eitaa logo
مهدی عبداللهی
793 دنبال‌کننده
609 عکس
333 ویدیو
46 فایل
🌐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اندیشه‌ورزی در قلمرو علوم عقلی اسلامی و علوم انسانی مهدی عبداللهی دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و مدیر گروه فلسفه علوم انسانی دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم دکتری فلسفه اسلامی ارتباط با مدیر کانال: @mabd57
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 3⃣ 3⃣ به نظر شما تعریفی که استاد ملکیان از عقلانیت و معنویت ارائه می دهند مانع و جامع است؟ 👤 نقطه ضعف دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که واژگان و اصطلاحاتی که در این پروژه به کار رفته باید به دقت تعریف شود. مقصود از درد و رنج روشن است، اما در باب عقلانیت و معنویت، اینگونه نیست. عقلانیت مدل های متعددی دارد و راجع به آن پرسش های متعددی قابل طرح است که نظریه پرداز این پروژه باید این پرسش‌ها را به طور دقیق پاسخ دهد. از جمله این پرسش‌ها این است که آیا ایشان معیار عام، مطلق و ثابتی برای عقلانیت معتقد هستند یا مانند بسیاری از اندیشمندان پست مدرن که معتقد به عقلانیت مطلق و ثابتی نیستند. اگر عقلانیت ثابت، مطلق و عامی را قبول دارند، باید بفرمایند معیار آن عقلانیت چیست؟ آیا ایشان همان نظریه معرفت شناختی فیلسوفان اسلامی را قبول دارند که معتقد به علم حضوری، علم حصولی و مبنا گروی هستند، یا اینکه دیدگاه دیگری دارند؟ از این جهت عرض می‌کنم زیرا خود ایشان در آثار و اندیشه های دیگر خود به این نگرش‌های فلسفه اسلامی انتقاد دارند، که فعلا جای بحث و بررسی در مورد مبانی و نقدهای ایشان بر آن مباحث نیست. 4⃣ یعنی قائل هستید چنین تبیینی صورت نگرفته است؟ 👤 عرض بنده این است که ایشان باید در باب عقلانیت و همینطور معنویت موضع خود را به طور مشخص تعیین بفرمایند. کسانی که در میان اندیشمندان و اندیشمندان مغرب زمین از معنویت بحث کردند، تعاریف مختلفی برای معنویت ارائه کرده‌اند. صاحب این نظریه نیز باید تعریف دقیق و روشنی از معنویت ارائه کند. ایشان در برخی موارد تعاریفی را برای معنویت آورده‌اند که من به چند مورد از آن ها اشاره می‌کنم. برای مثال ایشان در جایی فرموده اند: «معنویت دین عقلانیت و دین عقلانی شده است». در جای دیگر می‌گویند: «معنویت فرایندی است که فرآورده آن کمترین رنج و درد ممکن است». هیچ یک از این دو تعریف حقیقت معنویت را تعريف نکرده است. در تعریف دوم معنویت به همان کاستن از درد و رنج های انسان تعریف کرده و در اولی هم تعریفی از معنویت ارائه نشده که تلفیق بین دین و عقلانیت در اينجا بعنوان معنویت قلمداد شده است. پس در کنار اشکالات و ابهامات خرد و ریزی که می‌توان بر این نگرش گرفت مهمترین ضعف آن تحلیل و ارائه تصویر نادرست از نسبت عقلانیت با تعبد و دینداری است. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
به همین جهت ایشان در جایی در پی توصیفی که از پروژه عقلانیت و معنویت عرضه فرموده اند برای دینداران توصیه ای دارند، که می‌فرمایند: «بنابراین کشور ما و کشورهایی که مانند ما هستند برای اینکه به معنویت روی آوردند باید به پدیده ای روی آورند که ویژگی های مثبت دینداری را داشته باشد، اما ویژگی های منفی دینداری را نداشته باشد. خوب ما دیندار هستیم اما معنوی نیستیم، برای اینکه بخواهیم معنوی شویم باید چیزهایی را کنار بگذاریم که ایشان می‌فرمایند بزرگترین چیزی که نباید داشته باشد (زیرا اگر داشته باشد با عقلانیت سازگار نخواهد بود) تعبد است. ما تا زمانی که تعبد می‌ورزیم، (یعنی سخن کسی یا کسانی را بدون دلیل قبول می‌کنیم) اصلا عقلانی نیستیم». این معنویتی که می‌گویند اول و قبل از هر چیز عین دینداری نیست، چیزی است ورای دینداری. و به این معنا هر کسی می‌تواند به هر چیزی روی آورد که با عقلانیت هم سازگار نیست. اما اگر متدین بود نمی‌تواند به چنین معنویتی روی آورد. اگر بخواهم سخن آقای ملکیان را خلاصه کنم این است که ایشان معتقدند: 1- تنها راه رهایی از درد و رنج تلفیق میان عقلانیت و معنویت است. 2- رکن اصلی دینورزی تعبد به سخنان فرد یا افراد دیگر (یعنی بزرگان دین) است. 3- تعبد عبارت است از پذیرفتن سخن یک فرد بدون اینکه از صاحب سخن تقاضای دليل کرده و دلیل وی را راست آزمایی کنیم. 4- تعبد با عقلانیت منافات دارد. نتیجه این چهار مقدمه اين است که ما برای رهایی از رنج و درد باید دست به دامان معنویت و عقلانیت شویم و دین ورزی متعبدانه را کنار گذاریم. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 5⃣ 6⃣ جایگاه تعبد در اندیشه دینی کجاست و چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ نگاه اسلام به تعبدهای غیر عقلانی چگونه است؟ 👤 به اعتقاد بنده مهمترین نقطه ضعف پروژه عقلانیت و معنویت آقای ملکیان در مقدمه چهارمی بود که در پاسخ به پرسش قبلی عرض کردم. در واقع جان کلام و گوهر پروژه عقلانیت و معنویت این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت منافات دارد. به همین جهت اگر کسی بخواهد دین دار باشد باید با یافته های عقل خداداد خود به جنگ و مبارزه برخیزد و تا بر عقل خود سرپوش نگذارد نمی‌تواند به باورهای دینی التزام داشته باشد. ما باید این مدعا را بررسی کنیم که آیا این مدعا به این اطلاق و کلیت درست است؟ اگر واقعا هیچ شکل و نوعی از تعبد با عقلانیت سازگار نباشد، سخن ایشان درست است. اما اگر بتوانیم نشان دهیم که این مدعا به این کلیت درست نیست، در این صورت رخنه و اشکال اساسی پروژه عقلانیت و معنویت ایشان هم مشخص خواهد شد. مدعای اصلی ایشان این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت ناسازگار است. ایشان می‌فرمایند انسان عقلانی انسانی است که هر گزاره‌ای (چه گزاره نظری و چه گزاره عملی) را که برایش مطرح شد، با عقل و قوای معرفتی خود سنجیده و بررسی و تحلیل کند تا صدق و کذب و اعتبار و عدم اعتبار آن را احراز کند. اگر سخنی را به اعتبار خودش بپذیرد به این معنا است که با عقل خود آن را بررسی و درستی و نادرستی آن را احراز می‌کند و متناسب با درستی و نادرستی آن واکنش و عکس‌العمل نشان می‌دهد، اگر درست بود می‌پذیرد و در مطابق با آن عمل می‌کند، و اگر نادرست بود آن را پس می‌زند. اما در باب تعبد ما یک سخن را نه به اعتبار خود سخن بلکه به اعتبار گوینده سخن می‌پذیریم. برای مثال اکثر افراد مسلمان می‌دانند که نماز صبح دو رکعت است و هر روز هم طبق آن عمل می‌کنند و در یک بازه زمانی خاصی دو رکعت نماز می‌خوانند. سوال مهم این است که این افراد اعتبار دو رکعت بودن و لزوم خواندن آن در آن زمان خاص را از کجا احراز کرده‌اند؟ آیا خودشان با روش های مختلف تحقیق بررسی کرده‌اند و اعتبار آن را خودشان احراز کرده‌اند؟ یا اینکه اکثر آن‌ها به اصطلاح دینی، مقلد هستند. یعنی از یک فرد دیگری تقلید می‌کنند و آن فرد به آن‌ها می‌گوید که باید در آن زمان خاص این رفتار و عبادت دینی خاص را انجام دهند. در واقع پذیرش این گزاره از سوی اکثریت متدین به این اعتبار نیست که خود آن‌ها درستی و اعتبار گزاره هنجاری و این باید را احراز کرده‌اند. بلکه اعتماد آن‌ها به اعتبار این گزاره به دلیل اعتماد آن‌ها به گوینده آن سخن است. و به دلیل اینکه آقای الف این سخن را گفته آن را می‌پذیرند نه اینکه خودشان آن را بررسی کرده باشند و به درستی و اعتبار آن پی برده باشند. به اعتقاد آقای ملکیان، اگر سخنی را که از کسی میشنویم، به اعتبار گوینده آن سخن بپذیریم، نه به اعتبار خود سخن، از دایره عقلانیت خارج شده ایم. مسئله مهم این است که ببینیم آیا تعبد، و به تعبیر دیگر تقلید از دیگران، همواره مذموم و نادرست و عمل و رفتاری ضد عقلانی است و یا اینکه می‌توان نوع و سنخی از تعبد و تقلید را نشان داد که به هیچ عنوان با عقلانیت منافات ندارد، بلکه اتفاقا تعبدی عقلانی است و عقل ما را به این نوع از تعبد راهنمایی می‌کند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 6⃣ 7⃣ در این خصوص آیا نباید بین ادیان الهی و بشری و همچنین بین دین اسلام با دیگر ادیان الهی تقاوت قائل شویم؟ 👤 باید گفت که در دنیا ادیان متعددی از جمله ادیان الهی و اديان غیر الهی که خود ادیان الهی شامل اسلام، یهودیت، مسیحیت و زرتشت است، نیز با هم تفاوت دارند. ما مجاز نیستیم در مقام داوری با همه این ادیان (ادیان الهی و زمینی، الهی و انسانی، ادیانی که معتقدند ما همان دین دست نخورده ای هستیم که خداوند متعال نازل فرموده و بقيه ادیان را دست خورده می‌دانند) برخورد واحدی داشته باشیم. در عرایض قبلی خود به بن بستی که انسان در فضای مدرن با آن مواجه می‌شود، اشاره کرده و گفتم خلأ معنویتی که در دنیای مدرن برای انسان‌ها بوجود آمد، آن‌ها را به سمت امور معنوی سوق داد که به سمت امور معنوی از جمله دین بودیسم گرایش پیدا کردند. مسئله معنویتی که در دنیای مدرن پدید آمده، در واقع مسله ای است که خواستگاه آن دنیای مدرن است و علت اصلی آن نیز اين بود که در زندگی مدرن ماشینی به نیازهای معنوی و بعد معنوی انسان کم توجهی و یا حتی بی توجهی شده است. مسئله دیگر که در این دنیا با آن مواجه هستیم این است که دین رایج در دنیای غرب و دنیای مدرن، دین مسیحیت بوده است، (هر چند به مرور زمان ادیان دیگری هم در آنجا ظهور و ورود پیدا کردند، اما دين اصلی دین مسیحیت بوده است). مشکل دیگری که دین مسیحیت دارد این است که با عقلانیت مشکل اساسی دارد، که البته ما معتقدیم که این مشکلات در دین مسیحیت راستین وجود نداشته و در اثر تحریف در این دین ورود پیدا کرده است. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 7⃣ 8⃣ خواستگاه این تعارض عقل و دین در الهیات مسیحی می باشد و نشات گرفته از آن است؟ 👤 در واقع آموزه های اصلی و بنیادین مسیحیت گرفتار چالش ضد عقلانیت است. آموزه‌هایی مانند گناه نخستین معتقد است که حضرت آدم گرفتار گناه و معصیت شد در حالی که ما در نگرش اسلامی معتقد نیستیم که حضرت آدم گرفتار معصیت و گناه شده باشد. غرض اصلی بنده بیان ضد عقلانی بودن پاره‌ای از باورهای بنیادین مسیحیت است. از گناه نخستین به گناه جبلی می‌رسیم، بعد از گناه جبلی، انسانی که با گناه به دنیا آمده و با پرونده سیاه و تاریک پا به عرصه وجود گذاشته، به فکر توبه می‌افتد و می‌خواهد آن ناپاکی را از وجود خود پاک کند. باید چه کاری انجام دهد تا این ناپاکی و گناه پاک شود؟ اندیشمندان مسیحی می‌گویند این گناهی که انسان گرفتار آن است، گناهی نیست که با رفتار و توبه خود انسان پاک شود. زیرا این گناه، گناه در برابر خدای متعال عظیم کبیر است، فلذا برای پاک کردن این گناه هیچ کاری از دست انسان بر نمی‌آید. تنها راه پاک شدن این گناه این است که خود خدا کاری را انجام دهد که این گناه پاک شود. برای این کار خداوند متعال تجسد پیدا کرده يعنی خدا در قالب عیسی مسیح متجسد (عیسی و انسان) شده و به کالبد جسم درآمده و بعد رنج تصلب را به جان خریده و به صلیب کشیده شده و رنج برده تا این رنج خدا فدیه گناه آدم شود. و بعد از این هر کس که بخواهد پاک شود باید به این جریان تاریخی ایمان داشته باشد. نکته اصلی این است که مسیحیت رایج و دارج در دنیای غرب، مسیحیتی است که باورهای اساسی آن از جمله گناه نخستین، گناه جبلی، تجسد، فدیه، تثلیث هیچ کدام عقل پذیر نیستند و عقل انسانی آن‌ها را نمی‌پذیرد، بلکه عقل حکم و فتوا به نادرستی آن امور می‌دهد. از اینجا، از همان قرون نخستین مسحیت نزاع عقل و ایمان در مسیحیت پیدا شده و اندیشمندان مسیحی با مسائل و باورهایی مواجه بودند که عقل آن‌ها را نمی‌پذیرفت. هنگامی که باورهای بنیادین دین با عقل سازگاری نداشته باشد، انسان به حکم اینکه عاقل است با دو راهی مواجه است، یا باید به حکم و فتوای عقل خود گردن بنهد و آن باور دینی را کنار بگذارد و اگر بخواهد دین دار و دین مدار باشد، باید به نحوی بر عقلانیت خود سرپوش بگذارد. این مسئله از قرون نخستین کلیسا و مسحیت وجود داشته و تا به امروز یکی از مسائل زنده مسیحیت است. و تا هنگامی که چنین قرائت تحریف شده ای از باورهای مسیحیت وجود داشته باشد، این سؤال وجود خواهد داشت. نکته ای که میخوام از آن استفاده کنم این است که هنگامی که اندیشمندان و روشنفکران ما ميخواهند راجع به دین اظهار نظر کنند، نباید همه این ادیان را یک کاسه ببینند و در واقع نباید تاوان تحریف در باورهای اساسی مسیحیت و ضد عقلانی بودن آنها را اسلام پرداخت کند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
خداوند با ارسال پیامبران آنچه را که برای رسیدن به تکامل و سعادت انسانی لازم است، در اختیار انسان گذاشته است. پس این دو نکته بسیار مهم است که اساس وحی برای هدایت انسان و دستیابی به برنامه سعادت و تکامل است. برنامه ای که انسان با اتکا به قوای معرفتی خود نمی‌توانست آن را به دست بیاورد. پس قطعا وحی مشتمل بر اموری است که ورای عقل انسانی است. باز تاکید می‌کنم که باید بین امور ضد عقل و امور ورای عقل، تفکیک و تمیز قائل شویم. آنچه که ما بر آن تاکید می‌کنیم، امور ورای عقل است، پاره ای از امور وجود دارد که عقل به آن‌ها دسترسی ندارد. نه اینکه عقل حکم به بطلان آن‌ها می‌دهد. پس بر اساس بررسی های عقلانی، عقل ما را به این نتیجه می‌رساند که، عقل ما پس از اینکه وجود و صفات خدا، از جمله علم و قدرت و اراده خدا را اثبات کرد، در بررسی افعال الهی هدفمندی آفرینش را اثبات می‌کند و هنگامی که آن را در باب انسان ادامه می‌دهیم، با لحاظ این‌که انسان موجودی است که با قوای معرفتی متعارف خود همه آنچه را که برای تکامل لازم دارد به دست نمی‌آورد، همین جا عقل حکم می‌کند که تمام اين مسائل با استدلال عقلی است. عقل حکم می‌کند که خداوند متعال باید از راه دیگری آنچه را که منِ انسان به تنهایی توان درکش را ندارم، به من تعلیم بدهد. پس خداوند اموری را از طریق وحی به من تعلیم می‌دهد که فرا عقلی هستند و عقل به آن‌ها دسترسی ندارد. اما به هیچ عنوان به این معنا نیست که آن‌ها عقل ستیز هستند و عقل بر خلاف آن‌ها حکم می‌دهد. همانطور که عرض کردم در مسیحیت چنین اموری را داریم اما در اسلام به هیچ عنوان معتقد به این مسئله نیستیم که اموری در دین وجود دارد که ضد عقل هستند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
خلاصه آن که ما با استدلال های عقلی وجود خدا و صفات ذاتی و فعلی خدا را اثبات می‌کنیم و از جمله آن صفات فعلی، ضرورت ارسال رسول و انزال وحی است. و بعد با استدلال عقلی ضرورت عصمت و مصون ماندن وحی از تحریف را اثبات می‌کنیم تا این پیام و برنامه سعادت و زندگی که خداوند برای انسان فرستاده بدون کوچکترین تغییر و تحریف، همانطور که خداوند متعال فرستاده به دست انسان برسد و عرض کردیم این برنامه مشتمل بر اموری است که قوای معرفتی انسان به آنها دسترسی ندارد و به تعبیر ما عقل گریز و ورای عقل است. پس از اینکه این وحی به دست ما رسید در تفکر شیعی غیر از پیامبر که دریافت کننده مستقیم وحی است، دوازده امام معصوم نیز که جانشینان برگزیده و منصوب از طرف خداوند متعال برای پیامبر هستند نیز معصومند و به یک معنا سخنگوی دین هستند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
نمی‌توان مُهر ضدعقلانیت بر هر گونه تعبدی نهاد، زیرا تعبد به دو گونه عقلانی و غیرعقلانی پای می‌گیرد، باید بنگریم تعبد به سخنان پیامبران و بزرگان دین چه نوع تعبدی است؟ آیا بنا بر معیاری که به‌دست آوردیم، پیروی از سخنان بزرگان یک دین مصداق تعبد غیرعقلانی است، یا تعبد و دین‌ورزی این‌چنینی راه‌کاری است که عقل پیش پای ما نهاده است؟ آقای ملکیان همان طور که هر گونه تعبدی را به یک چوب رانده، راجع به همه ادیان نیز به یک منوال حکم کرده است، حال آن که، همان طور که در رفتارهای روزمره می‌توان تعبد عقلانی یا ضدعقلانی داشت، دین‌ورزی نیز می‌تواند عقلانی یا ضدعقلانی باشد. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi