1_7840156.MP3
874.9K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_21 قرآن کریم همرا ه با ترجمه فارسی
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabaresh
🕊💔🕊
#رفاقتانه
گاه گاهے
با نگاهے
حال مرا خوب ڪن...
خلوت این
قــ💔ــلب تنها را
ڪمے آشوب ڪن...
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
جرعه ای از عــ❤️ــشق
بارالها! از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهید بشویم تا آینده بماند...
از شما میخواهم که برای رضای خدا کار کنید، حرف بزنید، برای رضای خدا تمام سختیها و مشقتها را تحمل کنید، دلسرد نشوید، زیرا خدا با شما است، زیرا آیه قرآن است که بعد از هر سختی یک آسانی هست.
شهید حسین اجاقی
#سالگرد_شهادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
✨🕊✨
صــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#الگو_برداری_از_شهدا
هر زمان ڪه دور هم جمع بودیم و احساس میڪرد بحث به غیبت ڪشیده شده ، آرام مرا تڪان می داد و با لبخند و شوخ طبعی همیشگی اش می گفت:
"مامان بیدار شو ، بیدار شو"
حواسش بود در عین در جمع بودن و نشاطی ڪه با حضورش به جمع می داد، گناهی نشه.
به نقل از #مادر بزرگوار #شهید_نوید_صفری
#سالروز_ولادت
👈 #فوروارد_یادتون_نره 🌹
📥 ورُود بِه معبر شُّہَدٰاء
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
022_Page.MP3
955.1K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_22 قرآن کریم همرا ه با ترجمه فارسی
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
🍃🕊🌹🕊🍃
درمحضـــــ💔ـــرشهید
(گفتگو با برادر شهید)
دوشنبه بود.
همه خانه برادرمان جمع بودیم.
جای خالی سعید بدجور توی ذوق مان می زد.
باسعید تماس گرفتیم.سرحال بود و شوق از صدایش می بارید.با همه مان صحبت کرد.
همه می پرسیدند کی می آیی؟
سعید این بار بر خلاف دفعات قبل ،خیلی روشن و واضح گفت: پنج شنبه میام.
با من هم صحبت کرد.بین حرف هایش بی هوا گفت:شاید دیگه برنگردم.اگه برنگشتم هوای مادر رو داشته باشین!
خون توی رگ هایم منجمد شد و حس از دست و پایم رفت.آن قدر حالم به هم ریخت که همه متوجه شدند.حالا همه اصرار می کردند که بگو سعید چه گفت؟
هر طور بود با جواب های بی سر و ته و سربالا راضی شان کردم ولی وجودم آشوب بود.حجم این دل آشوبه آن قدر زیاد بود که تنهایی تاب تحملش را نداشتم ولی جرات بازگو کردنش را هم نداشتم.
همه آماده بودیم.مادر کلی تدارک دیده بود.
گل💐 سفارش داده بود.میوه و شیرینی خریده بود و یک گوسفند برای قربانی کردن جلوی پای سعید آماده کرده بود.
سعید به وعده اش عمل کرد.گفت پنج شنبه می آیم.سرِ حرفش بود.بعد از 56 روز انتظار ،او را پیچیده در پرچم سه رنگ، با نام "شهید" که بر پیشانی بلندش نشسته بود برای مان آوردند.بدون این که دیگر از نگاه مهربان و خنده های دلنشین او خبری باشد.😔😔
اللهم صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
(ماهنامه فکه-شماره 165-بهمن 95)
#شهید_سعید_علیزاده
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃🌺♡✨✧❥🕊❥✧✨♡🌺🍃
🕊♡ صــــــــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.♡🕊
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
♡✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
🍃🌺زیــــــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌺🍃
♡الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا♡
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
✨🕊✨
ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است
برای صادق زهرا(س) مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که داغ غربت لیلی حدیث مجنون است
🏴شهادت مظلومانه امام جعفر صادق(علیه السلام) بر شیعیان تسلیت باد🏴
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹حیف بود شهید نشود🌹
من چهار فرزند داشتم که میثم فرزند دومم بود. 21 فروردین 1366 روزی بود که خداوند میثم را به من امانت داد. همسرم پاسدار بود و زمان جنگ تحمیلی به صورت داوطلب به جبهه میرفت و در عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشت.
خانواده ما مذهبی هستند. میثم از همان کودکی نماز میخواند. از هفت سالگی روزه میگرفت. هیچ وقت موسیقی حرام گوش نمیداد. ما در عروسیهایمان هم موسیقی حرام نداریم. میثم عاشق مسجد بود. ذاتاً بچه خوبی بود. تکتیرانداز بود و از دوستانش شنیدم خیلی شجاعت داشت. رفتارش طوری بود که همکارانش میدانستند شهید میشود. طوری زندگی میکرد که انگار سالها زندگی میکند و باز طوری زندگی میکرد که انگار فردا میخواهد شهید شود. میگفت دعا کنید شهید شوم. خیلی کار میکرد.
بعد از شهادتش متوجه شدم فعالیت و کار زیادش به خاطر کمک به خانوادههای بیبضاعت بود. نمیگذاشت کسی جلویش غیبت کند. از کسی کینه به دل نمیگرفت.
میثم آن قدر خوب و مظلوم بود که حیف بود غیر از شهادت از دنیا برود. لیاقت شهادت را داشت. از بچگی حرفگوشکن بود. خیلی کمک حالم بود. برای ما و عمهها و مادربزرگش نان میخرید. بچه فعالی بود. بزرگتر که شد تا من جلوتر از او وارد اتاق نمیشدم قدم برنمیداشت. هیچ وقت به من نمیگفت برایش فلان کار انجام بدهم. همیشه با وضو بود. نمازش را اول وقت میخواند. یک جوری معلم اخلاق بود و با ایمانش برای همه الگو بود.
از من بپرسند میثم به کدام یک از معصومین بیشتر علاقه داشت میگویم به حضرت زهرا(سلام الله علیها).
همیشه خداحافظیاش مدل خاصی بود. کوچه ما یک پیچی دارد تا سرپیچ که میرفت برمیگشت لبخند میزد و خداحافظی میکرد.
آخرین خداحافظیاش همیشه در ذهنم است. فکر نمیکردم آخرین بار است که پسرم را میبینم. چون داخل ایران بود، خیالم راحت بود و میگفتم امن است و سالم برمیگردد. فکر نمیکردم به شهادت برسد.
پسرم 18 تیرماه 96 ساعت 16 در شمالغرب کشور به شهادت رسید. نیم ساعت بعد به برادرش خبر دادند. تا اذان مغرب ما چیزی نمیدانستیم. دو روز بعد پیکرش را آوردند و در گلزار شهدای روستای باقر تنگه، کنار شهدای جنگ تحمیلی طبق وصیتش به خاک سپردند.
به نقل از مادر شهید #میثم_نجفی
منبع: روزنامه جوان
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺