eitaa logo
معرفت و خودشناسی
656 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
79 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
بخش ۱ در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرط‌ست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ) بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید: کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن؟ ۱ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
ادامه بخش ۱ کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن؟ این که گوید از لب من راز کیست بنگرید این صاحب آواز کیست؟ در من این‌سان خودنمایی می‌کند ادعای آشنایی می‌کند کیست این گویا و شنوا در تنم؟ باورم یارب نیاید کاین منم! متصل‌تر با همه دوری به من از نگه با چشم و از لب با سخن! خوش پریشان با منش گفتارهاست در پریشان گویی‌اش اسرارهاست گوید او چون شاهدی صاحب جمال حسن خود بیند به سر حد کمال از برای خودنمایی صبح و شام سر برآرد گه ز روزن گه ز بام با خدنگ غمزه صید دل کند دید هر جا طایری بسمل کند گردنی هر جا در آرد در کمند تا نگوید کس اسیرانش کمند لاجرم آن شاهد بالا و پست با کمال دلربایی در الست جلوه‌اش گرمی بازاری نداشت یوسف حسن‌اش خریداری نداشت غمزه‌اش را قابل تیری نبود لایق پیکانش نخجیری نبود عشوه‌اش هرجا کمندانداز گشت گردنی لایق نیامد، بازگشت ماسوی آیینهٔ آن رو شدند مظهر آن طلعت دلجو شدند پس جمال خویش در آیینه دید روی زیبا دید و عشق آمد پدید مدتی آن عشق بی نام و نشان بُد معلق در فضای بیکران دلنشین خویش مأوایی نداشت تا درو منزل کند جایی نداشت بهر منزل بی‌قراری ساز کرد طالبان خویش را آواز کرد چون‌که یکسر طالبان را جمع ساخت جمله را پروانه، خود را شمع ساخت جلوه‌ای کرد از یمین و از یسار دوزخی و جنتی کرد آشکار جنتی خاطرنواز و دل‌فروز دوزخی دشمن‌گداز و غیرسوز ۱ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
قاضی بغداد به عزیمت مسجد آدینه پیاده بیرون آمد مستی پیش وی رسید، وی را بشناخت گفت: اعزک الله ایها القاضی، روا باشد که تو پیاده روی؟ آنگه به طلاق سوگند خورد که قاضی را برگردن خود سوار کند. قاضی گفت: پیش آی ای ملعون چون برگردن او سوار شد. روی باز پس کرد که به تک تیز روم یا آهسته؟ گفت: میان این و آن اما باید که رم نکنی و نلغزی و به پای دیوارها نزدیک روی تا از مزاحمت روندگان مأمون باشم. گفت: بارک الله ایها القاضی تو خود قاعده سواری را نیکو می دانسته ای. چون قاضی را به مسجد رسانید فرمود تا وی را در زندان محبوس کنند. گفت: اصلحک الله ایها القاضی این سزای کسی است که تو را از مذلت پیادگی برهاند و به مرکوبی تو تن دردهد و به عزت سواری به مسجد رساند؟ قاضی بخندید و وی را بگذاشت. مستی به قصد عربده چون راه گیردت با او به رفق کار کن ای کاردان حکیم موییست عرض مرد خردمند خرده دان مپسندش از کشاکش نابخردان دو نیم ششم (در مطایبه) ۸ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
شخصی بزرگ بینی زنی را خواستگاری می کرد و در تعریف خود می گفت که من مردی ام از خفت و سبکساری دور و بر احتمال مکاره صبور. زن گفت: اگر تو بر احتمال مکاره صبور نبودی این بینی را چهل سال نتوانستی کشیدن! از بینی بزرگ تو باریست بر همه تا کی به هرزه روی سوی آن و این نهی هرلحظه سجده تو نه از بهر طاعت است بار گران بینی خود بر زمین نهی ششم (در مطایبه) ۱۷ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
@mevlana_shams4_6049840304071114760.mp3
زمان: حجم: 9.53M
... 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف