روزها فکر من اینست و همهشب سخنم
که چراغافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم؟ آخر ننمایی وطنم
ماندهام سختعجب، کز چهسبب ساخت مرا
یا چه بودهست مراد وی ازین ساختنم
جان که از عالم علویست، یقین میدانم
رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم، نیام از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
ای خوش آنروز که پروازکنم تا بر دوست
به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او میشنود آوازم؟
یا کدامست سخن مینهد اندر دهنم؟
کیست در دیده کهاز دیده برونمینگرد؟
یا چهجانست، نگویی، که منش پیرهنم؟
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان، تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم در شکنم
من بهخود نامدم اینجا، که بهخود باز روم
آنکه آورد مرا، باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود میگویم
تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی
ولله این قالب مردار، به هم در شکنم
#مولانا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
از خاک درت رخت اقامت نبرم
وز دست غمت جان به سلامت نبرم
بردار نقاب از رخ و بنمای جمال
تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۴۶
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
ِ
در سراپرده جان،
خلوت جانانه خوش است..
شاهنعمتاللهولی
🩶
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
ملک پرسید: «تو خضری؟»
خضر گفت: «آری.»
ملک گفت: «مرا خبر بده از عجیبتر چیزی که دیدی.»
خضر گفت: «عجایب بسیار دیدهام، اما آن چه این ساعت حاضر است بگویم. باری رسیدم به شهری بسیار مردم و بسیار عمارت. مردی را پرسیدم از اهل آن شهر که این شهر را که بنا کرده است؟
گفت: این شهر دیرینه است، نمیدانم که بنا کرده است و از آبا و اجداد هم پرسیدم و ندانستند.
آن گاه پس از پانصد سال هم بر آن مقام بگذشتم و از آن شهر هیچ اثری نمانده بود. مردی را دیدم که آن جا گیاه میدروید، او را گفتم که: این شهر کی خراب شد؟
گفت: این جا هیچ شهر نبود.
گفتم: بلی این جا شهری عظیم بود.
گفت: ما ندیدیم و از آبا و اجداد خود هم نشنیدیم.
پس از پانصد سال دیگر بر آن مقام دیگر گذشتم، آن جا دریا شده بود و صیادان ماهی میگرفتند. از یکی پرسیدم: این زمین کی دریا شد؟
گفت: چون تو عاقل مردی چنین سخن گوید؟
گفتم: بلی این زمین خشک بود.
گفت: ما ندیدیم و از آبا و اجداد هم نشنیدیم.
آن گاه پس از پانصد سال دیگر بر آن مقام گذشتم. خشک شده بود. مردی دیدم و سؤال کردم که: این زمین کی خشک شده است؟
گفت: این زمین پیوسته خشک بود.
گفتم: پیش از این آب داشت.
گفت: ما ندیدیم و از آبا و اجداد خود هم نشنیدیم.
آن گه پس از پانصد سال دیگر بگذشتم، شهری بنا کرده بودند بزرگتر از شهر اول و مردم بسیارتر. از یکی پرسیدم که: این شهر را کی بنا کردند؟
گفت: این شهر قدیم است و ندانم که کی بنا کردهاند و از آبا و اجداد خود هم نشنیدم.»
عجایبالمخلوقات
زکریا بنمحمد قزوینی
💜
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
🔮کوتاه اما قشنگ🔮
یکی نزد حکیمی آمد و گفت :
خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟؟؟
حکیم با تبسم گفت :
او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید ...
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی ؟؟؟
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم👌
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
نامه امیرالمومنین علی علیهالسلام به یکی از کارمندان حکومتی را که اختلاس کرده بود بخوانید:
چون که فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و هر آنچه را از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ربودى
مثل گرگی تيزچنگ که بره مجروح را مى ربايد.
اموال مسلمانان را ربودی ، بدون آن كه خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى. واى بر تو
چنان مى پنداشتی كه ميراث پدر و مادرت را مى برى. سبحان الله ؛ آيا بهقيامت ايمان نداری؟ آيا تو از روز حساب بيمناک نیستی؟
چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست درحالی که آنچه میخورى و مینوشی از حرام است.
از خدا بترس ، و اموال را بازگردان كه اگر چنين نكنى، با شمشيرم ، كه هركس را ضربتى زدهام به دوزخش فرستاده ام، تو را نيز خواهم زد.
به خدا سوگند ، كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان برده اى ،
اگر به حلال به دست من مى رسيد، دلم نمىخواست براى بازماندگان ام به ميراث نهم
منبع: نهج البلاغه ، نامه ۴۱
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
@shervamusiqiirani - ساقی - محمدعلی قدمی.mp3
1.88M
به مناسبت #عید_غدیر
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
🎵تصنیف : #ساقی
به مناسبت #عید_غدیر
🎤خواننده : #محمدعلی_قدمی
🎼آهنگساز : #سهیل_ایوانی
📝شعر: فیض کاشانی،
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
🍃🌷🍃🌾🌺🌾🍃🌷🍃
على معناى دريا در كوير است
نفوذش در عدالت بى نظير است
من از هر كاروان اين را شنيدم
مسيرعشق، قربان تا غديراست
پیشاپیش #عید_غدیر مبارک
سلام بر همراهان عزیز
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢بعضی پیام ها، بعضی نمادها، بعضی از چیزها، تاریخ مصرف ندارند. یکی همین آهنگ. ترانه اش را فضل اله نعیمی استرآبادی حدود 7 قرن قبل تر سروده.
آهنگش را فواد حجازی تنظیم کرد و علیرضا عصار سال 78 در آلبوم کوچ عاشقانه آن را خواند. محمد اصفهانی به صورت افتخاری در این آهنگ حضور پیدا کرد. حسابش را بکن. شعر این ترانه حدود 600 تا 700 سال قدمت دارد. آهنگ حدود بیست و چند سال. از هفتصد سال قبل این نوا بلند شده. تاریخ مصرف نداشته. رسیده به امروز. تازه آنهم مربوط به انسانی که هزار و چهارصد سال قبل زیسته. بعضی چیزها مرگ ندارند. تاریخ مصرف ندارند. هر روزی به دستت برسند، تازه اند. درست عین همین آهنگ. بیست و خورده ای سال قبل روی نوار کاست گوش می کردیم و حالمان، حال دیگری بود.
🎵هم خوانی شنیدنی علیرضا عصار و محمد اصفهانی در سال 78
به مناسبت #عید_غدیر
من پهلوان عالمم
تیغ رویارو زنم
عیدتان مبارک.
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز
#حافظ
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
درد عشق تو دواۍ جـٰانِ ماست
جز بھ دردت درد ما درمان مکن'!
#فیض_کاشانــي
🤍🌻
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی