eitaa logo
معارف الشیعه
2.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
619 ویدیو
301 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 میرزای اصفهانی در کلام شارحان 🔹روش در استنباط معارف. 🔻پاسخ از لسان دکتر علیرضا ، شارح مبانی مرحوم میرزای اصفهانی 🔸میرزای اصفهانی علاوه بر اینکه در فقه به مقام اجتهاد نائل شد ... در مسیر سیر و سلوک هم با بزرگانی..... مانوس و از ایشان بهره ها برده بودند. 🔸با این همه به فضل و عنایت الهی و دستگیری علیه السلام در «استنباط اعتقادات صحیح از قرآن و حدیث» به حقایقی دست یافتند که نوع بزرگان زمان ایشان از بسیاری از آنها بی بهره بوده اند. سپس با اتکاء به همین حقایق وجدانی _ وحیانی توانستند انحرافاتی که در عقاید رایج و نسبت به کتاب و سنت وجود داشت، کشف کنند و به روشنگری در این زمینه بپردازند. 🔸«نکته مهم و اساسی در درس های ایشان اینست که آن بزرگوار همه مطالب خود را -بدون استثنا- بر پایه و مبتنی دانسته و هیچکدام را به تشرفی خدمت امام علیه السلام یا و (به معنای مصطلح کلمه ) مستند نکرده اند . یعنی با وجود آنکه طبق نقل های صحیح و متعدد، ایشان در این زمینه مورد عنایت خاص حضرات معصومین علیهم السلام به ویژه وجود مقدس علیه السلام قرار گرفته اند، اما در هیچ بحثی - ولو یک مورد - مشاهده نمی شود که دلیل و حجت سخن خود را عنایت خاص حضرت معرفی کرده باشند. 🔸همیشه مستند ایشان یا انسان است و یا آنچه از ادله در قرآن و حدیثی وجود دارد. این روال، مسیری بوده که علمای متقی شیعه -به خصوص - از ابتدا طی کرده و می کنند. مرحوم میرزای اصفهانی مشی صحیح همین بزرگان را دنبال کرده و با عنایت خاص به حقایقی از قرآن دست یافته که خلوص را از ممزوج شدن با های بشری حفظ کرده..» 📚کتاب مساله علم ← پیش گفتار (مرداد ماه سال 85) – صفحه 15 کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 مرحوم آیت الله العظمی رضوان الله علیه در تعلیقات خود بر کتاب إحقاق الحق در رابطه با جریان می‌نویسد ؛ از نظر من مصیبت برای اسلام ، از بزرگ‌ترین مصائب است ، زیرا ارکان اسلام را ساخت و بنیان آنرا تَرَک داد. پس از جستجوی عمیق و گردش در میان کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقه‌های تصوّف ، بر من روشن شد که این درد ، از به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از عامّة ( اهل تسنّن ) مانند حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفته ، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچم‌هایشان برافراشته شد ، به گونه‌ای که از اساس دین ، سنگی را روی سنگ باقی نگذاشتند! آنان نصوص کتاب و سنّت را تأویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به و حتی ملتزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده از کفر و اباطیل که رؤسای آن‌ها می‌ساختند ، مداومت کردند و به چیزی پایبند گردیدند که آن را ذکر خفیّ قلبی ‌نامیدند و از سمت راست قلب شروع می‌شد و به سمت چپ خاتمه می‌یافت. گاهی آن را می‌نامیدند و گاهی نزول از قوس صعودی به قوس نزولی ، و بالکعس که از آن به عنوان و عروج از قوس نزولی به قوس صعودی تعبیر کرده‌اند. خدا به داد این شیّادان برسد ، پس چرندیات خود را به فقه سرایت دادند ، در مبحث نیّت و غیر آن. و دیدم بعضی از مرشدان آنان را که اشعار مغربی عارف را از روی دیوانش می‌خواندند و گریه می‌کردند و به آن اعتناء می‌کردند همچون اعتنایی که به آیات قرآن کریم می‌شود. جای تأسّف است برای قومی ، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران ، إمامان علیهم السلام را و مشغول شوند به امثال کتاب مغربی و … و دیدم یکی از آنان را که دعوی فضل داشت و از برخی سخنان که به ائمه هدی علیهم السّلام نسبت داده شده ، برای ترویج مسلک خود استفاده می‌کند ، مانند لنا مع الله حالات فیها هو نحن و نحن هو ، یعنی برای ما با خدا حالاتی است که در آن حالات او ما هستیم و ما او. و این بی‌نوا در علم و تتبع و تحقیق و ضبط نمی‌دانست که کتاب و مانند آن که چنین سخنان منکری در آن‌ها جمع شده ، ساخته ایادی اعصار گذشته است که برای ما به ارث مانده است. شیوع تصوّف و ساختن خانقاه‌ها در قرن چهارم بود. بعضی از مرشدین آن قرن ، وقتی تفنّن متکلّمین را در عقاید دیدند ، از فلسفه فیثاغورث و پیروان او در الهیات ، قواعدی را اقتباس نمودند و از لاهوتیات أهل کتاب و بت پرستان ، جمله‌هایی را گرفتند و آن جملات را به لباس إسلام در آوردند و به علم خاصّی تبدیل نمودند که آن علم را یا یا یا یا یا و نامیدند!. و در این زمینه کتاب‌ها و رساله‌ها نوشتند و این وضع همچنان ادامه داشت تا آنکه قرن پنجم و قرن‌های بعدی فرا رسید و برخی از زیرکان أهل تصوّف میدان وسیعی را آماده یافتند تا به اسم ولایت و غوثیة و قطبیة و دعوی تصرّف در ملکوت با قوّه قدسیة ، چه رسد به ناسوت ، در میان جاهلان ، مقام شامخی همچون مقام نبوّت و حتّی ألوهیت به دست آورند. آنان با مقالاتی مبنی بر تأویلات مزخرف و کشف خیالی و رؤیاها و أوهام ، فلسفه تصوّف را توسعه دادند و کتاب‌های بسیاری که پر از حکایت‌های دروغ و قضایای کاملا بی‌معناست ، نوشتند. وقتی کالای آنان بازار پیدا کرد و نامشان مشهور شد و بازارشان گرم گردید ، به فرقه‌ها و دسته‌های مختلف تقسیم شدند و عوام و سفلگان را با حدیث جعلی الطُّرُقُ اِلی اللهِ بِعَدَد أنْفاس الْخَلایق إغفال کردند و برای هر فرقه‌ای که از دیگران متمایز گردند ، علامتهایی را قرار دادند. خداوند ما و شما را از فریب کاری‌های بافندگان و و حفظ کند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به آستانه أهل بیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم اجمعین روی می‌آورند و کسی را جز آنان نمی‌شناسند. آمینَ آمینَ . 📚إحقاق الحقّ ۱ / ۱۸۲. کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa