هدایت شده از مباحث
✨ ختـــم صـــلـوات 📿
در #ختم_صلوات برای تعجیل در فرج #امام_زمان(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) و سلامتی رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) مشارکت بفرمایید.
📿 برای شرکت در این ختم، اینجا را کلیـ🖱️ـک نمائید.
https://EitaaBot.ir/counter/8ceg
تعداد #صلوات تا الان : ۶۰۰ صلوات
╭───
│ 🌙 @Mabaheeth
╰──────────
مباحث
#نهج_البلاغه | #نامه_ها ✉️ نامه ۴۹ - به معاویه در هشدار از دنيا پرستى ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#نهج_البلاغه | #نامه_ها
✉️ نامه ۵۰ - نامه به فرماندهان لشکر در بیان حقوق و تکالیف فرماندهان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🗞️ و من كتاب له عليهالسلام إلى أمرائه على الجيش مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ اَلْمَسَالِحِ
از بندۀ خدا، على بن ابى طالب، امير مؤمنان به نيروهاى مسلّح و مرز داران كشور
📜 أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَى اَلْوَالِي أَلاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ
پس از ياد خدا و درود! همانا بر زمامدار واجب است كه اگر اموالى به دست آورد، يا نعمتى مخصوص او شد، دچار دگرگونى نشود، و با آن اموال و نعمتها، بيشتر به بندگان خدا نزديك گردد و به برادرانش مهربانى بيشترى روا دارد
أَلاَ وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْبٍ وَ لاَ أَطْوِيَ دُونَكُمْ أَمْراً إِلاَّ فِي حُكْمٍ وَ لاَ أُؤَخِّرَ لَكُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لاَ أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ وَ أَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي اَلْحَقِّ سَوَاءً
آگاه باشيد! حق شما بر من آن است كه جز اسرار جنگى هيچ رازى را از شما پنهان ندارم، و كارى را جز حكم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم، و در پرداخت حق شما كوتاهى نكرده و در وقت تعيين شده آن بپردازم، و با همه شما به گونهاى مساوى رفتار كنم
فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ
پس وقتى من مسئوليّتهاى ياد شده را انجام دهم، بر خداست كه نعمتهاى خود را بر شما ارزانى دارد
وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَةُ وَ أَلاَّ تَنْكُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ وَ لاَ تُفَرِّطُوا فِي صَلاَحٍ وَ أَنْ تَخُوضُوا اَلْغَمَرَاتِ إِلَى اَلْحَقِّ فَإِنْ أَنْتُمْ لَمْ تَسْتَقِيمُوا لِي عَلَى ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِمَّنِ اِعْوَجَّ مِنْكُمْ ثُمَّ أُعْظِمُ لَهُ اَلْعُقُوبَةَ وَ لاَ يَجِدُ عِنْدِي فِيهَا رُخْصَةً
و اطاعت من بر شما لازم است، و نبايد از فرمان من سرپيچى كنيد، و در انجام آنچه صلاح است سستى ورزيد، و براى رسيدن به حق تلاش كنيد، حال اگر شما پايدارى نكنيد، خوارترين افراد نزد من انسان كج رفتار است، كه او را به سختى كيفر خواهم داد، و هيچ راه فرارى نخواهد داشت
فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِكُمْ وَ أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ مَا يُصْلِحُ اَللَّهُ بِهِ أَمْرَكُمْ وَ اَلسَّلاَمُ
پس دستور العملهاى ضرورى را از فرماندهانتان دريافت داشته، و از فرماندهان خود در آنچه كه خدا امور شما را اصلاح مىكند، اطاعت كنيد، با درود.
═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
📜 ترجمه فیضالاسلام:
🗞️ از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است بسران لشگرهايش (كه در آن حقّ آنان را بر خود و حقّ خويش را بر آنها بيان كرده و ايشان را به دادگرى و پيروى امر فرموده است):
(۱) اين نامه از بندۀ خدا علىّ ابن ابى طالب سردار و كار فرماى مؤمنان است به مرزبانانش: پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، سزاوار است كار فرما را كه فزونى يافته و نعمتى كه بآن رسيده سبب تغيير حال او بر رعيّت نشود (مقام و منزلت او را به آزار زير دستان واندارد) و نعمتهايى كه خدا بهرۀ او گردانيده او را به بسيار آشنائى با بندگان خدا و مهربانى بر برادرانش وا دارد (كه هر كه چنين نكند شكر نعمتهاى پروردگارش را بجا نياورده است).
(۲) آگاه باشيد حقّ شما بر من آنست كه رازى را از شما پوشيده ندارم مگر در جنگ (كه فاش شدن اسرار جنگ دشمن را بر آن آگاه مىسازد) و كارى را بدون شور با شما انجام ندهم مگر در حكم شرعىّ (كه مشورت لازم نيست؛ زيرا همۀ #احكام را بايد از من بياموزيد) و در رساندن حقّى را كه بجا است براى شما كوتاهى نكنم، و از آن بىاستوار نمودن و تمام كردنش دست بر ندارم، و اينكه شما در حقّ نزد من برابر باشيد (يكى را بر ديگرى برترى ندهم)پس هرگاه رفتار من با شما چنين شد بر خدا است كه #نعمت را بر شما تمام كند،
(۳) و حقّ من بر شما پيروى و فرمانبردارى است، و اينكه از فرمان من رو برنگردانيد، و در كارى كه صلاح بدانم كوتاهى ننمائيد، و در سختيهاى راه حقّ فرو رويد (متحمّل رنجها گرديد تا حقّ را بيابيد) پس اگر شما اينها را دربارۀ من بجا نياوريد كسى از كج رو شما نزد من خوارتر نيست، پس او را بكيفر بزرگ مىرسانم و نزد من رخصت و رهائى براى او نمىباشد.
(۴) و شما (نيز) اين پيمان را از سران (زير دست) خود بگيريد، و از خود بايشان ببخشيد چيزى را كه خدا بآن كار شما را اصلاح مىفرمايد (آنها را خوار ننمائيد تا بكمك آنان به دشمن فيروزى يابيد) و درود بر آنكه شايسته است
#کلام_امیر
╭───๛- - - - - ┅╮
📜 @Mabaheeth
╰──────────
امام عليه السلام در بخش اوّل اين نامه از سران لشكر به عنوان «أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ؛ محافظان مرزها» ياد كرده مىفرمايد: «(اين نامه) از سوى بندۀ خدا على بن ابىطالب اميرمؤمنان به پاسداران مرزها (ى كشور اسلام) نگاشته شده است»؛ (مِنْ عَبْدِ اللّٰهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ). مسالح جمع مسلحة به معناى مرز است و مرزها معمولاً مناطقى هستند كه در اطراف كشور قرار دارند و ممكن است دشمن از آنجا نفوذ يا حمله كند و به همين دليل هميشه حكومتها بخش مهمى از نيروهاى مسلحشان را در اين مناطق مىگمارند تا از حملات غافلگيرانۀ دشمنان آسوده خاطر باشند. اين تعبير نشان مىدهد كه توجّه به مرزها از مهمترين وظايف نيروهاى مسلح و ارتش اسلام است
آنگاه امام عليه السلام از خودش شروع مىكند و حقوق مردم را بر والى به طور كلى بيان مىدارد و در بخش آينده انگشت روى موارد خاص گذارده به عنوان شرح اين مجمل آنها را يكى پس از ديگرى ذكر مىكند. به هر حال امام عليه السلام در اين بخش از نامهاش به دو نكتۀ مهم اشاره مىفرمايد: نخست مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) حقى كه بر والى و زمامدار ثابت است اين است كه فضل و برترىهايى كه به او رسيده و قدرتى كه به او داده شده سبب تغيير حال او دربارۀ رعيّت نگردد»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ). اشاره به اينكه والى و زمامدار بايد چنان باشد كه رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نكند و گرفتار عُجب، خودبينى و خودپسندى و در نتيجه استبداد نشود همان چيزى كه غالباً در زمامداران مادّى ديده مىشود كه پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى در مورد مردمى بودن و مردمى زيستن دارند؛ اما هنگامى كه بر اوضاع مسلط شدند همه را فراموش كرده و استبداد را پيشۀ خود مىسازند و تنها اولياى الهى و كسانى كه در خط پيروى آنها هستند از اين خطر در امان مىمانند. در دومين نكته مىافزايد: «بلكه بايد نعمتهايى را كه خدا به او ارزانى داشته سبب نزديكى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد»؛ (وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللّٰهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ). اشاره به اينكه نه تنها قدرت نبايد او را از مردم دور كند و به استبداد بكشاند، بلكه به عكس بايد هرچه نعمت خدا به او بيشتر مىشود به مردم نزديكتر گردد و دربارۀ كسانى كه امام از آنها به برادر تعبير كرده محبّت بيشتر داشته باشد، زيرا شكر اين نعمت جز از اين طريق نخواهد بود
امام عليه السلام در اين بخش از نامۀ خود آنچه را به صورت كلى و سربسته در بخش قبل بدان اشاره فرموده به طور مشروح بيان مىكند. نخست به حقوقى كه مردم بر او دارند اشاره كرده و روى پنج حق انگشت مىگذارد. در اوّلين حق مىفرمايد: «آگاه باشيد حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان ندارم»؛ (أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ). به يقين پنهان داشتن اسرار از ياران و دوستان، نوعى ابراز بىاعتمادى به آنهاست و در بسيارى از موارد سبب بدبينى يا تفسيرهاى گوناگون براى يك واقعه مىشود؛ اما هنگامى كه رئيس جمعيّت بهطور كامل خبررسانى كند، پيوندهاى عاطفى محكمتر و سوء ظن و بدبينى كمتر خواهد شد، هر چند مواردى هست كه چارهاى جز كتمان اسرار آن نيست؛ مانند مسائل جنگى، زيرا اگر دشمن از برنامهريزى جنگ باخبر شود خود را در مقابل آن مقاوم مىسازد و پيش از موعد آن را خنثىٰ مىكند به همين دليل در طول تاريخ همواره فرماندهان بزرگ برنامههاى جنگى خود را تا آخرين لحظه پنهان مىداشتند تا بتوانند ضربات قاطع بر دشمن وارد كنند. در تاريخ جنگهاى پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين اصل به خوبى مشاهده مىشود و به گفتۀ مورخ معروف طبرى كمتر موردى بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از مدينه براى جنگى حركت كند و مقصد نهايى را براى يارانش بيان فرمايد. حتى گاه كه پيغمبر صلى الله عليه و آله خودش به سوى ميدان حركت نمىكرد و گروهى را مأمور برنامۀ خاصى مىنمود نامۀ سربستهاى به فرماندۀ آنها مىداد و مىگفت: به سوى فلان محل حركت كنيد و به فلان جا كه رسيديد نامه را بگشاييد و هر چه در آن بود عمل كنيد. به يقين اگر از آغاز مقصد خود را بيان مىكرد در تمام مدينه پخش مىشد و جاسوسان آن را به سرعت به دشمن منتقل مىكردند و آنها نيز كاملاً آماده مىشدند و چه بسا سرنوشت جنگ تغيير پيدا مىكرد
آنگاه امام بعد از ذكر اين حقوق پنجگانه كه مردم بر پيشوايشان دارند به بيان حقوق خود بر امت مىپردازد و به چهار حق اشاره مىكند: نخست مىفرمايد: «هنگامى كه من اين وظايف را انجام دادم، نعمت خدا «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» بر شما مسلم (و كامل) خواهد شد و من بر شما (نخستين) حقى كه دارم اطاعت است»؛ (فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ النِّعْمَةُ، وَ لِي عَلَيْكُمُ الطَّاعَةُ). بايد گوش به فرمان من باشيد، فرمانى كه ضامن سعادت شما در دنيا و آخرت و حافظ مصالح فرد و جامعۀ شماست. آنگاه در دستور دوم مىفرمايد: «و اينكه از دعوت من (براى جهاد و غير آن) سرپيچى نكنيد»؛ (وَ أَلَّا تَنْكُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ). بنابراين دستور دوم نسبت به دستور اوّل از قبيل ذكر خاص بعد از عام است، زيرا مخاطب در نامه فرماندهان لشكرند كه بايد در همه چيز مطيع فرمان امام باشند مخصوصاً در دعوت به جهاد. آنگاه به سومين حق اشاره كرده مىفرمايد: «و در آنچه من دستور مىدهم و به صلاح و مصلحت همگى است سستى و تفريط روا مداريد»؛ (وَ لَا تُفَرِّطُوا فِي صَلَاحٍ). بسيارند كسانى كه به ظاهر در مسير اطاعتند و دعوت پيشوايشان را لبيك مىگويند؛ ولى بر اثر سستى و كاهلى نتيجۀ مطلوبى عايدشان نمىشود. امام عليه السلام آن را به عنوان حقّى مستقل شمرده تا همگان بدانند اطاعت دعوت چيزى است و جدى بودن چيز ديگر. بعضى از شارحان نهجالبلاغه، اين جمله را اشاره به مسألۀ جهاد مىدانند كه امام عليه السلام فرماندهان لشكر را موظّف مىكند هر زمان فرصتى براى دفع دشمن فراهم گردد آن را غنيمت بشمرند و سستى و كوتاهى نكنند. سرانجام در بيان چهارمين و آخرين حق مردم بر پيشوايانشان مىفرمايد: «و بايد در ميان امواج مشكلها و شدايد براى حق و به سوى حق فرو رويد»؛ (وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ). اشاره به اينكه در مقام دفاع از كشور اسلام فداكارى لازم است، فداكارى تا سرحد جان و اين يكى از حقوق زمامدار بر فرماندهان لشكر و فرد فرد آنهاست