🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✍️
اگر همهے مسئولین کشور اینگونه بودند، ایران گلستان مےشد👌👇
#متن_خاطره :
اون روز پسرش رو آورده بود محلِ کار. از صبح که اومد ، خودش رفت جلسه و محمد مهدی رو گذاشت پیشِ ما ☺️... پذیراییِ جلسه که تموم شد ، مقداری موز اضافه اومد.🍌 یکی از موزها رو دادم به محمدمهدی.😑.. نمی دانم حاج احمد برای چهکاری من رو احضار کرد😕. وقتی رفتم داخل اتاق ، محمدمهدی هم پشت سرم اومد.😐 حاج احمد تا پسرش رو دید برافروخته شد😞، طوری که تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش😰. با صدای بلند گفت: کی به شما گفته به پسرم موز بدین؟☹️ گفتم: حاجی این بچه از صبح تا حالا هیچی نخورده🙁 ، یه موز از سهم خودم بهش دادم😣...
نذاشت صحبتم تموم بشه. دست کرد توی جیبش ، بهم پول داد و گفت: همین الان میری یک کیلو موز میخری🍌 و میذاری جای یه دونه موزی🍌که پسرم خورده...😑☺️❤️
🌷خاطرهای از زندگے سردار شهید حاج احمد کاظمے
📚منبع: کتاب احمد ، صفحه 137
#بیت_المال #رزق_حلال #تربیت_فرزند #مراقبه #تقوا #شهیداحمدکاظمے
@mabareshohada
#شهیدانه ♥️↓ #فاطمیه
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش. با اصرار بردیمش اورژانس
می گفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همین جا مداوام کنید»
دکتر گفت زخمش عمیقه، باید بخیه بشه. بستریش کردن،از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت.
یکدفعه از جا پرید و گفت پاشو بریم خط!
قسمش دادم و گفتم آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی؟
گفت: بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی؛
وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدن داخل و فرمودن: «چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمی تونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدن و فرمودن : «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارات بِرس»
به خاطر همینه که حاج احمد همه جا حسینیه فاطمه الزهرا (س) ساخته است
سرباز روح الله
#شهیداحمدکاظمی
═🍃🕊🍃═════
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃