✅ #بیان_نکته
⏪ الفضل ما شهدت به الاعداء.
🔶 محدث اهل سنتی که به سبب نقل فضائل امیرالمؤمنین کشته شد.
👤 آیت الله ملک زاده
🔶 جناب #نَسائی صاحب کتاب سنن نسائی در هشت جلد که از اهم کتب حدیثی اهل سنت است، وی از علمای بزرگ و محدثین مشهور سنی مذهب به شمار میآید. نقل شده که در سفری که به شام داشت مشاهده کرد مردم شام به شکل گسترده به #امیرالمؤمنین علیه السلام توهین میکنند و ایشان را مورد سب و لعن قرار میدهند «صغیرُهم و کبیرُهم کانوا یسبّون علیاً»؛ از مسلمات است که به دستور #معاویه حتی در خطبههای نماز جمعه، لعن امیرالمؤمنین جزء خطبه نماز قرار گرفت و این سنت سیئه تا پایان قرن اول هجری در سراسر جهان اسلام در زمان حکومت امویان و مروانیان ادامه داشت.
🔶 نسائی سنی مذهب با دیدن این صحنه بسیار متعجب شد و دلش برای امام علی علیه السلام به درد آمد، چرا که او حضرت را لااقل به عنوان خلیفه چهارم قبول داشت. برای اینکه این فضا را بشکند و به اعتبار محدث بودنش وظیفۀ خود میدانست که احادیث را نقل کند، طبیعتا او تعداد زیادی از احادیث در فضائل امیرالمؤمنین را در سینه داشت و حفظ بود، لذا مردم را در میدانی جمع کرد که من محدث هستم و از حجاز آمدم و میخواهم برایتان حدیث بخوانم، مردم شام هم که برایشان جالب بود که محدثی از حجاز آمده، جمع شدند و او شروع کرد احادیث فراوانی در شأن فضیلت و مناقب و خدمات و مجاهدهای امیرالمؤمنین و نقش ایشان در پیشبرد اسلام خواند و چیزهایی که حقیقتا برای مردم شام عجیب و غریب بود و تا به حال در عمرشان چنین چیزهایی نشنیده بودند که شخصی که از نگاه آنها ملعون بود حالا این همه احادیث در فضائل و مناقب او باشد.
🔶 آنها از مطالبی که میشنیدند خیلی ناراحت شدند لذا شروع کردند به اعتراض کردن که تو پشت سر هم میگویی قال رسول الله: علیٌّ کذا و علیٌ کذا، یک روایت هم در شأن معاویه بخوان. اما او هرچه فکر کرد گفت در شأن معاویه حدیثی به ذهنم نمیآید و نهایتا یک حدیث به ذهنش آمد که حدیث معروف پیامبر خدا بود که ایشان از جایی عبور میکردند دیدند معاویه در حال خوردن و بلعیدن است و پیامبر خدا به او نگاه کردند و فرمودند: «لا أشبع اللهُ بطنَک!» خدا سیرت نکند! پیامبر در حق او دعای سوء کردند که هیچ وقت سیر نشوی یعنی هیچ وقت مزه سیری را نچشی. خود معاویه هم اعتراف میکرد که من آنقدر میخورم تا دل درد میشوم اما سیر نمیشوم احساس سیری نمیکنم و مزه سیری را نمیچشم.
🔶 آنها ناراحت شدند و گفتند تو حدیث نخواندی حالا هم که خواندی در ذم و لعن معاویه حدیث خواندی و به او حمله ور شدند و شروع کردند به کتک زدن او به حدی که وی نیمه جان شد و بدن نیمه جانش را از زیر دست و پای مردم بیرون آوردند و مردم را متفرق کردند، او که دید دارد میمیرد، گفت حالا که دارم میمیرم نمیخواهم در این شهر نحس دفن بشوم، من را از اینجا ببرید حجاز تا در آنجا دفن شوم. در تدفین او نقلها مختلف است که آیا زنده به مکه رسید و دفن شد یا در بین راه دفن شد.
🗓 زمان: ۵ آذر ۱۴۰۳
🕌 مکان: مدرسه آیتالله العظمی تبریزی، مدرس ۱۱۳
http://eitaa.com/joinchat/761921543C9cf554b0c9