eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
29.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به افراد بخيل و خسيس هشدار مى‌دهد و مى‌فرمايد: «هر انسانى در اموالش دو شريك دارد: وارثان و حوادث»؛ (لِكُلِّ‌ امْرِيءٍ‌ فِي مَالِهِ‌ شَرِيكَانِ‌: الْوَارِثُ‌، وَ الْحَوَادِثُ‌) اشاره به اين‌كه افراد بخيل به چه مى‌انديشند؟ آيا تصور مى‌كنند اين اموال را با خود مى‌برند با اين‌كه از دو حال خارج نيست: يا به وسيلۀ حوادث و پيش‌آمدهاى روزگار ازقبيل ورشكست شدن در تجارت، ربوده شدن به‌وسيلۀ سارقان، سيل و آتش‌سوزى و امثال آن بر باد مى‌رود و يا در صورت مصون ماندن از حوادث به دست وارث مى‌رسد. وارثى كه غالباً دلش به حال صاحب مال نسوخته و آن را تملّك مى‌كند و از آن براى منافع خود و عيش و لذت بهره مى‌گيرد؛ بى‌آن‌كه به فكر صاحب اصلى مال باشد. بسيار ديده‌ايم افرادى را كه اموالى از آن‌ها به ارث رسيده و در ميان آن ثُلث يا موقوفاتى وجود دارد و وارثان اصرار دارند كه با بهانه‌هايى حتى ثلث را تملك كرده و وقف را به نوعى باطل كنند و عين موقوفه را به تملّك خود درآورند! افراد بخيل اگر در اين امور درست بينديشند به اشتباه بزرگ خود پى مى‌برند. آيا بهتر آن نيست كه شريك ديگرى براى خود دست و پا كنند؟ شريكى كه در مشكلات برزخ و قيامت به داد آن‌ها مى‌رسد و به مضمون «مٰا عِنْدَكُمْ‌ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ‌ بٰاقٍ‌» ؛ آنچه نزد شماست فانى مى‌گردد و آنچه نزد خداست باقى مى‌ماند» ، هرگز خللى در آن وارد نمى‌شود. آرى اين شريك، همان نيازمندان و محرومانى هستند كه بر آن‌ها در قرآن مجيد با تعبير وام دادن به خدا بيان شده است: «مَنْ‌ ذَا اَلَّذِي يُقْرِضُ‌ اَللّٰهَ‌ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ‌ لَهُ‌ أَضْعٰافاً كَثِيرَةً‌» همان وامى كه حداقل ده برابر و حداكثر هفتصد برابر و بيشتر به آن سود داده خواهد شد. اين سخن به دو صورت ديگر نيز نقل شده: نخست: «بَشِّر مالَ‌ الْبَخِيلِ‌ بِحادِثٍ‌ أو وارِثٍ‌؛ به مال افراد بخيل بشارت ده كه يا حوادث نابودكننده در انتظار آن است و يا وارث» و ديگر اين‌كه: «إنَّ‌ لَكَ‌ فِي مالِكَ‌ شَريكَيْنِ‌: الْحَدَثانِ‌ وَ الْوارِثِ‌ فَإنِ‌ اسْتَطَعْتَ‌ أنْ‌ لا تَكُونَ‌ أبْخَسُ‌ الشُّرَكاءِ‌ حَظّاً فَافْعَلْ‌؛ در مال تو (جز تو) دو شريك هست: حوادث نابودكننده و وارث، هرگاه بتوانى سهم تو كمتر از آن دو نباشد انجام ده (بخشى از اموالت را انفاق كن)» ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 ... اين حديث شريف تنها در نسخۀ ابن ابى الحديد آمده است و ديگران آن را در شروح خود نياورده‌اند و به همين دليل، سخنى دربارۀ آن نگفته‌اند، جز بعضى؛ مانند مرحوم مغنية كه آن را از ابن ابى الحديد گرفته و شرح كوتاه و مختصرى كرده است. به هر حال امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته‌اى اخلاقى و مهم اشاره كرده مى‌فرمايد: «برترين بى‌نيازى آن است كه از آنچه در دست مردم است چشم بپوشى و مأيوس باشى»؛ (الْغِنَى الْأَكْبَرُ الْيَأْسُ‌ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ‌) اين يك واقعيت است كه هركِس چشمداشتى به اموال و امكانات و مقامات ديگران داشته باشد به همان نسبت كوچك و موهون مى‌شود؛ خواه دست نياز به سوى آن‌ها دراز كند و يا اين حالت را به سوى ديگرى نشان دهد و تا انسان به اموال و امكانات ديگران بى‌اعتنا نباشد حقيقت غنا و بى‌نيازى را درك نمى‌كند. «غنى» تنها با داشتن ثروت نيست. ❒ بسيارند ثروتمندانى كه در واقع فقيرند؛ زيرا چنان بخيل‌اند كه نه ديگران از ثروتشان استفاده مى‌كنند و نه حتى خودشان، و چنان حريص‌اند كه به آنچه دارند قانع نيستند و چشم به اموال و ثروت‌هاى ديگران دوخته‌اند. اين‌گونه افراد در عين غناى ظاهرى، در باطن، فقير و بيچاره‌اند. در مقابل، كسانى هستند كه زندگى ساده و زاهدانه‌اى دارند و به حسب ظاهر دستشان از مال دنيا كوتاه است؛ اما همان را كه دارند با ديگران تقسيم مى‌كنند و هرگز چشم به اموال و ثروت ديگران نمى‌دوزند. اين‌ها گرچه در چشم ظاهربينان فقيرند؛ اما از نظر اولياء اللّٰه برترين اغنيا محسوب مى‌شوند. ☜ در واقع آنچه امام عليه السلام در اين كلام نورانى فرموده مى‌تواند برگرفته از آيات قرآن مجيد باشد. آن‌جا كه قرآن، صلى الله عليه و آله را مخاطب ساخته چنين مى‌گويد: «وَ لاٰ تَمُدَّنَّ‌ عَيْنَيْكَ‌ إِلىٰ‌ مٰا مَتَّعْنٰا بِهِ‌ أَزْوٰاجاً مِنْهُمْ‌ زَهْرَةَ‌ اَلْحَيٰاةِ‌ اَلدُّنْيٰا لِنَفْتِنَهُمْ‌ فِيهِ‌ وَ رِزْقُ‌ رَبِّكَ‌ خَيْرٌ وَ أَبْقىٰ‌» ؛ و هرگز چشمان خود را به نعمت‌هاى مادّى، كه به گروه‌هايى از آنان داده‌ايم، مَيَفكن! اين‌ها شكوفه‌هاى زندگى دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزىِ‌ پروردگارت بهتر و پايدارتر است!» ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
آن‌گاه امام عليه السلام به نتيجۀ نهايى اسف‌انگيز و شوم اين اعمال اشاره كرده مى‌فرمايد: «اين افراد بر پروردگار خويش (در قيامت) وارد مى‌شوند در حالى كه غمگينند و افسوس مى‌خورند كه هم دنيا را از دست داده‌اند و هم آخرت را و اين زيان آشكارى است»؛ (فَبَاءَ‌ بِوِزْرِهِ‌، وَ قَدِمَ‌ عَلَى رَبِّهِ‌ آسِفاً لَاهِفاً، قَدْ «خَسِرَ اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةَ‌ ذٰلِكَ‌ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ‌ اَلْمُبِينُ‌» ). علامۀ مجلسى رحمه الله اين كلام شريف را با مقدمۀ پرمعنايى از آن حضرت در بحارالأنوار آورده و مى‌فرمايد: «انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ‌ فِيهَا فَإِنَّهَا عَنْ‌ قَلِيلٍ‌ تُزِيلُ‌ السَّاكِنَ‌ وَ تَفْجَعُ‌ الْمُتْرَفَ‌ فَلا تَغُرَّنَّكُمْ‌ كَثْرَةُ‌ مَا يعْجِبُكُمْ‌ فِيهَا لِقِلَّةِ‌ مَا يصْحَبُكُمْ‌ مِنْهَا فَرَحِمَ‌ اللَّهُ‌ امْرَأً تَفَكَّرَ وَ اعْتَبَرَ وَ أَبْصَرَ إِدْبَارَ مَا قَدْ أَدْبَرَ وَ حُضُورَ مَا قَدْ حَضَرَ فَكَأَنَّ‌ مَا هُوَ كَائِنٌ‌ مِنَ‌ الدُّنْيا عَنْ‌ قَلِيلٍ‌ لَمْ‌ يكُنْ‌ وَ كَأَنَّ‌ مَا هُوَ كَائِنٌ‌ مِنَ‌ الْآخِرَةِ‌ لَمْ‌ يزَلْ‌ وَ كُلُّ‌ مَا هُوَ آتٍ‌ قَرِيبٌ‌ ...؛ (اى مردم!) به دنيا نگاه زاهدانه كنيد، چراكه به‌زودى ساكنان خود را زائل مى‌كند و مترفان و ثروتمندان بى‌درد را ناگهان گرفتار مى‌سازد؛ بنابراين فزونى آنچه مايۀ اعجاب شماست در دنيا شما را نفريبد؛ زيرا بسيار كم با شما خواهد بود. خداوند رحمت كند كسى را كه فكر مى‌كند و عبرت مى‌گيرد و به پشت كردن آنچه از دنيا پشت كرده و حضور آنچه حاضر است نظر مى‌كند. گويى آنچه در دنيا موجود است به‌زودى نابود مى‌شود و آنچه در آخرت است همواره باقى است. () آنچه مى‌آيد نزديك است به وقوع بپيوندد». سپس جمله‌هاى بالا را تا آخر ذكر مى كند. امام عليه السلام حال اين‌گونه افراد را مصداق خسران مبين دانسته است؛ زيرا انسان گاه بهره‌اى مى‌برد؛ ولى به دنبال آن گرفتار خسارت مهمى مى‌شود؛ مانند اين‌كه غذاى بسيار لذيذى مى‌خورد و به دنبال آن گرفتار بيمارى‌هايى مى‌گردد. اين خسران است؛ اما نه خسران مبين. يا اين‌كه اموال نامشروعى فراهم مى‌كند و با آن چند صباحى به عيش و نوش مى‌پردازد؛ ولى عذاب طولانى مدت الهى را براى خود فراهم مى‌بيند. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 امام عليه السلام دربارۀ تقاضا نزد اشخاص مختلف نكتۀ جالبى را بيان مى‌كند و مى‌فرمايد: «آبرويت جامد است و تقاضا آن را آب كرده و فرو مى‌ريزد. ببين آن را نزد كه فرو مى‌ريزى»؛ (مَاءُ‌ وَجْهِكَ‌ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ‌ السُّؤَالُ‌، فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ‌ تُقْطِرُهُ‌) 😓 «ماءُ‌ وَجْه» كه ترجمۀ تحت اللفظى آن «آبرو» است دقيقاً در فارسى و عربى معناى يكسان دارد. آبرو عبارت از احترام و شخصيت انسان است؛ شخص آبرومند كسى است كه در جامعه محترم باشد و به ديدۀ احترام به او بنگرند، براى سخنش اهميت قائل باشند و در مشكلات به سراغ او بروند. چرا اين ويژگى نامش آبرو است‌؟ شايد - همان‌گونه كه بعضى از شارحان نهج البلاغه اشاره كرده‌اند - دليلش اين باشد كه انسان هنگامى كه از كسى تقاضايى مى‌كند، يا حادثۀ نامطلوبى اتفاق مى‌افتد از شرم و حيا چهرۀ او برافروخته شده و عرق بر صورتش جارى مى‌شود، به اندازه‌اى كه گاه از صورت مى‌چكد. اين در واقع آب صورت است كه به تناسب، واژۀ «آبرو» يا «ماء الوجه» بر آن اطلاق شده است. به هر روى، امام عليه السلام مى‌فرمايد: آب صورت تو در حال عادى جامد است. هنگامى كه از ديگرى تقاضا مى‌كنى مايع شده و فرو مى‌ريزد؛ بنگر نزد چه كسى آن را فرو مى‌ريزى. اشاره به اين‌كه انسان تا مى‌تواند نبايد از كسى تقاضايى كند و آبروى خود را در آن راه بريزد؛ اما اگر روزى ناچار شد، بايد كسى را براى تقاضا كردن برگزيند كه شايستۀ آن باشد و لااقل آبروى خود را نزد انسان با شخصيتى فرو ريخته باشد. در حديثى مى‌خوانيم كه «حارث همدانى» (از ياران خاص اميرمؤمنان على عليه السلام) مى‌گويد: شبى نزد آن حضرت به گفت‌وگو نشسته بودم. عرض كردم: حاجتى دارم. امام عليه السلام فرمود: مرا شايسته دانستى كه حاجت خود را از من بخواهى‌؟ عرض كردم: آرى. فرمود: خدا تو را جزاى خير دهد... ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه براى جلوگيرى از حرص حريصان و دنياپرستى دنياپرستان كه علاقۀ شديدى به زن و فرزند خويش دارند به يكى از ياران خود چنين فرمود: «بيشترين دل‌مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آن‌ها) اختصاص مده؛ زيرا اگر آن‌ها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى‌گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ‌ خود را صرف دشمنان خدا مى‌كنى‌؟!»؛ (لَا تَجْعَلَنَّ‌ أَكْثَرَ شُغْلِكَ‌ بِأَهْلِكَ‌ وَ وَلَدِكَ‌: فَإِنْ‌ يَكُنْ‌ أَهْلُكَ‌ وَ وَلَدُكَ‌ أَوْلِيَاءَ‌ اللّٰهِ‌، فَإِنَّ‌ اللّٰهَ‌ لَا يُضِيعُ‌ أَوْلِيَاءَهُ‌، وَ إِنْ‌ يَكُونُوا أَعْدَاءَ‌ اللّٰهِ‌، فَمَا هَمُّكَ‌ وَ شُغْلُكَ‌ بِأَعْدَاءِ‌ اللّٰهِ؟!) بعيد نيست مخاطب امام عليه السلام فردى باشد كه پيوسته به دنبال گردآورى مال و ثروت و تأمين زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظايف ديگرِ خويش اهميتى نمى‌داده است، لذا امام عليه السلام با اين تقسيم دوگانه‌اى كه بيان فرموده او را از اين كار بازمى‌دارد و به او مى‌كند كه بيش از حد در اين راه تلاش مكن و به فكر خويشتن و زندگى سراى ديگر نيز باش. روشن است كه از دو حال بيرون نيست: يا زن و فرزند انسان از دوستان خدا هستند و تكيه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آن‌ها را محروم نمى‌سازد. قرآن مجيد مى‌فرمايد: «أَ لَيْسَ‌ اَللّٰهُ‌ بِكٰافٍ‌ عَبْدَهُ‌» ؛ آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده‌اش كافى نيست‌؟!». در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ مَنْ‌ يَتَّقِ‌ اَللّٰهَ‌ يَجْعَلْ‌ لَهُ‌ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لاٰ يَحْتَسِبُ‌ وَ مَنْ‌ يَتَوَكَّلْ‌ عَلَى اَللّٰهِ‌ فَهُوَ حَسْبُهُ‌» ؛ و هركَس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‌كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد؛ و هركَس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را خواهد كرد (و كارش را سامان مى‌بخشد)». اگر همسر و فرزند انسان در صف دشمنان خدا باشند چرا انسان تمام وقت و فكر خود را صرف تأمين زندگى آيندۀ آن‌ها كند؟ متأسفانه بسيارند كسانى كه به سبب عواطف افراطى حتى وسايل و ابزار گناه فرزندان خود را فراهم مى‌سازند و از اين طريق در گناه آن‌ها شريك مى‌شوند و از آن بدتر اين‌كه گاه اين عواطف افراطى سبب مى‌شود كه در كسب مال نيز ملاحظۀ حلال و حرام نكنند و از هر راه ممكن به جمع مال بپردازند. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در برابر سؤال پيچيده‌اى جواب پيچيده‌اى بيان فرموده است. «از امام عليه السلام پرسيدند: اگر درِ خانۀ كسى را به روى او ببندند و در همان جا محبوس گردد از كجا روزى‌اش مى‌رسد؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: از همان جا كه أجل به سراغ او مى‌آيد»؛ (وَ قِيلَ‌ لَهُ‌ عليه السلام لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ‌ بَابُ‌ بَيْتِهِ‌ وَ تُرِكَ‌ فِيهِ‌ مِنْ‌ أَيْنَ‌ كَانَ‌ يَأْتِيهِ‌ رِزْقُهُ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ يَأْتِيهِ‌ أَجَلُهُ‌) 🤔 در اين‌جا سؤالى است كه ابن ابى الحديد آن را در آغاز تفسيرى كه بر اين گفتار شريف دارد ذكر كرده است و آن اين‌كه بسيار ديده شده افرادى را در زندان يا خانه يا غارى محبوس كرده‌اند و از گرسنگى مرده‌اند؛ بنابراين چگونه پاسخ امام عليه السلام در اين‌جا قابل قبول است‌؟ به تعبير ديگر، مرگ، فناست و فنا براثر اسبابش كه از جملۀ آن عدم تغذيه است حاصل مى‌شود؛ بنابراين نمى‌توان آن را با حيات كه سببش و است قياس كرد❓ در پاسخ اين مطلب، همۀ شارحان و از جمله ابن ابى‌الحديد تقريباً راه واحدى را برگزيده‌اند و آن اين‌كه اين سخن مربوط به جايى است كه اراده و مشيت الهيه تعلّق گرفته باشد كسى زنده بماند و در اين حال خداوند از طرق ممكن اسباب ادامۀ حيات او را فراهم مى‌كند؛ مثلاً خدا مى‌خواست اصحاب كهف سيصد و نه سال در خواب باشند و زنده بمانند و قطعاً در اين مدّت نياز به تغذيه داشته‌اند؛ ولى امدادهاى الهى به نحوى آن‌ها را تغذيه مى‌كرد و زنده نگاه مى‌داشت. يا اين‌كه خدا مى‌خواست يونس عليه السلام در شكم ماهى چهل روز (بنابر قولى) زنده بماند، ازاين‌رو اسباب آن را براى او فراهم ساخت. در داستان مريم عليها السلام مى‌خوانيم كه خدا از درخت خشكيدۀ نخل، خرما براى او تهيه كرد و نيز در كنار محرابش غذاهاى بهشتى يا ميوه‌هايى كه در آن فصل وجود نداشت فراهم مى‌شد. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 امام عليه السلام در اين كلام شريف به نكتۀ مهمى در مورد اسباب اجابت دعا اشاره كرده، مى‌فرمايد: «هرگاه حاجتى به درگاه حق داشتى، نخست با بر پيامبر صلى الله عليه و آله شروع كن، سپس حاجت خود را بخواه؛ زيرا خداوند كريم‌تر از آن است كه دو حاجت از او بخواهند، يكى را قبول و ديگرى را رد كند»؛ (إِذَا كَانَتْ‌ لَكَ‌ إِلَى اللّٰهِ‌، سُبْحَانَهُ‌، حَاجَةٌ‌ فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ‌ الصَّلاَةِ‌ عَلَى رَسُولِهِ‌ صلى الله عليه و آله، ثُمَّ‌ سَلْ‌ حَاجَتَكَ‌؛ فَإِنَّ‌ اللّٰهَ‌ أَكْرَمُ‌ مِنْ‌ أَنْ‌ يُسْأَلَ‌ حَاجَتَيْنِ‌، فَيَقْضِيَ‌ إِحْدَاهُمَا وَ يَمْنَعَ‌ الْأُخْرَى) 🤔 در اين‌جا دو سؤال مهم مطرح است: نخست اين‌كه چگونه نمى‌شود بين دو حاجت جدايى افكند، خدا يكى را بپذيرد و ديگرى را نپذيرد، اگر اين موضوع با كرم و رحمت الهى منافات داشته باشد آن مواردى كه يك حاجت بيشتر از خدا نمى‌خواهيم و برآورده نمى‌شود چه خواهد شد؟ پاسخ اين سؤال اين است كه خداوند، كريم است و شخص كريم هنگامى كه دو چيز يا چند چيز از او بخواهند در ميان آن‌ها تجزيه قائل نمى‌شود و اين نشانۀ نهايت كرم خداوند است و چنين نيست كه به گفتۀ بعضى از شارحان، يك سخن عاميانه باشد كه در ميان مردم معمول است مى‌گويند: تبعيض در ميان دو خواهش نبايد كرد، و امام عليه السلام هم از باب سخن گفتن مطابق افكار اين دسته از مردم كلام فوق را فرموده باشد. اين اشتباه بزرگى است. مقام امام عليه السلام والاتر از آن است كه افكار عاميانه را تأييد كند. البته اجابت دعا همان‌گونه كه در روايات متعددى وارد شده، گاه به اين صورت است كه خداوند عين آن را به درخواست‌كننده مى‌دهد و گاه اگر آن را مصلحت نبيند، عوض آن را در دنيا يا آخرت به‌صورت ديگرى به او خواهد داد. در واقع هيچ دعايى نيست كه به اجابت نرسد، خواه عين آن خواسته را خدا بدهد يا چيزى را به‌جاى آن و معادل آن يا بيشتر از آن. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو چيز كه از نشانه‌هاى نادانى است اشاره كرده، مى‌فرمايد: «عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سُستى نمودن پس از ، از حماقت و نادانى است»؛ (مِنَ‌ الْخُرْقِ‌ الْمُعَاجَلَةُ‌ قَبْلَ‌ الْإِمْكَانِ‌، وَ الْأَنَاةُ‌ بَعْدَ الْفُرْصَةِ‌) «خُرْق» (بر وزن مرغ) به گفتۀ غالبِ ارباب لغت به معناى نادانى و كم‌عقلى است ولى «خَرق» (بر وزن خلق) به معناى پاره كردن يا سوراخ كردن چيزى به عنوان إفساد است كه در قرآن مجيد در داستان موسى و خضر عليهما السلام به آن اشاره شده است و بعيد نيست هر دو به يك ريشه بازگردد زيرا پاره كردن و فاسد كردن، كار افراد نادان است. واژۀ «أناة» به معناى صبر كردن و تأنى نمودن در انجام كارى است. اين واژه هرگاه درمورد خداوند به كار برده مى‌شود و مى‌گويند: خداوند ذو أناة است مفهومش اين است كه در مجازات گنهكاران هرگز تعجيل نمى‌كند تا اتمام حجت بر آن‌ها شود، و گاه اين واژه به معناى سُستى كردن نيز به‌كار مى‌رود همانگونه كه در گفتار حكيمانۀ بالا ديده مى‌شود. به هر حال امام عليه السلام دو چيز را در اين‌جا نشانۀ حماقت و نادانى مى‌شمرد: نخست تعجيل كردن قبل از فراهم شدن امكانات است مثل اين‌كه كسى در فصل غوره كردن درختان انگور اصرار بر چيدن انگور داشته باشد كه نشانۀ نادانى است. و ديگر اين‌كه وقتى فرصت‌ها فراهم مى‌شود سُستى كند و به اصطلاح، اين دست و آن دست نمايد تا فرصت از دست برود؛ فرصتى كه شايد هرگز بازنگردد؛ اين هم نشانۀ بى‌خبرى و نادانى است. عاقل و دانا كسى است كه صبر كند و در انتظار فرصت باشد و هنگامى كه فرصت فراهم شد بدون فوت وقت دست‌به‌كار شود و به مقصود خود برسد. اين كار نشانۀ مديريت صحيح است. در روايات اسلامى در نكوهش عجله و شتاب بى‌مورد و همچنين نكوهش از دست دادن فرصت‌ها مطالب زيادى وارد شده است. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتۀ مهمى در مورد سؤال كردن اشاره كرده، مى‌فرمايد: «دربارۀ آنچه تحقق‌يافتنى نيست سؤال مكن چراكه در آنچه تحقق يافته به‌اندازۀ كافى اسباب مشغولى فكر وجود دارد»؛ (لَا تَسْأَلْ‌ عَمَّا لَا يَكُونُ‌، فَفِي الَّذِي قَدْ كَانَ‌ لَكَ‌ شُغْلٌ‌) ❓ سؤال كردن كار خوبى است و كليد گنجينۀ علم و دانش است؛ به همين دليل در قرآن مجيد و روايات اسلامى كراراً به آن دستور داده شده است و حتى كردن از سؤال دربارۀ امورى كه مربوط به سرنوشت انسان در دين و دنياست به عنوان حياء حمق (حياء احمقانه) شمرده شده است. ولى سؤال بايد دربارۀ امورى باشد كه مربوط به حيات مادّى يا معنوى انسان است و امورى كه امكان تحقّق در آن تصوّر شود؛ اما اگر كسى خود را به سؤالاتى دربارۀ امور غير ممكن يا بسيار نادر مشغول كند، از مسائل مهم زندگى بازمى‌ماند. مثلاً بعضى سؤال مى‌كنند كه اگر انسان با جن ازدواج كند فرزندانى كه از آن‌ها متولد مى‌شوند چگونه‌اند و چه احكامى دارند؟ و يا اگر از آميزش انسان با حيوان بچه‌اى متولد شود آن بچه مشمول چه احكامى است‌؟ ⁉️ گاه سؤال دربارۀ امور ممكن است؛ اما امورى كه هيچ تأثيرى در زندگى مادّى و معنوى ما ندارد، مثلاً سؤال مى‌كنند ابعاد كشتى نوح عليه السلام از نظر طول و عرض چقدر بود؟ حيواناتى كه آن حضرت در كشتى با خود سوار كرد كدام‌يك از حيوانات بودند؟ يا سؤالى كه معروف است اشعث بن قيس از امام اميرمؤمنان على عليه السلام كرد و گفت: تعداد موهاى سر من چقدر است‌؟ كه حضرت جواب كوبنده‌اى به او داد. اين در حالى است كه انسان مجهولات بسيارى دارد كه رسيدن به پاسخ آن‌ها در سرنوشت او بسيار مؤثر است و اگر تمام اوقات فراغت خود را صرف يافتن پاسخ آن‌ها كند چه بسا موفق به همۀ آن‌ها نشود. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────