eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
31.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
56 - رؤیای صادقانه جناب حاج سید محمد علی ناجی فرزند مرحوم حاج سید محمد حسن که وصیّ پدر خود هستند و از جمله موارد وصیت آن مرحوم مقدار زیادی استیجار نماز و روزه بود. وصی مزبور برای چهار سال نماز و چهارماه روزه مرحوم حاج سید ضیاءالدین ( امام جماعت مسجد آتشیها ) را أجیر می کند و وجه آن را نقداً به ایشان تقدیم می نماید . وصی مزبور نقل کرد که پس از مدتی پدرم را در خواب دیدم که سخت ناراحت است به او گفتم از من راضی هستید که به وصیت شما عمل کردم و چهارسال نماز و روزه از آقای سیدضیاءالدین برایتان استیجار نمودم ، پدرم با کمال تأثّر گفت کی به فکر دیگری است ؟ آقای سید ضیاء برای من شش روز نماز بیشتر نخوانده است . چون بیدار شدم خدمت آقای سید ضیاءالدین رفتم و پرسیدم چه مقدار برای پدرم نماز خوانده اید ؟ در جوابم گفتند هرچه خوانده ام ثبت کرده ام. گفتم می دانم کارهای شما مرتب است ولی مطلبی است که می خواهم بدانم خوابم درست است یا نه ! خلاصه پس از اصرار زیاد، دفتر خود را آوردند معلوم شد که شش روز بیشتر نخوانده اند و مرحوم آقا سید ضیاء تعجب فرموده و گفتند من فراموش کردم و خیال می کردم بیشتر آن را خوانده ام، الحال که آن مرحوم چنین گفته از امروز مرتبا مشغول نماز آن مرحوم می شوم و خلاصه معلوم شد که آقا سید ضیاء فراموش کرده بود و اخبار مرحوم حاجی ناجی هم صحیح بوده است . در کتاب آمده است از جمله کلمات قصار حضرت است که : وصیّ نفس خودت باش و در مالت آنچه دوست داری که برایت انجام دهند خودت بکن.¹ مراد این است که آنچه را وصیت می کنی که دیگری در مال تو از خیرات بعد از تو بکند آنها را خودت در زندگیت انجام ده ؛ زیرا وصی دیندار خدا ترس و مهربان بر تو کم است. دیگر آنکه ممکن است وصی ، عمل به وصیت تو بکند؛ اما آن کسی را که برای تو جهت نماز و روزه و حج و غیره اجیر کرده ممکن است صحیحاً بجا نیاورد یا در اثر اهمیت ندادن فراموش کند و بر فرض که درست بجا آورد، یقیناً عملی که خود شخص بجا آورد با عملی که دیگری به نیابت او انجام دهد ، تفاوت بسیاری دارد چنانچه مرویست که یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وصیت کرد که آن حضرت انبار خرمای او را بفرماید چون به وصیتش عمل فرمود دانه ای از آن خرماها به زمین افتاده بود آن را برداشت و فرمود : این شخص اگر در حال حیات خود این دانه خرما را بدست خود انفاق کرده بود بهتر بود از این انبار خرما که من از طرف او دادم. چه خوب سروده سعدی شیرازی : برگ عیشی به گور خویش فرست کَس نیارد زپس تو پیش فرست خور و پوش و بخشای و روزی رسان نگه می چه داری ز بهر کسان زر و نعمت اکنون بده کان تُست که بعد از تو بیرون ز فرمان تست تو با خود ببر توشه خویشتن که شفقت نیاید ز فرزند و زن غم خویش در زندگی خور که خویش به مرده نپردازد از حرص خویش به غم خوارگی جز سر انگشت تو نخارد کسی در جهان پشت تو ------------------------------------------------- 1- کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ وَ افْعَلْ فی مالِک ما تُحِبّ اَنْ یَفْعَلَهُ غَیْرُکَ
📖 ‮امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به حقيقت دنيا اشاره كرده و كسانى را كه در دنيا هستند به اعتبار استفادۀ درست و نادرست به دو گروه تقسيم مى‌كند: نخست مى‌فرمايد: «دنيا سراى عبور است نه سراى اقامت»؛ (الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ) اين تشبيه شبيه چيزى است كه عليه السلام از علی نبینّا و آله و علیه السلام نقل كرده است كه مى‌گويد: «الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ‌ فَاعْبُرُوها وَ لا تَعْمُرُوها ؛ دنيا به منزلۀ پلى است، از آن عبور كنيد و به فكر آباد كردن آن (و خانه ساختن بر آن) نباشيد». شبيه اين تعبير در خطبۀ 203 با بيان ديگرى آمده است، مى‌فرمايد: «أيُّهَا النّاسُ‌؛ إنَّمَا الدُّنْيا دارُ مَجازٍ وَ الْآخِرَةُ‌ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِنْ‌ مَمَرِّكُمْ‌ لِمَقَرِّكُمْ‌» تعبيرى كه در آيۀ شريفۀ 39 سورۀ «غافر» آمده «وَ إِنَّ‌ اَلْآخِرَةَ‌ هِيَ‌ دٰارُ اَلْقَرٰارِ» نيز از نظر مفهوم كلام، اين پيام را به ما مى‌دهد كه دنيا دار قرار نيست بلكه فقط گذرگاهى است. البته آنها كه دنيا را هدف مى‌بينند براى آنان قرارگاه است و آنان كه به عنوان وسيله‌اى به آن مى‌نگرند گذرگاه است. سپس امام عليه السلام اشاره به اين دو گروه كرده مى‌فرمايد: «مردم در آن (دنيا) دو گونه‌اند: بعضى خود را فروختند و خويش را هلاك كردند و بعضى خود را خريدند و آزاد كردند»؛ (وَ النَّاسُ‌ فِيهَا رَجُلَانِ‌: رَجُلٌ‌ بَاعَ‌ فِيهَا نَفْسَهُ‌ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ‌ ابْتَاعَ‌ نَفْسَهُ‌ فَأَعْتَقَهَا) جملۀ اوّل اشاره به كسانى است كه دنيا را «دار مقرّ» مى‌دانند و جملۀ دوم ناظر به كسانى است كه آن را «دار ممرّ» مى‌شمارند (به اصطلاح اين دو جمله نسبت به دو جملۀ پيشين از قبيل لفّ و نشر غير مرتب است). تعبير به «بَاعَ‌ فِيهَا نَفْسَهُ‌» اشاره به اين است كه تمام سرمايۀ وجود انسان و حيات و زندگى اوست. هنگامى كه آن را به متاع اندك دنيا و لذات و هوس‌هاى آلودۀ آن معاوضه كند، گويى خود را فروخته و به صورت برده‌اى در آمده است و در نتيجه موجب هلاكت خويشتن شده است؛ زيرا در سراى ديگر جايگاه امن و امانى ندارد. جملۀ دوم «ابْتَاعَ‌ نَفْسَهُ‌ ؛ خود را خريدارى كرده» اشاره به اين است كه گويى قبلاً اسير نفس و بردۀ شيطان بوده سپس با اطاعت پروردگار، خود را خريدارى كرده و آزاد نموده است. در ضمن از اين تعبير پرمعناى امام عليه السلام استفاده مى‌شود كه آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مى‌پندارند نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواسته‌هاى شيطانى است. آرى بايد نسبت به نفس خويش امير بود نه اسير و به گفتۀ شاعر: اسير نفس نشد يك زمان علىّ‌ ولىّ‌ اسير نشد كه بر مؤمنين امير آيد اسير نفس كجا و امير خلق كجا كه سربلند نشد آن كه سر به زير آمد در حديث ديگرى از همان حضرت در نقل شده است كه فرمود: «اُنْظُرْ إلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزّاهِدِ الْمُفارِقِ‌ وَ لا تَنْظُرْ إِلَيْها نَظَرَ الْعٰاشِقِ‌ الْوامِقِ‌ ؛ به دنيا همچون زاهدى كه مى‌خواهد از آن جدا شود نگاه كن نه همچون عاشق دلداده»
📖 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه اشاره به تسخير دل‌ها كرده مى‌فرمايد: «هر كَس حق كسى را ادا كند كه او حقش را ادا نمى‌كند وى را بردۀ خود ساخته است!»؛ (مَنْ‌ قَضَى حَقَّ‌ مَنْ‌ لَا يَقْضِي حَقَّهُ‌ فَقَدْ عَبَّدَهُ‌) اين سخن در واقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است كه دستور مى‌دهد در برابر بدى‌ها نيكى كنيد تا دشمنانِ شما در برابر شما نرم شوند و دوست گردند. «اِدْفَعْ‌ بِالَّتِي هِيَ‌ أَحْسَنُ‌ فَإِذَا اَلَّذِي بَيْنَكَ‌ وَ بَيْنَهُ‌ عَدٰاوَةٌ‌ كَأَنَّهُ‌ وَلِيٌّ‌ حَمِيمٌ‌» ؛ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كَس كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است». شبيه اين معنا همان چيزى است كه در حكمت 158 نيز گذشت كه مى‌فرمايد: «وَ ارْدُدْ شَرَّهُ‌ بِالْإِنْعَامِ‌ عَلَيْهِ‌ ؛ شر افراد را از طريق بخشش به آنان برطرف كن» و نيز شبيه حديث ديگرى كه از آن حضرت در نقل شده كه فرمود: «مَنْ‌ بَذَلَ‌ مالَهُ‌ اسْتَعْبَدَ ؛ كسى كه مال خود را به ديگران ببخشد آنها را در حلقۀ بندگى خود درآورده است» و حديث ديگرى كه در غرر الحكم آمده و به صورت ضرب‌المثلى در ميان همۀ مردم مشهور است: «اَلْإِنْسانُ‌ عَبْدُ الْإحْسانِ‌ ؛ انسان بندۀ احسان است». روايات فراوانى با تعبيرات مختلف از اميرمؤمنان على عليه السلام در غرر الحكم به همين مضمون ديده مى‌شود؛ از جمله: «الإحْسانُ‌ يَسْتَرِقُّ‌ الْإنْسانُ‌ ؛ احسان، انسان‌ها را بنده مى‌سازد» و «بِالْإحْسانِ‌ تَمْلِكُ‌ الْقُلُوبُ‌ ؛ به وسيلۀ احسان دل‌ها در تسخير انسان در مى‌آيند» و «مَا اسْتَعْبَدَ الْكِرامُ‌ مِثْلُ‌ الْإكْرامِ‌ ؛ افراد با شخصيت را چيزى همانند اكرام و احترام، به بندگى و خضوع، نكشانده است». آنچه در بالا آمد در صورتى است كه جملۀ «عبّده» با تشديد خوانده شود همان گونه كه در نسخۀ ابن ابى‌الحديد و غرر الحكم آمده است و مرحوم كمره‌اى نيز در شرح نهج البلاغۀ خود آن را كاملاً تأييد كرده است؛ ولى در بسيارى از نسخ «عَبَدَهُ‌» بدون تشديد آمده و مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج البلاغۀ خود مى‌گويد: «چون خط سيد رضى در اختيار مرحوم ابن ميثم بوده و آن بدون تشديد است اين نسخه را بايد ترجيح داد» و معناى جمله مطابق آن اين مى‌شود كه «هر كَس حق افرادى را ادا كند كه از اداى حق خوددارى مى‌كنند گويى او را پرستش كرده و بردۀ اوست»
📖 امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به تأثير جدّ و جهد بر وصول به مقاصد عالى كرده، مى‌فرمايد: «هركَس براى رسيدن به چيزى تلاش كند يا به همۀ آن مى‌رسد يا به قسمتى از آن»؛ (مَنْ‌ طَلَبَ‌ شَيْئاً نَالَهُ‌ أَوْ بَعْضَهُ‌) بدون شك براى رسيدن به مقصود، عوامل زيادى بايد دست به دست هم بدهند ولى در ميان همۀ آن عوامل، نقش تلاش و كوشش از همه پررنگ‌تر است و تجربه نيز همين را نشان مى‌دهد كه بزرگان دنيا كه به مقاصد عالى دست يافته‌اند براثر كار و كوشش و تلاش فراوان بوده و حتى مخترعان و مكتشفان كه توانسته‌اند نيروهاى مختلف جهان طبيعت را به تسخير خود درآورَند، بر فراز آسمان پرواز كنند و يا به بعضى از كُراتِ بالا برسند، در اعماق درياها سير كرده و ذخاير آن را كشف نمايند، نيروى اتم را در اختيار بگيرند و از آن براى مقاصد صلح‌جويانه استفاده كنند، به كشفيّات فراوانى در علوم مختلف دست يابند و درهاى گنجينه‌هاى علوم را بگشايند، همۀ اين‌ها در سايۀ تلاش و كوشش و استقامت و پشتكار است. شبيه آنچه در گفتار حكيمانۀ بالا آمد در افواه دانشمندان مشهور است گاه به عنوان حديث از آن ياد مى‌شود و گاه به عنوان يك ضرب المثل عام و آن اين‌كه «من طلب شيئاً وَ جَدَّ وَجَد؛ كسى كه چيزى را طلب كند و جديت دربارۀ آن داشته باشد آن را خواهد يافت» و نيز گفته‌اند: «مَن قَرَعَ‌ باباً و لَجَّ‌ وَلَج؛ كسى كه درى را بكوبد و اصرار كند سرانجام وارد مى‌شود». و شاعر نيز آن را به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نسبت داده و مى‌گويد: گفت پيغمبر كه چون كوبی درى عاقبت ز آن در برون آيد سرى شبيه آنچه در بالا آمد با تفاوتى در از على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مَنِ‌ استَدام قَرْعَ‌ البابِ‌ وَ لَجَّ‌ وَلَج؛ كسى كه كوبيدن در را ادامه دهد و اصرار كند وارد مى‌شود» ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
✍️ مرحوم سيد رضى در شرح كلام امام عليه السلام چنين مى‌گويد: «منظور از «شكير» در اين‌جا نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى‌رويد پيش از آن‌كه قوى و محكم شود و «سقب» به شتر🐫 نابالغ گفته مى‌شود و شتر معمولاً پيش از رسيدن به بلوغ فرياد مخصوص را سر نمى‌دهد»؛ (قال الرّضيّ‌: و الشّكيرُ هاهنا: أوّل ما يَنبُت من ريشِ‌ الطائرِ قبل أن يَقوىٰ‌ و يستَحْصِفَ‌. و السّقبُ‌: الصّغيرُ مِنَ‌ الإبلِ‌، و لا يَهدِرُ إلّا بعد أن يستَفحِل). امام عليه السلام دو تشبيه دربارۀ عمل شخصى كه در محضرش بيش از حد خود سخن گفته بود بيان فرمود. نخست او را تشبيه به پرندگانى كرد كه هنوز بال و پر آن‌ها قوى نشده سعى مى‌كنند مانند بزرگسالان پرواز كنند؛ برمى‌خيزند و بر زمين مى‌خورند. تشبيه ديگر اين‌كه شتربچه آن صداى مخصوص شتران را كه عرب آن را «هدير» مى‌گويد سر نمى‌دهد. امام عليه السلام مى‌فرمايد: به شتر بچه‌اى مى‌مانى كه مانند شتران بزرگسال هدير سر مى‌دهى. فصاحت و بلاغتى كه در اين كلام كوتاه و پرمعنا به‌كار رفته بر هيچ‌كَس پوشيده نيست و اين نشان مى‌دهد كه امام عليه السلام چنان بر سخن گفتن مسلّط بود كه با دو جملۀ كوتاه مطلب مهمى را به زيباترين وجه بيان مى‌كند. يكى از آداب مجلس اين است كه هركَس در جاى خود بنشيند و هركس به‌اندازۀ قدر و مقام خود سخن بگويد. حافظ نيز با توجه به اين رسم و آداب چنين گفته است: افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن مقدمش يا رب مبارك باد بر سرو و سمن خوش به‌جاى خويشتن بود اين نشست خسروى تا نشيند هر كسى اكنون به جاى خويشتن بنابراين كسانى كه بلندپروازى مى‌كنند و بيش از حد خود سخن مى‌گويند كارشان نوعى بى‌ادبى محسوب مى‌شود و همگان بر آن‌ها خرده مى‌گيرند. ازاين‌رو در از امام عليه السلام نقل شده كه فرمود: «رَحِمَ‌ اللّٰه امرِأً عرَف قدرَهُ‌ و لم يَتَعدَّ طَورَهُ‌؛ خداوند رحمت كند كسى را كه قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نكند» ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكمت‌آميز اشاره به تضادى مى‌كند كه در ميان و شهوت‌پرستى وجود دارد، مى‌فرمايد: «كسى كه براى خود شخصيت قائل باشد شهواتش در برابرش خوار خواهند بود»؛ (مَنْ‌ كَرُمَتْ‌ عَلَيْهِ‌ نَفْسُهُ‌ هَانَتْ‌ عَلَيْهِ‌ شَهَواتُهُ‌). 🔦 «شهوات» جمع «شهوت» به معناى خواستۀ دل است و معمولاً به مواردى گفته مى‌شود كه معقول و پسنديده نيست و يا به تعبير ديگر جنبۀ افراطى و ناپسند دارد. بديهى است كسى كه مى‌خواهد شخصيتش در ميان مردم و يا حتى براى خودش محفوظ بماند بايد از بسيارى از خواسته‌هاى نفس صرف‌نظر كند و به تعبير امام عليه السلام آن خواسته‌ها در نظرش خوار و بى‌ارزش باشد؛ زيرا در ميان اين دو، تضاد روشنى است. افراد هوى‌پرست كه جز شكم و شهوت چيزى نمى‌فهمند در نظر عموم مردم افرادى پست و بى‌ارزش‌اند و به همين دليل مطرود هستند. بنابراين، عواقب سوء شهوت‌پرستى تنها مربوط به زندگى آخرت نيست در دنيا هم شهوت‌پرستان زندگى بدى دارند. تعبير به «هانت عليه شهواته» مفهومش اين نيست كه خواسته‌هاى شهوانى نفس او از بين مى‌رود بلكه در نظرش بى‌اهميت مى‌شود تا آن‌جا كه گويى وجود ندارد. امام عليه السلام در تعبير ديگرى كه در آمده است مى‌فرمايد: «مَنْ‌ كَرُمَتْ‌ عَلَيهِ‌ نَفْسُهُ‌ لَمْ‌ يهِنْهَا بِالْمَعْصِيةِ‌؛ كسى كه براى خود شخصيت قائل است آن را با معصيت موهون نمى‌كند». قرآن مجيد در جاى‌جاى خود اشارۀ مستقيم يا غير مستقيم به اين حقيقت دارد. در داستان آدم عليه السلام مى‌خوانيم كه توجه به يك خواستۀ نفس، لباس بهشتى را از اندامش فرو ريخت او را از بهشت بيرون كرد. ولى يوسف عليه السلام با پا گذاشتن بر هواى نفس از بردگى به پادشاهى رسيد. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────