✨🌺✨
🌺🍃ندایے بر زمین امروز مے آید
✨🍃یل ام البنین امروز مے آید
🌺🍃فلڪ بنگر ڪہ بر دامان حیدر
✨🍃چہ ماهے نازنین امروز مے آید
🌺میلاد علمدار دشت کربلا حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) مبارڪ باد🌺
#حضرت_عباس
@mabareshohada
💌 #حرفهای_مادرانه
همهی حرفش همین بود
میگفت ناامیدی برا چه...؟
اصلا چه معنی دارد
که آدم فکر کند تنهاست!
یعنی چه که
فکر کند قرار نیست گرهها باز شود! ⛅️
خودش بیقرار که میشد
متوسل میشد به
#حضرت_عباس (علیه السلام )
نذر میکرد چندتا صلوات،
🌸 هدیه کند به علمدار عاشورا
مادر میگفت
حضرت عباس(علیه السلام )
🌴 باب الحوائج است؛
بخاطر بیتابی کودکان کربلا
خودش را
به آب و آتش زد...
🌱 مگر میشود امیدوارانه
نامش را بخوانی و بیجواب بمانی...؟
مادر
راست میگفت
اصلا چه معنی دارد آدم
حضرت عباس(علیه السلام ) را
بشناسد و امیدوار نباشد . . . ؟! 💚💜
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
#اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣4⃣ #قسمت_چهل_ودوم 📖جوابش ر
❣﷽❣
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
3⃣4⃣ #قسمت_چهل_وسوم
📖رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود. ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی سختگیری میکرد . چند بار خواست به بچه ها دیکته بگوید همین که اولین غلط املایشان را دید، کتاب را بست و رفت.
📖مدرسه بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از ایوب دعوت میکرد تا برایشان سخنرانی🎤 کند. روز جانباز را قبول نمیکرد . میگفت : من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز #حضرت_عباس است که جانش را داد.
📖از طرف بنیاد، جانبازها را حج🕋 میبرند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد👤 همراهشان ببرند. ایوب فوری اسم آقا جون را داد.
وقتی برگشت گفت: باید بفرستمت بروی ببینی.
گفتم: حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی. بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجا تا کجا
📖برایم پارچه آورده بود و لوازم آرایش .
هدی بیشتر از من از آن استفاده میکرد. 💅 با حوصله لب ها و گونه هایش را رنگ میکرد و می آمد مثل عروسک ها کنار ایوب مینشست . ایوب از خنده ریسه میرفت و صدایم میکرد: شهلا بیا ببین😂
🖋 #ادامه_دارد...
📝 #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃