🔖 پدر دلسوز!
✨ روایت چهارم
به قلم "زهرا یزدیزادگان"
نمیدانم با چه صدایی اما سعی کردم با لحنی بیاعتراض جوابش را بدهم.
-جانم؟
- ما گرسنهمون بود؛ شام نون و ماست خوردیم.
- خوب کردین مامان
- کوثر کاسه...
#روایت
#من_الظلمات_الی_النور
| @mabnaschoole |
۳ فروردین ۱۴۰۳
۳ فروردین ۱۴۰۳
۳ فروردین ۱۴۰۳
مدرسه مهارت آموزی مبنا
🔖 پدر دلسوز! ✨ روایت چهارم به قلم "زهرا یزدیزادگان" #روایت #من_الظلمات_الی_النور | @mabnaschoole
✨ فراموش کرده بودم!!
🔹 پیام شما
🔻اگه روایت روز چهارم رو خوندی، خوشحال میشیم نظرتون رو راجعبهش برامون بنویسی:
📮@adm_mabna
#روایت
#من_الظلمات_الی_النور
| @mabnaschoole |
۳ فروردین ۱۴۰۳
۳ فروردین ۱۴۰۳
✨ پیامدِ پیام!
📚بیست کهنالگوی پیرنگ
🖋 رونالدبی. توبیاس
|@mabnaschoole |
۳ فروردین ۱۴۰۳
۴ فروردین ۱۴۰۳
✨پرورنده من
ستودنیترین است در نگاه من
و لایقترین وجود
برای حمد و ستایش من...
🔸برداشتهایی از دعای ابوحمزه ثمالی
#شط_شیرین_پرشوکت_من
#بهارجانها
🆔 @Revayate_ensan_home
۴ فروردین ۱۴۰۳
۴ فروردین ۱۴۰۳
✨ چرا من؟!!
🔹جملهای دو کلمهای است اما بیشتر اوقات پر از شکوه و شکایت است. شکایت از کسی که نابههنگام ما را برای کاری انتخاب کرده، گلایه از خدا برای اتفاق ناگواری که برای ما افتاده یا هزار چیز دیگر.
✨روایت روز پنجم حکایت یک گله و شکایت هست برای رخدادن اتفاقی ناگوار. اتفاقی که قرار بود زمینه شادی رو برای یک خونواده فراهم کنه اما توی لحظهای که دستها رو مشت کردن و میخوان از تهدل خوشحالیشون رو نشون بدن تبدیل میشه به یک غم و یک امتحان بزرگ...
#روایت
#من_الظلمات_الی_النور
| @mabnaschoole |
۴ فروردین ۱۴۰۳
مدرسه مهارت آموزی مبنا
✨ چرا من؟!! 🔹جملهای دو کلمهای است اما بیشتر اوقات پر از شکوه و شکایت است. شکایت از کسی که نابههن
🔖 فراق!
✨ روایت پنجم
به قلم "سمیه بینا"
دلم پیش تخت ان آی سی یوی بیمارستانی بود، که طاها در آن خوابیده بود. منتظر بودم درد جسمیام کمی بهتر شود. اما صبر نکرد تا لیاقت مادر بودنم را ...
#روایت
#من_الظلمات_الی_النور
| @mabnaschoole |
۴ فروردین ۱۴۰۳
۴ فروردین ۱۴۰۳