eitaa logo
گالری مکرومه دانژه
164 دنبال‌کننده
136 عکس
11 ویدیو
0 فایل
💕زندگی زیباست اما شکل ندارد کار هــنر شکل دادن به زندگی است💕 ✨️من با گره ها، زیبایی می سازم.✨️ برای هم صحبتی👇 @admin_danzhee
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان عزیزم☘️ عیدتون پیشاپیش مبارک☘️ این آدرس کانال دانژه در پیام‌رسان بله هست👇 ble.ir/join/8TpAXjYpmU ble.ir/join/8TpAXjYpmU امشب و فردا شب پاکت هدیه داریم. 😎
چهل سال از عمر محمد (ص) می گذشت که رسالت به او ابلاغ شد. در داستان وحی دروغ های بسیاری نقل شده است. آورده اند: پیامبر (ص) در غار حرا بود که جبرئیل نازل شد و گفت: بخوان! محمد (ص) گفت: خواندن نمی دانم. فرشته وحی، حضرت را فشار محکمی داد و سپس گفت: بخوان. دوباره حضرت گفت: خواننده نیستم. پس جبرئیل دوباره او را فشاری داد و گفت: بخوان. حضرت فرمود: چه بخوانم؟ گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» جبرئیل رفت و لرزشی بر حضرت عارض شد. از کوه پایین آمد و سراسیمه فرمود:«زملّونی...زملّونی...مرا بپوشانید» خدیجه س پرسید: چه شده است؟ حضرت فرمود بر عقل خود می‌ترسم. خدیجه س نزد ورقه بن نوفل رفت و شرح احوال حضرت را بیان کرد. ورقه از ایشان سوالاتی پرسید و آنگاه گفت: «هذا ناموس الاکبر... این همان است که بر موسی (ع) و عیسی (ع) نازل شده است.» ترس خدیجه کاسته شد و نزد پیامبر بازگشت. پاسخ منطقی به کسی که می گوید بخوان این پرسش است که چه بخوانم. تا او نگفته چه بخوان نمیتوان پاسخ داد که نمی‌توانم. بنابراین ظاهر این داستان با حقیقت و عقل سازگاری ندارد. جاعلان این داستان درصدد بوده اند به نوعی از شخصیت پیامبر بکاهند و داستان وحی را به گونه‌ای بیان کنند که گویی پیامبر پیش از رسالت، از رسالت خویش بی خبر بوده یا بیسواد. آیا پیامبر خواندن نمیدانست؟ آیا اگر یک کلمه به او میگفتند، نمی‌توانست آن را تکرار کند؟ فرض می‌گیریم که پیامبر بی‌سواد بود و خواندن نمی‌دانست. مگر جبرییل کتاب آورده بود؟ آیا تکرار کلمه به کلمه وحی به سواد خواندن و نوشتن نیاز داشت؟ طبق این داستان جبرییل آمده بود تا کلمه به کلمه وحی را به پیامبر بگوید و او نیز تکرار کند. آیا محمد(ص) چهل ساله، بزرگ تاجران عرب و محبوب مردم، نمی توانست چند کلمه را تکرار کند؟ این اهانتی بزرگ به ساحت رسول الله است... 🌱🌱🌱🌱💚 دشمن شدید، جلد اول، حجت الاسلام طائب 🌱🌱🌱🌱💚
هوالمحبوب... 🌱🌱🌱💚 قسمت اول: ای کاش مرده بودم و این روز را نمی‌دیدم.کاش من را قطعه قطعه کرده بودند و جای این منبر بودم! مردم تکبیر گویان به طرف منبر می‌روند. منبری از چوب درخت گز با سه پله. همه از آن تعریف و تمجید می‌کنند،گویی نمک بر زخم چاک چاکم می‌پاشند.منبر را به جلوی صفوف می‌آورند. همه منتظرند تا پیامبر(ص) بر فراز آن بروند و خطبه را شروع کنند. اما وجود من آتشفشانی شده که در حال فوران است. در این هیاهو هیچ صدایی را نمی شنوم. فقط می بینم پیامبر(ص) دارند به سمت منبر می‌روند. 🌱🌱🌱💚 ادامه دارد...
قسمت دوم دیگر نمیتوانم تاب بیاورم. ناله ام را سر می‌دهم. ناله ای که ستون های مسجد را به لرزه می‌اندازد. ناله جدایی عاشق از معشوق. همه ساکت می‌شوند نگاه های متحیر جمعیت به من می‌افتد. پیامبر(ص) لبخندی میزنند، به طرفم می‌آیند، در آغوشم میگیرند. همان آغوشی که آرزویش را داشتم. آغوشی لبریز از مهر. کاش همیشه در این آغوش بمانم. آغوشی که نه چشیدنی است نه گفتنی. پیامبر دست‌های همیشه گرمشان را روی تنه‌ام می‌گذارند و می‌گویند: «آرام باش،حنانه!» در مسجد عده‌ای صدای بلند گریه‌شان بلند شده است، اما من با سخن پیامبر آرامِ آرام شده‌ام.طنین صدای پیامبر در مسجد می‌پیچد: «حنانه؛ اگر می‌خواهی تو را در بهشت می‌نشانم تا از جوی‌ها و چشمه‌های آن آب بنوشی و دوباره رشد کنی و ثمر دهی تا بهشتیان از میوه‌هایت بخورند و اگر می‌خواهی تو را در این دنیا نخلی می‌سازم چنان که بودی؟» من همنشینی در آخرت را میخواهم تا همیشه نزدشان بمانم! پیامبر به طرف منبر می‌روند و رو به جمعیتِ گریان میگویند: «ای مردم! این نخل خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می‌کند و از دوری وی محزون میگردد، ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در آغوش نگرفته بودم و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی‌شد.» به پیامبر بر فراز منبر نگاه میکنم چقدر زیبا شده اند! چون نوری درخشان بر تمامِ حاضران زمینی و آسمانیِ مسجد می‌تابند و من دارم از نورشان دوباره جوانه می‌زنم! 🌱🌱🌱🌱💚 حنانه شو، رقیه بابایی 🌱🌱🌱🌱💚
شما خودتان همیشه به ما می‌گفتید: برای مُرده هایتان گریه نکنید، چرا خودتان این قدر برای ابراهیم گریه می‌کنید؟ عبدالرحمان؛پسر عوف! من هیچ وقت همچین حرفی نزدم! من گفتم در مرگ عزیزانتان داد نزنید. لباس‌هایتان را پاره نکنید و به خدا اعتراض نکنید. اتفاقاً گریه نشانه مهربانی و ترحم است. کسی که دلش به حال دیگران نسوزد، رحمت خدا نصیبش نمی‌شود... 🩷🩷🩷🩷🌸 حی‍ــدر، آزاده اسکندری 🩷🩷🩷🩷🌸 یادت باشه پس، پیامبر مهربانی فرمود: گریه نشانه مهربانی و ترحم است! 🪷 @macrome_danzhe
_من بابام زود مُرد. نبود که نصیحتم کنه. کاش به جای اون همه مُنبّت و مُعرّق و مُشبّک، برای تو و مادرت، وقت بیشتری گذاشته بودم! این دور هم نشستن و حرف زدن، از هر کاری مهم‌تره؛ حتی از آباد کردن این باغم مهم‌تره. وقتی دلِ آدم‌ها آباد نباشه، توی قصرم زندگی کنن خوش بخت نیستن! سر پسرش را گرفت و گذاشت روی شانه اش. _من پدر خوبی نبودم، تو باش! من برات وقت نذاشتم، تو بذار! من یه جورایی این اواخر شدم سنگِ صبور سینا. کاری کن که اول بیاد سراغ تو. من حتی شوهر خوبی هم نبودم. تو بیشتر قدر این حمیده خانمو بدون. ثروت واقعی خونواده‌ی آدمه. جای دیگه دنبالش نگرد. نمی‌خوام وقتی به سن من رسیدی، یه گوشه بشینی و مثل آدمی که کلاه سرش رفته، افسوس بخوری. 🤎🤎🤎🤎🤍 شب صورتی،مظفر سالاری 🤎🤎🤎🤎🤍 @macrome_danzhe
هم به عنوان جاسوئیچی و هم به عنوان آویز کیف قابل استفاده است! 🌘🌗🌖🌕 ❄️https://eitaa.com/joinchat/690881384C8ae7fd0179
41.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تُ دلیلِ حالِ خوبِ منی...🤍🤍🤍 تولدت مبارک عزیز دلم
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهربونترین عموی دنیا تولدت مبارک 🌸 🩷🩷🩷🩷🌷