eitaa logo
معرفت و خودشناسی
653 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
72 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5989832459825449459.mp3
1.73M
🔅عاشق پاکباز است ... حسین بن علی "ع" به‌عنوانِ بزرگترین عاشق پاکبازی کرد 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
‍ 🖤 کشتیِ شکست‌خوردهٔ طوفانِ کربلا در خاک و خون تپیده میدانِ کربلا گر چشمِ روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سرِ ایوانِ کربلا نگرفت دستِ دهر گلابی به غیرِ اشک زآن گل که شد شکفته به بستانِ کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمتِ مهمانِ کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحطِ آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریادِ العطش ز بیابانِ کربلا آه از دمی که لشکرِ اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمهٔ سلطانِ کربلا آن دم فلک بر آتشِ غیرت سپند شد کز خوفِ خصم در حرم ،افغان بلند شد (۲) ترکیب‌بند 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅 حق _سبحانه و تعالی_مر موسى را گفت: يا موسى! من بيمار بودم؛ چرا به پرسش من نيامدى؟! موسى گفت: اى بارخداى! تو نيز بيمار شوى؟! گفت:هر آن وقتى كه كسى ازآنِ من بيمار شود چنانستى كه من بودمی؛ و هركه ايشان را فراپرسد هم‌چنانستى كه مرا پرسيدی گفت:اى بارخداى! آن كه بود؟ گفت:آن‌كه آن فلان‌جاى فلان‌كس بيمار بود و راه‌ می‌ندانست،مگر فرا من. نه مادر و پدر داشت كه بديشان بناليدى و نه خواهر و برادر داشت كه حاجتى بِديشان برداشتى ...شكسته‌دل و بسته‌زبان، چشم در هوا می‌گردانيد و راه‌ نمی‌دانست، مگر فا ما. هرگه كه چنان‌كسى بيمار گردد و كسى آن كس را زيارت كند، همچنان باشد كه مرا زيارت كرده باشد، كه ما را با اين شكسته‌دلان كارهاست كه با مطيعان و عابدان نيست. روضة‌المُذنبين و جنة‌المشتاقين شیخ‌احمد جام نامقى 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
4_5996821114645382945.mp3
2.34M
در محضر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
‍ ‍ اگر به عاشورا از دیدگاه عارف بزرگ، مولانا جلال الدین محمد بلخی نظر کنیم: ♦️ عاشورا روزیست که در آن، اندوهی عمیق با فرحی زیبا در آمیخته است. اندوه از اینکه جانی متعالی از فراز عرش، تا مفرش طبیعت هبوط کرد و با خون و آهن و آتش درآمیخت: روز عاشورا نمیدانی که هست ماتم جانی که از قرنی بهست پیش مؤمن کی بود این غصه خوار قدر عشق گوش عشق گوشوار پیش مؤمن ماتم آن پاک روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح 🔸و از سوی دیگر شادی و فرح از اینکه این روح متعالی را عنایت حضرت حق دریافت و او را از زندان طبیعت خلاص کرده و تا تختگاه هویت مطلقه اش عروج داد: جان سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم چون خواییم دست چون که ایشان خسروان دین بوده اند وقت شادی شد که بشکستند بند سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند ♦️عاشورا روزی است که حقیقت اطلاقی وجود که تا آن روز در حجاب تعیین حسینی خود را ظهور می داد، این تعیین خود را با شمشیر و خنجر و نیزه یکسره از خود دور ساخت و برهنه و عریان خودش را بر قُلو عارفانی که در آن صحرا حضور داشتند همچون "زینب و سجاد " آشکار نمود و از این جهت بود که زینب کبری ندای؛《ما رایت الا جمیلا》 را در می انداخت و فریاد کنان بر قلبهای خفته می کوفت که؛《 ای بیچارگان! من حضرت وجود را با اسقاط همهٔ تعیینات و اضافات دیدم و او را در آغوش کشیدم. من حضرت هو را عریان دیدم و در گودال قتلگاه همچنان که شمر خنجر را بر گلوی برادرم می مالید و تعیّن حسینی را ویران می‌کرد، شاهد بیرون آمدن هُوَ بودم از این پرده و حجاب، و آیا برای من که سالها در مناجات هایم با حضرت هویت مطلقه و وجود اطلاقی تمنای وصال او را داشتم بدون حُجُب اسماء و صفات، و چادرها و لباسهای سمیع و بصیر و حی و قدیر، و همواره تقاضا داشتم که》: پرده بردار و برهنه شو که من می نخسبم با صنم در پیرهن 🔸امروز این حاجتم را برآورده ساخته، و به رأی العین دیدم که چون بُعد طبیعت حسین با خنجر شمر از میان برداشته شد، آنچه به جای ماند جوهر فرد هویت مطلقه بود که تاکنون خودش را به صورت حسین نشان می‌داد، و اگرچه من امروز با از دست دادن برادر عزیز و از جان گرامی تر، در اندوهی بزرگ به سر میبرم، اما از سوی دیگر، برادرم، حقیقت خودش را که همان هُوَ بود در برابرم آشکارا و بدون حجاب نشان داد، و این چنین شد که برادرم مرا با آوردن به این سفر، اگرچه یک سیر ظاهری و مکانی داد از مدینه تا به مکه و از مکه تا کوفه، اما در باطن هم یک سیر روحانی و باطنی داد از حد به لا حدی، و از تعیّن به لاتعیّنی، و از قَدَر به لا قَدَری، و این است که کربلا عبارت است از؛《سیر زینب در مراتب وجود. از مرتبهٔ تعیّن حسینی، به لا تعیّن هو هُوی، و سیری از غم به شادی، و از عناصر طبیعی خون و خاک و آهن و آتش، به آخشیج فرد اطلاقی، و اُسطُقسّ هویت لاتعیّنی》. ----------------------------------- آخشیج؛ عنصر اُسطُقسّ؛ عنصر ✍🏻 قسمتی از رسالهٔ حکمت حسینی اثر طبع علامه حمیدرضا مروجی سبزواری 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
هوالمجذوب🌷🌷🌷 برگرفته از قسمت اول =============== ...نظر اولیاء یعنی اینکه یک جذبی را میفرستند... مردم که با یکدیگر ارتباط دارند،از جهت طبیعی با یکدیگر ارتباط دارند.یکی نان میپزد،یکی کفش میدوزد،یکی لباس میدوزد و... از این جهات با یکدیگر ارتباط دارند،در کف زندگی میکنند. اولیاء در آسمان وجود انسان ها سیر میکنند،در آن منطقه عقل قدسی آنها،در منطقه روح قدسی آنها،در منطقه سرّ آنها__در آنجاها پرواز میکنند. همانطور که در آسمان وجود آنها پرواز میکنند، (اولیا به باطن قلبها نگاه میکنند،به پائین نگاه میکنند)یکمرتبه میبینند که قلبی است که هر چند سیاه است،هر چند که خیلی لایه های ظلمت رویش را گرفته است،علاقه به دنیا،محبّت به دنیا،اینها همه روی قلب را گرفته است،امّا اگر این به راه بیفتد،یک سیر به طرف بالا طی کند،خوب میشود. مثلاً فرض کنید این سنگهای احجار کریمه،سنگهای قیمتی که در زیر زمین هست،یک کسی که متخصص هست،نگاه میکند و با ابزاری درون زمین را میبیند،میبیند که عقیق دارد،فیروزه دارد،امّا میگویند،نه،این به درد نمیخورد،ارزش ندارد،یک جای دیگر را دستگاه میزنند،میبینند که این عقیق ها آلوده زمین هستند،امّا اگر استخراج بشوند و رویشان کار بشود،خوب چیزی میشوند،خوب عقیقی میشوند،ارزش دارند. اولیاء هم اینطور هستند،میبینند که یک قلبی هست،که اگر استخراج بشود،و به طرف عوالم بالا جذب بشود،خوب چیزی میشود. از همانجا جذبه ای بر این قلب وارد میکنند،این قلب را یکمرتبه از عالم طبیعت بالا میکشند،از همان لایه های ظلمتی که دورش را گرفته بالا میکشند.حالا دیگر وقتی قلب بالا رفت حالاتش فرق میکند،یکی هست همیشه همان بالا میماند و یا فنای در اسماء خدا شده،یا فنا در هو شده.حالا این به تناسبش فرق میکند،این دیگر همانجا میماند،به اینها مجذوبینِ والهین میگویند.کاری به اینها نداریم. امّا یک عده هستند،بعد از این که با یک جذب بالا بردند،بعد رهایش میکنند،دوباره به عالم طبیعت میاید.ولی اگر به عالم طبیعت رفت،یعنی دوباره به درون همان ظلمت ها رفت،این دیگر هوایی شده است،این قلب دیگر هوایی شده است.مانند آدمی که پنجاه سال در ته یک چاه عمیق زندگی میکرده،همانجا در یک فضای تاریک،بوی گند،آبهای کثیف__آنجا زندگی میکرده و از بالا اصلاً خبری نداشته است.این را برای یک لحظه بالا بیاورند و طبیعت سرسبز و هوای خوش را نشان بدهند و بعد دوباره به درون چاه ببرند__خوب وقتی که رفت و آنجا را دید و برگشت__اینجا دیگر وضعیّت محبّت آدم چطور میشود؟حالا درست است که به درون چاه برگشته است،اما دیگر این آدم هوایی شده است،دیگر تمام محبّتی که به اشیاء درون چاه داشته از دست میدهد.اینجا آن درد به جان انسان می افتد،میبیند تمام محبّت قلبش به بالاست. این جاست که این درد به جان انسان می افتد و درد انسان را به طلب وادار میکند. آدم یا در کف شریعت زندگی میکند،در همان نازل ترین سطح شریعت زندگی میکند،عباداتش را انجام میدهد،روزه اش را میگیرد دور معصیت نمیرود،دروغ نمیگوید،غیبت نمیکند،در همین اندازه زندگی میکند__حجّش را میرود سوریه و کربلایش را میرود و مالِ حرام نمیخورد،به مردم افتراء نمیزند__خوب اینها کف شریعت است. امّا شریعت یک مراتب خیلی اعلاء هم دارد،آن مراتب اعلا را باید با جذب رسید،غیر از جذب راهی ندارد. آن آدم هایی که آن بالا راه میروند،سر آن چاهها راه میروند و به درون چاهها نگاه میکنند__یک وقتی هست آن آدمی که کف آن چاه هست خیلی امیدی بهش نیست__میگویند آن را رهایش کن. امّا یک کسانی را میبینند،که در آن چاه زندانی هستند،که اینها فرق میکنند،اینها را یک جوری میربایند،به طرف بالا میکشند و بعد به طرف پائین رهایشان میکنند. باید این اتفاق در زندگی انسان بیفتد،باید جذبی در انسان صورت بگیرد که انسان را عاشق آنور بکند. قلب سالها در مرتبه طبیعت وجود انسان زندگی کرده است،اُنس به همینجا دارد،با اینجا سنخیت پیدا کرده است،رهایش که میکنند،فوری دوباره همینجا میاید،امّا وقتی که میاید،دیگر حاضر نیست اینجا بایستد،میگوید میخواهم بروم و... ادامه دارد... پیاده شده از فایل صوتی ===================== در محضر حجت الحق علامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
قرائت قرآن غیر از فهم حقیقت قرآن است این مُفری*، قرآن را درست می‌خوونَد. آری صورتِ قرآن را درست می‌خوانَد. ولیکن از معنی، بی‌خبر! دلیل بر آنکه حالی که معنی را می‌یابد، رد می‌کند، به نابینایی می‌خواند. نظیرش: مردی در دست قُندُز* دارد، قُندُوزی دیگر از آن بهتر آورند، رد می‌کند! پس دانستیم قُندُز را نمی‌شناسد. کسی این را گفته است که*؛ " قُندُز است*"، او به تقلید به دست گرفنه است. همچون کودکان که با گردکان بازی می‌کنند، چون مغز گردکان یا روغن گردکان به ایشان دهی، رد کنند که: گردکان آن است که جغ‌جغ کند! این را بانگی و جغ‌جفی نیست! آخِر، خزاین خدای بسیار است و علم‌های خدای بسیار. اگر قرآن را به دانش می‌خوانَد.قرآنِ دیگر را چرا رد می کند؟! با مُقری‌ای تقریر می کردم که قرآن می‌گوید: قُل لَو کانَ البَحرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبّی لَنفِدَ البَحرُ قَبلَ اَن تَنفَدَ کَِلِماتُ رَبَی*، اکنون به پنجاه درمسنگ* مرکّب، این قرآن را تواند نبشتن. اين رمزی است از علم خدای. همه علم خدا تنها این نیست. عطّاری در کاغذ پاره‌ای دارویی نهاد. تو گویی همه دکّان عطار در این‌جاست؟! اين ابلهی باشد. آخِر، در زمان موسی و عیسی و غَیرُهُما قرآن بود؟ کلام خدا بود، به عربی نبود. تقریر اين می‌دادم، دیدم در آن مُقری اثر نمی‌کرد. ترکش کردم! *آورده‌اند که در زمان رسول(ص) از صحابه هر که سوره‌ای یا نیم‌سوره یاد گرفتی او را «عظیم» خواندندی و به انگشت نمودندی که سوره‌ای یاد دارد! برای آن که ایشان قرآن را می‌خوردند*! منی را از نان خوردن یا دو من را عظیم باشد. الّا که در دهان کنند و بخایند* و بیندازند، هزار خروار توان خوردن! آخر می‌گوید: رُبَّ تالِی اْلقرآنِ والقرانُ یَلعَنُهُ*. پس در حقِ کسی است که از معنی قرآن واقف نباشد. الّا هم نیک است.* شرح قرائت قرآن کریم از پسندیده‌ترین اعمال عبادی است به شرط آن که قاری دل و جان خود را به عطر معارف و اخلاق قرآنی معطر کند و به زیور کمالات معنوی آراسته شود. والّا اگر فقط طوطی‌وار آن‌را بخواند و صرفاً در غم صوت و صدا باشد، مانند کسی است که بر سر چشمه‌ای زلال تشنه بماند. برخی از قاریان از همین سنخ‌اند. از این‌رو مولانا این قشریان عاری از معنا را یه زبان طنز مورد نقد قرار داده است. در مثنوی نیز در چند موضع بر این شیوه نقد آورده است: و در تفسیر آیه ۵ سوره جمعه می گوید: سال‌ها گویند خدا آن نانخواه همچو خر مصحف کشد از بهر کاه (دفتر دوم ۵۰۰) *مُقری: خواننده و تعليم‌دهندة قرآن. قاری قرآن. *این مُمری. قرآن را درست می‌خواند: اشارت دارد به شیخ صائن‌الدین سبعه‌خوان که از قاریان معروف در عهد مولانا بوده است. *قُندز: سگ‌آبی که پوستی مرغوب دارد و در لباس به کار برند. *کسی این را گفته است که، قندز است: یعنی دیگری به او گفته است که این حیوان نامش قندز است و او تاکنون در عمرش از قندز خبر نداشته و لذا تقلیدی می‌گوید. البحر مدادا لکلمات...: ترجمه آية ۱۰۹ سوره کیف: «بگو: اگر دریا برای [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکّب می‌شد، قطعاً پیش از آن‌که کلمات پروردگارم پایان گیرد [آبِ] دریا به پایان می‌رسید. گرچه همانند آن [دریا، دریاهای دیگری] به کمک می‌گرفتیم». *درمسنگ: چیزی به وزن یک درم. یعنی خیلی سبک و ناچیز. *آورده‌اندکه در زمان رسول(ص)... ظاهراً اشارت دارد به روایتی که از آنس بن مالک نقل شده: هرگاه کسی سوره بقره و آل‌عمران را از حفظ قرائت می‌کرد. در میان ما دارای عظمتی می‌شد. *قرآن را می‌خوردند: خوردن قرآن با خواندن قرآن فرق دارد. صحابه بزرگوار رسول(ص) قرآن کریم را با دل و جان خود می‌بلعیدند. برعکس کسانی که قرآن را فقط می‌خوانند و هیچ بهره معرفتی از آن نمی‌برند. *بخایند: بجوند. از مصدر خاییدن به معنی جویدن. *رب تالی الْقرآن... :«ای بسا کسی قرآن را تلاوت کند در حالی که قرآن او را لعنت کند». این سخن را امام غزالی در احیاء العلوم، ج ۱، ص ۱۹۵ به انس بن مالک نسبت داده است. (حواشی فروزانفر، ص ۲۹۷). * الّاهم نیک است: یعنی حدیث مذکور در مورد کسانی صدق می‌کند که قرآن را فقط طوطی‌وار می‌خوانند و هیچ معنویتی پیدا نمی کنند. 📗 شرح کامل فیه‌ما‌فیه_ صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱ ✍ استاد کریم زمانی 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
💖 نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نامِ تو 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
ضیایی، دفتر ۶ مثنوی، ترم۹ج۷_93.mp3
16.33M
🔊 فایل صوتی 💬نگاهی از نزدیک به مفهوم: "صورت‌ از بی‌صورتی آمد برون"  🎙دکتر عبدالحمید ضیایی حجم 8,3MB _نهم تیر ۱۴۰۱ 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجوای عاشقانه امام حسین (ع) با معبود: در رهت ای شاهد زیبای من شمع‌صفت،سوخت سراپای من... استاد مهدی الهی قمشه ای (پدر بزرگوار استاد حسین الهی قمشه ای) 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
شعرپایانی - غم عشقت بیابون پرورم کرد .mp3
8.33M
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
‌ ‌از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من... 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی