eitaa logo
معرفت و خودشناسی
656 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
79 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
علامه مروجی سبزواری4_5884320583834927900.mp3
زمان: حجم: 4.22M
💓💖💗💞 عشق چیست؟... :::::::::::::::::::::::: برگرفته از جلسه دهم 🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی ........................ .........................
4.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی در بابِ تاثیر همنشین آدمیان از راه همنشینی، بر هم اثر می گذارند از اینرو‌ در کتب اخلاقی و عرفانی از اهمیت صحبت یا همنشینی بسیار سخن رفته است همنشین اهل معنی باش تا هم عطا یابی و هم باشی فتا مولانا در فیه مافیه می فرماید: دوستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود نه به خفتن نه به گشتن و نه به خوردن الا به دیدار دوست همنشینی مقبلان چون کیمیاست چون نظرشان کیمیایی خود کجاست و به همان نسبت پرهیز از همنشینی بدان تاکید شده است چرا که تاثیرات ماندگاری بر آدمی خواهد گذاشت هرکه با ناراستان همسنگ شد در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
نماز ریاکاران، صدا و صفیری بیش نیست، زیرا اصل نماز، یاد خداست و اگر آن یاد نباشد همۀ عبارتها و آیات و حرکاتِ نمازگزاران باطل می‌شود و او را هیچ بهره‌ای از آن کلمات و حرکات قدسی نباشد. آن مُنافِق با مُوافِق در نماز از پِیِ اِسْتیزه آید نه نیاز هرچه مَردم می‌کُند، بوزینه هم آن کُند کَزْ مَرد بینَد دَمْ به دَم او گُمان بُرده که من کردم چو او فَرق را کِی دانَد آن اِسْتیزه ‌رو؟ 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸معرفت و خودشناسی
در پرتو حق است آن ، معشوق نیست خالق است آن گوئیا مخلوق نیست مولانا می‏گوید: زن در واقع معشوق مرد نیست، بلکه پرتوی از جمال حضرت حق‌تعالی است. زن جلوه‌ای از خالق و در کسوت مخلوق است. آن‌چه در ما رقّت و عشق و نازک‌دلی پدید می‏آورد معشوق نیست، پرتو مهر و رقت و رأفتِ حق است و آن‌جا که عشق تجلی می‏کند آن‌چه می‏بینیم به ظاهر مخلوق است که دل می‏رباید اما در حقیقت جلوه ‏ای از جمال حضرت حق است و ما جلوه‌ی خالق را به صورت مخلوق می‏بینیم. از این مطلب، دیدگاه مولانا راجع به زن به‌طور برجسته و درخشان به دست می‌آید، که زن را ترجمانِ صفت رحمانی حضرت حق می‏شمارد. چنان‌که نیز در فصّ بیست و هفتم از کتاب فصوص‌الحکم (فص محمدی)، زن را والاترین مظهر خدا می‏داند و وصلت با او را هم‌طراز با اتحاد عاشقان با خدا می‏شمرد. هم‌چنین می‏گوید: زن برای عارف، کامل‌ترین مظهر تجلی خلاقیت خداوند است: «فشهود الحق فی النساء اعظم الشهود و اکمله». شرح جامع مثنوی معنوی 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅 یک گروه از عشق و قومی بی‌مُراد همچنان که در رهِ طاعت عباد ، دفتر چهارم عبادت بندگان بر دو نوع است: عده‌ای خداوند را از روی ترس و اجبار عبادت می‌کنند و عده‌ای دیگر از روی عشق و دلدادگی او را می‌پرستند. عبادت گروه نخست البته نزد خداوند مقبول و سزاوار پاداش است؛ اما عبادت گروه دوم بسی برتر و محبوب‌تر و سزاوار پاداش بیشتری است. بنده‌ای که بدون منت و رشوت و امید و پاداش، خداوند را عبادت می‌کند خالصانه و با ضمیری پاک و بی‌غل و غش معبود خود را می‌پرستد. این صافی و سادگی و خلوص نتیجه‌ی عشق است و از ترس و اجبار در آن رنگی نیست. برای آن که بنده‌ای در گروه دوم قرار گیرد لازم است ابتدا عاشقی‌کردن را بیاموزد و بعد عبادت کند. بنای عبادت عاشقانه بر ستون‌هایی از عشقِ خالصانه استوار است. بندگانِ حقیقی خداوند هیچ عبادتی را بدون عشق به وجود خود راه نمی‌دهند. ✍ دکتر 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن پركاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دريانوردی و كشتیرانی خوانده‌ام. در اين كار بسيار مهارت دارم ببينيد اين دريا و اين كشتي را و مرا كه چگونه كشتی می‌رانم. او در ذهن حقیر خود بر دريا كشتی می‌راند آن ادرار، دريای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد، و آن برگ كاه، كشتی بزرگ. زيرا آگاهی و بينش او حقیر و اندک بود. جهان هر كس به اندازه درک و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درک ادرار الاغ و برگ كاه... 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن پركاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دريانوردی و كشتیرانی خوانده‌ام. در اين كار بسيار مهارت دارم ببينيد اين دريا و اين كشتي را و مرا كه چگونه كشتی می‌رانم. او در ذهن حقیر خود بر دريا كشتی می‌راند آن ادرار، دريای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد، و آن برگ كاه، كشتی بزرگ. زيرا آگاهی و بينش او حقیر و اندک بود. جهان هر كس به اندازه درک و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درک ادرار الاغ و برگ كاه... 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
لذت و شادی در اندرونِ ماست یا در بیرونِ ما؟ 🌸 به نگارشِ ☘ راهِ لذّت، از درون دان نز برون ابلهی دان: جُستنِ قصر و حُصُون آن یکی در کنجِ مسجد، مست و شاد وآن دگر در باغ ، تُرش و بی مراد آفرين بر نَفَسِ پاک و سخنانِ حکمت آمیزِ حضرت مولانا که این چنین مختصر، ساده و زیبا، پرده از واقعیت ها برمی گیرند و می فرمایند: رسیدن به لذّاتِ دائمی و آرامشِ جان، در خودسازی است نه جُستنِ ثروت و قصر یا حِصن . وی با تمثیلات زیبای همیشگی شان از کسانی می گویند که در میان باغ های بزرگ و قیمتی، ناشاد و بی مراد بلکه ترش و اندوهگین اند؛ حال آنکه برخی علی رغم ناداری های ظاهری شان، از درون به غنا یا رضا ، و ثروت هایی دست یافته اند که مست و دلشادند. 🌸☘🌸☘ البته داشتنِ یک حداقل هایی که از آن ها می توان به احتياجات اولیه یاد کرد ضروری ست مانند خوراک و پوشاک و حداقلهایی که دستت را پیش دیگران دراز نکنی امّا از این نیازهای اولیه که بگذریم راه سعادت در قناعت، بهره بردن از نعمت های بی شمار زندگی همچون سلامتی، خانواده، دوستان، طبیعت و از همه مهمتر خدای مهربان است. به قول شاعر : آن مايه ز دنیا که خوری یا پوشی معذوری اگر در طلبش می کوشی باقی همه رایگان، نيرزد هُش دار که این عمرِ گرانبها بدان نفروشی 🙏😊💕منسوب به بنابراین برای رسیدن به لذّات حقیقی و آرامشِ جان، بهتر است به درونِ خود مراجعه کنیم و حرص و حسد ها و بغض و کینه ها را از خود دور کنیم، و از سلامتی و امنیت که  بزرگ ترینِ نعمت هایند خشنود شویم ؛ به نعمت های بی شماری که در اطراف ماست بیشتر توجه کنیم، به عشق و ایمان، به عقل و منطق، به آزادی و توانایی هایمان. سعی کنیم ارزش های زندگی مان را تغییر دهیم، به جای چشم و هم چشمی ها و وارد شدن به مسابقه ی نفسگیرِ زندگی ، به جای زیاده خواهی ها، درنگ کنیم و از پنجره به آسمان آبی یا ستاره های شب یا منظره ای که قاب پنجره مان را زیبا کرده است، بنگریم و به این همه نعمت های به ظاهر کوچک امّا بسیار مهم و انرژی بخش خرسند باشیم؛ به قول سهراب سپهری: من به سیبی خوشنودم/ و به بوییدن یک بوته ی بابونه/ من به یک آینه/ یک بستگیِ پاک، قناعت دارم و فراموش نکنیم که: زندگی خالی نیست/ مهربانی هست/ سیب هست/ ایمان هست و همه ی ما خدایی داریم که همین نزدیکی هاست/ لای آن شب بوها/ پای آن کاج بلند... خدایا ما را به مقامِ عالیِ رضا برسان. آمین یا رب العالمین 🙏😊 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
عقلِ عقلت مغز و عقلِ توست پوست معدهٔ حیوان همیشه پوست‌جوست مغز جوی از پوست دارد صد ملال مغز نغزان را حلال آمد حلال چون که قشرِ عقل صد برهان دهد عقلِ کل کی گام بی ایقان نهد؟ عقل دفترها کند یکسر سیاه عقلِ عقل آفاق دارد پر زِ ماه از سیاهی و سپیدی فارغ است نورِ ماهش بر دل و جان بازغ است این سیاه و این سپید اَر قدر یافت زآن شبِ قدرست کاختر وار تافت 🌻💛🍃🕊💚 @maarefat11
@mevlana_shams4_6049840304071114760.mp3
زمان: حجم: 9.53M
... 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گر گزندت رسد ز خلق مرنج” که نه راحت رسد ز خلق و نه رنج از خدا دان خلافِ دشمن و دوست که دلِ هر دو در تصرف اوست گرچه تیر از کمان همی گذرد “از کماندار بیند اهل خرد “می‌ببیند خال بد بر روی عم عکس خال تست آن از عم مرم مؤمنان آیینه‌ي همدیگرند این خبر می از پیمبر آورند” 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
تقسیم سه گانه مردم در این دنیا به داستان آن آبگیر می ماند که سه ماهی در آن زنددگی می کردند. تو این داستان را در کتاب «کلیله و دمنه» خوانده ای ولی در آن کتاب تنها صورت قصه را دیده ای، من در اینجا مغز و جان داستان را به تو بازگو خواهم کرد. چند ماهیگیر به سوی آبگیری رهسپار شدند و چون ماهیان را در آنجا دیدند شتابزده برای آوردن تور ماهیگیری رفتند. ماهیان درصدد چاره جویی برآمدند. آن ماهی که عاقل بود، راه خود را با تمام سختی ها پیش گرفت و از آن مهلکه جان خود را نجات داد، با خویشتن گفت من با این دو ماهی مشورت نمی کنم زیرا به طور قطع مرا در کار خود سست خواهند نمود. ماهی نیم عاقل که از سایه و پیروی ماهی عاقل محروم گشته بود، با خود گفت راه نجاتم این است که خود را مرده نمایم و مانند خس بی اختیار روی آب حرکت کنم. یکی از ماهیگیران آن ماهی را از روی آب به زمین انداخت اما ماهی به سختی خود را به آب رساند و نجات یافت. ماهی سوم به چپ و راست جست و خیز می کرد بلکه بتواند نجات یابد ولی صیادان دام گستردند و ماهی احمق به دام افتاد. ماهی احمق در میان دام مرگ نذرها می کرد که اگر از این مهلکه نجات یابد راه عقل را پیش می گیرد. اما حماقتش او را بر سر آتش کشید و به تابه اش انداخت. عقل ضد شهوتست ای پهلوان آنک شهوت می‌تند عقلش مخوان بی‌محک پیدا نگردد وهم و عقل هر دو را سوی محک کن زود نقل دفتر چهارم منبع: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی از علامه محمد تقی جعفری 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف