eitaa logo
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
10.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
264 ویدیو
0 فایل
اینجا ؟! _ چنل‌صرفاً‌ دلی‌هست‌ خالی کردن حرفای دل _ [ تَراوشاتِ‌ذهنِ‌دختر‌دهه‌هشتادی‌ ] _ گه‌گاهی‌ناشناس‌‌گذاشتن _ | برای همه می‌نویسم تا یک نفر بخواند | متولد شده در: 𝟏𝟒𝟎𝟏/𝟒/𝟐𝟏 کپی: ازعکس های شخصی‌ممنوع! شرایط= @sharayet_m
مشاهده در ایتا
دانلود
نائب الزیارة همگی((:💚
هدایت شده از ‹ مَبـه‍‌‌وت ›
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
°💙🦋°
گفت چقدر ˒˒دوسم داری؟˓˓ گفتم ˒˒قدرِ‌اهمیتِ‌نبض زدنِ رگِ کنارِ گردنت:)♥️
- تو در میان استخوان‌های من ؛ آواز می‌خوانی .(:"!
- بى ما چه ميكند دِلت؟ كه بى تو جان ميكَنَد دلم '. . (:🌱
- که تحمّلِ هر دَردی ممکن است ، اِلاّ دِلتنگی . . ! :)
زم‍‌ی‍‌ن پ‍‌ر ش‍‌ده از آدم‍‌ای‍‌ی کہ ق‍‌رار ب‍‌ود ب‍‌دون ه‍‌م ن‍‌ت‍‌ون‍‌ن [: !
خودت و زدی به نفهمی ندیدی بی‌طاقتیامو :)
همسایه‌ها پنج نفر دلی میفرستین اینور؟
هدایت شده از ‹ مَبـه‍‌‌وت ›
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
•🤍⁩🌚•
ماندگار است خیال تو در آغوش دلم بی خیالِ همه ی حس و خیالات دگر :)!💕
یافتمت تا ازدستَت دهم و عاشقت شدم تا دِلتنگت شوم ...((:"!
در دلم هستی و از حال دلم بی‌خبری‌ " . . .
‌هرچه بیشتر می‌بینمت احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود مثل خون در رگ های من ...(: 🧡 -احمد شاملو
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
ای خدایِ تو اسمون من دلم تنگِ واسِ اون :)
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
از اون روز خیلی گذشته . . از آخرین باری که باهم حرف زدیم و گله کردم ازت و گفتی برو ، گفتم سخته رفتن
•| اونقدر سخته که فقط خودم می دونم
قفسه سینه م گاهی در حال شکافته شدنه!
ولی می دونی کم بیارم چی میشه؟
و اگه هیچ کسم حرفی ازش نزنه،
این خودمم که تا ابد پیش خودم شرمنده میشم
وگرنه حرف بقیه همیشه برام فاقد اهمیت بوده
خیلی این روزا دارم سعی می کنم
مسیر پیش رومو مستقیم ادامه بدم میدونی؟!
و میلیون ها احساس توی من وجود داره
که دارن التماس می کنن بهشون گوش بدم
فقط کاش میتونستم از جلد خودم دربیام
تا بتونم خودمو محکم بغل کنم : )🌱
[بہِ قلمِ ʜ.ɴ]
هدایت شده از ‹ مَبـه‍‌‌وت ›
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
•💛🍁•
با دویست و چند تڪه استخوان؛ دوستت دارم... ♥️:)
‏من میتونم روزها از تو بنویسم ، ‏تو میتونی چند ثانیه به من فکر کنی ؟(:
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
اولین بارون پاییزی هم اومد بارونی که منو به یاد تمام خاطره های خوب و بدم انداخت بارونی که چشم انتظارش بودیم که بباره بتونیم یکم آروم بگیریم تنها کاری از دستم بر میاد بشینم به شیشه غباری اتاقم که قطره های بارون نمایان هست زل بزنم، خاطره‌هامو مرور کنم خاطره‌هایی ڪہ من باهاشون بزرگ شدم، خاطرهایی کہ روز‌های خوب و بد منو به وجود اوردن مثل اینکه آسمون هم دلش گرفته بارون منو گرفته تو آغوش و تو نیستی . . درستہ ڪه روزای ابری دلم دیگه آشوب نمیشه‌،ولی بی تو جوری شکسته به این زودیاخوب نمیشه،، دلم تنگته: منم مث آسمون هوام ابریه‌ نمیدونم الان دلت با کیہ به خودم میگم: به بارون دل نبند کہ هر چهار فصل‌دیوونت میکنہ اگر ببارد‌،از شوق اگر نبارد از دل تنگے آرزو میڪنم:هیچ امیدی ناامید نشہ هیچ قلبے شکسته نشہ هیچ آرزویی‌حسرت نشہ . . ( :" [بہِ قلمِ ʜ.ɴ تاریخ:۱۴۰۱/۸/۱۳]
بزرگترین پشیمانی ام سالھا جمله ساختن برای کسی بود ک لیاقت یک کلمه راهم نداشت (:
اگہ بودی قول میدادم قدرتو بدونم... :)