب اختصاصی خوابيدن!» در اين حال صدای پرشور امام رضا سلام‌الله‌علیه بر گوشم طنين افكند كه: «ای احمد! بخاطر اين مسايل فخر فروشی مكن! اميرمؤمنان عليه السّلام در هنگام عيادت از صعصعةبن صوحان فرمود: اين عيادت و احترام من از تو، باعث فخرفروشی تو بر برادران دينی خود نباشد؛ زيرا اين عيادت و گراميداشت از تو را بعنوان يک تكليف شرعی انجام دادم.» 📚بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۴۸ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام الله علیه سلام الله علیه 🌕امام رضا (سلام الله علیه) فرمود: وَ مِنْهَا: مَا قَالَ أَبُو إِسْمَاعِيلَ اَلسِّنْدِيُّ : سَمِعْتُ بِالسِّنْدِ أَنَّ لِلَّهِ فِي اَلْعَرَبِ حُجَّةً فَخَرَجْتُ مِنْهَا فِي اَلطَّلَبِ فَدُلِلْتُ عَلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَصَدْتُهُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ أَنَا لاَ أُحْسِنُ مِنَ اَلْعَرَبِيَّةِ كَلِمَةً. فَسَلَّمْتُ بِالسِّنْدِيَّةِ فَرَدَّ عَلَيَّ بِلُغَتِي فَجَعَلْتُ أُكَلِّمُهُ بِالسِّنْدِيَّةِ وَ هُوَ يُجِيبُنِي بِالسِّنْدِيَّةِ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي سَمِعْتُ بِالسِّنْدِ أَنَّ لِلَّهِ حُجَّةً فِي اَلْعَرَبِ فَخَرَجْتُ فِي اَلطَّلَبِ فَقَالَ بِلُغَتِي نَعَمْ أَنَا هُوَ ثُمَّ قَالَ فَسَلْ عَمَّا تُرِيدُ. فَسَأَلْتُهُ عَمَّا أَرَدْتُهُ فَلَمَّا أَرَدْتُ اَلْقِيَامَ مِنْ عِنْدِهِ قُلْتُ إِنِّي لاَ أُحْسِنُ مِنَ اَلْعَرَبِيَّةِ شَيْئاً فَادْعُ اَللَّهَ أَنْ يُلْهِمَنِيهَا لِأَتَكَلَّمَ بِهَا مَعَ أَهْلِهَا. فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى شَفَتِي فَتَكَلَّمْتُ بِالْعَرَبِيَّةِ مِنْ وَقْتِي . ابو اسماعيل سندى مى‌گويد: در سند بودم كه شنيدم براى خداوند در ميان عربها حجتى هست. از وطن خود خارج شدم و در طلب او، سختى سفر را بر خود هموار نمودم. تا اينكه امام رضا -سلام الله علیه-را به من معرفى كردند. بر او وارد شدم در حالى كه حتى يك كلمه هم نمى‌توانستم عربى حرف بزنم. لذا به زبان خودم به حضرت سلام كردم. او نيز به زبان من، جواب سلامم را داد من با زبان سندى (هندى) حرف مى‌زدم و او نيز جوابم را با همان زبان مى‌داد. گفتم: در سند شنيدم كه براى خداوند در ميان عربها حجتى هست لذا براى پيدا كردن او آمده‌ام. فرمود: آرى، من همان هستم. هر سؤالى دارى بپرس و هر چه خواهى طلب كن. من نيز از او هر چه مى‌خواستم پرسيدم. وقتى كه برخاستم تا بروم، عرض كردم: من عربى نمى‌دانم دعا بفرما تا خداوند قدرت تكلّم به زبان عربى را به من الهام كند تا با عربها بتوانم صحبت كنم. پس آن حضرت دست شريفش را بر لبانم كشيد. از همان وقت، توانستم به خوبى عربى صحبت كنم . 📚الخرائج و الجرائح ج ۱، ص ۳۴۰ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh
سلام‌الله‌علیه 🔶️ سخن گفتن حضرت با آهو عبداللّه شبرمه گويد: «من باعدّه ای درباره امامت حضرت رضا سلام‌الله‌علیه گفتگو می‌كرديم كه حضرت از جلوی ما عبور كرد. در اين هنگام، من و تميم بن يعقوب كه هر دو مذهب زيديّه را صحيح می‌دانستيم و به امامت حضرت رضا سلام‌الله‌علیه معتقد نبوديم، همراه با حضرت به طرف صحرا حركت كرديم. در بيابان تعداد زيادی آهو مشاهده كرديم كه حضرت به يكی از بچّه آهوها اشاره فرمود. و آن بچّه آهو به نزد حضرت آمد و حضرت دست نوازش به سر آن آهو كشيد و سپس آن را به غلامش سپرد. و ديديم كه بچّه آهو خيلی مضطرب است و حضرت سخنی گفت كه ما نفهميديم و بچّه آهو آرام گرفت. آنگاه حضرت رو به ما كرده وفرمود: «ای عبداللّه! هنوز ايمان نياورده ای!؟» عرضه داشتم: «چرا ای سرور من! تو حجّت خداوند بر تمام خلايق هستی و من از گناهان گذشته‌ام توبه می‌كنم.» 📚بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵۲ کانال معارف رضویه ( امام رضا سلام الله علیه) https://eitaa.com/maaref_razavieh