eitaa logo
مهدی عبداللهی
656 دنبال‌کننده
510 عکس
243 ویدیو
34 فایل
🌐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اندیشه‌ورزی در قلمرو علوم عقلی اسلامی و علوم انسانی مهدی عبداللهی دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و مدیر گروه فلسفه علوم انسانی دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم دکتری فلسفه اسلامی ارتباط با مدیر کانال: @mabd57
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و محمد مجتهد شبستری از جمله روشنفکرانی است که دیدگاههایی چالشی در خصوص دین مطرح کرده و این دیدگاهها در دو دهه اخیر محل بحث و بررسی بوده است. یکی از دیدگاههای بنیادی وی انکار نزول ادیان آسمانی از جمله اسلام از سوی خداوند متعال است. وی در مقاله است؟» که نخستین بار در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۳ منتشر کرد، به صراحت اعلام کرد که دین اسلام یا هیچ دین دیگری از سوی خدا نازل نشده است. با این مدعا، مانع سترگ دین ثابت و تغییرناپذیر الهی کنار گذاشته شده، راه برای پذیرش همه امور عرفی و فرآورده های انسانی باز می شود. شبستری در این مقاله می نویسد: در جهان اسلام این قبیل پیشنهادها [یعنی به رسمیت شناختن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸] همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظام‌های ثابت و ابدی نیست پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساختۀ» انسان‌های قرن بیستم است، چگونه می توان یک برساختۀ انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟! این پرسش که بسیار مهم است، یک مبنای مشهور ولی ناصواب دارد. آن مبنا این است که و آنچه از سوی خدا آمده قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست. صاحب این قلم می‌خواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد می‌شود و در گذشته و در عصر حاضر مایۀ مشکلات و گرفتاری‌های فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟ این مبنا نه تنها در قرآن مجید نیامده بلکه آنچه از قرآن به دست می‌آید خلاف این مبنا است. برای روشن کردن این منظور معنای واژۀ دین در قرآن را بررسی می‌کنم. طبق آن شمارش که محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم آورده در ۹۰ آیه قرآن واژۀ «دین» وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر از دین بکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه بردار نیست»، «دینِ مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دینِ تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حَرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیده‌ترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکمالِ دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن» (ارتداد)، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن». در کنار این تعبیرات که پاره‌ای از آنها بیش از یکبار درقرآن آمده در ۸ آیه از آیات قرآن از انسان‌ها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند (مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ). ⛔️ «در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است.» ⛔️ واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسان‌ها اشاره می‌کند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسان‌ها می‌آید. این واقعیت، راه و روشی است که انسان‌ها در ارتباط با خداوند یکتا و بی‌همتا یا در ارتباط با خدایان آن را بر می‌ساخته اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم می‌شده‌اند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساخته‌های انسانی اند اما نه موهوم اند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمند اند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود می‌خواهد خالص کردن دینِ موجود نزد انسان‌ها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا. متن کامل مقاله را در اینجا ببینید: yon.ir/PyrHH __________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و محمد مجتهد شبستری از جمله روشنفکرانی است که دیدگاههایی چالشی در خصوص دین مطرح کرده و این دیدگاهها در دو دهه اخیر محل بحث و بررسی بوده است. یکی از دیدگاههای بنیادی وی انکار نزول ادیان آسمانی از جمله اسلام از سوی خداوند متعال است. وی در مقاله است؟» که نخستین بار در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۳ منتشر کرد، به صراحت اعلام کرد که دین اسلام یا هیچ دین دیگری از سوی خدا نازل نشده است. با این مدعا، مانع سترگ دین ثابت و تغییرناپذیر الهی کنار گذاشته شده، راه برای پذیرش همه امور عرفی و فرآورده های انسانی باز می شود. شبستری در این مقاله می نویسد: در جهان اسلام این قبیل پیشنهادها [یعنی به رسمیت شناختن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸] همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظام‌های ثابت و ابدی نیست پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساختۀ» انسان‌های قرن بیستم است، چگونه می توان یک برساختۀ انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟! این پرسش که بسیار مهم است، یک مبنای مشهور ولی ناصواب دارد. آن مبنا این است که و آنچه از سوی خدا آمده قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست. صاحب این قلم می‌خواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد می‌شود و در گذشته و در عصر حاضر مایۀ مشکلات و گرفتاری‌های فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟ این مبنا نه تنها در قرآن مجید نیامده بلکه آنچه از قرآن به دست می‌آید خلاف این مبنا است. برای روشن کردن این منظور معنای واژۀ دین در قرآن را بررسی می‌کنم. طبق آن شمارش که محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم آورده در ۹۰ آیه قرآن واژۀ «دین» وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر از دین بکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه بردار نیست»، «دینِ مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دینِ تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حَرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیده‌ترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکمالِ دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن» (ارتداد)، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن». در کنار این تعبیرات که پاره‌ای از آنها بیش از یکبار درقرآن آمده در ۸ آیه از آیات قرآن از انسان‌ها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند (مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ). ⛔️ «در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است.» ⛔️ واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسان‌ها اشاره می‌کند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسان‌ها می‌آید. این واقعیت، راه و روشی است که انسان‌ها در ارتباط با خداوند یکتا و بی‌همتا یا در ارتباط با خدایان آن را بر می‌ساخته اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم می‌شده‌اند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساخته‌های انسانی اند اما نه موهوم اند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمند اند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود می‌خواهد خالص کردن دینِ موجود نزد انسان‌ها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا. متن کامل مقاله را در اینجا ببینید: yon.ir/PyrHH __________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰پاسخ به ادعای در مدعای عدم نزول دین از سوی خداوند را از دو منظر می‌توان بررسی کرد: 1⃣ از منظر عقل: متکلمان، فلاسفه و عرفا در بحث «نبوت عامه» و «وحی» استدلالهای فراوانی ارائه کرده‌اند که محتوای آن‌ها لزوم ارسال دین به مثابه برنامه سعادت ابدی از طریق وحی است. بدین ترتیب به استناد ادله عقلی اثبات می‌شود که خداوند بر أساس صفات کمالی خود حتماً مسیر سعادت بشری را در قالب دین بر انسان‌ها نازل فرموده است. با توجه به تمرکز جناب شبستری بر آیات قرآن و به علت تنگی مجال از این بحث می‌گذریم. کسانی که خواهان مطالعه افزون‌تر باشند، می‌توانند به بحث یادشده مراجعه فرمایند. 2⃣ از منظر قرآن: آیاتی چند از قرآن کریم دلالت دارند که خداوند باید در راهنمایی انسان‌ها به سعادت حقیقی دخالت کند، و در غیر این صورت، انسان‌ها در عدم راه‌یابی به کمال و سعادت واقعی معذور خواهند بود. از سوی دیگر، آیات فراوانی نیز دلالت دارند که امر هدایت انسان‌ها توسط خداوند صورت گرفته است. بدین ترتیب برخلاف مدعای آقای شبستری، بر اساس قرآن کریم، الف) خداوند باید با فرستادن دین انسان‌ها را هدایت کند، و ب) خداوند این کار را انجام داده و ادیانی را به واسطه پیامبران فرو فرستاده است. اما دسته نخست آیات: 1. آیه 165 سوره نساء: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنذِرينَ لِئَلايَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً». بنا بر این آیه خداوند پیامبران خود را به سوی انسان‌ها فرستاده است تا بشارت و انذار دهند، در نتیجه مردم پس از این ارسال، دلیلی بر خداوند نداشته باشند. مقصود آن است که پیامبران با انجام مأموریت الهی خود که رساندن پیام الهی به مردمان است، حجت را بر مردم تمام می‌کنند؛ یعنی وقتی راه هدایت به مردم عرضه شد، چنان که کسی در این مسیر قرار نگرفت و سرانجام گرفتار عذاب ابدی شد، ناشی از انتخاب و کنش‌های نادرست خودش بوده است. در حالی که اگر خداوند مسیر هدایت را به مردم نشان نمی‌داد، مردم در ناتوانی از دستیابی به سعادت مقصر نبودند؛ چرا که علت عدم سعادتشان این است که مسیر رسیدن به مقصد را نمی‌دانستند و خداوند آگاهی از این مسیر را در اختیار ایشان نگذاشته بود. 2. آیه 15 سوره اسراء: «مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبعَثَ رَسُولاً» مطابق انتهای این آیه، خداوند تنها در صورتی مردمان را عذاب می‌کند که فرستادگان خود را به سوی ایشان فرستاده باشد. بنابراین، عذاب اخروی منوط به ارسال فرستادگان الهی است تا با ارائه مسیر سعادت حجت را بر مردمان تمام کنند. دسته دوم آیات: آیات متعددی از قرآن به‌صراحت از نقش خداوند در تشریع دین پرده برمی‌دارند: الف) آیه 13 سوره شوری: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوحَيْنَا إِلَيكَ وَمَا وَصَّينَا بِهِ إِبرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لاتَتَفَرَّقُوا» [خدا] از دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقهاندازى مكنيد. این آیه بهصراحت، از تشریع دین از سوی خداوند برای انسان‌ها سخن می‌گوید که بر پیامبران اولوالعزم وحی شده است. ب) آیه 78 سوره حج: «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُم فِي الدِّينِ مِن حَرَجٍ...» طبق این بخش آیه، خداوند سختی و حرج در دین قرار نداده است. پس جعل دین از سوی خداوند صورت گرفته است؛ اما خداوند چیزهایی را در دین قرار داده و چیزهایی را قرار نداده است. اگر جعل و ارسال دین از سوی خداوند تحقق نیافته باشد، نفی جعل حرج در دین از خداوند معنا نداشت. ج) آیه 3 سوره مائده: «اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَأَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسلاَمَ دِينًا» در این آیه نیز خداوند متعال، تکمیل دین اسلام را به خود نسبت می‌دهد. اگر دین امری انسان‌ساخته بود و از سوی خداوند نازل نشده بود، معنا نداشت که خداوند اکمال آن را به خود نسبت دهد. 👇👇👇👇👇👇👇
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و (1) محمد مجتهد شبستری از جمله روشنفکرانی است که دیدگاههایی چالشی در خصوص دین مطرح کرده و این دیدگاهها در دو دهه اخیر محل بحث و بررسی بوده است. یکی از دیدگاههای بنیادی وی انکار نزول ادیان آسمانی از جمله اسلام از سوی خداوند متعال است. وی در مقاله است؟» که نخستین بار در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۳ منتشر کرد، به صراحت اعلام کرد که دین اسلام یا هیچ دین دیگری از سوی خدا نازل نشده است. با این مدعا، مانع سترگ دین ثابت و تغییرناپذیر الهی کنار گذاشته شده، راه برای پذیرش همه امور عرفی و فرآورده های انسانی باز می شود. شبستری در این مقاله می نویسد: در جهان اسلام این قبیل پیشنهادها [یعنی به رسمیت شناختن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸] همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظام‌های ثابت و ابدی نیست پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساختۀ» انسان‌های قرن بیستم است، چگونه می توان یک برساختۀ انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟! این پرسش که بسیار مهم است، یک مبنای مشهور ولی ناصواب دارد. آن مبنا این است که و آنچه از سوی خدا آمده قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست. صاحب این قلم می‌خواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد می‌شود و در گذشته و در عصر حاضر مایۀ مشکلات و گرفتاری‌های فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟ این مبنا نه تنها در قرآن مجید نیامده بلکه آنچه از قرآن به دست می‌آید خلاف این مبنا است. برای روشن کردن این منظور معنای واژۀ دین در قرآن را بررسی می‌کنم. طبق آن شمارش که محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم آورده در ۹۰ آیه قرآن واژۀ «دین» وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر از دین بکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه بردار نیست»، «دینِ مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دینِ تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حَرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیده‌ترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکمالِ دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن» (ارتداد)، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن». در کنار این تعبیرات که پاره‌ای از آنها بیش از یکبار درقرآن آمده در ۸ آیه از آیات قرآن از انسان‌ها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند (مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ). ⛔️ «در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است.» ⛔️ واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسان‌ها اشاره می‌کند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسان‌ها می‌آید. این واقعیت، راه و روشی است که انسان‌ها در ارتباط با خداوند یکتا و بی‌همتا یا در ارتباط با خدایان آن را بر می‌ساخته اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم می‌شده‌اند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساخته‌های انسانی اند اما نه موهوم اند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمند اند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود می‌خواهد خالص کردن دینِ موجود نزد انسان‌ها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا. متن کامل مقاله را در اینجا ببینید: yon.ir/PyrHH __________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و (2) ⭐️ مقدمه محمد مجتهد شبستری (1315ش) از جمله اندیشمندان ایران معاصر می‌باشد که سودای نواندیشی دینی در سر دارند، و بر آن هستند که به‌نوعی میان سنت دینی و اندیشه مدرن آشتی بی‌افکنند. شبستری پس از پشت سر نهادن برهه‌ای از حیات فکری خود در فضای قرائت رسمی اسلام‌شناسان از دین اسلام، آن را کنار نهاده، و سودای قرائتی انسانی از دین در سر گرفته است. اندیشه‌ها و مدعیات ایشان نیز همانند اندیشمندان دیگر همگی در یک مرتبه از اهمیت قرار ندارند، برخی مدعیات محوری و کلیدی محسوب می‌شوند و برخی دیگر فرعی و حاشیه‌ای. از سوی دیگر، وی در نواندیشی دینی خود نیز دچار دگرگونی شده است و به‌نظر می‌رسد برخی از اندیشه‌های کلیدی و تحولات فکری ایشان آن گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است. ⭐️ دوره‌های فکری شبستری در نواندیشی دینی هر چند تحول بنیادین اندیشه دینی شبستری را باید دست شستن از به‌تعبیر وی «قرائت رسمی از دین» و روی آوردن به دین‌شناسیم مدرن به تأسی از متألهان مسیحی دانست، اما در این برهه از اندیشه وی نیز می‌توان تحولات اساسی را به‌نظاره نشست. وی در دوره نخست نواندیشی خویش، متن مقدس را الهی می‌داند، اما برای فهم و تفسیر آن دست به دامان هرمنوتیک فلسفی می‌شود. در دوره دوم، با وجود پذیرش منشأ الهی برای قرآن کریم، آیات این کتاب مقدس را برآمده از شخصیت پیامبر می‌داند. پیامبر با عالم بالا ارتباط می‌گیرد، اما قرآن محصول این وحی است نه خود وحی. قرآن قرائت توحیدی نبی از جهان است که در پرتو وحی الهی می‌تواند چنین قرائتی را عرضه کند. هر چند نگرش شبستری در دوره دوم، مبنی بر تفسیر وحی به تجربه غیرمعرفت‌بخش شخص پیامبر مستلزم انکار نزول دین از سوی خداوند متعال است، وی در این مرحله به صراحت از این مدعا پرده برنداشته است و و همچنان با پذیرش اتصال نبی به عالم بالا و دریافت تجریه دینی، قدسیتی برای دین باقی گذاشته است، اما در دوره سوم، به صراحت نزول دین از سوی خداوند را انکار می‌کند، آن هم با استناد به خود آیات قرآن. مدعای وی در این دوره این است که قرآن هیچ ادعایی مبنی بر فرود آمدن از جانب خداوند متعال ندارد. ⭐️ دوره نخست: تحلیل هرمنوتیکی متون دینی شبستری در سال 1348ش پس از 18 سال تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم، عازم هامبورگ گردید. اقامت در کشور آلمان در سمت مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، نه‌تنها فرصت مطالعه فرهنگ و تمدن غرب بهویژه الهیات مسیحی و فلسفه جدید را برای وی فراهم آورد، بلکه آشنایی با اندیشه‌های متألهان مدرن مسیحی، به تغییر باورهای پیشین وی در عرصه معرفت دینی گردید. وی در سال 1357 پس از نه سال اقامت در آلمان به ایران بازگشت. اما اندکی پس از رجوع به وطن، روشن شد که وی در زمان اقامت در مغرب زمین، از سرزمین تفسیر رسمی از دین نیز جلای وطن کرده است. با انتشار دوهفته‌نامه اندیشه اسلامی در سال 1358ش از سوی شبستری، نشانه‌های دگرگونی ژرف در اندیشه دینی وی به‌خصوص دل‌بستگی‌اش به هرمنوتیک فلسفی گادامر آشکار گردید. به‌گفته خود وی: «در سال‌هاي اقامت در آلمان که با فلسفه و الهیات مسیحی غرب درگیر شده بودم، از کتاب «حقیقت و روش» گادامر، و مباحث رودولف بولتمان پیرامون «ایمان داشتن و فهمیدن» و آراي شلایرماخر و بعضی دیگر از اصحاب هرمنوتیک فلسفی (به معنای اعم) که تأثیر اساسی در تحول الهیات مسیحی گذاشته‌اند، آگاهی یافته بودم، ولی پس از سال 1360 وقت زیادی صرف مطالعه هرمنوتیک فلسفی کردم.» وی در سال‌های بعد نیز پس از استخدام در دانشگاه تهران نیز به تبیین و ترویج نگرش هرمنوتیکی به دین و متون دینی ادامه داد. کتاب‌های هرمنوتیک، کتاب و سنت (1375ش)، نقدی بر قرائت رسمی از دین (1381ش) و تأملاتی در قرائت انسانی از دین (1383ش) همگی به گونه‌ای به همان مسئله پرداخته‌اند. به گفته وی: «اسلام به‌عنوان یک قرائت . . . از دانش‌هایی مثل دین‌شناسی، هرمنوتیک و . . . سود می‌جوید. دین‌شناسی جدید عبارت است از شناختن دستگاه‌ها و نمادهای رمزی دینی. در دین‌شناسی جدید، زبان دین زبان رمزی است. شناختن هر دین عبارت است از شناختن مجموعه رمزهای زبانی. [در نتیجه] اسلام به‌عنوان یک قرائت در درجه اول از مباحث هرمنوتیک سود می‌جوید که مباحث دانش فهم و تفسیر متن است . . . در واقع اسلام به‌عنوان یک قرائت، از متون دینی توضیحی رمزگونه و نمادین به‌دست می‌دهد. البته در این قرائت که مؤمنانه هم هست، مفسر مؤمن متن را چنین می‌یابد که در مرکز این متن (کتاب و سنت) پیامی قرار دارد که از سوی خدا دعوت به معنویت و امید و معناداری می‌کند.» وی در توصیف و نقد مبنای چهارم «قرائت رسمی از دین» می‌گوید:
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و (3) ⭐️ دوره دوم: قرآن به‌مثابه قرائت توحیدی نبی از جهان در پرتو وحی الهی شبستری در سال ۱۳۸۶ش با انتشار مقاله «قرائت نبوی از جهان» و مصاحبه‌ای با عنوان «هرمنوتیک و تفسیر دینی از جهان»، وارد مرحله نوینی از نواندیشی دینی خود گردید. او در این مرحله، از لزوم به‌کارگیری هرمنوتیک فلسفی در فهم قرآن فراتر رفته، برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد که قرآن کریم، «کلام نبوی» پیامبر اسلام نیز هست. به‌زعم وی، قرآن «محصول» وحی است، نه خود وحی؛ قرائتی است توحیدی از جهان در پرتو وحی که توسط پیامبر ارائه می‌شود. «از بررسی متن قرآن به‌مثابه شواهد تاریخی بهدست میآید که مدعاي آن انسان که در این متن از نبوت او سخن می‌رود، این بوده که سخنی که وي به صورت آیات براي مردم می‌خواند و آنان را به قبول آن دعوت میکند، گرچه کلام خود وي است، ولی یک منشأ الهی دارد. آن نبی نمی‌گفته که این متن، کلام من نیست.» «لازم است نشان دهیم که متن قرآن در عین حال که بنا بهتصریح قرآن و اعتقاد مسلمانان، منشأ وحیانی (الهی) دارد، کلام انسان (پیامبر) هم هست. این کاری است که فعلاً ذهن مرا به خود مشغول می‌دارد.» شبستری در این مرحله وحی نبوی را به تجربه دینی پیامبر تفسیر می‌کند: «تجربه وي اين بوده كه او از سوي خداوند برگزيده (اصطفاء) و برانگيخته (مبعوث) شده و يك «امداد غيبي» به او مي‌رسد كه از آن به «وحي» تعبير شده» اما این تجربه دربردارنده هیچ کلام یا پیام الهی برای مخاطبان پیامبر نیست. تنها تجربه‌ای شخصی برای پیامبر است: «در چنين موردي وضعيت از اين قرار است كه براي نبي بنا به تجربه‌اش، اين جملات كه او منتقل مي‌كند يك گوينده دارد و آن خدا يا فرشته است و ... اما براي مخاطبان نبي اين جملات گوينده ندارد. مخاطبان كه نمي‌توانند بدانند در درون نبي چه مي‌گذرد. آيا كسي با او سخن مي‌گويد؟ چه كسي با او سخن مي‌گويد؟ چگونه سخن مي‌گويد؟ همه اين‌ها به دعوي نبي، تجربه شخصي اوست كه تنها خود او ممكن است فهمي از آن‌ها داشته باشد؛ آن هم نه فهمي از سنخ فهم كلام انسان.» شبستری در اینجا، بر اساس مقبولات فلسفه زبانی معاصر به‌ویژه انگاره افعال گفتاری جان سرل بر این ادعاست که الهی دانستن لفظی و معنوی قرآن کریم معادل نفی تمامی مقومات قطعی زبان است. از این رو، گریزی از این نیست که قرآن را در لفظ و معنا کلام پیامبر بی‌انگاریم. «ممكن است چنين تصور كنيم كه تكلم خداوند با نبي اسلام از طريق وحي گونه‌اي تعليم الهي با ارتباط زباني ويژه‌اي بوده است. اما مسلم اين است كه آن تكلم الهي هرچه بوده از نوع ارتباط زبانيـ‌انساني نبوده؛ زيرا مقدمات ارتباط زباني‌ـانساني در آن ساحت وجود نداشته است.» (مجتهد شبستری، 1386الف) از سوی دیگر، این تجربه پیامبرانه دربردارنده هیچ معرفتی نیست، نه برای خود وی و نه برای مخاطبانش: «این طوری نیست که محتواي تجربه معرفتی باشد که به پیامبر داده میشود و گفته میشود این معرفت را ابلاغ کن . . . معرفت داده نمی‌شود، «دید» داده می‌شود، «بینش» داده می‌شود. و نه گزاره‌های یحتمل الصدق و الکذب.» ⭐️ دوره سوم: انکار نزول دین وحیانی بر پیامبر آخرین مدعای دین‌شناختی شبستری را باید انکار نزول دین وحیانی آن هم با استناد به آیات قرآن کریم دانست. وی در واپسین مرحله از نواندیشی دینی خود، راه‌چاره پذیرش دستاوردهای بشری در تقابل با قرائت رسمی از دین را نفی نزول دین دیده است. وی در این گام، از دخالت هرمنوتیکی پیش‌فرض‌های مفسّر در فهم متون دینی و تفسیر وحی به تجربه غیرمعرفت‌بخش شخص پیامبر فراتر رفته، نزول دین از سوی خداوند متعال را نفی می‌کند. ادامه دارد... __________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و (4) ⭐️ تبیین دیدگاه شبستری در انکار نزول دین وحیانی شبستری ابتدا در دو مقاله کوتاه «اگر داعش از فقیهان بپرسد» و «مبناهای تئوریک داعش»، این ادعا را مطرح کرد که این «پیش‌فهم» یا «پیش‌فرض» که قرآن و حدیث حاوی نظام‌های ثابت سیاسی، اجتماعی و . . . می‌باشند، و فقه سیاسی ناشی از آن، برای جهان اسلام بن‌بست‌های خطرناکی به وجود آورده است. وی معتقد است تنها راه خروج از آن بن‌بست‌ها بهرسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر ١٩۴٨ از سوی فقیهان اسلام است. اما پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر با مانعی سترگ به‌نام دینی وحیانی نازل‌شده از سوی خداوند روبروست. اعلامیه جهانی حقوق بشر منشوری است ساخته دست بشر و محصول عقل جمعی کسانی که در سال 1948م گرد هم آمده، آن را تدوین کردند. حال اگر دین اسلام، پیامی آسمانی از سوی خداوند متعال باشد، دیگر نمی‌توان دستاورد بشری حقوق بشر را بر آن مقدم کرد یا با آن در هم آمیخت. شبستری به درستی متوجه این بن‌بست معرفتی در پیشنهادش مبنی بر رسمیت بخشید به اعلامیه حقوق بشر است. به‌گفته وی: «در جهان اسلام این قبیل پیش‌نهادها همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظام‌های ثابت و ابدی نیست، پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به حقوق بشر عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساخته» انسان‌های قرن بیستم است، چگونه می‌توان یک برساخته انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟!» این پرسش در واقع یک استفهام انکاری است و مفاد آن این است که یک برساختۀ انسانی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر یا هر دستاورد جزئی یا معرفتی یا هر آیین عملی دست‌ساز بشری هرگز نمی‌تواند هم‌طراز یا برتر از پیام آسمانی نازل‌شده از جانب خداوند باشد. دین الهی که مشتمل بر دو بخش کلی باورهای اعتقادی و مقررات عملی متناسب با آن است، برآمده از صفات ذاتی و فعلی خداوند همچون علم و خیرخواهی نامتناهی است، اما دستاوردهای بشری برآمده از دانش ناقص انسان‌ها و در معرض دخالت خودخواهیها و رذائل اخلاقی متصدیان آن‌هاست. از این رو، در فرض وجود چنین دینی، استناد به یافته‌های انسانی و در یک رتبه نشاندن آن دو خلاف عقل است. شبستری معتقد است پرسش یادشده، پرسشی بسیار مهم است، اما یک مبنای مشهور، ولی ناصواب دارد: «آن مبنا این است که دین اسلام از سوی خداوند نازل شده است و آنچه از سوی خدا آمده، قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست. صاحب این قلم [یعنی شبستری] می‌خواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد می‌شود و در گذشته و در عصر حاضر مایه مشکلات و گرفتاری‌های فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟» حاصل آن که، شبستری در دو مقاله پیشین خود، در گام نخست، یکی از بن‌بست‌های خطرناک جهان اسلام را شناسایی کرده که عبارت است از اعتقاد به وجود نظام‌های ثابت سیاسی و اجتماعی در اسلام. و در گام دوم راه برون‌شد از این بن‌بست را معرفی کرده است. و به‌زعم وی، تنها راه خروج از بن‌بست عبارت است از بهرسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی فقیهان مسلمان. اما راه‌حل شبستری برای برون‌شد از این بن‌بست با یک اشکال بنیادین مواجه است. آن اشکال این است که نمی‌توان دستاوردی بشری چون اعلامیه جهانی حقوق بشر را بر دین آسمانی اسلام مقدم کرد. از این رو، وی در مقاله آیا خداوند دین نازل کرده است؟ درصدد پاسخ به این مسئله است. پاسخ وی به اشکال آن است که بر اساس آیات قرآن کریم، خداوند نه دین اسلام و نه هیچ دین دیگری را نازل نکرده است. ادامه دارد... __________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 و (5) ⭐️ استدلال شبستری بر انکار نزول دین وحیانی به‌گفته شبستری، طبق شمارش محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، واژه دین در ٩٠ آیه قرآن کریم وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر برای دین بهکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه‌بردار نیست»، «دیِن مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دیِن تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیده‌ترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکماِل دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن (ارتداد)»، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن». در کنار این تعبیرات که پاره‌ای از آن‌ها بیش از یک‌بار در قرآن آمده، در ٨ آیه از آیات قرآن از انسان‌ها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند: «مُخلِصیَن لَه الِدِّین» اما مسئله اساسی از منظر شبستری آن است که در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است. واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسان‌ها اشاره می‌کند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسان‌ها می‌آید. این واقعیت، راه و روشی است که انسان‌ها در ارتباط با خداوند یکتا و بی‌همتا یا در ارتباط با خدایان آن را برمی‌ساخته‌اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم می‌شده‌اند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساخته‌های انسانی‌اند، اما نه موهوم‌اند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمندند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود می‌خواهد خالص کردن دیِن موجود نزد انسان‌ها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا. بدین ترتیب، اگر دین از جانب الهی نازل نشده، بلکه مانند فلسفه، علم و هنر یک برساخته انسانی است، بیآن‌که مشکل معرفتی پیش آید، می‌توان این برساخته انسانی را در عصر حاضر در عین حفظ اخلاص دین برای خداوند، با بهرسمیت شناختن حقوق بشر و التزام عملی به آن غنی‌تر ساخت و بن‌بست‌های نظری سیاسی و غیرسیاسی برآمده از این برساخته را گشود. آخر کلام آن که، به‌اعتقاد شبستری نه‌تنها افکار فقیهان و متکلمان سنتی، بسیاری از افکار نواندیشان دینی نیز در دام این مبنای ناصواب افتاده‌اند. به‌نظر وی، تعبیرات و پرسش‌هایی چون تفکیک فهم دین از خود دین، دین در لوح محفوظ، دین برای چه آمده است؟، اگر دین قابل تغییر است، پس به چه درد می‌خورد؟، قلمرو دین تا کجاست؟، دین فقط تعبد است و مسلمان نمی‌تواند حقوق بشر را بپذیرد، دین برای انسان است یا انسان برای دین؟، دین تنها در آنجا مداخله می‌کند که عقل به آنجا راه ندارد، سنت ظرف است و دین مظروف، تفکیک گوهر دین از صدف دین، تفکیک ذاتیات و عرضیات دین، احکام دین باید اخلاقی باشد چون دین برساختۀ خداوند است که در آثار نواندیشان و روشن‌فکران دین‌دار همگی بر این مبنا استوار است که دین مجموعه‌ای نازل‌شده از سوی خداست. ادامه دارد... __________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐 بسم الله‌ الرحمن الرحیم 💐 🔰 و (6) ⭐️ نقد دیدگاه شبستری در انکار نزول دین وحیانی نبوت و رسالت پیامبران در نظام اندیشه قرآن فهم حقیقت قرآن ارتباط تناتنگی با درک ما از نقش پیامبر دارد. در واقع، مسئله اصلی بحث همین است که چه نسبتی میان قرآن و پیامبر برقرار است. آیا پیامبر، دریافت‌کننده قرآن از خداوند متعال است، یا خود آفرینش‌گر آن است. جناب شبستری در اثبات مدعای خود، تنها بر برخی از آیات ناظر به دین (به‌مثابه محتوای قرآن) تمرکز کرده است، اما روشن است که ارائه تصویری درست از حقیقت قرآن بر پایه سخنان خود قرآن، بدون توجه به جایگاه نبوت و رسالت امکان‌پذیر نیست. بر همین اساس، در مقام نقد مدعای شبستری، ابتدا نگاهی کوتاه خواهیم انداخت بر تصویری که قرآن از جایگاه و حقیقت انبیاء و رسولان ارائه می‌کند تا نسبت ایشان با آنچه به عنوان کتاب مقدس ارائه می‌کنند، روشن شود. قرآن کریم در آیات فراوانی از دسته‌ای از انسان‌های برگزیده با عنوان «نبیّ» یا «رسول» یاد می‌کند. کلمه «نبیّ» به همراه مشتقاتش در مجموع هشتاد بار و «رسالت» و هم خانواده های آن، بیش از سیصد بار در کتاب الهی درباره پیامبران به کار رفته اند. بررسی معنای لغوی این دو واژه و جهت به‌کارگیری آن‌ها برای پیامبران توسط قرآن کریم روشن‌گری بسیاری برای بحث ما دارد. در معناشناسی لغوی واژه «نبیّ» سه احتمال وجود دارد که مشهورترین آن‌ها این است که «نبیّ» از ریشه «نبأ» به معنای خبر مهم یا مطلق خبر است. پس نبی به کسی گفته می‌شود که دارای خبر (مهمی) باشد. بر این اساس، به این دسته خاص از انسان‌ها بدان جهت نبی یا پیامبر گفته می‌شود که خبرگیرنده از خداوند و خبردهنده به مردم میباشند. نبی کسی است که خبرهایی الهی دارد که دیگران از آن بی اطلاع اند. تلقی عموم مردم نیز از نبوت اين است كه بعضى از افراد بشر واسطه ميان خداوند و ساير افراد بشر هستند، به اين نحو كه دستورات خداوند را از او گرفته، به مردم ابلاغ مى‏كنند. از دیگر واژه هایی که در قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی به کار رفته، واژه «رسول» و مشتقات آن مثل «مُرسَل»، «رُسُل» و «مُرسَلون» است. «ارسال» در عربی به معانی متعددی همچون مسلط گرداندن، رها کردن، اهمال و راهی کردن به‌کار میرود. اما به‌اعتقاد متخصصان زبان عربی، این واژه در بحث ارسال پیامبران از سوی خداوند، به معنای روانه کردن و برانگیختن میباشد؛ چرا که خداوند، پیامبران خود را به سوی مردم روانه کرده است. پس رسول کسی است که برای ادای رسالتی فرستاده میشود. رسول یعنی فرستاده. واژه نبی در قرآن کریم، تنها در مورد صنف خاصی از انسان¬ها به کار رفته است، اما واژه های رسول، مُرسَل و رُسُل درباره غیر انبیاء نیز به کار رفته اند. با این حال، پر کاربردترین مورد استفاده این واژگان، اختصاص به پیامبران الهی دارد که بیش از 300 بار در این مورد استعمال شده اند. رسول کسی است که دارای رسالتی است و از طرف کسی به سوی دیگری فرستاده میشود. خدا «مُرسِل» است، مردم «مُرسَل الیهم» و انبیاء نیز «رسول» یا «مُرسَل» هستند. در واقع، کلمه «پیامبر» در فارسی، ترجمه «رسول» است. معناشناسی واژگان «نبی» و «رسول» این حقیقت را آشکار می‌کنند که پیامبران الهی واسطه پیام‌رسانی میان خداوند متعال و مردم هستند. نبی پیام‌هایی را به‌طور مستقیم یا باواسطه از خداوند دریافت می‌کند و مأمور به ابلاغ آن پیام‌ها به مردم است. در ادبیات قرآن، به این فرآیند دریافت پیام از خداوند یا به خود آن پیام «وحی» گفته می‌شود. مسئله عصمت پیامبر و فرشتگان وحی نیز که به شدت در قرآن بر آن تأکید شده است، برای تأمین این حقیقت است که پیام هدایت الهی بیهیچ کم و کاست و بدون هر گونه تغییری، درست آن گونه که خداوند نازل فرموده است، به دست مردم برسد: «عالِمُ الْغَيبِ فَلايُظهِرُ عَلى‏ غَيبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارتَضى‏ مِن رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسلُكُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً لِيَعلَمَ أَنْ قَد أَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم . . . » (جن، 26-28) خداوند با ارسال کتب به‌وسیله پیامبران قصد راه‌نمایی مردم دارد، از این رو، وسائط انتقال این پیام باید همگی معصوم باشند. و خداوند در این مسئله سر سوزنی مسامحه نمی‌کند و به‌صراحت اعلام می‌دارد که اگر پیامبر که فرستاده ویژه و بنده برگزیده او از میان همه انسان‌هاست، در این میان کوتاهی کند و اندکی محتوای وحی الهی را تغییر دهد، با او به شدیدترین شکل ممکن برخورد خواهد کرد: «تَنزيلٌ مِن رَبِّ العالَمينَ وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَينا بَعضَ الأَقاويلِ لَأَخَذنا مِنهُ بِاليَمينِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتينَ» (الحاقۀ، 43-46) اگر سخنی را به دروغ به ما نسبت میداد، او را به قدرت می‌گرفتیم و رگ قلبش را قطع می‌کردیم.
💐 بسم الله‌ الرحمن الرحیم 💐 🔰 و (7) ⭐️ نقد دیدگاه شبستری در انکار نزول دین وحیانی (2) دلایل و شواهد نزول دین از سوی خداوند متعال مدعای شبستری مبنی بر عدم نزول دین از سوی خداوند را از دو منظر عقل و قرآن می‌توان بررسی کرد. اندیشمندان اسلامی به‌استناد ادله عقلی اثبات می‌کنند که خداوند بر اساس صفات کمالی خود حتماً مسیر سعادت بشری را در قالب دین بر انسان‌ها نازل فرموده است. متکلمان، فلاسفه و عرفا در بحث «نبوت عامه» و «وحی» استدلالهای فراوانی ارائه کرده‌اند که محتوای آن‌ها لزوم ارسال دین و بعثت انبیاءست. متکلمان با استناد به قاعده لطف، فیلسوفان از راه تبیین نیاز جامعه انسانی به قوانین اجتماعی جهت اداره جامعه و عرفا با تبیین ضرورت وجود انسان کامل برای هدایت سالکان الی الله در مراتب عرفانی بر ضرورت وحی استدلال می‌کنند. اما شاید بتوان گفت متقن‌ترین دلیل برای ضرورت نزول دین از جانب خداوند، کمبود ذاتی انسان در معرفت سعادت حقیقی و راه آن است که برخی از متکلمان و فیلسوفان آن را تبیین کرده‌اند. با توجه به تمرکز جناب شبستری بر آیات قرآن، مدعای نفی نزول دین از سوی خداوند را بر پایه قرآن بررسی خواهیم کرد. آیاتی چند از قرآن کریم دلالت دارند که خداوند باید در راهنمایی انسان‌ها به سعادت حقیقی دخالت کند، و در غیر این صورت، انسان‌ها در عدم راه‌یابی به کمال و سعادت واقعی معذور خواهند بود. از سوی دیگر، آیات فراوانی نیز دلالت دارند که امر هدایت انسان‌ها توسط خداوند صورت گرفته است. بدین ترتیب برخلاف مدعای آقای شبستری، بر اساس قرآن کریم، الف) خداوند باید با فرستادن دین انسان‌ها را هدایت کند، و ب) خداوند این کار را انجام داده و ادیانی را به واسطه پیامبران فرو فرستاده است. دسته نخست: آیات دال بر ضرورت ارسال پیامبران بر اساس پاره‌ای از آیات قرآن کریم، خداوند نه‌تنها پیام‌آورانی را به جانب مردم گسیل داشته است، بلکه چنین اقدامی از سوی حق تعالی ضروری است و خداوند باید پیامبران خود را به سوی مردم برانگیزد تا با بشارت و بیم حجت را بر ایشان تمام کنند. در واقع این دسته از آیات، اشاره به همان استدلال عقلی مبنی بر ضرورت راه‌نمایی انسان‌ها توسط خداوند متعال دارند. الف) «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنذِرينَ لِئَلايَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً». (نساء، 165) بنا بر این آیه خداوند پیامبران خود را به سوی انسان‌ها فرستاده است تا بشارت و انذار دهند، در نتیجه مردم پس از این ارسال، دلیلی بر خداوند نداشته باشند. مقصود آن است که پیامبران با انجام مأموریت الهی خود که رساندن پیام الهی به مردمان است، حجت را بر مردم تمام می‌کنند؛ یعنی وقتی راه هدایت به مردم عرضه شد، چنان که کسی در این مسیر قرار نگرفت و سرانجام گرفتار عذاب ابدی شد، ناشی از انتخاب و کنش‌های نادرست خودش بوده است. در حالی که اگر خداوند مسیر هدایت را به مردم نشان نمی‌داد، مردم در ناتوانی از دستیابی به سعادت مقصر نبودند؛ چرا که علت عدم سعادتشان این است که مسیر رسیدن به مقصد را نمی‌دانستند و خداوند آگاهی از این مسیر را در اختیار ایشان نگذاشته بود. ب) «وَ لَو أَنَّا أَهْلَكناهُم بِعَذابٍ مِن قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَولا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى‏ (طه، 134) «مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخرى‏ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبعَثَ رَسُولاً» (اسراء، 15) طبق برخی آیات قرآن کریم مثل دو آیه بالا، خداوند تنها در صورتی مردمان را عذاب می‌کند که فرستادگان خود را به سوی ایشان فرستاده باشد. بنابراین، عذاب الهی منوط به ارسال فرستادگان الهی است تا با ارائه مسیر سعادت حجت را بر مردمان تمام کنند. اگر خداوند پیامبران خویش را برای هدایت مردم به راه سعادت و بیراهه شقاوت به میان مردم نمی‌فرستاد، مردم بر خداوند متعال حجت داشتند که چرا بدون آن که آن‌ها را هدایت کند، از آنها توقع یافتن راه درست و پیمودن آن را دارد. پس حال که راه را نشان نداده است، نباید مردم را به علت نپیمودن این راه مجازات کند. پس به حکم عقل خداوند باید مردم را به‌وسیله پیام‌هایی که توسط پیامبران ارسال می‌کند، راه‌نمایی بفرماید. ادامه دارد... __________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi