eitaa logo
«دوره معارف اسلام‌ »
311 دنبال‌کننده
836 عکس
142 ویدیو
7 فایل
ء﷽... الحمدللّه والصلوة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله واللعنة علی اعدآء الله الی یوم لقآءالله ولا حول ولاقوّة الّابالله درکانال«دوره معارف اسلام»برخی مطالب معرفتی از اولیاء الهی و رادمردان عرصه حقیقت و واقعیت دوره می‌شود مرد راهی اگر، بیا وبیار
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبرادر؛ یکی سعادتمند وخوشبخت ودیگری شقاوتمند وبدبخت ❗️ یکی ازشهدای کربلا عَمرو بن قَرظه انصاری است. عَمرو برادری داشت به نام علی (علی بن قرظه انصاری) که درلشکرعمرسعد حضور داشت و درنهایت دشمنی با اهل‌بیت علیهم‌السلام بود ➖ عَمرو، افزون بر جنگ با دشمن، خود را نیز سپر امام علیه السلام قرار داده بود و هر تیری ویا شمشیری رابه طرف امام علیه‌السلام می‌آمد به جان می‌خرید به‌گونه‌ای که زخم فراوانی بر بدن او وارد شد،دراین حال روی خود را به سوی امام علیه‌السلام نمود و عرضه داشت: ای فرزندرسول‌خدا! آیامن به عهد خود وفا نمودم؟ امام علیه‌السلام فرمود: آری،تو جلوتر ازمن به بهشت وارد می‌شوی و چون خدمت رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیدی سلام مرا به او برسان و بگو من نیز درپی خواهم آمد. آنگاه جنگ را ادامه داد تا به شهادت نایل گشت(۱) ➖ پس از شهادت عمرو بن قرظة بن کعب انصاری، برادرش علی که از سربازان سپاه دشمن بود، از صف خارج شد و پس از جسارت به ساحت مقدس امام و پدر گرامی‌ آن حضرت (علیهماالسّلام)، گفت: ای حسین! ای دروغگو پسر دروغگو! برادر مرا فریفتی و او را کشتی! امام (علیه‌السّلام) فرمود: من برادرت را فریب ندادم، بلکه خداوند او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی او در جواب ،به امام (علیه‌السّلام) گفت: خداوند مرا بکشد اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم! سپس با نیزه‌اش به سوی امام علیه‌السّلام حمله‌ور شد 📚 منابع: ۱. بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۲ ۲. أنساب الاشراف، بلاذری ج۳، ص۱۹۲، متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست گروهی آن ، گروهی این پسندند باباطاهر عریان کانال «دوره معارف اسلام» @maarefe_islam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ ء﷽ تو کز سرایِ طبیعت نمی‌روی بیرون کجا به کویِ طریقت گذر توانی کرد؟ رحمه اللَه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
audio-5022-Roohe-Mojarrad-21-P6[389-407].mp3
12.63M
🎧| 📚| 🎬|قسمتـــــــ 1⃣2⃣ 📜 صفحه (۳۸۹ ـ ۴٠۷) 🔹سفر چهارم حقیر به أعتاب عالیات در سنه ١٣٨٧ هجریه قمریه‌ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
روز ۲۰ محرّم،دفن جَون است. روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آنگاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود: ای جَوْن، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن. «جَوْن» خود را بر قدم‌های مبارک امام حسین(علیه‌السّلام) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه‌لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ «جَوْن» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی‌شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می‌گفت و گریه می‌کرد به حدی که امام حسین(علیه‌السّلام) گریستند و اجازه دادند. با آنکه جَوْن پیرمردی 90 ساله بود،جنگجویی بسیار قابل بود سرانجام درمیدان جنگ به شهادت رسید. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(علیه‌السّلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت(علیهم السّلام) محشورش نما». از امام زین‌العابدین(علیه‌السّلام) روایت شده که پس از 10 روز که مردم براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک استشمام مى‌شد. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
 روز بیستم محرم سال 61 ه - ق بعد از 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از قبیله «بنی اسد» بدن شریف "جَوْن" غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. «جَوْن» کسی بود که امیرالمومنین(علیه‌السّلام) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر به منطقه «ربَذه» تبعید شد این غلام برای کمک به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین(علیه‌السّلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(علیه‌السّلام) و سپس به خدمت امام حسین(علیه‌السّلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.  «جَوْن» که با نام‌هاى جوین، ، جَوْن بن حَرىّ، جُوَین بن ابى‌مالک و حَوىّ در منابع از او یاد شده است، از آنجا که این غلام اسلحه شناس بود و در اسلحه سازی استاد و در تعمیر آلات جنگی مهارت داشت، در شب عاشورا در خیمه ی مخصوص امام حسین (علیه‌السّلام) فقط جون در کنار امام بود که شمشیرش را بازبینی و اصلاح می کرد. از امام سجاد (علیه‌السّلام) نقل شده است که: جون در خیمه ی پدرم سرگرم وارسی شمشیرش بود و پدرم اشعاری را زمزمه می کرد: «یا دهرُ اُفٍّ لکَ مِن خلیلٍ، کم لکَ بالاِشراق و الاَصیل...؛ ای روزگار! اف بر تو باد که هر صبح و شام دوستی را از من می گیری...». روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آنگاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود «یا جَوْن، انتَ فی اِذنٍ مِنّی، فانّما تَبعتَنا طَلباً للعافیة فلا تَبتلِ بطَریقتِنا؛ ای جَوْن، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن. «جَوْن» خود را بر قدم‌های مبارک امام حسین(علیه‌السّلام) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه‌لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ «جَوْن» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی‌شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می‌گفت و گریه می‌کرد به حدی که امام حسین(علیه‌السّلام) گریستند و اجازه دادند. با آنکه جَوْن پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچه‌ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه‌ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. سپس به میدان آمد و با خواندن این اشعار، به صف دشمن، حمله ور شد: کَیفَ تَرَى الفُجّارُ ضَربَ الأَسوَدِ/ بِالمَشرَفِیِّ القاطِعِ المُهَنَّدِ بِالسَّیفِ صَلتا عَن بَنی مُحَمَّدِ/ أذُبُّ عَنهُم بِاللِّسانِ وَ الیَدِ أرجو بِذاکَ الفَوزَ یَومَ المَورِدِ/ مِنَ الإِلهِ الواحِدِ المُوَحَّدِ إذ لا شَفیعَ عِندَهُ کَأَحمَدِ فاجران چگونه مى‌بینند شمشیر زدن سیاهى را که با شمشیر مَشرَفى بُرَنده تیز مى‌زند ؟ با شمشیرى آخته، از فرزندان محمّد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفاع مى‌کنم از آنان با زبان و دستم دفاع می‌کنم با این کارها، رستگارىِ روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم زمانى که شفاعت کننده‌اى همانند احمد، در پیشگاه او نیست. به نقل برخی از تاریخ نگاران ۲۵ نفر و به نقل مقتل ابی مخنف، ۷۰ نفر از لشگر عمر سعد را کشت و عده ای را زخمی کرد، آنگاه با ضربه‌ شمشیری که به سرش خورد، در میدان جنگ به شهادت رسید. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(علیه‌السّلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَه و احشُرهُ معَ محمّد و آل محمّد (علیهم السّلام)» «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت(علیهم السّلام) محشورش نما». از امام زین‌العابدین(علیه‌السّلام) روایت شده که پس از 10 روز که مردم براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک استشمام مى‌شد. در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است: سلام بر جون بن حَرِى، غلام ابوذر غفارى! در «زیارت رجبیّه» هم نام وى آمده است. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
⭕️ مؤمنين، طائفۀ يهود و نصارىٰ و مجوس و حتى مشركين را سبّ نمی‌‏كنند و ناسزا نمی‌‏گويند. زيرا چه بسيار از آنها از روى جهالت بدان دين اعتقاد آورده باشند و اگر حق بر آنها منكشف گردد بپذيرند. اينها را «گروه مستضعفين» نامند و در قرآنْ ، نويدِ رحمت به آنها داده شده است. 🔹و حتى مؤمنين حق ندارند «سنّى‌مذهبان» را لعنت بفرستند و به ايشان ناروا بگويند؛ زيرا چه بسيار از آنان بدان كيش معتقد بوده و به‌واسطۀ علل و اسبابى غير‌اختيارى، حق بر آنان پنهان مانده است. 🔹ليكن لعنت فرستادن بر أعداءِ آل محمّد ـ صلی‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم ـ از لوازم ايمان است. «اعداء» به معنىِ متجاوزين و مُتجاسِرين و معانِدين است. و آنها دستۀ مخصوصى هستند كه در تاريخ از رسم و روش و عملِ آنها به‌طور كافى بحث شده است، و آنها از تجاوزكنندگان بوده‌‏اند كه از روى علم و بصيرت، حقوق آل محمّد را ضايع كرده‌‏اند. لعن بر آنها نه تنها جائز است، بلكه لعن بر هر ستمگرى جائز است‏. 📝علّامة طهرانی قدّس‌الله‌سرّه ـــــــــــــــــــــــــ 📚، ج 4، ص373 @Maktabe_Vahy 💠.💠.💠.💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ ء﷽ بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیـــــــــــــه در منقارش رحمه اللَه
وصال شیرازی پی به راز غزل حافظ برد ! گویند روزی ناصرالدّین شاه در محفلی که شاعران بسیاری نیز در آن حضور داشتند،دیوان حافظ را باز کرد و غزل زیر را خواند : بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشـَست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حُسن دوست خُرّم آن کز نازنینان ،بخت برخوردار داشت خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمّار داشت وقت آن شیرین قلَندَر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقه ی زُنّار داشت چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت ناصرالدین شاه پس از خواندن این شعر،رو به شاعران و حاضران کرد و با حالتی متعجب،اشاره به بیت اول این غزل کرد و گفت:”چرا با وجود اینکه بلبل در عین وصل بود،ناله های زار می کرد”  ؟ ! همه از پاسخ به این پرسش عاجز ماندند و تصمیم بر آن شد که نامه ای به وصال شیرازی – متوفی به سال ۱۲۶۲ ه.ق – فرستاده و از او درباره ی این شعر پرسش شود. وصال پس از دریافت نامه در حالی که در غم از دست دادن فرزندش به سوگ نشسته بود با بررسی معانی تمام واژگان شعر و توجه به حروف ابجد،پی به راز این شعر برد و غزلی به همین مناسبت سرود و آن را برای ناصرالدین شاه فرستاد.آن غزل،این است :   خسروا در حالتی کین سینه غم بسیار داشت یادم آمد داستانی کانجناب اظهار داشت در خصوص شعر حافظ آنکه پرسیدی ز من ” بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت… ” نیمه شب غواص گشتم من به بحر ابجدی تا ببینم ایـن صدف آیا چه در دربار داشـت بلبلی برگ گلی شـد سیصد و پنجاه و شش با علی و با حسین و با حسن معیار داشت برگ گل سبز است دارد او نشانی از حسن چون که در وقت شهادت،سبزی رخسار داشت رنگ گل سرخ است،دارد او نشانی از حسین چون که هنگـام شهادت عارضی گلنار داشت یادم آمد از حسین و اصغرش در کربلا برگ گل گویی که اصغر بود در منقار داشت بلبلی باشد علی کز حسرت این هر دو گل وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت شعر حافظ را تو آخر خوش بسنجیدی “وصال ” تا ببینند کی توان در این سخن انکار داشت همانگونه که از شعر پیداست،وصال شیرازی،منظور از بلبل را حضرت علی (علیه‌السّلام) ، برگ گل را امام حسن (علیه‌السّلام) و رنگ گل را امام حسین (علیه‌السّلام) می داند،با توجه به حروف ابجد،نام این سه امام بزرگوار (علی ،حسن، حسین )علیهم السلام ،عدد ۳۵۶ می شود و عبارت ” بلبلی برگ گلی ” نیز باز همان عدد ۳۵۶ می شود.به عبارتی روان تر می توان به شرح زیر محاسبه کرد : عبارت ” علی ،حسن، حسین ” بر طبق حروف ابجد اینگونه محاسبه می شود : ع = ۷۰  ،  ل = ۳۰ ، ی = ۱۰ ، ح = ۸ ، س = ۶۰ ، ن = ۵۰ ، ح = ۸ ، س = ۶۰ ، ی = ۱۰ ، ن = ۵۰ در صورت جمع اعداد بالا،حاصل عدد ۳۵۶ می شود . عبارت ” بلبلی برگ گلی ” بر طبق حروف ابجد،بدین گونه محاسبه می شود. ب = ۲ ، ل = ۳۰ ، ب = ۲ ، ل = ۳۰ ، ی = ۱۰ ، ب = ۲ ، ر = ۲۰۰ ، گ = ۲۰ ، گ = ۲۰  ، ل = ۳۰ ، ی = ۱۰ در صورت جمع اعداد بالا،حاصل عدد ۳۵۶ می شود. لازم به ذکر است که ارزش عددی چهار حرف ” گ چ پ ژ ” به دلیل این که در متون گذشته به صورت ” ک ج ب ز ” نوشته می شد،برابر با این چهار حرف است.دلیل آن نیز،عدم وجود این حروف –  گ چ پ ژ –  در الفبای عرب است. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam
دیر راهب نام محلّی در سرزمین شام است، که اسیران اهل بیت از آن گذشتند. محلّی به نام «قنّسیرین» که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود.این دیر، هم اکنون درمنطقه راه سوریه به لبنان موجود است وبریک بلندی مُشرف به جاده قرار دارد. درماجرای اسیران اهل بیت علیهم السلام ازکوفه تا شام،حاملان سرامام حسین(علیه‌السّلام) هنگامی‌که به دیرراهب رسیدند سررا داخل دیر قرار دادند،راهب در آن شب دیدنوری به سوی آسمان ساطع است، وقتی به سوی آنان رفته وازهویّت آنان و صاحب سر آگاه شد پس از سرزنش آنان، مقداری پول داده واز آنان خواست تایک شب سررادراختیار وی بگذارند. راهب در آن شب سررا برروی سینه گذاشته تا صبح گریه می‌کرد وی سر امام حسین(علیه‌السّلام) را بامشک و گلاب شستشو می‌دهد وضمن ناله وگریه شروع به صحبت کردن با سر بریده می‌کرده و شهادتین بر زبان جاری می‌نماید.[۱] راهب مسیحی دیروز ،از برکت سر مقدّس و مبارک سیّد الشهدآء علیه السلام ،صبح مسلمان شد و رستگار گردید. ماموران پس از خروج از دیر و ادامه مسیر ، به سراغ سکه‌ها رفته امّادیدند همه سکه‌ها به تکه های سفال تبدیل شده‌است.[۲]  ۱.اسلام آوردن راهب مسیحیان، در منابع متعددی از کتب شیعه و سنّی، ذکر شده است از جمله: تذکرۀ الخواص ابن جوزی ، ص 263، المناقب ابن شهرآشوب ج 4، ص 60، الخرائج و الجرائح قطب راوندی ، ج 2، ص 579-580 ۲. إحقاق الحق، الشوشتری،ج۳۳،ص:۶۹۲ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال «دوره معارفـــــــ اسلام» ┄┄┅═✧❁🕌❁✧═┅┄┄ Join ➣@maarefe_islam