eitaa logo
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
10.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
263 ویدیو
0 فایل
اینجا ؟! _ چنل‌صرفاً‌ دلی‌هست‌ خالی کردن حرفای دل _ [ تَراوشاتِ‌ذهنِ‌دختر‌دهه‌هشتادی‌ ] _ گه‌گاهی‌ناشناس‌‌گذاشتن _ | برای همه می‌نویسم تا یک نفر بخواند | متولد شده در: 𝟏𝟒𝟎𝟏/𝟒/𝟐𝟏 کپی: ازعکس های شخصی‌ممنوع! شرایط= @sharayet_m
مشاهده در ایتا
دانلود
انگشت به دهان ماندم از قافله‌ی‌عشق ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم (:"
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
⌈‌‌انقلابی‌شده‌در سینه‌ی من، فتنه‌ی توست‌ (: ⌋
⌈‌‌بی‌خوابیِ مارا بوسیدنِ‌ چشمانِ‌تو داروست‌ (: ⌋
کاش‌دست‌میذاشتم‌روقلبت‌همه‌ درداش‌میومدتومُشتم! : )
هدایت شده از ‹ مَبـه‍‌‌وت ›
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
♥️🔗
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو(:💙
تو همان دلبرِ معروفِ دلم باش منم آن دلداده‌یِ مجنون و پریشان ! :)
تو میدانی حتی اگر كنارم نشسته باشی باز هم دلتنگ توام ؛ حالا ببین نبودنت با من چه می كند !(:
- دو سه روز پیش سر کلاس عربی یه متن داشتیم که ترجمش میشد ؛پرنده ای که میاد غذاهای باقی مونده توی دهن تسماح رو میخوره و میره . . به رفیقم گفتم چقدر حکايت بعضی از آدم های‌توی زندگیمونه ؛ رفیقم گفت‌:آدمایی که اومدن یه تیکه از وجودمون رو کندن ُ با خودشون بردن و رفتن :)!'🖤
هدایت شده از ‹ مَبـه‍‌‌وت ›
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
-مثلِ گل‌هایِ ترک خوردهٔ کاشی شده‌ام بعدِ تو پیر که نه من متلاشی شده‌ام :)
-` شده‌‌باعکس‌‌کسی‌حرف‌‌دلت‌رابزنی، ودلت‌رابه‌همین‌شیوه‌‌تسلابدهی (:💙
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
وقتی میبینمت من از قبلا عاشق ترتم(:"!
هدایت شده از ‌-رایحہجنون‌-
مثلاامشببشیم⁶⁰؟!:)
عاشقمعاشقِلبخندِرضایت . . عاشقمعاشقِآننگاهنابت . . گربپࢪسۍکہدلمبندِکجاست . . حاضرمصدبارگویمکہدلمبندِتواست . .(:♥️
•💛✨•
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
•💛✨•
نه وابسته ام نه دل بسته... من جانم به جانت بسته است(:🖇♥️
برایت شعر گفتم تا بخوانی عمق عشقم را نخواندی‌بیت‌هایم‌را..نوشتی‌از غزل‌سیرم(:🌱
هزارقصہ‌نوشتیم‌برصحیفہ‌‌ۍ‌دل‌اما، هنوزعشق‌‌توعنوان‌سرمقالہ‌ۍماست. . !(:
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
__
گفته‌ بودم بہ ڪسی عشق نخواهم ورزید آمدی و همه فرضیه‌ها ریخت بهم (-:
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
اولین بارون پاییزی هم اومد بارونی که منو به یاد تمام خاطره های خوب و بدم انداخت بارونی که چشم انتظ
•|- قصّه‌ی من و تو از چشمات شروع شد؛ قصّمون قشنگ بود خیییلی قشنگ . . شباش من و تو و بام و هوای نفسات ؛ روزاش من و تو آسمونِ بودنات که منو پرنده‌ی تک تک جدولای کنار خیابون کرد! قصّه‌ی ما مستِ موی تو بود که عطرش مونده رو دستام و هواش تو نفسام! می‌دونی؟! رفتنت یه‌خُرده دلخراش کرد این قصّه‌ی قشنگو . . من از پرستیدنت کافر شدم به عشق ؛ بعد از رفتنت و از اون روز شدم راوی یه قصّه‌ی تلخو می‌نویسم . می‌نویسم : نذارید بیان زنده زنده دفنتون کنن تو چشماشون ؛ که نبودنشون بد دلتونو می‌بنده رو همه چی . بعد خاطره‌هاشون خفه می‌کنه نفساتونو . . بعد رفتنت هیچ حسی ندارم! دلمو بستم به روی هر چی چشمِ که شروع قصّه است . قصّمون قشنگ بود ولی تهش رسید به کافر شدنم ؛ به عشق و هرشب مستِ چشمای نداشتت شدن! دلمو بستم رو همه چی، برنگرد : )!💙