eitaa logo
معرفت و خودشناسی
654 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
72 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
عطار چه مي گويد: گر تو نشنودي ز من بشنو که شاهي اي عجب ميزباني کرده عمري، ميهمان آيد پديد عطار به انسان پر از توهمات، پر از علوم مختلف، پر از دانش هاي گمراه كننده،انسان سرشار از پندار كمال مي گويد كه اي انسان، اگر به خاطر همه اين چيزهاي اضافه اي كه در وجودت ذخيره كرده اي كه اينها باعث مي شوند،هيچ سخني را از كسي قبول نكني، چرا كه پر از خود هستي و به راستي نمي داني كه نمي داني، اما از عطار اين سخن را بشنو و قبول كن، كه بينگ همانند پادشاهي بزرگ، سالها منتظر مانده تا از ميهمان خود پذيرايي كند. ولي اين ميهمان، به خاطر تعلق به ماديات و فرعيات زندگي، به خاطر دلمشغولي به نفسانيات، غافل از بينگ يا شاه بوده و خود را سرگرم چيزهاي ظاهري و بي ارزش دنيوي كرده است. بينگ، همانند پادشاهي بخشنده، مدت زماني بسياري، ميليون ها سال، زندگي پس از زندگي، منتظر مانده و صبر كرده تا عبد يا اسنس(روح) اش، از خواب غفلت بيدار شود و با كار دروني و معنوي و خودسازي، در مسير دروني به طرف او برود و میهمان او شود. 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
4_5897969435850838254.mp3
23.59M
سلامت روان در شرایط پراسترس بخش اول 🌱🌱🌱🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
4_5904701058352942462.mp3
4.38M
مثنوی • محمد رضا شجریان • محمدعلی کیانی نژاد • مایه : بیات اصفهان در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
حضرت مولانا » سیر نمی‌شوم ز تو ای مه جان فزای من جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم چونک تو سایه افکنی بر سرم ای همای من چونک کند شکرفشان عشق برای سرخوشان نرخ نبات بشکند چاشنی بلای من عود دمد ز دود من کور شود حسود من زفت شود وجود من تنگ شود قبای من آن نفس این زمین بود چرخ زنان چو آسمان ذره به ذره رقص در نعره زنان که‌های من آمد دی خیال تو گفت مرا که غم مخور گفتم غم نمی‌خورم ای غم تو دوای من گفت که غم غلام تو هر دو جهان به کام تو لیک ز هر دو دور شو از جهت لقای من گفتم چون اجل رسد جان بجهد از این جسد گر بروم به سوی جان باد شکسته پای من گفت بلی به گل نگر چون ببرد قضا سرش خنده زنان سری نهد در قدم قضای من گفتم اگر ترش شوم از پی رشک می شوم تا نرسد به چشم بد کر و فر ولای من گفت که چشم بد بهل کو نخورد جز آب و گل چشم بدان کجا رسد جانب کبریای من گفتم روزکی دو سه مانده‌ام در آب و گل بسته خوفم و رجا تا برسد صلای من گفت در آب و گل نه‌ای سایه توست این طرف برد تو را از این جهان صنعت جان ربای من زینچ بگفت دلبرم عقل پرید از سرم باقی قصه عقل کل بو نبرد چه جای من 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
باغزلی ازحضرت حافظ حجاب ِ چهره‌ی جان می‌شود غبار ِ تنم خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست رَوم به گلشن ِ رضوان که مرغ ِ آن چمنم عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم دریغ و درد که غافل ز کار ِ خویشتنم چگونه طوف کنم در فضای عالَم ِ قدس که در سراچه‌ی ترکیب تخته بند ِ تنم اگر ز خون ِ دلم بوی شوق می‌آید عجب مدار که همدرد ِ نافه‌ی خُتنم طراز ِ پیرهن ِ زرکشم مبین چون شمع که سوزهاست نهانی درون ِ پیرهنم بیا و هستی ِ حافظ ز پیش ِ او بردار که با وجود ِ تو کس نشنود ز من که منم 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
هم دوری و هم خویشی هم پیشی و هم بیشی هم مار بداندیشی هم نیشی و هم نوشی ای رهزن بی‌خویشان ای مخزن درویشان یا رب چه خوشند ایشان آن دم که در آغوشی 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
شبْ درازست از بهرِ رازگفتن و حاجات خواستن بی‌تشویشِ خَلق و بی‌زحمتِ دوستان و دشمنان. خلوتی و سَلوتی حاصل شده و حق تعالی پرده فرو کشیده تا عمل‌ها از ریا مَصون و مَحروس باشد و خالص باشد لله تعالی و در شبِ‌تیره مردِ ریایی از مخلص پیداشود ریایی رسوا شود در شب! همه چیزها به شب مستور شوند و به روز رسوا شوند؛ مردِ ریایی به شب رسوا شود گوید چون کسی نمی‌بیند از بهر که کنم؟! می‌گویندش که کسی می‌بیند ولی تو کسی نیستی تا کسی را بینی! آن‌کسی می‌بیند که همه‌کسان در قبضهٔ قدرتِ وِیند و به وقتِ درماندگی او را خوانند همه.  🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
4_5798718634335406101.mp3
9.52M
سیر نمی‌شوم ز تو شعر: مولانا خواننده: فرشاد جمالی آهنگساز: طهمورث پورناظری قالب: ارکسترال 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
میاز و مناز و متاز و مرنج چه تازی به کین و چه نازی به گنج که بهر تو اینست زین تیره‌گوی هنر جوی و راز جهان را مجوی که گر بازیابی به پیچی بدرد پژوهش مکن گرد رازش مگرد چنین است کردار این چرخ تیر چه با مرد برنا چه با مردپیر
تصوف چیست؟ ابوسعید ابوالخیر گفت: تصوف دو چیز است، یك سو نگریستن و یكسان زیستن. و گفت این تصوف عزتی است در دل، و توانگری است در درویشی، و خداوندی است در بندگی، سیری است در گرسنگی، و پوشیدگی است در برهنگی، و آزادی است در بندگی، و زندگانی است در مرگ، و شیرینی است در تلخی. و در میان مشایخ این طایفه، اصلی بزرگ است كه این طایفه همگی یكی باشند و یكی همه - میان جمله صوفیان عالم ، هیچ مضادت و مباینت و خود دویی نباشد، هر كه صوفی است، كه صوفی نمای بی معنی در این داخل نباشد. و اگر چه در صور الفاظ مشایخ از راه عبارت تفاوتی نماید، معانی همه یكی باشد. چون از راه معنی در نگری، چون همه یكی اند، همه دست ها یكی بـُوَد و همه نظرها یكی بود. اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸
در عشق چو یار بی نشان شو کان یار لطیف بی‌نشان است تو آینهٔ جمال اویی و آیینهٔ تو همه جهان است جناب عطار نیشابوری 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸