#سلام_مولایمن
🌱روزی که ظهورت بشود قسمت دلها
نور رخت ای ماه بتابد به دلِ ما...
🌱تاریخ گواهی بدهد صفحه به صفحه
آن روز دگر شیعه ندارد غمِ فردا
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
@madadazshohada
#روز_شمار_شهدایی
💠 امروز #سه_شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳ مصادف است با ۲۴ محرم الحرام
📿 ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صدمرتبه)
✅ ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات میشود.
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌹 @madadazshohada
خواهران؛
سعی کنید سر به زیر باشید
اگر با نامحرم زیاد و
بیدلیل صحبت کنید
حیا و عفت از دست میرود .
- شهید محمد هادی ذوالفقاری🌿
«لبیک یا سید الشهدا»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید یه سلام به #امام_حسین (علیهالسلام) چطور اون دنیا ما را دستگیری میکنه!😢
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#محرم #اربعین
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💠هر چقدر کمتر جواب انسانهای منفی رو بدید از زندگی با آرامش بیشتری برخوردار خواهید بود.
به خاطر حرف مردم زندگیتو خراب نکن !
این مردم اگر پیامبر هم بودن ، هزار ایراد از کار خدا می گرفتن ، شما که جای خود دارید !
👤دکتر الهی قمشه ای
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشگر عراقی از یه زائر و شهروند عراق میپرسه شما همین یه لباس سیاه رو داری؟
زیادی کهنه شده....
جوابش و ببینید😭
بأبی انت و أمی #یااباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اباعبدالله
مثلا اینجوری کربلات جور بشه...🥲
(سلامتی وظهورامام زمان وسلامتی امام_خامنه_ای عزیز کام مبارکتان را معطر به عطر 7صلوات هدیه به مادرسادات فاطمه زهراسلام الله علیها کنید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عزیزان! عاشق شوید! عاقبت ما با عقل به جایی نمیرسد!
شهید بهشتی
پ ن :و وقتی عقل عاشق شود شهید می شود
@madadazshohada
لحظه ها را میشمارم ثانیه به ثانیه
زنده ام یک سال را تنها به عشق #اربعین
#اللهم_الرزقنا_زیارت_اربعین💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صفحه عکس بگیر هرکدوم اومد اون نامه امام حسین علیه السلام به توعه🥺
برای خود من خیلی جالب بود
#محرم
@madadazshohada
❌چله شهدایی جدیدمون از فردا ان شاالله
دوستانتون رو به کانال دعوت کنید👇👇
@madadazshohada
یاد محمد بخیر که ۱۳۵۴/۱۱/۵ در یک روز سرد زمستانی، با تولد خود بهاری دلنشین را در شهر نیریز در خانواده متدین خود به ارمغان آورد. در کنار پدر و مادر از همان اوان کودکی آداب اسلامی را فراگرفت و برای تکمیل دانش خود راهی دبستان فرهنگ اسلامی شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید دکتر مفتح با اخذ مدرک سوم راهنمایی سپری کرد. بعدازآن بهمنظور کمک به پدر در تأمین امرارمعاش خانواده ترک تحصیل کرد و همدوش وی به کار پرداخت. محمد، برای اولین بار بهعنوان سرباز ژاندارمری پس از طی دوره آموزش نظامی، ۱۳۶۵/۸/۵ راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و چند ماهی را در کنار رزمندگان اسلام با دشمنان دین و قرآن به نبرد پرداخت.
۱۳۶۷/۵/۹ با حضور در جبهه سورن (منطقه سوره کوره کردستان) پایگاه کنده سوره که از حساسترین مناطق عملیاتی غرب کشور، ازنظر خطوط ارتباطی و تسلط بر ارتفاعات جبهه غرب بود و از مناطق استراتژیک محسوب میشد، خون پاک خود را تقدیم اسلام کرد و در جوار رحمت حق منزل گرفت. پیکر پاکش به زادگاهش منتقل و در گلزار شهدای نیریز به خاک سپرده شد. محمد، آخرین باری که به جبهه اعزام میشد، علیرغم تأکید و اصرار زیاد خانواده، از ازدواج خودداری کرد و در پاسخ آنها گفت: فرصتی برای ازدواج باقی نمانده، این آخرین دیدار ماست. من از این سفر دیگر بر نخواهم گشت.
روحش شاد و نامش جاودان
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهيد قدرت زاده💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت #قسمت۱۶۲ 🎬 انور سریع برگشت طرفم,انگار منتظر همچین آتویی از طرف من بود..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت #قسمت۱۶۲ 🎬 انور سریع برگشت طرفم,انگار منتظر همچین آتویی از طرف من بود..
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۶۳ 🎬
انور همینطور که به طرف قفسه های ازمایشگاه میرفت گفت:وقتی صبح بهم خبردادند که بیمارستان صحرایی مورد حمله افراد ناشناسی,قرارگرفته وتمام بچه ها,یعنی گنجینه ی اسراییل را غارت کردند,اصلا فکر نمیکردم که کار تو باشه ,تا وقتی ساعت تورا,همون که توی بی شرف داخلش ردیاب کارگذاشته بودی رابا چشم خودم ندیدم باورم نشد که کار کار دخترمن است ومن ماردر استین پرورش دادم.
بااین حرف انور مطمین شدم که بچه ها به سلامت نجات پیدا کردند,لبخندی روی لبم نشست که با بطری ازمایشگاهی که انور به سمتم پرتاب کردوبه سرم برخورد کرد,متوجه انور شدم.
انور:اره بخند دخترک جاسوس,بخند که نوبت خنده من هم میرسه,ودوباره فریاد زد:من الاغ همون دفعه که تواورشلیم اون پسرک عماد را از دستم دراوردن واسیرم کردند وتوشدی زورو ونجاتم دادی باید بهت شک میکردم....وای که من,اسحاق انور با شصت سال سن از دخترکی عراقی رودستم خوردم....
اما این راز راهیچ جا برملا نمیکنم وخودم میدانم وتو,شیشه ی بسیارکوچکی را از یخچال ازمایشگاه دراورد وگفت:این را میبینی,یک ویروس جهش یافته است که به شدت مسری هست ,قراره روتو امتحانش کنم تا ببینم عوارض مخربش تا کجاها هست.....وخنده ی وحشتناکی کرد وادامه داد نترس موش کوچلوی من,الان باهات کار دارم,این ویروس را یک وقت دیگه روت امتحان میکنم...
کل تنم خیس از عرق شده بود,وزیرلبم زمزمه میکردم(یا صاحب الزمان,ادرکنی ولاتهلکنی)
انور از داخل یخچال ازمایشگاه دوتا حباب تزریقی بیرون اورد. اولی را بالا گرفت
وگفت:این رامیبینی ,تزریق یک بار ازاین ماده باعث عقیم شدن کامل فرد میشه وحباب دومی را بالا اورد وادامه داد واما اگر با این ماده مخلوط بشه,باعث مرگ جنین نه ماهه هم میشه,جنین چند روزه را طی چندثانیه نابود میکند.
خدای من این جانی میخواست اول حساب بچه,یابچه های من رابرسد وبعد.... باید کاری کنم,اما اگر کوچکترین حرکتی کنم ,انور را هوشیارمیکنم ومطمینا بااسلحه ی کمریش کارم راتمام میکند,پس نمیتوانم اسلحه ام را از جورابم دربیارم اما طبق شناختی که از انور داشتم ,اگر روی اعصابش راه میرفتم,تمرکزش را از بین میبردم واینجوری فلجش میکردم و نمیتوانست هیچ کاری انجام دهد وحداقل برای خودم وقت میخریدم...شاید صدام را از میکروفن گردنبند میشنیدند شاید علی بیاد....با به یاد آوردن علی اشک از چشمام سرازیر شد,انور تا گریه ام را دید,در حالی که ماده ی حباب اولی را داخل سرنگ میکشید گفت:
چیه مارمولک ترسیدی؟گریه میکنی؟؟
من با جسارتی درصدام گفتم:ترس؟؟!!اونم از ابلیس شکم گنده ای مثل تو؟؟هی چی فکر کردی؟؟من شیعه ی مولا علی ع هستم همون که در خیبر ,قلعه ی یهودیها وصدالبته اجداد تورا با دستان نیرومندش از جا کند وتو که هستی؟تویی که سروسردار ومرادت شیطان است ,شما یک مشت غارتگر وظالمید که حتی سرزمینتان غصبی است,تو وامثال تو برای سلامتیتان ,احکام دین من را رعایت میکنید یعنی حتی ازخود دین درست وحسابی ندارید,شما یک قوم برگزیده خدانیستید,شما یک مشت انگل هستید که درکثافات خودتان میلولید,قوم برگزیده من هستم,شوهرم علی است ,قوم برگزیده شیعیان مولاعلی ع هستند که به زودی زود حجت زنده ی خدا,امام دوازدهم ما همان که شما سعی به دستگیریش دارید,می اید وریشه ی شما را از جا خواهد کند ومیشود انچه که باید بشود وبراستی زمین از آن صالحان است....
به خدا قسم به صدق حرفها ودرستی کلام من اطمینان دارید اما چاره ای جز جنگ ندارید اخر,شما حزب شیطانید وما حزب الله....
درست حدس زدم,انور با شنیدن رجز خوانی من ,خشکش زده بود,حباب دوم دست نخورده بود وسرنگ حاوی موادحباب اول در دستان لرزان انور بود.
ناگهان انور مثل گراز وحشی به سمتم حمله ور شد....
#ادامه دارد...
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋 ای در دام عنکبوت...
⭕️.#قسمت پایانی از فصل اول:
انور به سمتم حمله ور شد,دریک چشم به هم زدن چاقوی ضامن دار را از جیبم دراوردم وهمزمان که چاقو را به شکم گنده انور فرو میکردم,سوزشی شدید در شانه ام حس کردم....
مرتیکه ی شیطان صفت سرنگ را به شانه ام فرو کرده بود وکل موادش راخالی کرد.
انور که از حمله ی من غافلگیرشده بود وصدالبته پشیمان که چرا بدن مراحین ورود بازرسی نکرده,درحالی که دستش روی شکمش بود ,عقب عقب رفت وکنار میز ازمایشگاه رسید ,کلیدی رافشار داد که صدای اژیر بلندی درفضا پیچید ,خم شدم اسلحه کمری را از جورابم دراورم که لوله ی,اسلحه ی انور را روبه من گرفته بود دیدم...
صدای سفیر گلوله یا گلوله هایی در فضا با صدای اژیر درهم امیخت ودیگر چیزی نفهمیدم....
وقتی چشمانم را باز کردم, خودم را زیرسقف چوبیی یافتم,با شتاب خواستم بلندشوم که سوزشی در بازو همراه دست مهربان علی ,مرا وادار کرد تا بخوابم....
کم کم ,همه چیز داشت یادم میامد...من ....انور...ازمایشگاه....علی....
عه علی که اینجاست..
میخواستم حرف بزنم,تمام توانم را جمع کردم وباصدای ضعیفی پرسیدم:علی,کجا بودی؟من کجام؟اینجا کجاست....
علی:من رفته بودم با مبارزین دیگه اون فرشته های کوچلو رانجات دهم,فرشته های کوچلو جاشون امنه وخدارا شکربه موقع به داد تو رسیدم,یه گلوله به بازوت اصابت کرد امانگران نباش ,خوب میشی,انور هم یک گلوله حرومش کردم والانم ما بیرون از خاک رژیم اشغالگر قدس هستیم...درروستایی نزدیک بیروت در لبنان....سلما نیروهای حاج قاسم ما رانجات دادند....اصلا من وتو جز نیروهای حاج قاسم بودیم....بالاخره باهمین نیروها قدس را فتح میکنیم شک نکن.....
خدا راشکر کردم که از دام عنکبوت رها شدم وبا تصویر زیبا ونورانی حاج قاسم که درخیالم شکل گرفت در حالی که باخودم میگفتم:((ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت,,همانا سست ترین خانه ها,خانه ی عنکبوت است)) دوباره چشمانم بهم امد وبخواب رفتم.....
#یاعلی
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که ازدواج کردی، بِدان همسرت را خدا برایت مقدَّر کرده؛ وقتی منفیهایی از همسرت دیدی، به خدا و اهل بیت بدبین نشو؛ اهل بیت، ابدیتِ ما را میبینند که این شخص را همسرِ ما کردهاند.
@madadazshohada
🪴 کانالتون رو با هزینۀ کم با مدداز شهدا می تونین رشد بدید 🌷
برای رزرو تبلیغات پرجذب 👇
.@yazaahrah