‹ مَبـهوت ›
کاشدستمیذاشتمروقلبتهمه درداشمیومدتومُشتم! : )
ولےکاشمنهمونآدمیبودم که
ویسخندهاتوبراشمیفرستی :) ✉️🌱
‹ مَبـهوت ›
__
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلـشـوره مـا بـود دلارم جـهـان شـد ^_^🌱
‹ مَبـهوت ›
•|- قصّهی من و تو از چشمات شروع شد؛ قصّمون قشنگ بود خیییلی قشنگ . . شباش من و تو و بام و هوای نف
•| شرمنده که بد موقع دوستت دارم، من هیچوقت آدمِ به موقعی نبودهام!
مثلاً همین الان، میدانم چهقدر سرت شلوغ است، چقدر خوشحالی، چقدر از اینکه توی لحظههایت وول نمیخورم شادی؛ امّا دل که زبان آدمیزاد نمیفهمد حیوانی!
ببخش که همین الان این صاحب مُرده تو را می خواهد
چقدر خودم را بزنم به آن راه؟
چقدر حواسش را پرت کنم آخر ؟
چقدر این آهنگهای دونفرهی لعنتیمان را رد کنم برود ؟
چقدر برای خودم عطر شیرین بخرم که بوی عطر تلخ دوست داشتنیت فراموش شود مثلاً؟
همهی اینها به کنار!
فصلها را که نمیتوانم عوض کنم، میتوانم؟
مثلاً بنشینم به بهار بگویم لطف کن نیا، چون اردیبهشت بیانصافت پرتم میکند وسط یك عالمه خاطره؟! به خدا زورم نمیرسد!
من این چیزها را میبینم که دلم میخواهد دستهایم را فشار بدهم روی گلویم و دیگر نفس نکشم وقتی کاری از دستم بر نمیاید!
وقتی میخواهمت و نمیخواهی! وقتی نمیتوانم دهانِ دلِ زبان نفهمم را ببندم!
اصلاً آدم هم انقدر بد موقع ؟
انقدر بیخاصیت؟(:"!
‹ مَبـهوت ›
💍🌿
از عشق مرا همین یک نکنه کافیت که...
تو مرحم جانی و بس (:🤍
هدایت شده از پیام های ِ ذخیره شده !
میشه چنتا الهی به رقیه بگید ؟!
ممنون میشم ..
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست،
مقصر دل دیوانه ماست...(:"!
‹ مَبـهوت ›
⌈رفتنت رفتنِ جان است؛ تو خود میدانی (: ⌋
⌈- تو ؛ آن شعری که من جایی نمیخوانم (: ⌋
کاش زندگی برعکس شروع میشد؛
پیر به دنیا میومدیم با یه عشق جوون
میشدیم اخرشم یه شب توو بغل
مادرمون میمردیم.🚶♂"!
‹ مَبـهوت ›
__
گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو...(:"
#حسین_منزوی