#داستانک_مهدوی به مناسبت 💐ولادت عقیله ی بنی هاشم #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها ؛
▫️اهل شهر قنات و قناعت بود.
دلش، یک سقف بالای سر می خواست، که نداشت.
با هزار امید، رفت جمکران.
متوسل شد به آخرین امیدِ همه منتظرها.
امامش را صدا زد و خانه ای خواست.
چشمش به جمال گمشده عالم روشن شد.
سید حسین یزدی، علاوه بر خانه، چند دُرّ نصیحت هم هدیه گرفت.
از امام عصر علیه السلام شنید که:
« آن جلسه دعای ندبه ای که می روی، هیچ وقت ترک نکن! از عمه جانم زینب کبری سلام الله علیها یاد کنید! هم در آن جلسه. هم در مجالس دیگر! »
📚مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان علیه السلام، به نقل از آیت الله بهجت.
#مهدویت
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها 💐💐💐💐
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
Azemate Hazrate Zeynab salamollah a.mp3
4.39M
▫️خبر پیچید در شهر:
« زینب کبری به اذن خدا دوباره زنده شده!
آن هم 150 سال بعد از عاشورا! »
مردم دستهدسته برای دیدنش میرفتند.
خبر دادند به امام سلام الله علیه.
فرمود:
اگر واقعا راست میگوید باید کاری را که میگویم انجام دهد...
#حکایت زیبایی پیرامون عظمت #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
📚 الخرائج ج1 ص 404 / همچنین ج2 ص261.
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از فارس الحجاز ( روضه تلفنی )
4_5776173685278773094.mp3
4.49M
🔸امام زمان علیهالسلام، در حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها...
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج۳، ص۱۴۲.
#داستان_تشرف
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#به_ما_بپیوندید 🔽
🔻فارس الحجاز
(روضه،مدح ومناجات تلفنی)
https://eitaa.com/joinchat/2173239394Cdfb2c3b051
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🩸به آسمانها رفته بودم تا ملائکه را آرام کنم...
مرحوم «جزایری» در کتاب شریف «خصائص الزینبیة» نقل میکند:
🥀 سیدی جلیل القدر که به تقوا و عبادت معروف بود و در درس میرزای شیرازی شرکت میکرد، در عالَمی، به محضر امام زمان حضرت ولى عصر ارواحنافداه شرفیاب شده و آن حضرت را بسيار غمگين و آشفته حال میبیند.
🥀 از آن حضرت علت آشفتگی و پریشانی ایشان را سوال نموده که امام زمان ارواحنافداه در جواب او میفرمایند:
◾️ امروز روز وفات عمهام حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها است. از آن روزى كه عمهام زينب کبری سلاماللّهعلیها وفات كرده، تاكنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مىكنند، آن چنان مىگريند كه من بايد بروم و آنها را ساكت كنم؛ آنها خطبهای را که زينب کبری سلاماللّهعلیها در بازار كوفه خواند، مىخوانند و گریه و زاری میکنند. من هم اكنون از آن مجلس عزای فرشتگان برمیگردم.
📚خصائص الزینبیه، ص٧٧
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
🩸داغ رقيه «سلاماللهعلیها» کمرم را شکست و مویم را سفید کرد ...
در نقلی آمده است:
زنان مدینه در برگشت اهل بیت از شام، در خانه زینب کبری سلاماللّهعلیها برای عزاداری جمع شدند و حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان میکرد و زن های مدینه اشک میریختند.
🥀 سپس حضرت فرمودند:
📋 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي
▪️بدانید که داغ رقيه سلاماللهعلیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد!۱
📚 ناسخ التواریخ حضرت زینب علیهاالسلام، (طراز المذهب) ج۲ ص۵۲۶
📚الطریق،کاشی، ج۲ ص۲۴۹
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🩸بسترش را به زیر آفتاب انداخت و پیرهن پارهپاره برادر را بر روی سینهاش گذاشت...
در برخی از نقلها آمده است:
لحظات آخر عمر پر محنت و درد زینب کبری سلاماللّهعلیها فرارسیده بود، تا اينكه نيمه های ظهر به همسر خويش عبدالله فرمود: «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.»
🥀 عبدالله بن جعفر گوید:
آن بانوی مظلومه را در حياط به زیر آفتاب جای دادم كه متوجه شدم چيزی را به روی سينه خويش نهاده و مدام زير لب سخنی میگوید. به او نزديك شدم ...
📋 و أخَذَتْ بَقمیصِ أخیهَا، المُلَطَّخِ بِالدِّماءِ و صارَتْ تَشُمُّهُ
▪️ديدم پيراهن پاره پاره و غرق در خون برادرش حسين عليهالسلام را بر روی سينه نهاده و آن را میبویَد.
🥀 نزدیکتر شدم که بشنوم چه بر لب دارد؟! شنیدم که مدام میگويد:
«حسين، حسين، حسين!... »
لحظاتی نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود.
برگرفته از:
📚العبرة الساکتة،ج۲ ص ۴۲۴
📚زینب قهرمان، ص۱۳۰
📚عقیله بنی هاشم،محلاتی، ص۵٧
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصائب_کوفه
🩸اشعار جگرسوز زینب کبری سلاماللّهعلیها با مشاهده سر مطهر سیدالشهداء در کوفه ... | سر به چوبه محمل کوبیدن عقیله بنی هاشم...
مسلم جصّاص گوید:
📋 ... فَبَیْنَمَا هِیَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ یَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام
▪️در آن حینی که آن بانو (حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها) آنان (زنانی که نان و خرما آورده بودند) را مخاطب قرار داده بود، ناگاه صدای ضجه بلند شد و سر شهیدان را که سر امام حسین علیهالسلام در جلوی آنان بود آوردند.
📋 وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِیٌّ قَمَرِیٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ لِحْیَتُهُ کَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا یَمِیناً وَ شِمَالًا
▪️سر آن حضرت، سری بود نورانی، نظیر ماه، و شبیه ترین مردم بود به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله. محاسن شریف امام حسین علیهالسّلام مشکی بود و رنگ خضاب از آن رفته بود. صورت آن حضرت مثل ماه تابان و گرد بود. نیزه سر و محاسن آن امام مظلوم را به طرف راست و چپ حرکت میداد.
📋 فَالْتَفَتَتْ زَیْنَبُ فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِیهَا فَنَطَحَتْ جَبِینَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّی رَأَیْنَا الدَّمَ یَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَیْهِ بخرقة [بِحُرْقَةٍ] وَ جَعَلْتْ تَقُولُ:
👈 هنگامی که زینب کبری سلاماللّهعلیها متوجه سر مبارک امام حسین علیهالسّلام شد، پیشانی خود را به نحوی به جلوی محمل زد که دیدم خون از زیر مقنعه آن بانو خارج شد. سپس با یک قطعه پارچه به سر امام حسین علیه السّلام اشاره کرد و این اشعار را خواند:
📋 یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا / غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
▪️ای ماه شب اول! اکنون که به سر حد کمال رسیدی، خسوف تو را به ناگهانی ربود و غروب تو را ظاهر نمود.
📋 مَا تَوَهَّمْتُ یَا شَقِیقَ فُؤَادِی / کَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَکْتُوبَا
▪️ای پاره قلبم! من گمان نمیکردم که این مصیبت عظمی مقدر و نوشته شده باشد
یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَةَ کَلِّمْهَا / فَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا ...
▪️ای برادر من! با فاطمه صغیره (حضرت رقیه سلاماللهعلیها) تکلّم کن، زیرا نزدیک است که قلبش از مصیبت تو، ذوب بشود...
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص١١۵
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa