#امام_حسین علیه السلام
#تبلیغ
میگفتند یکی از #علما خیلی احتیاطی بود و خیلی مقدس بود. #روضه که میخواست بخواند میگفت: آن چه که مسلم است امام حسینی بوده و کربلایی هم بوده و آن حضرت گویا تشنه هم شهید شده است. بعضی از شدت گریه بی هوش نیز میشدند؛ چون صدق و باطن داشتند.
آقای سیدکاظم قزوینی منبری قابلی بود. این اواخر در حسینیهی کربلاییها در تهران منبر میرفت. مردم پای منبرهایش ضجّه می زدند و بسیار گریه می کردند. ایشان می گفت: ایّام طلبگیمان فلان منبری می آمد و خیلی طلبه ها گریه می کردند. یک روز یکی از طلبه ها به شوخی گفت: آقا شما فکر نکن اینکه مردم گریه میکنند به خاطر اصول فنّی شماست؛ بلکه بهخاطر #ماه_محرّم است و ...
گفته بود: حالا که ماه محرّم نیست؟
آن طلبه گفته بود: نه
گفته بود: یک صندلی بیاور، من می خواهم برای تو روضه بخوانم.
صندلی را آورد و نشست و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله
طرف گفته بود: من دیگر چیزی نفهمیدم، تا اینکه دیدم شانههایم را ماساژ میدهند که به هوش بیایم.
گاهی عنایات خود حضرت اباعبدالله علیهالسلام است.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir
🏴 مسئولان هیئت بدانند
👈 هیئت کانون جهاد تبیین است
◾ رهبر انقلاب: #هیئت، کانون جهاد است... محلّ #جهاد_تبیین است... طبیعت هیئت این است: هیئت محلّ تبیین است، محلّ بیان است، محلّ بیان مهمترین مفاهیم معارف اسلامی و معارف علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است. ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
◾Farsi.Khamenei.ir
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | #جهاد_تبیین در هیئتها، برای احیای مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)
👈 مفهوم اَحیوا اَمرَنا
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
◾Farsi.Khamenei.ir
🏴 ویژه ماه محرم ۱۴۴۴
📲 تصویر حساب کاربری (#پروفایل)؛ قابل استفاده در شبکههای اجتماعی
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
#امام_حسین علیه السلام
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام
#تشرف
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻داستان تشرف یکی از علمای اصفهان؛ بسیار زیبا و نکته دار...
علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید:
🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است.
🔸ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
🔹وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد:« آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟
🔸ايشان مى گويد: مى روم مشكلى نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید.
نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
🔹منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
🔸بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
🔹گفتم:« سلام عليكم» .
🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
🔹گفتم:« بفرماييد».
🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
🔸مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. بازآن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
🔹گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد».
🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند».
🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!»
🔹آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
🔸گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد».
🔹گفتند:« چى هست؟»
🔸گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
🔹نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
🔸آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.»
🔹آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۳۲
🏷️ ضرورت ياد مرگ
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اِجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ اِبْنُوا لِلْخَرَابِ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: خدا را فرشتهاى است كه هر روز بانگ مىزند: بزاييد براى مُردن و فراهم آوريد براى نابود شدن و بسازيد براى ويران گشتن.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ پايان دنيا) فرموده است: خداوند را فرشتهاى است كه هر روز فرياد ميكند: بزائيد براى مردن و جمع كنيد براى از بين رفتن و بسازيد براى ويران گشتن.
🇯 🇴 🇮 🇳