eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
29.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام رضا علیه السلام 🔻برای کمک نمودن اهل بیت علیهم السلام به ما، خواب و بیداری ما و همچنین دور یا نزدیک بودن ما به ایشان فرقی نمیکند. ما از ایشان دور هستيم و الا ایشان آماده دستگیری از ما هستند. 🔸در روايت دارد كه مردی، اموالی را برداشته بود تا به طوس خدمت عليه ‏السلام ببرد. در بين راه دزدها اموالش را گرفتند و در حین دزدی با مشت یا قبضه شمشيری به دهان اين بنده خدا زدند و دندانهايش لق شد. خيلي متأثر شد؛ چونکه ديگر اموال را هم از دست داده بود. به يكی از روستاهای اطراف رفت و مدتی ماند. متحير بود چه كار كند؛ تا اینکه يك شب خواب آقا علي بن موسي الرضا عليه‏ما السلام را ديد. آن وقت آقا در خراسان بودند. آقا فرمودند كه از بابت اموال كه براي ما مي‏ آوردی و سارقين بردند نگران نباش. ما آن اموال را گرفتیم و الان آن اموال نزد ماست؛ اما برای حل شدن مشکل دندان هایت سُعد بگير و به دندان هايت بگذار، دندان هايت خوب مي‏ شود. 😴 اين خواب را ديد. بلند شد و خيلی خوشحال شد. رفت سُعد تهيه كرد. به دندان هايش گرفت. دندان هايش خوب شد. از اين آبادب به سمت مشهد راه افتاد. آن ايام وقتی مي‏ رسيدند يك جايي بود كه شيعه ‏ها می ‏ايستادند و آقا علي بن موسی الرضا عليهما ‏السلام را تماشا می کردند. این بنده خدا هم داخل جمعيت رفت. آقا علي بن موسي الرضا عليه‏ماالسلام آمدند بروند، او را صدا زدند و فرمودند: اما راجع به سُعد كه در خواب به تو گفتيم و برای دندان هايت استفاده كردی؛ دندان‌هايت بهتر شد؟ گفت بله آقا، استفاده كردم و دندان هايم بهتر شد. بعد حضرت فرمودند: داخل این انبار برو و اموالت را هم ببین. وقتی وارد انبار شد دید همه اموالش آنجا است. 📚 بحار الأنوار، مج‏لد49، صفحه 72 😔 بيداری و خواب، برای ما بيداری و خواب است و الا برای اهل بیت علیهم السلام یکی است. آنچه كه ما را از بهره بردن از عنایات اهل بیت علیهم السلام دور مي‏ كند، كمیِ معرفت‌مان نسبت به ایشان است و الا ما بهتر از اين می‌‏توانستيم بهره ببريم. 👉🏻 @nasery_ir 🌐 @Mabaheeth
11 - عنایت امام حسین (علیه السلام) شنیدم از زاهد عابد و واعظ متعظ مرحوم حاج شیخ غلامرضای طبسی که تقریبا در 35 سال قبل به شیراز تشریف آورده و چند ماهی در مدرسه آقا باباخان توقف داشتند و بنده هم به فیض ملاقاتشان رسیدم، فرمود با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عالیات مشرف شدیم. هنگام مراجعت برای ایران شب آخر که در سحر آن باید حرکت کنیم متذکر شدم که در این سفر مشاهد مشرفه و مواضع متبرکه را زیارت کردم، جز مسجد براثا و حیف است از درک فیض آن مکان مقدس محروم باشیم. به رفقا گفتم بیایید به مسجد براثا برویم. گفتند مجال نیست و خلاصه نیامدند. خودم تنها از کاظمین(علیهماالسلام) بیرون آمدم تا به مسجد رسیدم. دیدم در بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته اند و کسی هم نیست. حیران شدم که چه کنم؟ این همه راه به امیدی آمدم، به دیوار مسجد نگریستم دیدم می توانم از دیوار بالا بروم، بالاخره هر طوری بود از دیوار بالا رفته و داخل مسجد شدم و با فراغت مشغول نماز شدم به خیال اینکه در مسجد را از داخل بسته اند و باز کردنش آسان است، در داخل مسجد هم کسی نبود. پس از فراغت آمدم در را باز کنم دیدم قفل 🔒 محکمی بر در زده اند و به وسیله نردبان🪜 یا چیز دیگر رفته اند. حیران شدم چه کنم! دیوار داخل مسجد هم طوری بود که هیچ نمی شد از آن بالا رفت. با خود گفتم عمری است دَم از حسین علیه السلام می زنم و امیدوارم که به برکت آن حضرت درِ بهشت به رویم باز شود با اینکه درب بهشت یقینا مهمتر است و باز شدن این در هم به برکت حضرت ابی عبداللّه علیه السلام سهل است؛ پس با تمام دست به قفل 🔒 گذاشتم و گفتم یا حسین علیه السلام و آن را کشیدم. فورا باز 🔓 گردید. در را باز کردم و از مسجد بیرون آمدم و شکر خدا را بجا آوردم و به قافله هم رسیدم. https://eitaa.com/mabaheeth/27011 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
13 - نجات هزاران نفر از هلاکت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ حضرت آقای حاج سید محمد علی قاضی تبریزی که در سه سال قبل در تهران چندی توفیق زیارتشان نصیب و از مصاحبتشان بهره مند بودم، داستانهایی از آن بزرگوار در نظر دارم از آنجمله فرمودند : مسجد شش گلان تبریز که امامت آن با جناب آقای میرزا عبداللّه مجتهدی است در چهار سال قبل ماه مبارک رمضان شب احیاء که شبستان بزرگ آن مملوّ از جمعیت بود، جناب آقای مجتهدی بدون اختیار و التفات، دو ساعت مانده به انقضای مجلس، احیاء را تمام می کند بعد می بیند حال توقف ندارد از شبستان خارج می شود . به واسطه حرکت ایشان تمام اهل مجلس حرکت می کنند و از شبستان بیرون می آیند، نفر آخری که بیرون رفت ناگاه طاق بزرگ تماما منهدم می شود و یک نفر هم صدمه نمی بیند چنانچه اگر با بودن جمعیت، منهدم می شد معلوم نبود یک نفر هم سالم می ماند. 🌐 @Mabaheeth
16 - عنایت علوی علیه‌السلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ عالم متقی مرحوم حاج میرزا محمد صدر بوشهری نقل فرمود هنگامی که پدرم مرحوم حاج شیخ محمد علی از نجف اشرف به هندوستان مسافرتی نمود، من و برادرم شیخ احمد در سن شش هفت سالگی بودیم. اتفاقاً سفر پدرم طولانی شد به طوری که آن مبلغی که برای مخارج به مادر ما سپرده بود تمام شد و ما بیچاره شدیم . طرف عصر از گرسنگی گریه می کردیم و به مادر خود می چسبیدیم؛ پس مادرم به من و برادرم گفت وضو بگیرید و لباس ما را طاهر نمود و ما را از خانه بیرون آورد تا وارد صحن مقدس شدیم. مادرم گفت من در ایوان می نشینم شما هم به حرم بروید و به علیه السلام بگویید پدر ما نیست و ما امشب گرسنه ایم و از حضرت خرجی بگیرید و بیاورید تا برای شما شام تدارک کنم . ما وارد حرم شدیم و سر به ضریح گذاشته عرض کردیم : پدر ما نیست و ما گرسنه هستیم دست خود را داخل ضریح نموده گفتیم خرجی بدهید تا مادرمان شام تدارک کند. مقداری گذشت اذان مغرب را گفتند و صدای قدقامت الصلوه شنیدم. من به برادرم گفتم حضرت امیر علیه السلام می خواهند نماز بخوانند ( به خیال بچگی گفتم حضرت نماز جماعت می خوانند ) پس گوشه ای از حرم نشستیم و منتظر تمام شدن نماز شدیم. کمتر از ساعتی که گذشت شخصی مقابل ما ایستاد و کیسه پولی به من داد و فرمود به مادرت بده و بگو تا پدر شما از مسافرت بیاید هرچه لازم داشتید به فلان محل (بنده فراموش کردم نام محلی را که حواله فرمودند) مراجعه کن. و بالجمله فرمود مسافرت پدرم چند ماه طول کشید و در این مدت به بهترین وجهی مانند اعیان و اشراف زادگان نجف معیشت ما اداره می شد تا پدرم از مسافرت برگشت . ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز ❣به مناسبت دهه کرامت ✅ کرامت چیست و چگونه بدست می آید🤔⁉️ 🎤 حجت الاسلام سید کاظم روحبخش
۲۳ - نجات از مرگ و نیز جناب آقای ایمانی فرمودند در سفری که از اصفهان به شیراز می خواستیم مراجعت کنیم خدمت آقای حاجی بیدآبادی سابق الذکر -اعلی اللّه مقامه - مشرَّف شدیم. به ما فرمودند جناب میرزای محلاتی ( که در داستان اول ذکری از ایشان شد ) به من نوشته است که ایشان را از دعا فراموش کرده‌ام! سلام مرا به ایشان برسانید و عرض کنید من شما را فراموش نکرده ام چنانچه در فلان شب، سه مرتبه خطر مرگ به شما توجه کرد و من از حضرت ولی عصر - عجل اللّه تعالی فرجه - سلامتی شما را خواستم و خداوند شما را حفظ فرمود. آقای ایمانی فرمودند پس از رسیدن به شیراز پیغام آقای بیدآبادی را به جناب میرزا رساندیم، فرمود درست است. در همان شبی که ایشان فرمودند تنها به منزل می آمدم درب منزل (زیر طاق) که رسیدم یک نفر ایستاده بود تا مرا دید عطسه ای عارضش شد؛ پس سلام کرد و گفت استخاره ای بگیر، با تسبیح گرفتم، بد بود، گفت یکی دیگر بگیر، آن هم بد بود، باز گفت استخاره دیگر بگیر، سومی هم بد بود؛ پس دست مرا بوسید و عذرخواهی کرد و گفت مرا وادار کرده بودند که شما را امشب با این اسلحه بکشم چون شما را دیدم بی اختیار عطسه کردم و مردد شدم، گفتم استخاره می گیرم اگر خوب آمد، شما را می‌کُشم و تا سه مرتبه استخاره کردم و هر سه بد آمد، دانستم که خدا راضی نیست و شما پیش خدا آبرومندید. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
24 - نجات از دزد و نیز جناب آقای ایمانی - سلمه اللّه تعالی - فرمودند در همان سفر هنگام وداع از مرحوم بیدآبادی، فرمودند در این سفر قطاع الطریق قافله شما را مورد حمله و دستبرد قرار می دهند ولی به شما ضرر نمی رسد و مبلغ چهارده تومان به عدد مبارک معصومین (علیهم‌السلام) برای مخارج راه به ما دادند. چون نزدیک سیوند رسیدیم، دزدها به قافله حمله کردند، قاطری که بر آن اثاثیه ما بود سرعت کرد و از قافله خارج شد و رو به سیوند دوید؛ مرکبی هم که ما در کجاوه بر آن سوار بودیم، عقب او حرکت کرد تا اینکه خود و اثاثیه به سلامت وارد سیوند شدیم و تمام قافله مورد حمله و چپاول واقع شدند. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن غربی ... بعد از سگ شدن و ... حالا نوبت بوسیدن کفش مردان رسیده است!! | ╭────๛- - - - - ┅╮ │ 📳 @Mabaheeth ╰───────────