eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
32.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام [... ادامه حکمت ] أَيُّهَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ اى مؤمنان!» هر كه تجاوزى را بنگرد و شاهد دعوت به منكرى باشد و در دل آن را انكار كند خود را از آلودگى سالم داشته است وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ و هر كه با زبان آن را انكار كند پاداش آن داده خواهد شد و از اوّلى برتر است وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اَللَّهِ هِيَ اَلْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ اَلظَّالِمِينَ هِيَ اَلسُّفْلَى فَذَلِكَ اَلَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ اَلْهُدَى وَ قَامَ عَلَى اَلطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ اَلْيَقِينُ و آن كه كه با شمشير به انكار بر خيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگارى را يافته و نور يقين در دلش تابيده ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
علیه السلام [... ادامه حکمت ] وَ مَا أَعْمَالُ اَلْبِرِّ كُلُّهَا وَ اَلْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ عِنْدَ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيِ عَنْ اَلْمُنْكَرِ إِلاَّ كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ و تمام كارهاى نيكو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطره‌اى بر درياى موّاج 🌊 و پهناور است. وَ إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لاَ يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه أجلى را نزديك مى‌كنند، و نه از مقدار روزى مى‌كاهند، و از همۀ اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است. ┅───────────────┅ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
مباحث
...نهج البلاغه | #نامه_ها ✉️ نامه ۳۸ - نامه به مردمِ مصر هنگام فرستادن مالک اشتر به آنجا
...نهج البلاغه | ✉️ نامه ۳۹ - نامه به عمرو بن عاص در بیان علل انحرافش ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📜 و من كتاب له عليه‌السلام إلى عمرو بن العاص 📃 فَإِنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبَعاً لِدُنْيَا اِمْرِئٍ ظَاهِرٍ غَيُّهُ مَهْتُوكٍ سِتْرُهُ يَشِينُ اَلْكَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ وَ يُسَفِّهُ اَلْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ تو دين خود را پيرو دنياى كسى قرار دادى كه گمراهى‌اش آشكار است، پرده‌اش دريده، و افراد بزرگوار در همنشينى با او لكّه دار، و در معاشرت با او به سبُك مغزى متّهم مى‌گردند. فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ اِتِّبَاعَ اَلْكَلْبِ لِلضِّرْغَامِ يَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ وَ يَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ فَأَذْهَبْتَ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتَكَ وَ لَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَكْتَ مَا طَلَبْتَ تو در پى او مى‌روى، و چونان سگى گرسنه به دنبال پس ماندۀ شكار شير هستى، به بخشش او نظر دوختى كه قسمت‌هاى اضافى شكارش را به سوى تو افكند؛ پس دنيا و آخرت خود را تباه كردى، در حالى كه اگر به حق مى‌پيوستى به خواسته‌هاى خود مى‌رسيدى. فَإِنْ يُمَكِّنِّي اَللَّهُ مِنْكَ وَ مِنِ اِبْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَجْزِكُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا وَ إِنْ تُعْجِزَا وَ تَبْقَيَا فَمَا أَمَامَكُمَا شَرٌّ لَكُمَا وَ اَلسَّلاَمُ اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلّط‍‌ گرداند، سزاى زشتى‌هاى شما را خواهم داد؛ اما اگر قدرت آن را نيافتم و باقى مانديد آنچه در پيش روى داريد براى شما بدتر است. با درود. ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ علیه السلام ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
۲ ⃢📖 آنگاه امام عليه السلام به چهارمين وصف دنيا پرداخته كه حقارت آن را در پيشگاه خداوند روشن مى‌سازد، مى‌فرمايد: «خداوند به (بخشيدن) آن به عنوان پاداش براى دوستانش، رضايت نداده و (گرفتن) آن را به عنوان كيفر دشمنانش نپذيرفته است»؛ (إِنَّ‌ اللّٰهَ‌ تَعَالَى لَمْ‌ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ‌ وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ‌) 🔔 ‮در پنجمين و آخرين جمله امام عليه السلام شرح ناپايدارى دنيا را در لباس مثال گويايى بيان كرده، مى‌فرمايد: «اهل دنيا همچون كاروانى هستند كه هنوز رحل اقامت نيفكنده‌اند كه قافله‌سالار فرياد مى‌زند (كوچ كنيد) و آن‌ها كوچ مى‌كنند»؛ (وَ إِنَّ‌ أَهْلَ‌ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ‌ بَيْنَا هُمْ‌ حَلُّوا إِذْ صَاحَ‌ بِهِمْ‌ سَائِقُهُمْ‌ فَارْتَحَلُوا). اشاره به اين‌كه مردم دنيا حتى وضعشان از مسافران عادى نيز بدتر است؛ زيرا مسافران عادى هنگامى كه وارد منزلى شدند مقدارى در آن‌جا مى‌مانند و استراحت مى‌كنند و خود را آمادۀ ادامۀ راه مى‌نمايند مگر اين‌كه قافله‌سالار بعد از اجازۀ اقامت احساس كند در آن منزلگاه خطرى است، در اين صورت بلافاصله اعلام مى‌دارد همه برخيزند و آمادۀ حركت شوند و اهل دنيا درست به چنين قافله و قافله‌سالارى مى‌مانند و اين مربوط به شرايط غير عادى است. علیه‌السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: 🗞️ از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است نيز به معاويه (كه او را پند مى‌دهد): (۱) پس از ستايش خدا و درود بر حضرت مصطفى، دنيا (براى انسان) جاى سرگرم كردن و بازداشتن است از غيرش (آخرت) و دنياخواه از چيز دنيا بهره نمى‌برد مگر حرص و شيفتگيش بر آن افزون مى‌گردد (هر چه بيابد بهره نبرده آرزوى بيشتر كند) و دنياخواه بآنچه (كالاى دنيا) كه در آن يافته هرگز بى‌نياز نگردد از آنچه (نعمتهاى آخرت) را كه از آن بدست نياورده در صورتيكه پس از گرد آوردنش جدائى، و پس از استوار كردنش شكست و برهم ريختنى است. (۲) و اگر از آنچه گذشته (از عمر خودت يا پيشآمدهاى روزگار) پندگيرى، در باقى مانده خود را نگهداشته بهره‌مند خواهى شد، و درود بر آنكه شايسته است. ╭───๛- - - - - ┅╮ 📜 @Mabaheeth ╰──────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: 🗞️ از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است بسران لشگرهايش (كه در آن حقّ‌ آنان را بر خود و حقّ‌ خويش را بر آنها بيان كرده و ايشان را به دادگرى و پيروى امر فرموده است): (۱) اين نامه از بندۀ خدا علىّ‌ ابن ابى طالب سردار و كار فرماى مؤمنان است به مرزبانانش: پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، سزاوار است كار فرما را كه فزونى يافته و نعمتى كه بآن رسيده سبب تغيير حال او بر رعيّت نشود (مقام و منزلت او را به آزار زير دستان واندارد) و نعمت‌هايى كه خدا بهرۀ او گردانيده او را به بسيار آشنائى با بندگان خدا و مهربانى بر برادرانش وا دارد (كه هر كه چنين نكند شكر نعمتهاى پروردگارش را بجا نياورده است). (۲) آگاه باشيد حقّ‌ شما بر من آنست كه رازى را از شما پوشيده ندارم مگر در جنگ (كه فاش شدن اسرار جنگ دشمن را بر آن آگاه مى‌سازد) و كارى را بدون شور با شما انجام ندهم مگر در حكم شرعىّ‌ (كه مشورت لازم نيست؛ زيرا همۀ را بايد از من بياموزيد) و در رساندن حقّى را كه بجا است براى شما كوتاهى نكنم، و از آن بى‌استوار نمودن و تمام كردنش دست بر ندارم، و اينكه شما در حقّ‌ نزد من برابر باشيد (يكى را بر ديگرى برترى ندهم)پس هرگاه رفتار من با شما چنين شد بر خدا است كه را بر شما تمام كند، (۳) و حقّ‌ من بر شما پيروى و فرمانبردارى است، و اينكه از فرمان من رو برنگردانيد، و در كارى كه صلاح بدانم كوتاهى ننمائيد، و در سختيهاى راه حقّ‌ فرو رويد (متحمّل رنجها گرديد تا حقّ‌ را بيابيد) پس اگر شما اينها را دربارۀ من بجا نياوريد كسى از كج رو شما نزد من خوارتر نيست، پس او را بكيفر بزرگ مى‌رسانم و نزد من رخصت و رهائى براى او نمى‌باشد. (۴) و شما (نيز) اين پيمان را از سران (زير دست) خود بگيريد، و از خود بايشان ببخشيد چيزى را كه خدا بآن كار شما را اصلاح مى‌فرمايد (آنها را خوار ننمائيد تا بكمك آنان به دشمن فيروزى يابيد) و درود بر آنكه شايسته است ╭───๛- - - - - ┅╮ 📜 @Mabaheeth ╰──────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: 🗞️ از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است به كارگردانانش كه خراجگير بودند (در آن از آزار رساندن براى گرفتن خراج و وادار نمودن به فروش چيزيكه فروشش زيان دارد نهى مى‌فرمايد): (۱) اين نامه از بندۀ خدا علىّ‌ امير مؤمنين است به باج گيران: پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، هر كه از آنچه به سويش بر مى‌گردد (حساب و وارسى روز رستخيز) نترسيد، براى خود چيزى كه او را (از عذاب و كيفر) نگاه‌دارد پيش نفرستاده است، و بدانيد آنچه بانجام آن مأمور شده‌ايد اندكست و پاداش آن بسيار، و اگر نبود در آنچه خدا نهى فرموده از قبيل ستم و زياده‌روى كيفرى كه از آن بترسند در پاداش دورى از آن، چيزى است كه عذرى نيست در ترك خواستن آن (گيرم مخالفت دستور را كيفرى نبود ولى پيروى از آن را پاداشى دهند كه نمى‌توان از آن چشم پوشيد) (۲) پس با مداراة و انصاف با مردم رفتار كنيد، و بر خواهشهاشان شكيبا باشيد؛ زيرا شما خزانه‌داران رعيّت هستيد (كه بواسطۀ گرفتن خراج با جمعى سر و كار داريد، و به دستۀ ديگرى بايد ردّ كنيد و چنين كَس بايد بردبار و شكيبا باشد) و وكيل‌هاى مردم و نمايندگان پيشوايانيد (كه بوسيلۀ شما دربارۀ رعيّت دستور مى‌دهند) و كسيرا از درخواستش بخشم نياورده از مطلوبش منع نكنيد (كارش را معطّل نگذارده و بگوئيد چنين بكن چنين نكن، يا زمين را نكار يا آب از فلان جا بيرون آور، خلاصه او را سرگردان ننمائيد) (۳) هنگام باج گرفتن از مردم لباس زمستانى و تابستانى و چهار پائى كه با آن كار ميكنند و غلام را نفروشيد (اگر مالى نداشته باشد كه خراج را اداء كند آنچه بآن نيازمندند از آنها نگيريد) و البتّه كسي را براى درهمى تازيانه نزنيد، و بمال هيچيك از نمازگزاران و پيمان بسته‌ها (كه با دادن جزيه در پناه اسلامند) دست نزنيد مگر اسب و سلاحى كه بوسيلۀ آن بر مسلمانان ستم شود بيابيد؛ زيرا سزاوار نيست مسلمانان آنها را در دست دشمنان اسلام باقى گذارد تا بر او توانائى داشته باشند. (۴) و از پند و اندرز بر خودتان و نيكوئى بر لشگر و كمك بر رعيّت و توانا ساختن دين خدا خوددارى نكنيد، و در راه خدا آنچه سزاوار و بر شما واجب و لازم است بجا آوريد؛ زيرا خداوند سبحان از ما و شما خواسته كه در برابر احسان و نيكوئى او با كوشش خود او را سپاس گزاريم، و بمنتهى درجۀ توانائى خويش او را يارى كنيم، و (هر چند ما را) توانائى نيست مگر بيارى خداوند بلند قدر بزرگوار. ╭───๛- - - - - ┅╮ 📜 @Mabaheeth ╰──────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است به حاكم‌های شهرها دربارۀ (اوقات) نماز: 🗞️ (۱) پس از ستايش خداى تعالى و درود بر حضرت مصطفى، با مردم نماز ظهر گزاريد (از هنگام ميل خورشيد از وسط‍‌ آسمان بسمت مغرب) تا زمانيكه سايۀ آفتاب برگردد بقدر (ديوار) آغل بز (تا سايۀ هر چيز بقدر آن گردد، و اين وقت فضيلت آنست، و در چند نسخه از نهج البلاغه حين تفىء الشّمس مثل مربض العنز است يعنى آنگاه نماز گزاريد كه سايه بقدر ديوار آغل بز گردد) و با ايشان نماز عصر گزاريد هنگاميكه آفتاب سفيد و جلوه دار است (پژمرده نيست) در پاره‌اى از روز (نه پايان آن) وقتى كه در آن (تا غروب) دو فرسخ راه بتوان پيمود (اقوال و اختلاف فقهاء و مجتهدين در تحديد وقت ظهر و عصر بسيار و محلّ‌ آن كتب فقهيّه است، و گفته‌اند: جمعى بظاهر فرمايش امام عليه السّلام در اينجا استدلال كرده نماز ظهر و عصر را با هم خواندن جائز ندانسته‌اند، ولى روايات و فتاوى مجتهدين به درست بودنِ با هم خواندن گويا است). و با آنان نماز مغرب بخوانيد هنگاميكه روزه دار افطار ميكند، و حاجّ‌ (از عرفات) بمنى روانه ميشود، و با آنها نماز عشاء گزاريد هنگاميكه سرخى (از جانب مغرب) پنهان ميشود تا سه يك از شب، و با آنان نماز بامداد گزاريد هنگاميكه مرد روى رفيق و همراه خود را ببيند. (۲) و با ايشان نماز گزاريد مانند نماز ناتوانترين آنها (از مستحبّات بكاهيد) و سبب فتنه و فساد نباشيد (نماز را آنقدر طول نداده دراز نكنيد كه نمازگزاران با شما توانائى نداشته باشند و بر اثر آن به جماعت حاضر نشوند. علاّمۀ مجلسىّ‌، رحمه اللّه، در مجلّد هيجدهم كتاب بحار الأنوار از ارشاد القلوب ديلمىّ‌ نقل مى‌فرمايد كه علىّ‌ عليه السّلام روزى در جنگ صفّين كه مشغول زد و خورد بود در بين دو لشگر آفتاب را مى‌پاييد، ابن عبّاس عرض كرد يا اين چه كارى است‌؟ فرمود بزوال مى‌نگرم كه نماز گزاريم، ابن عبّاس گفت: آيا اين هنگام وقت نماز است در حاليكه جنگ، ما را از نماز باز داشته‌؟! حضرت فرمود: ما با ايشان نمى‌جنگيم مگر براى ، ابن عبّاس گفت: هرگز حضرت نماز شب را حتّى در ليلة الهرير ترك ننمود). ╭───๛- - - - - ┅╮ 📜 @Mabaheeth ╰──────────
‮سپس مى‌افزايد: «و (بدان) افراد صالح را به آنچه خداوند بر زبان بندگانش جارى مى‌سازد مى‌توان شناخت»؛ (وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ‌ عَلَى الصَّالِحِينَ‌ بِمَا يُجْرِي اللّٰهُ‌ لَهُمْ‌ عَلَى أَلْسُنِ‌ عِبَادِهِ‌). امام عليه السلام در اين بخش از سخنان خود از باب مقدّمه به وضع كشور مصر - كه به يقين منحصر به آن كشور نيست - اشاره مى‌كند كه پيش از تو حكومت‌هاى عدل و جورى داشت؛ حكومت عدل؛ مانند حكومت دوران حضرت يوسف علیه السلام بر مصر بود و حكومت جور حكومت بسيارى از فراعنه از جمله فرعون معاصر حضرت موسى بن عمران بود. سپس به اين مطلب مهم اشاره مى‌فرمايد: كه معيار سنجش حكومت‌ها از نظر عدل و جور، تودۀ مردم است، همان چيزى كه امروز در تمام دنيا از آن سخن گفته مى‌شود، هرچند در عمل غالباً به فراموشى سپرده خواهد شد ولى در آن روز كه امام عليه السلام اين سخن را بيان فرمود كمتر كسى اعتقاد به چنين سخنى داشت و تصور مردم بر اين بود كه حكومت بدون استبداد امكان‌پذير نيست و استبداد همواره آميخته با ظلم و ستم است. در بعضى از تعبيرات دانشمندان آمده است: «ألْسِنَةُ‌ الْخَلْقِ‌ أقْلاٰمُ‌ الْحَقِّ‌» يا «ألْسِنَةُ‌ الرَّعِيَةِ‌ أقْلاٰمُ‌ الْحَقِّ‌ إلَى الْمُلُوكِ‌» كه مفهوم هر دو يكى است و آن اينكه زبان توده‌هاى مردم قلم حق است كه نامه‌هاى خود را با آن براى زمامداران مى‌نويسد يا خداوند بدين وسيله با آنها مكاتبه مى‌كند و در هر حال هدف اين است كه قضاوت عمومى و هوش جمعى معيار بسيار خوبى براى سنجش ارزش حكومت‌هاست. البته گاه مى‌شود كه حكومت‌ها از طريق تبليغات دروغين و رياكارى افكار مردم را مى‌دزدند يا آنها را شستشوى مغزى مى‌دهند. در اين گونه موارد قضاوت عمومى بيمار مى‌شود و اثر مطلوب خود را از دست مى‌دهد. به هر حال شايسته است زمامداران كنونى مسلمانان جملۀ «إنَّما يُسْتَدلُ‌ عَلَى الصّٰالِحينَ‌ بِمٰا يُجْرِى اللّٰهُ‌ لَهُمْ‌ عَلىٰ‌ ألْسُنِ‌ عِبٰادِهِ‌» را با آب زر بنويسند و در برابر ديدگان خود نصب كنند و همه روزه آن را بخوانند و به دل بسپارند و براى رسيدن به اين مطلب بايد متملّقان را از اطراف خود دور سازند و تنها به گواهى اطرافيان قناعت نكنند، بلكه از طريق تماس مستقيم با مردم قضاوت افكار عمومى را دريابند. علیه السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📖 ‮در ششمين دستور كه در واقع تأكيدى است بر آنچه در دستور چهارم بيان شد مى‌فرمايد: «و در مورد آنان همچون درنده‌اى مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا آنها دو گروهند يا برادر دينى تواند و يا انسان‌هايى كه در آفرينش شبيه تو هستند (در هر حال بايد حقوق آنها را محترم بشمارى)»؛ (وَ لَا تَكُونَنَّ‌ عَلَيْهِمْ‌ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ‌ أَكْلَهُمْ‌، فَإِنَّهُمْ‌ صِنْفَانِ‌: إِمَّا أَخٌ‌ لَكَ‌ فِي الدِّينِ‌، وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ‌ فِي الْخَلْقِ‌). بى‌شك پايۀ حكومت صحيح، مقتدر و عادلانه، بر قلوب و دل‌هاى مردم است نه بر شمشيرها و نيزه‌ها. آنها كه بر دل‌ها حكومت دارند كشورشان امن و امان است و آنها كه بر شمشير تكيه مى‌كنند دائماً در خطرند. امام عليه السلام براى اينكه مالك را به حكومت بر دل‌ها تشويق كند دستور رحمت و محبّت و لطف را دربارۀ رعايا صادر مى‌كند. سپس به بيان نقطۀ مقابل آن مى‌پردازد و آن اينكه حاكم همچون حيوان درّنده‌اى باشد كه خوردن حق رعايا را غنيمت بشمارد آن‌گاه بهترين دليل را براى دستور خود بر مى‌گزيند و آن اينكه رعايا در حكومت اسلامى از دو حالت خارج نيستند: اكثريت مسلمانند و مى‌دانيم ، هر مسلمانى را برادر مسلمان مى‌داند و يا اقليتى هستند كه با مسلمين زندگى مسالمت‌آميز دارند و آنها انسانند و انسان نسبت به انسان بايد نهايت محبّت را داشته باشد. اين گفتار در واقع خط بطلانى است بر تبليغات مسموم دشمنان اسلام كه مى‌گويند: مسلمانان حق حيات براى غير خود قائل نيستند و معتقدند همه را بايد از دم شمشير گذراند و يا اينكه اسلام اصرار دارد ديگران را به اجبار وارد اين دين كند. آرى اين گفتار نشان مى‌دهد تمام انسان‌ها و پيروان همۀ مذاهب مى‌توانند با مسلمانان زندگى مسالمت آميز داشته باشند و در داخل كشورهاى اسلامى در سايۀ قوانين اسلام، جان و مال و ناموس و آبرويشان محفوظ باشد. بر خلاف آنچه در دنياى امروز ديده مى‌شود كه حتى اختلاف رنگِ‌ پوست در داخل كشور ظاهرا پيشرفته‌اى مانند آمريكا مايۀ تبعيض‌هاى وحشتناكى است و بر خلاف نمايش‌هاى سياسى در اين زمينه سفيدپوستان آنجا غالباً از سياه‌پوستان متنفرند، مراكز اجتماعى آنها از هم جداست و در بسيارى از مسائل اجتماعى حاضر به همكارى با يكديگر نيستند. علیه السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
وَ مِنْهُ علیه‌السلام؛ إِنِّي وَاَللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلاَعُ اَلْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لاَ اِسْتَوْحَشْتُ وَ إِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ اَلَّذِي هُمْ فِيهِ وَ اَلْهُدَى اَلَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اَللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالى كه آنان تمام روى زمين را پر كرده باشند، نه باكى داشته، و نه مى‌هراسم. من به گمراهى آنان و هدايت خود كه بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به يقين رسيده‌ام، و همانا من براى ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او اميدوارم. وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً وَ عِبَادَهُ خَوَلاً وَ اَلصَّالِحِينَ حَرْباً وَ اَلْفَاسِقِينَ حِزْباً لكن از اين اندوهناكم كه بى‌خردان، و تبهكاران اين امّت، حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگى كِشند، با نيكوكاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند. فَإِنَّ مِنْهُمُ اَلَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ اَلْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي اَلْإِسْلاَمِ وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلرَّضَائِخُ زيرا از آنان كسى در ميان شماست كه شراب 🍷 نوشيد و حد بر او جارى شد، و كسى كه اسلام را نپذيرفت؛ امّا بناحق بخشش‌هايى به او عطا گرديد. فَلَوْلاَ ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ اگر اينگونه حوادث نبود شما را بر نمى‌انگيختم، و سرزنشتان نمى‌كردم، و شما را به گرد آورى تشويق نمى‌كردم، و آنگاه كه سرباز مى‌زديد رهاتان مى‌كردم. أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ اِنْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ اُفْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلاَدِكُمْ تُغْزَى آيا نمى‌بينيد كه مرزهاى شما را تصرّف كردند؟ و شهرها را گشودند؟ و دستاوردهاى شما را غارت كردند؟ و در ميان شهرهاى شما آتش 🔥 جنگ را بر افروختند. اِنْفِرُوا رَحِمَكُمُ اَللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لاَ تَثَّاقَلُوا إِلَى اَلْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبُوؤُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ اَلْأَخَسَّ وَ إِنَّ أَخَا اَلْحَرْبِ اَلْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ اَلسَّلاَمُ براى جهاد با دشمنان كوچ كنيد، خدا شما را رحمت كند، در خانه‌هاى خود نمانيد، كه به ستم گرفتار، و به خوارى دچار خواهيد شد، و بهرۀ زندگى شما از همه پست‌تر خواهد بود، و همانا برادر جنگ، بيدارى و هوشيارى است، هر آن كَس كه به خواب 😴 رود، دشمن👺👹 او نخواهد خوابيد! با درود https://eitaa.com/ghararemotalee/1914 ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
مباحث
#نهج_البلاغه | #نامه_ها ✉️ نامه ۶۲ - نامه به مردم مصر درباره گماردن مالک اشتر ┄┄┅┅┅❅❁
| ✉️ نامه ۶۳ - نامه به ابو موسی اشعری در بازداشتن او از فتنه انگيزى‏ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🗞️ و من كتاب له عليه‌السلام إلى أبي موسى الأشعري و هو عامله على الكوفة و قد بلغه عنه تثبيطه الناس عن الخروج إليه لما ندبهم لحرب أصحاب الجمل (در آستانه جنگ جمل، در سال 36 هجرى به امام گزارش رسيد كه ابو موسى اشعرى، فرماندار كوفه مردم را براى پيوستن به امام باز مى‌دارد، امام اين نامه را به او نوشت) 📜 مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ از بندۀ خدا على امير مؤمنان به عبد اللّه بن قيس (ابو موسى اشعرى) أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ فَإِذَا قَدِمَ رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ اُنْدُبْ مَنْ مَعَكَ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ پس از ستايش پروردگار و درود! سخنى از تو به من رسيده كه هم به سود، و هم به زيان تو است، چون فرستاده من پيش تو آيد. دامن همّت به كمر زن، كمرت را براى جنگ محكم ببند، و از سوراخ خود بيرون آى، و مردم را براى جنگ بسيج كن. اگر حق را در من ديدى بپذير، و اگر دو دل ماندى كناره گير. وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لاَ تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ وَ حَتَّى تُعْجَلُ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ به خدا سوگند! هر جا كه باشى تو را بياورند و به حال خويش رها نكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشكت در هم ريزد، و در كنار زدنت از حكومت شتاب كنند، چنانكه از پيش روى خود همانگونه بترسى كه از پشت سرت هراسناكى😱 وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى اَلَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا اَلدَّاهِيَةُ اَلْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا حوادث جارى كشور آنچنان آسان نيست كه تو فكر مى‌كنى، بلكه حادثۀ بسيار بزرگى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و سختى‌هاى آن را هموار كرد، و پيمودن راه‌هاى سخت و كوهستانى آن را آسان كرد. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ اِمْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِي نَجَاةٍ فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لاَ يُقَالَ أَيْنَ فُلاَنٌ پس فكرت را به كار گير، و مالك كار خويش باش، و سهم و بهره‌ات را بردار، اگر همراهى با ما را خوش ندارى كناره گير، بى آن كه مورد ستايش قرار گيرى يا رستگار شوى، كه سزاوار است تو در خواب باشى و ديگران مسئوليّت‌هاى تو را بر آورند، و از تو نپرسند كه كجا هستى و به كجا رفته‌اى وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا أُبَالِي مَا صَنَعَ اَلْمُلْحِدُونَ وَ اَلسَّلاَمُ به خدا سوگند! اين راه حق است و به دست مرد حق انجام مى‌گيرد، و باكى ندارم كه خدا نشناسان چه مى‌كنند؟ با درود https://eitaa.com/ghararemotalee/2086 ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ ترجمه و شرح فیض الاسلام: 🪶 از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است به ابو موسى اشعرىّ‌ كه (رجال نويسان او را مردى بد كردار دانسته به رواياتش اعتماد ندارند، و اشعر نام قبيله‌اى است در يمن و اشعرىّ‌ منسوب است بآن، و او) از جانب امام عليه السّلام بر كوفه حاكم بود زمانيكه بحضرت خبر رسيد كه مردم را از آمدن بكمك آن بزرگوار باز مى‌دارد و آنها را به مخالفت وامى‌دارد هنگاميكه ايشان را براى جنگ با اصحاب جمل (طلحه و زبير و عايشه و پيروانشان) خواسته بود (و ابو موسى مى‌گفت: اين فتنه و تباهكارى است كه بين مسلمانان افتاده و بايد از آن كناره گرفت، و اخبار از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نقل مى‌نمود كه هرگاه بين امّت فتنه هويدا گرديد شما كناره گيريد! چون خبر بامام عليه السّلام رسيد فرزندش امام حسن عليه السّلام را با اين نامه روانۀ كوفه نمود، و ابو موسى را در آن بر اثر اين كار زشت تهديد كرده سرزنش فرمود): (۱) از بندۀ خدا علىّ‌ امير المؤمنين بعبد اللّه ابن قيس: پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم صلی‌الله علیه وآله، سخنى از تو بمن رسيده كه هم به سود تو و هم به زيان تو است (زيرا واداشتن مردم را به كناره‌گيرى از فتنه و نقل فرمايش حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله بحسب ظاهر درست و به سود تو است چون منظورت آنست كه مردم را از همراهى من باز دارى، ولى چون در حقيقت جنگ من با اصحاب جمل فتنه و تباهكارى نيست بلكه جلوگير فتنه و سبب آسايش است پس مخالفت تو و آنرا بنا حقّ‌ فتنه پنداشتن به زيان تو است، براى آنكه در دنيا بكيفر من و در آخرت بعذاب الهىّ‌ گرفتار خواهى شد) پس هرگاه آورندۀ پيغام من نزد تو آمد دامنت را به كمر زن و بندت را استوار ببند و از سوراخ و جايگاهت (كوفه) بيرون بيا (نپندار كه مانند سوسمار🐊 در سوراخ آسوده مى‌مانى) و آنها كه با تو هستند (يارانت) را بخوان و بر انگيز (بيارى ما وادار) پس اگر (كار ما را) راست پنداشته باور نمودى (بسوى ما) بيا، و اگر ترسيدى (در پيروى از ما سُست بودى) دور شو (از حكومت و لشگر كناره گير) (۲) و سوگند بخدا هر جا باشى ترا مى‌آورند و رها نمى‌كنند تا اينكه كره تو با شيرت و گداخته‌ات با ناگداخته‌ات آميخته گردد (اين جمله مثلى است؛ اشاره باينكه ترا زير و زبر كنم) و تا اينكه فرصت نشستن نيافته از پيش رويت بترسى مانند ترسيدن از پشت سرت (هيچ گونه آسوده نباشى نه از جلو و نه از عقب) (۳) و فتنۀ اصحاب جمل فتنه‌اى نيست كه تو آنرا آسان پندارى، بلكه مصيبت و دردى بسيار بزرگ و سختى است كه بايد شتر🐫 آنرا سوار شده، دشواريش را آسان و كوهستانش را هموار گردانيد (از اين پيشآمد نمى‌توان غفلت ورزيد و آنرا آسان پنداشت، بلكه بايد تلاش كرد تا آتش 🔥 آن فرو نشيند) پس خردت را مقيّد نما، و بر كارت مسلّط‍‌ شو، و نصيب و بهره‌ات را بياب (خلاصه در صلاح و فساد كارت، درست انديشه كن) اگر نمى‌خواهى (ما را يارى كنى) دور شو بجاى تنگى كه رهائى در آن نيست (برو به جائى كه رستگارى نبينى) كه سزاوار آنست كه ديگران اين كار را بسر رسانند و تو خواب باشى بطوريكه گفته نشود: فلانى كجا است‌؟ (كناره گير كه اين جنگ بى كمك تو انجام يابد، و بودن و نبودنت آنجا يكسان است) (۴) و سوگند بخدا كه اين جنگ و زد و خورد بحقّ‌ و درستى است بدست كسى (امام عليه السّلام) كه بر حقّ‌ است، و باك ندارد از آنچه كسانيكه از دين و راه حقّ‌ دورى گزيده‌اند بجا مى‌آورند (زيرا كسيكه بر حقّ‌ است از باطل و نادرست هراسى ندارد) و درود بر شايستۀ آن. ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
وَ عِنْدِي اَلسَّيْفُ اَلَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ إِنَّكَ وَ اَللَّهِ مَا عَلِمْتُ اَلْأَغْلَفُ اَلْقَلْبِ اَلْمُقَارِبُ اَلْعَقْلِ و در نزد من همان شمشيرى 🗡است كه در جنگ بدر بر پيكر جدّ و دايى و برادرت زدم. به خدا سوگند، مى‌دانم تو مردى بى‌خرد و دل تاريك هستى. وَ اَلْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لاَ لَكَ لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لاَ فِي مَعْدِنِهِ فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ بهتر است درباره تو گفته شود از نردبانى 🪜 بالا رفته‌اى كه تو را به پرتگاه خطرناكى 😱 كشانده، و نه تنها سودى براى تو نداشته، كه زيانبار است؛ زيرا تو غير گمشدۀ خود را مى‌جويى، و غير گلّۀ خود را مى‌چرانى. منصبى را مى‌خواهى كه سزاوار آن نبوده، و در شأن تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد. وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ اَلشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي اَلْبَاطِلِ عَلَى اَلْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلاَ مِنْهَا اَلْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا اَلْهُوَيْنَى چقدر به عموها و دايى‌هاى كافرت شباهت دارى! شقاوت و آرزوى باطل آنها را به انكار نبوّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وا داشت، و چنانكه مى‌دانى در گورهاى خود غلتيدند، نه در برابر مرگ توانستند دفاع كنند، و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمى حمايت، و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ‍‌ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان، و سُستى در برابر آن شايسته نيست وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ اَلنَّاسُ ثُمَّ حَاكِمِ اَلْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَّا تِلْكَ اَلَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ اَلصَّبِيِّ عَنِ اَللَّبَنِ فِي أَوَّلِ اَلْفِصَالِ وَ اَلسَّلاَمُ لِأَهْلِهِ تو دربارۀ كشندگان عثمان فراوان حرف زدى، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس دربارۀ آنان از من داورى بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وادارم؛ امّا آنچه را كه تو مى‌خواهى، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير🍼، او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند. ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
(۴) و شمشيرى كه با آن بجدّ (مادرى) تو (عتبة ابن ربيعه) و به دائيت (وليد ابن عتبه) و برادرت (حنظلة ابن ابى سفيان) در يك جا (جنگ بدر) زدم نزد من است، و بخدا سوگند تو آن چنان كه من دانستم دلت در غلاف (فتنه و گمراهى است كه پند و اندرز بآن سودى نبخشد) و خردت سُست و كم است (كه براه حقّ‌ قدم نمى‌نهى) و سزاوار آنست كه دربارۀ تو گفته شود بر نردبانى بالا رفته‌اى كه بتو نشان داده جاى بلند بدى را كه به زيان تو است نه به سودت؛ زيرا طلب نمودى چيزى را كه گمشدۀ تو نيست و چرانيدى چراكُننده‌اى را كه مال تو نمى‌باشد، و خواستى امرى را كه شايستۀ آن نيستى و از معدن آن دورى، پس چه دور است گفتار تو از كردارت!! (زيرا ميگوئى من در صدد خونخواهى عثمانم و مى‌خواهم يارى مظلوم و ستم‌كشيده نموده از فساد و ناشايسته جلوگيرى نمايم، ولى كردارت ستم و تباهكارى و ياغى شدن بر امام زمان خود مى‌باشد) (۵) و زود به عموها و دائيها (خويشانت) مانند شدى كه ايشان را بدبختى و آرزوى نادرست به انكار محمّد صلّى اللّه عليه و آله واداشت؛ پس آنها را در هلاك‌گاه خود آنجا كه ميدانى (در جنگ بدر و حنين و غير آنها) انداختند (كشتند) پيشآمد بزرگى را جلو نگرفتند، و از آنچه كه حمايت و كمك بآن لازم است منع ننمودند در برابر شمشيرهايى كه كارزار از آنها خالى و سُستى با آنها نبود. (۶) و دربارۀ كشندگان عثمان پر گفتى پس داخل شو در آنچه را كه مردم در آن داخل شدند (تو نيز مانند ديگران اطاعت و فرمانبرى نما) بعد از آن با آنان پيش من محاكمه كن تا تو و ايشان را بر كتاب خداى تعالى وادارم (طبق قرآن كريم بين شما حكم نمايم، براى دو كَس كه با هم نزاع دارند ناچار حاكمى لازم است، و حاكم بحقّ‌ امام عليه السّلام بود؛ پس معاويه را نمى‌رسيد كه گروهى از مهاجرين و انصار را از حضرت بطلبد و بقتل رساند، بلكه واجب بود زير بار اطاعت و فرمانبرى رود تا با آنان پيش امام محاكمه نمايند آنگاه يا بر سود او تمام مى‌شد يا بر زيانش، ولى منظور معاويه محاكمه و خونخواهى عثمان نبود) و امّا آنكه مى‌خواهى فريب دهى (كه بنام خونخواهى عثمان حكومت شام را بتو واگزارم) فريب دادن به كودك است براى (نياشاميدن) شير هنگام باز گرفتن او از شير، و درود بر شايستۀ آن . ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
هدایت شده از مباحث
علیه السلام [... ادامه حکمت ] وَ مَا أَعْمَالُ اَلْبِرِّ كُلُّهَا وَ اَلْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ عِنْدَ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيِ عَنْ اَلْمُنْكَرِ إِلاَّ كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ و تمام كارهاى نيكو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطره‌اى بر درياى موّاج 🌊 و پهناور است. وَ إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لاَ يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه أجلى را نزديك مى‌كنند، و نه از مقدار روزى مى‌كاهند، و از همۀ اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است. ┅───────────────┅ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
مباحث
#خطبه_اول | ۱۴ کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ: مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ و فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ
| ۱۵ | [فراز پایانی] وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ الَّذى جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَنامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَنْعامِ وَ یَاْلَهُونَ اِلَیْهِ وَلُوهَ الْحَمامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابُوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبیائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِهِ، یُحْرِزُونَ الاَرْباحَ فى مَتْجَرِ عِبادَتِهِ وَ یَتَبادَرُون عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ و تَعالى لِلاِسْلامِ عَلَماً وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ اَوْجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ فَقالَ سُبْحانَهُ: و للّٰهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیّ عَنِ الْعالَمینَ. علیه السلام
مباحث
#خطبه_اول | ۱۵ | [فراز پایانی] وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ الَّذى جَعَلَهُ قِبْلَ
| ۱ اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتسْلاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصاماً مِنْ مَعْصیَتِهِ. وَ اَسْتَعینُهُ فاقةً اِلى کِفایَتِهِ اِنّهُ لا یَضِلُّ مَنْ هَداهُ وَ لا یَئِلُ مَنْ عاداهُ وَ لا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفاهُ فَاِنَّهُ اَرْجَحُ ما وُزِنَ وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ. وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ الله وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ شَهادَةً مُمْتَحَناً اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها نَتَمَسَّکُ بِها اَبَداً ما اَبْقانا، وَ نَدَّخِرُها لاَهاویلِ ما یَلْقانا فَاِنَّها عَزیمةُ الایمانِ، وَ فاتِحَةُ الاِحْسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحمنِ، وَ مَدْحَرَةُ الشَّیْطانِ. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ بِالدّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأثُورِ وَ الْکِتابِ الْمَسطُورِ، وَ النُّورِ السّاطِعِ وَ الضِّیاءِ اللامِعِ، وَ الاَمْرِ الصّادِعِ، اِزاحَةً لِلشُّبُهاتِ، وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ، وَ تَحْذیراً بِالآیاتِ وَ تَخْویفاً بِالمَثُلاتِ. علیه السلام
مباحث
#خطبه_دوم | ۱ اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتسْلاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصاماً مِنْ
| ۲ وَ النّاسُ فی فِتَن انْجَذَمَ فیها حَبْلُ الدّینِ، وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِی الْیَقینِ، وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الاَمْرُ وَ ضاقَ الَْمخْرَجُ وَ عَمِیَ المَصْدَرُ فَالْهُدى خامِل وَ الْعَمَى شامِل عُصِیَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ وَ خُذِلَ الایمانُ فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ اَطاعُوا الشَّیْطانَ فَسَلَکُوا مَسالِکَهُ وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ، بِهِمْ سارَتْ اَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ، فى فِتَن داسَتْهُمْ بِاخْفافِها وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها، وَ قامَتْ عَلى سَنابِکِها، فَهُمْ فیها تائِهُونَ حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فى خَیْرِ دار وَ شَرِّ جیران، نَوْمُهُمْ سُهُود، وَ کُحلُهُمْ دُمُوع، بِارْض عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکْرَم. علیه السلام
مباحث
#خطبه_دوم | ۲ وَ النّاسُ فی فِتَن انْجَذَمَ فیها حَبْلُ الدّینِ، وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِی الْیَقینِ،
| ۳ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ اَمْرِهِ، وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ، وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ، وَ جِبالُ دینِهِ، بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ، وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ. علیه السلام
مباحث
#خطبه_دوم | ۳ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ اَمْرِهِ، وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ
| ۴ زَرَعُوا الْفُجُورَ، وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ، وَ حَصَدوا الثُّبُورَ، لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ اَحَد، وَ لا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ اَبَداً. هُمْ اَساسُ الدّینِ، وَ عِمادُ الْیَقینِ. اِلَیْهِمْ یَفیىءُ الْغالی، وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التّالی. وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ، وَ فیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِراثَةُ; اَلآنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ وَ نُقِلَ اِلَى مُنْتَقَلِهِ! علیه السلام
| ۱ اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصها فُلان وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحا. یَنْحَدِرُ عَنِّى السَّیْلُ، وَ لا یَرْقى اِلَىَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْیتُ عَنْها کَشْحاً وَ طَفِقْتُ اَرْتَئى بَیْنَ اَنْ اَصُولَ بِیَد جَذّاءَ، اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْیَة عَمْیاءَ، یَهْرَمُ فیهَا الْکَبیرُ، وَ یَشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، وَ یَکْدَحُ فیها مُؤمِن حَتّى یَلْقى رَبَّهُ! فَرَاَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا اَحْجى، فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَیْنِ قَذىً، وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً، اَرى تُراثى نَهْباً. علیه السلام
مباحث
#خطبه_سوم | ۱ اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصها فُلان وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَل
| ۲/۵ حتّى مَضَى الاَوَّلُّ لِسَبیلِهِ فَاَدْلى بِها اِلى فُلان بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الاَعْشى: شَتّانَ ما یَوْمى عَلى کُورِها وَ یَوْمَ حَیّانَ اَخى جابِرِ فَیا عَجباً!! بَیْنا هُوَ یَسْتَقیلُها فى حَیاتِهِ اِذْ عَقَدَها لآخَرَ بَعْدَ وَفاتِهِ ـ لَشَدَّ ما تَشَطّرا ضَرْعَیْها ـ فَصَیَّرها فى حوزَة خَشْناءَ یَغْلُظُ کَلْمُها، وَ یَخْشِنُ مَسُّها و یَکْثُرُ العِثارُ فیها، وَ الاِعْتِذارُ مِنْها، فَصاجِبُها کَراکِبِ الصَّعْبَةِ اِنْ اَشْنَقَ لها خَرَمَ، وَ اَنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ، فَمُنِىَ النّاسُ ـ لَعَمْرُ اللهِ ـ بِخَبْط وَ شِماس، وَ تَلَوُّن وَ اعْتِراض فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الِْمحْنَةِ. علیه السلام
مباحث
#خطبه_سوم | ۲/۵ حتّى مَضَى الاَوَّلُّ لِسَبیلِهِ فَاَدْلى بِها اِلى فُلان بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ
| ۳/۵ حَتّى اِذا مَضى لِسَبیلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّی اَحَدَهُمْ فَیَا لَلّهِ وَ لِلشُّورىَ مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ! لکِنّى اَسْفَقْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُوا; فَصَغا رَجُل مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن، اِلى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیْهِ، بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبیهِ یَخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبْل نِبْتَةَ الرَّبیعِ، اِلى اَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ. علیه السلام
مباحث
#خطبه_سوم | ۳/۵ حَتّى اِذا مَضى لِسَبیلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّی اَحَدَهُمْ فَیَا لَلّهِ
| ۴/۵ 🪶 فَما راعَنی إِلاّ وَ النّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ اِلَىَّ یَنثالُونَ عَلَىَّ مِنْ کُلِّ جانِب، حَتّى لَقَدْ وُطِىءَ الْحَسَنانِ، وَ شُقَّ عِطْفاىَ، مُجْتَمِعینَ حَوْلى کَرَبیضَةِ الْغَنَمِ. فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَمْرِ نَکَثَتْ طائِفَة، وَ مَرَقَتْ اُخْرى، وَ قَسَطَ آخَرُونَ: کَاَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا کَلامَ اللهِ یَقُولُ: «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرْضِ وَ لا فَساداً، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» بَلى! وَاللهِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْها، وَ لکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیا فى اَعْیُنِهِمْ، وَ راقَهُمْ زِبْرِجُها. علیه السلام