💠#شهید_جانباز_ایوب_بلندی💠
#قسمت۲۷
دلم پر بود.
چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود.
سرخود دردش که زیاد می شد، تعداد قرص هارا کم و زیاد می کرد.
بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها مقاومت می کرد و بدنش به #دارو ها جواب نمی داد.
از خانه رفتم بیرون.
دوست نداشتم به قهر بروم خانه آقاجون.
می دانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم، آرام می شوم.
رفتم خانه عمه، در را که باز کرد، اخم هایش را فوری توی هم کرد.
“شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می آیید؟
منظورش را نفهمیدم.
پشت سرش رفتم تو
صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و محمد حسن یکی شد.
“ایوب و بچه ها آژانس گرفتند، آمدند اینجا
بالای پله را نگاه کردم
ایوب ایستاده بود.
+ توی خانه عمه من چه کار می کنی؟
با قیافه حق به جانب گفت:
_ “اولا عمه ی تو نیست و …ثانیا تو اینجا چه کار می کنی؟ تو که رفته بودی قهر؟
نمی گذاشت دعوایمان به چند ساعت برسد.
یا کاری می کرد که یادم برود یا اینکه با #هدیه ای پیش قدم آشتی می شد.
به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید.
حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان می کرد. گاهی هم طاقت نمی آورد و زودتر از موعد هدیه م را می داد.
اگر از هم دور بودیم، می دانستم باید منتظر بسته ی پستی از طرف ایوب باشم.
ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها را بیشتر دوست داشتم.
با نوشتن راحت تر ابراز علاقه می کرد.
قند توی دلم آب، می شد وقتی می خواندم:
“بعد از خدا، تو #عشق منی و این عشق، آسمانی و پاک است. من فکر می کنم ما یک وجودیم در دو قالب، ان شاالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد و از بنده های شایسته اش باشیم”
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
✅ همه عالم به نفسهای او بند است!
🔰 اگرچه اکنون، عالم را ظلمت و تباهی گرفته، اما بعد از آمدن امام عج الله تعالی فرجه الشریف؛ اشرقت الارض بنور ربها؛ عالم روشن و به نور امام برقرار میشود.
✍🏻 آنگاه معلوم میشود همه عاشق امام هستند. و دور او جمع میشوند.
اکنون هم، عالم به عشق امام کار میکند.
اگر آفتاب هر روز سر وقت بالا می آید،
اگر باد میوزد،
آسمان و زمین اگر برقرار است،
به #عشق او است!
همه عالم به نفسهای او بند است و لبریز از عشق به اوست؛
✍🏻 محبت اوست که چرخ هستی را به کار میاندازد؛
خداوند هستی را بر این پایه آفریده است..
✍🏻 در حقیقت همه کاره این عالم به واسطه ارتباط با #خدا و #بندگی تام و تمام، فقط #امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.
و هر کسی به او نزدیکتر است بیشتر کار میکند و بیشتر هم کارش راه میافتد.
✍🏻 الان مخفیست که ارکان عالم در چه حالند. اما همه عالم در اختیار اوست،
اگر چه ما این مفهوم را درک نمیکنیم، چون در ظلمات زندگی میکنیم و این عشق برایمان هیچ خاصیتی ندارد.
به همین دلیل، احساس نیاز به امام نداریم و احساس نمیکنیم که روزیمان از دست ایشان به دست ما میرسد.
⬅️ پارتی بازیها و شفاعتهایی که در حال حاضر ما داریم همه به ناحق است؛
اما در زمان ظهور همه چیز به حق خواهد بود.
📌 برگرفته از جلسات« امامِ جمعه»
مصطفی امینی خواه
#مدافع_عشـــــق
#قسمت_آخر
❤️ #هوالعشــــــق
@madadazshohada
خم میشود تا پیشانیم را ببوسد که محمدرضا خودش را ولو میکند در آغوشش!!
میخندد
_ای حسود!...
معنادار نگاه ش میکنم
_مثل باباشه!!!
_که دیوونه ی مامانشه؟
خجالت میکشم و سرم را پایین میندازم...
یکدفعه بلند میگویم
_وااای علی کلاست!!
میخندد...
میخنددو قلبم را میدزدد...
مثل همیشه!!!
_عجب استادیم من!خدا حفظم کنه...
خداحافظی که میکند به حیاط میرود و نگاهم پشتش میماند...
چقدر در لباس جدید بی نظیر شده است...
#سیدخواستنی_من!
سوار ماشین که میشود سرس را از پنجره بیرون می آورد و با لبخندش دوباره خداحافظی میکندـ
برو عزیز دل!
یاد یک چیز می افتم...
بلند میگویم
_ناهار چی درست کنم؟؟؟..
از داخل ماشین صدایش بم بگوش میرسد
_#عشق!!!!..
بوق میزند و میرود...
به خانه برمیگردم ودر راپشت سرم میبندم.
همانطور که محمدرضا رادر آغوشم فشارمیدهم
سمت آشپز خانه میروم
دردلم میگذرد...
حتمن دفاع از#زندگی...
و بیشتر خودم را تحویل میگیرم
نه نه!
دفاع از#من...
سخته دیگه!...محمدرضا را روی صندلی مخصوص پشت میزش میشونم.
بینی کوچیکش را بین دو انگشتم آرام فشار میدهم
_مگه نه جوجه؟...
آستین هایم رابالا میدهم...
بسم الله میگویم
خیلی زود ظهر میشود
میخواهم برای ناهار #عشـــــق بزارم...
#پــایــان
💖 کانال مدداز شهدا
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »