🔴 میرزای اصفهانی در کلام شارحان
🔹روش #میرزا_مهدی_اصفهانی در استنباط معارف.
🔻پاسخ از لسان دکتر علیرضا #رحیمیان، شارح مبانی مرحوم میرزای اصفهانی
🔸میرزای اصفهانی علاوه بر اینکه در فقه به مقام اجتهاد نائل شد ... در مسیر سیر و سلوک #عرفانی هم با بزرگانی..... مانوس و از ایشان بهره ها برده بودند.
🔸با این همه به فضل و عنایت الهی و دستگیری #امام_عصر علیه السلام در «استنباط اعتقادات صحیح از قرآن و حدیث» به حقایقی دست یافتند که نوع بزرگان زمان ایشان از بسیاری از آنها بی بهره بوده اند.
سپس با اتکاء به همین حقایق وجدانی _ وحیانی توانستند انحرافاتی که در عقاید رایج #فلسفی و #عرفانی نسبت به کتاب و سنت وجود داشت، کشف کنند و به روشنگری در این زمینه بپردازند.
🔸«نکته مهم و اساسی در درس های ایشان اینست که آن بزرگوار همه مطالب خود را -بدون استثنا- بر پایه #عقل و #نقل_معتبر مبتنی دانسته و هیچکدام را به تشرفی خدمت امام علیه السلام یا #کشف و #شهودی (به معنای مصطلح کلمه ) مستند نکرده اند .
یعنی با وجود آنکه طبق نقل های صحیح و متعدد، ایشان در این زمینه مورد عنایت خاص حضرات معصومین علیهم السلام به ویژه وجود مقدس #امام_عصر علیه السلام قرار گرفته اند، اما در هیچ بحثی - ولو یک مورد - مشاهده نمی شود که دلیل و حجت سخن خود را عنایت خاص حضرت معرفی کرده باشند.
🔸همیشه مستند ایشان یا #وجدان انسان #عاقل است و یا آنچه از ادله #نقلی در قرآن و #کتب_معتبر حدیثی وجود دارد.
این روال، مسیری بوده که علمای متقی شیعه -به خصوص #محدثان - از ابتدا طی کرده و می کنند. مرحوم میرزای اصفهانی مشی صحیح همین بزرگان را دنبال کرده و با عنایت خاص #مهدوی به حقایقی از قرآن دست یافته که خلوص #معارف_الهی را از ممزوج شدن با #بافته های بشری حفظ کرده..»
📚کتاب مساله علم
← پیش گفتار (مرداد ماه سال 85) – صفحه 15
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
🔴 مرحوم آیت الله العظمی #مرعشی_نجفی رضوان الله علیه در تعلیقات خود بر کتاب إحقاق الحق در رابطه با جریان #تصوف مینویسد ؛
از نظر من مصیبت #صوفیان برای اسلام ، از بزرگترین مصائب است ، زیرا ارکان اسلام را #منهدم ساخت و بنیان آنرا تَرَک داد.
پس از جستجوی عمیق و گردش در میان کلمات آنان و اطلاع از مطالب مخفی آنان و یافتن رازهای پوشیده آنان در پی دیدار با سران فرقههای تصوّف ، بر من روشن شد که این درد ، از #راهبان_نصارا به دین اسلام سرایت کرده و گروهی از عامّة ( اهل تسنّن ) مانند حسن بصری و شبلی و معروف و طاووس و زهری و جنید و دیگران آن را گرفته ، سپس از آنان به شیعه سرایت کرد تا اینکه کارشان بالا گرفت و پرچمهایشان برافراشته شد ، به گونهای که از اساس دین ، سنگی را روی سنگ باقی نگذاشتند!
آنان نصوص کتاب و سنّت را تأویل کردند و با احکام فطری عقلی مخالفت نمودند و به #وحدت_وجود و حتی #موجود ملتزم شدند و در عبادت وجهه گرفتند و بر اوراد آکنده از کفر و اباطیل که رؤسای آنها میساختند ، مداومت کردند و به چیزی پایبند گردیدند که آن را ذکر خفیّ قلبی نامیدند و از سمت راست قلب شروع میشد و به سمت چپ خاتمه مییافت.
گاهی آن را #سفر_از_حقّ_به_خلق مینامیدند و گاهی نزول از قوس صعودی به قوس نزولی ، و بالکعس که از آن به عنوان #سفر_از_خلق_به_حقّ و عروج از قوس نزولی به قوس صعودی تعبیر کردهاند.
خدا به داد این شیّادان برسد ، پس چرندیات خود را به فقه سرایت دادند ، در مبحث نیّت و غیر آن.
و دیدم بعضی از مرشدان آنان را که اشعار مغربی عارف را از روی دیوانش میخواندند و گریه میکردند و به آن اعتناء میکردند همچون اعتنایی که به آیات قرآن کریم میشود.
جای تأسّف است برای قومی ، کسانی که قرآن شریف را ترک کنند و دعاهای صحیفه کامله سجادیه را که زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و سخنان موالی و سروران ، إمامان علیهم السلام را و مشغول شوند به امثال کتاب مغربی و …
و دیدم یکی از آنان را که دعوی فضل داشت و از برخی سخنان که به ائمه هدی علیهم السّلام نسبت داده شده ، برای ترویج مسلک خود استفاده میکند ، مانند لنا مع الله حالات فیها هو نحن و نحن هو ، یعنی برای ما با خدا حالاتی است که در آن حالات او ما هستیم و ما او. و این بینوا در علم و تتبع و تحقیق و ضبط نمیدانست که کتاب #مصباح_الشریعة و مانند آن که چنین سخنان منکری در آنها جمع شده ، ساخته ایادی #صوفیان اعصار گذشته است که برای ما به ارث مانده است.
شیوع تصوّف و ساختن خانقاهها در قرن چهارم بود. بعضی از مرشدین آن قرن ، وقتی تفنّن متکلّمین را در عقاید دیدند ، از فلسفه فیثاغورث و پیروان او در الهیات ، قواعدی را اقتباس نمودند و از لاهوتیات أهل کتاب و بت پرستان ، جملههایی را گرفتند و آن جملات را به لباس إسلام در آوردند و به علم خاصّی تبدیل نمودند که آن علم را #علم_تصوّف یا #حقیقت یا #باطن یا #فقر یا #فناء یا #کشف و #شهود نامیدند!.
و در این زمینه کتابها و رسالهها نوشتند و این وضع همچنان ادامه داشت تا آنکه قرن پنجم و قرنهای بعدی فرا رسید و برخی از زیرکان أهل تصوّف میدان وسیعی را آماده یافتند تا به اسم ولایت و غوثیة و قطبیة و دعوی تصرّف در ملکوت با قوّه قدسیة ، چه رسد به ناسوت ، در میان جاهلان ، مقام شامخی همچون مقام نبوّت و حتّی ألوهیت به دست آورند. آنان با مقالاتی مبنی بر تأویلات مزخرف و کشف خیالی و رؤیاها و أوهام ، فلسفه تصوّف را توسعه دادند و کتابهای بسیاری که پر از حکایتهای دروغ و قضایای کاملا بیمعناست ، نوشتند.
وقتی کالای آنان بازار پیدا کرد و نامشان مشهور شد و بازارشان گرم گردید ، به فرقهها و دستههای مختلف تقسیم شدند و عوام و سفلگان را با حدیث جعلی الطُّرُقُ اِلی اللهِ بِعَدَد أنْفاس الْخَلایق إغفال کردند و برای هر فرقهای که از دیگران متمایز گردند ، علامتهایی را قرار دادند.
خداوند ما و شما را از فریب کاریهای بافندگان #عرفان و #فلسفه و #تصوّف حفظ کند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به آستانه أهل بیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم اجمعین روی میآورند و کسی را جز آنان نمیشناسند. آمینَ آمینَ .
📚إحقاق الحقّ ۱ / ۱۸۲.
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa