#محرم_۱۴۰۲
#شورِ_امام_حسین_علیه_السلام
مدیونِ توأم حسین ، ممنونِ توأم حسین
لیلایِ منــی و من ، مجنونِ توأم حسين
سالارِ منی حسین ، سربارِ توأم حسین
سردارِ منی و سر ، بر دارِ توأم حسین
آقا جون اگه بیام تو کربلات پاک میشم
دلیلِ حسرتِ آسمــــون و افلاک می شم
پَر می گــیرم دورِ گُنبدِ طلات می گـردم
یا میام پایینِ پای زائرات خــاک می شم
می دونم بدم ولی تویــــی آقایِ خوبم
همیشه سنگِ تو رو به سینه ام میکوبم
هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله
هر که دارد هوسِ کـــرب و بلا بسم الله
در گوشه ی میخانه ، پیمانه به پیمانه
دنبالِ تو می گردد ، این عاقـلِ دیوانه
از عشقِ تو سرمستم ، پیمانه بده دستم
من مثلِ کبـــوترها ، جلدِ حَرَمــت هستم
گـریه در گـریه و با نالـه و با آه میام
حرمِ حضرتِ ساقـی ، حرمِ شـاه میام
همه ی راه برات روضـه می خونم آقا
کلِّ بین الحرمین و سینه خیز راه میام
وسطِ کرب و بلات وضو با خون می گیرم
تا می رم تو قتلگاه حالِ جنــون می گیرم
شبِ جمعه حرمِ خــونِ خدا بسم لله
هرکه دارد هوسِ کرب و بلا بسم الله
از طایفه ی دردی ، خیلی به خدا مردی
مانندِ علی در جنگ بی مثل و هماوردی
فرزندِ گُلِ یاسی ، بر فاطمه حسّاسی
آرامِ دلِ زینــــب ، تاجِ سرِ عباسّــــی
واسه شب هایِ سیاهِ من شما مهتابــی
کربلا کعبه ی من ، شما فقط محرابــی
آقاجون هرچی بگی روی سرم میذارم
من برات نوکــرم و شما برام اربابــــی
نوکــری بر درِ این خــانه مراتـــب دارد
به خدا اسمِ حسین سجده واجب دارد
حرم و گنبد و ایــــوانِ طلا بسم الله
هرکه دارد هوسِ کرب و بلا بسم لله
#ابراهیم_زمانی
#هلال_ماه_محرم
#محرّم_۱۴۰۲
#زمینه
سلام مُحرّم سلام
ماهِ پُر از غم سلام
سلام عزیزم حسین
عزیــزِ عالــم سلام
دلــم گرفتــه بــرات
برای حال و هــوات
پیرهن سیام و ببین
روضه میخونه برات
دلم گرفتــه حسین
اشکِ چشام و ببین
گرفتــه بـاز مــادرم
روضه ی امّ البنیــن
یا فاطمه اشکِ شروعِ روضه هاست
یا فاطمه اذنِ دخــولِ کــربــلاست
باز قلبم از عشقِ علمــدار می زنه
باز مُحتشم کتیبه به دیوار میزنه
لب تشنه ایم ، بارونِ نَم نَم برسون
تا زنده ایم ما رو به مُحرّم برسون
سلام مُحرّم سلام
ماهِ پُر از غم سلام
سلام عزیزم حسین
عزیــزِ عالــم سلام
رسیده غم از راه
سپــاهِ اشک و آه
داره میره اربـاب
به سویِ قربانگاه
مَشکِ عمـو پــاره
غـارتِ گوشــواره
الــهــی بــرگــردن
رُباب و شیرخواره
داره میــاد رقیّــه رو دوشِ عمــو
داره میگیره زینب از اشکش وضو
لیــلا فرستــاده بــرا اکــبر ســپر
قاســم داره نامــه میاره از پــدر
لب تشنه ایم ، بارونِ نَم نَم برسون
تا زنده ایم ما رو به مُحرّم برسون
سلام مُحرّم سلام
ماهِ پُر از غم سلام
سلام عزیزم حسین
عزیــزِ عالــم سلام
کوفه سراسر تیــر
تو دستاشون زنجیر
یــه عالمــه نــیــزه
یــه عالمــه شمشیر
یه عالمه مَرکــب
با نعل های تــازه
امون ز شهرِ شام
امــون ز دروازه
داره میاد حرمله با تیــر و کمــان
داره میاد خولی با شمشیر و سنان
دارن میان خیمه رو غارت می کنن
دارن میان خیلی جسارت می کنن
لب تشنه ایم ، بارونِ نَم نَم برسون
تا زنده ایم ما رو به مُحرّم برسون
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#امام_حسین_علیه_السلام
دوباره از غمت می خونم آقـــا
منــی که قدرتو می دونم آقـــا
اگه که لایقـــم بدونــی اربــاب
همیشه نوکرت می مونم آقـــا
پنــــاهِ مــن ، پناهـــم و نگـــیــــری
گریه و اشـــک و آهـــم و نگیــــری
هرچی میخوای بگیر ولی آقا جون
ازم پیــــرهَن سیاهـــم و نگیــــری
اربابِ خـــوبِ من یه تــارِ موتو
عوض نمی کنم با گنجِ قـــارون
فرشِ عزایِ هیئتت رو عشقـــه
بیخیــالِ قالیچــه ی سُلیمــون
آقام آقام آقام آقام آقامه
حسین حسین شعارِ رو لبامه
وقتی که حسّ و حالِ من خـرابـــه
دنیــــا برام شبیـــهِ یـــک ســــرابــه
چی بگم از چایـــیِ روضه هاتـــون
چایی که نیست خودش یه پا شرابه
مُحّرما شـــورِ جنـــون می گیرم
دوباره بـــویِ آسمـــون می گیرم
نفس نفس میــونِ سینـــه زن ها
میمیرم و دوباره جون می گیرم
دست رو دلم نذار ، بذار بمـــونم
تا عُمر دارم روضه برات میخونم
آقــا یه وقت ازم به دل نگیــــری
کعبه رو چون کرب و بلا میدونم
آقام آقام آقام آقام آقامه
حسین حسین شعارِ رو لبامه
محتشم و کتیبه هاتو عشقه
عَلَم کشایِ هیئتات و عشقـه
بهشت تو دنیا هم زیاده امّا
آقا بهشتِ کربلات و عشقــه
تو رو خدا یه نیم نگاهِ ساده
برایِ نوکـــرت مگــه زیاده ؟
تمـــامِ آرزوم اینه آقــا جون
دوباره اربعیـــن بیام پیـاده
آقام آقام آقام آقام آقامه
حسین حسین شعارِ رو لبامه
به یـــادِ ناله هایِ " یا بنیّه "
می گم دوبـــاره لعنِ بر امیّه
اگه بهم اجازه می دی ارباب
می شم فدایِ دختــرت رقیّه
دوباره خار و سنگ و آتش و گِل
دوباره اشـــک و آه و ناله از دل
به یـــادِ نالـــه هایِ عمّه زینــــب
سَرَم رو میشکنم به چوبِ محمِل
دوباره نالـــه و عــزا بلند است
صدایِ شمرِ بی حیــا بلند است
نگـــاه کن میانِ آتش و خــــون
سری به رویِ نیزه ها بلند است
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#امام_حسین_علیه_السلام
دلبرِ دلهایی ، یوسفِ زهرایـی
واسه این قلبِ مجنونِ من لیلایی
باز دوباره شدم مبتلاتون
دلِ من تنگه آقا براتــــون
کی میشه باز بیام کربلاتون ؟
ای وای از کرب و بلا
دلم گرفته ای خــــدا
یبن الزهرا یا حسین ...
بی تو می میرم ، از همه سیـرم
دستِ خالیم و سوی تو می گیرم
دردِ من رو فقط تو می دونی
از چشام حاجتم رو میخونی
نوکر و کربلا می رسونــــی
ای وای از کرب و بلا
دو تا حریمِ با صفــا
یبن الزهرا یا حسین ...
دلبر و دلداری ، حضرتِ سرداری
یک حرم مثلِ کـرب و بلا داری
عمریه عشقِ من روضه هاته
تربتم خــــاکِ زیــــرِ پاهاته
آرزوم دیــــدنِ کربـلاتــــه
ای وای از کرب و بلا
ایوون و گنبدِ طـــلا
یبن الزهرا یا حسین ...
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#شورِ_امام_حسین_علیه_السلام
روی دستت نزده اربابــی
چی میشه آقا منو دریابی
یه نگاهتون بسه آقاجوون
که بشم یه پا علی گندابی
کاش برات نوکرِ خالص باشم
همه عمرم تو مجــالس باشم
دل به دریــا بزنم از عشـــقت
وسطِ معرکه " عابس " باشم
دوست دارم از غمتون پُر باشم
حتّی گاهی از تو دلخـور باشم
دوست دارم بعدِ پشیمونی هام
مرد و مردونه بیام " حُر " باشم
لَکَ لبّیک ابا عــبــدلله
لَکَ لبّیک حسین ثارلله
کاش برا عشقِ تو لازم بودم
اربعیــــن دوبــاره عازم بودم
همیشــه تو روضه هاتون آقا
مثلِ " حاج اکبرِ ناظم " بودم
کاش حبیب بنِ مظاهر بودم
به همه غیـرِ تو کافـــر بودم
" هیئتی نه که حسینی " آقا
مثلِ " سیدجوادِ ذاکر " بودم
می دونم بنده نــــوازی می کنی
آخرش نوکر و راضــــی می کنی
این غــلامِ رو سیاهــــت رو آقـــا
یه روز حاج محسنِ فیضی میکنی
لَکَ لبّیک ابا عــبــدلله
لَکَ لبّیک حسین ثارلله
سامــرا و کاظــمینـی باشم
کاشکی بین الحرمینـی باشم
منِ لاتِ کــوچـــه بـازاری هم
" رسولِ تُرکِ " حسینی باشم
می دونم ازم حمایت می کنی
یه روزی منو شفاعت می کنی
من لامذهـــبِ بی شریــــعت و
یه پا حاج تقی شریعت میکنی
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#شور
#حضرتِ_رقیّه_سلام_الله_علیها
تویی روحِ قرآن تو دین و ایمانی
صراط المستقیم ملاک و میزانی
تو دُرّ نایابــــی
قبله و محرابی
دختـرِ زهـرا و
کوثرِ اربابـــی
واسه تو مجنونم
بی سر و سامونم
به تو من مدیونم
ای رقیّه جووونم
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
بگو تا دمِ مرگ تو لعنِ امیّه
جوونیم به ولله فـدایِ رقیّه
خدایِ احساســی
به زینب حسّاسی
تو زورِ بــــازویِ
عمو جان عبّاسی
ای دل و ای دلبر
آیه آیه کوثــــر
شونه میزنی بر
مویِ علی اکبر
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
تویی کوهِ رنج و ز غم ها لبالـــب
تویی غیرت الله تویی صبرِ زینب
به عصمت زهرایی
به هیبت مولایی
به غیرت عبّاس و
شجاعت بابایی
ای شه و شهزاده
دلبر و دلــــداده
گردنم افتــــاده
بزنــم قــــلاده
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#زمینه
#شهادتِ
#حضرتِ_رقیه_سلام_الله_علیها
میرم می گم به بابام
روزای کوفه پُره درده
می رم می گم به بابام
شب ها خرابه خیلی سرده
می رم می گم به بابام
دویدم و پاهام ترک خورد
می رم می گم به بـــابـــام
عمّه به جایِ من کتک خورد
بابایی
مگه سفر نرفته بودی ؟
بابایی
تو بی خبر نرفته بودی
بابایی
نگرانی هنوز با چشمـــات
بابایی
کی خیزران زده به لب هات ؟
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم میگم به بابام
با چه عذاب آوردنم
میرم میگم به بابام
بزمِ شــراب آوردنم
میرم می گم به بابام
دستایِ بسته می زدند
می رم می گم به بابام
پهلو شکسته می زدند
بابایی
شلوغ شده قافله خیلی
بابایی
میترسم از حرمله خیلی
بابایی
رو ناقه ها تاب می خورن
بابایی
می خندن و آب می خورن
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم می گم به بابام
صورتِ گل نیلی شده
میرم می گم به بابام
غذایِ من سیلی شده
می رم می گم به بابام
گوشواره غارت میکنن
می رم می گم به بابام
خیلی جسارت میکنن
بابایی
به شیپورِ جنگ میزنن
بابایی
چرا دارن سنگ میزنن ؟
بابایی
رو پشتِ بوم دف میزنن
بابایی
با گریه هام کف می زنن
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم می گم به بابام
دشمنی و حسودیا رو
میرم می گم به بابام
محلّــه ی یهـــودیا رو
می رم می گم به بــابــام
چی شد تو دروازه ساعات
می رم می گم به بــابــام
شکسته شد عمّه ســادات
بابایی
گهواره رو تکون میدادن
بابایی
خواهرم و نشون میدادن
بابایی
روضه با دستِ بسته خوندم
بابایی
نمـــازم و نشســـته خـــوندم
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#شهادت
#حضرتِ_رقیه_سلام_الله_علیها
از شــــامِ تیره ی ما
هر شب ستاره بردند
تنهــــا عروسکم رو
با گــوشُواره بردند
بالا نشین هستی
بر نیزه هــــا بابا
میبوسمت از دور
دنبالِ مَحــمِل ها
از ناقــــه افتادم
دیدم سرت بالاس
انگـــار نگاهم کرد
از دور عمو عبّاس
بـابـا جوونم
من دل خونم
دارم پایینِ نیزه روضه می خونم
کوفه و شـام
وای از دشنام
از بس خوردم زمین کبود شده پاهام
بابا جونم بابا جونم
بابا جونم حسین حسین حسین بابا
قهرم باهات بابایی
من رو سفــر نبردی
با دستِ بسته ما رو
دستِ کیا سِپُردی ؟
دستام پُر از درده
پاهام پُر از زخمه
این نیـــزه دارِ تو
بدجوری بی رحمه
گــاهی به تو آروم
حرفــای بَد می زد
گاهی به من مُحکم
مُشت و لگد می زد
با غم تنها
مثلِ زهرا
پهلوم بدجوری درد گرفته این شب ها
مُـردَم بـابـا
یک دَم بـابـا
امشب با سر بیا به دیدَنم بابا
بابا جونم بابا جونم
بابا جونم حسین حسین حسین بابا
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#حضرتِ_زینب_سلام_الله_علیها
صبر
مثلِ صبرِ بر مصیبت ، مثلِ صبرِ عمّه زینب
باز
یادِ مرتضی میفتن ، تا میخونه خُطبه بر لب
کربلا رو زنده کرد
غیرتِ دخترِ فاطمه
نداره ازکسی واهمه
خواهرِ ساقیِ علقمه
فقط تویی
انتَ فی قلبی یا زینب
دوباره رویِ لب ، این و میخونه
دل بی تو مایه ی ننگه
دلم بــرات تنگــه ، دل دیووونه
زینب مدد بی بی زینب مدد بی بی زینب
رفتی با دلی پُر از خون
با یه دنیــا غُصّه در دل
تا سرِ حسین و دیـــدی
زدی سر به چوبِ محمل
چی دیدی بانویِ صبر ؟
چرا اوجِ جوونی پیـری
چرا از همه دنیا سیـــری
چرا دست به کمر میگیری
نرو نرو
بی بی تو دشت و تو صحرا
نرو تک و تنها
چه ظالمانـــه
دشمن نداره که رحمی
می شی بی بی زخمی
به تازیانـــه
زینب مدد بی بی زینب مدد بی بی زینب
باز
داره آسمون می باره
واسه ی عمّه ی سادات
خون
به قلبِ شیعه کرده
غمِ دروازه ی ساعات
ای وای از بزمِ شــــراب
چشمِ بی حیا ، زخمِ زبان
لب و دندان و خـــیزران
امان از دلِ زینب ، امان
خدا خدا
خیره شده به طشتِ زر
نمیکنه باور
ســـرِ بـــرادر
داداش ای دین و ای ایمان
بازم بخون قرآن
بریـــده حنجـــر
زینب مدد بی بی زینب مدد بی بی زینب
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#واحد
#شهادت
#حضرتِ_زینب_سلام_الله_علیها
زینب زینب...عالم شده مستِ نامت
زینب زینب...هردو جهان زیرِ گامت
زینب زینب...قد قامتِ تو قیامـــت
زینب زینب...عبّاسِ علی غلامــــت
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب...زهره ی زهرایِ اطهر
زینب زینب... قوتِ بازویِ حـیدر
زینب زینب... دخترِ سردارِ خـیبر
زینب زینب... معنیِ الله و اکـبـر
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب... آینـه ی کبریایــی
زینب زینب... مرجعِ تقلیدِ مایـی
زینب زینب...ناموسِ خودِ خدایی
زینب زینب...جلوه ارض و سمایی
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب... کوبنده ترین شُعاری
زینب زینب... معنی صبر و وقاری
زینب زینب... با خطبه ذوالفقاری
زینب زینب... همتا به خدا نداری
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب... پاینده ترین پیامـــی
زینب زینب... زیبنده ترین کلامـــی
زینب زینب... معصومه ترین مقامی
زینب زینب... الحق که خودت امامی
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب... انگیـزه ی خـلقِ آدم
زینب زینب... دردانه ی شـاهِ عالـم
زینب زینب... سرچشمه اشکِ ماتم
زینب زینب... ای اسمِ تو اسمِ اعظم
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
زینب زینب... ای بانویِ با کرامت
زینب زینب... پشت و پناهِ امامت
زینب زینب... در محکمه ی قیامت
زینب زینب... از مـا بِنَمـا شفاعـت
بانــــویِ غیرت زینب زینب
یا زینبِ کبری یا زینبِ کبری
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#امام_حسین_علیه_السلام
خیلی ارزش داره
کربلا نرفته هم می تونی زائــــر باشی
خیلی ارزش داره
اگه پیر شدی حبیب بنِ مظاهـــر باشی
خیلی ارزش داره
که یه عاشق مثلِ سیّد جوادِ ذاکر باشی
کمترین مُزدِ نوکری
با شــــهادت بــرابـره
سرنوشتِ غُلام سیاه
روسفیدی تو محشره
اشک چشمای شیعه از
پاکـــیِ شــــیرِ مـــادره
این لباس سیاهی که می پوشــــی
تویِ تاریکیِ قبر چراغِ راهت میشه
این لباس سیاهـــی که می پوشـــی
قلمِ عَفو به نامه ی سیاهت می شه
مولا مولا مولا حسین حسین حسین حسین
تو فقط نیّت کن
با همین اشک تو هیئتا بها می گیری
تو فقط نیّت کن
واسه مادرِ مریضتم شِفــا می گیری
تو فقط نیّت کن
از امام رضـــا براتِ کربلا می گیری
فرض کن این سالِ آخره
آخرین بــار بگو حــسین
فرض کن این سالِ آخره
توشه بردار بگو حسین
نــا امیـــدی اگــه بیــــا
با علمــــدار بگو حسین
عیبی نداره که تنها باشی
کسی که حسینی شد فقط خدا رو داره
عیبی نداره که تنها باشی
فاطمه هــــوایِ بچه شیعـــه ها رو داره
مولا مولا مولا حسین حسین حسین حسین
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#زمینه
#شهزاده_ی_کربلا
#حضرتِ_علی_اکبر_علیه_السلام
داره میره جون از تنِ نیمه جون
داره می ره میدون همه باورش
چقدر صحنه ی تلخ و دشواریه
وداعِ حسیـــن و علی اکـــبرش
چه غوغایی افتاده تو خیمه ها
میبوسه حسین صورتِ ماهشو
سکیــنه داره اشــک می ریزه و
رقـــیّه گرفــــته سرِ راهـــش و
داره می ره تا اینکه دریا بشه
شاید مُشکلِ تشنگــی وا بشه
داره میره تا پُر کنه دشت رو
از اسمِ علـی ... اربأ اربا بشه
واویلا واویلا واویلا واویلا
واویلا واویلا یا علی اکــــبر
زد از مِیــــمنه بر دلِ مِیـــسره
همه میگن انگـــاری پیغمبره ؟
چقد نیزه در نیزه زخمش زدند
تا فهمیدن اسمش علی اکــــبره
توون داشت بجنگه هنوزم ولی
گرفت خون جلو چشمایِ مرکبو
علـی در علـی شد همه کربــــلا
گرفــــتن امیــــدِ دلِ زیـــنب و
تا رفتی تو مِیدون میگفتن همه
عجـــب حیــــدرِ مثلِ پیغمـبری
به هر جا نیگا می کنم هستی و
حالا از گذشــــته تو اکــــبرتری
واویلا واویلا واویلا واویلا
واویلا واویلا یا علی اکــــبر
نکش پاتو رو خاک سخته برام
چرا دستِ بابا رو پس میزنی ؟
بازم کوچه در کوچه شد کربلا
داری مثلِ زهــرا نفس می زنی
گرفته در آغوش ، زینب من و
تا شاید کمی دردم و کــم کنه
بگید تا داداشم اباالفضل بیاد
فقط اون می تونه بلندم کنه
رو لبهایِ دشمن پُر از شادیـه
تویِ خیمه ها شیون و زاریه
بگید تا جوونا بیان اکبر و ...
آخـه بُردنش کــار دُشواریـه
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#شورِ_حضرتِ_عبّاس_علیه_السلام
دلبسته ایم و بر عَلَـــمِ شـــاهِ کربلا
اوّل نجف سپس حَرَمِ شـــاهِ کربلا
یا مَظهرالعَجائِب و یا مرتضی علی
زد یک تنه به مَعرکه عبّاس یا علی
از مِیمَنه به مِیسَره شمشیر می کِشد
دارد به تیغِ ابرویِ خود تیر می کشد
هو هو کشید شاهِ پُر از فضـــل آمده
دشمن فــرار کن که اباالفضـــل آمده
دل را به خیمه گاهِ حَرَم بَند می زند
می بینَدَش رقیّه و لبخــــند می زند
" اَنا ابنُ قَتّالُ العَرب - اَنا ابنُ هاشمی نَسَب "
مــــا زنـــده ایـــم بر کَـــرَمِ شــــاهِ کربلا
اوّل نجــــف سپس حَــــرَمِ شــــاهِ کربلا
قد قامتش قیــامت و رفته است تا خدا
زینب دلش خوش است به عبّاسِ با وفا
داده رُباب دستِ عمـــو مَشــــکِ خویش را
میگیرد از دو دیده ی خود اشکِ خویش را
افتاده در سپــــاهِ عَــــدو ترس و واهمــــه
آمــــد کنــــارِ علقــمـــه ســــردارِ علقـــمـــه
بر اســــب می نشیند و شمشیـــر می کِشد
وقتِ رَجَـــز رســــیده که تکبیــــر می کِشد
" اَنا ابنُ قَتّالُ العَرب - اَنا ابنُ هاشمی نَسَب "
ســــر می نهیــــم بر قَـــدَمِ شــــاهِ کربلا
اوّل نجــــف سپس حَــــرَمِ شــــاهِ کربلا
از روبَهــــان هَـــراس نبــــاشد پَلنــــگ را
عبّاس بی حسین ، مَحال است نَنــــگ را
سرلشگراست وساقی وسردارِ فاطمه است
عبّــاس تا همیشــــه وفــــادارِ فاطمه است
از علقمــــه به گوش می آید خُــــروشِ او
بالاست تا همیشــــه عَلَــــم روی دوشِ او
سر می دهیم و باج به دشمــن نمی دهیم
هرگــــز به ظالمـــانِ زمان تَــن نمی دهیم
" اَناابنُ قَتّالُ العَرب - اَنا ابنُ هاشمی نَسَب "
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#زمینه
#حضرتِ_عبّاس_علیه_السلام
ای ماهِ شبِ تـــارِ من
داداشِ علـــمــدارِ من
فقط تویی سردارِ من
تو نباشی می شم بیچاره من
یارِ من یارِ من کَس و کارِ من
گفته بـودی که پناهـــم می مونـــی
پس چیشد که داداش از پا نشستی
گفته بودی همیشه پُشتم هستـــی
کـــوهِ غیـــرت کمرم رو شکستــی
پاشو بریم علی اصغر گناهـــه
پاشو بریم رقیّـــه بــی پناهـــه
پاشو بریم چشمِ زینب به راهه
ای مرتضی خَصائل
عبّاس ابوالفضائـــل
دریا به سویِ تو مایل
دلاورِ دریــا تریـن
آسِمونِ رویِ زمین
پهلوونِ امّ البنیـــن
نمی خوام ببینم تو رو نازنین
رو زمین رو زمین قطعُ الیَمین
پاشو جونِ من داری جونم و میگیری
پاشو ابالفضل که امونم و می گیری
اگه نباشی ، رُبـاب دلشـــوره داره
اگه نباشی می ره زینب اسیـــری
نرو داداش... خنده هاشــون غلیظه
نرو داداش... چشم هایِ کوفه هیزه
نرو داداش... دخترم اشک می ریزه
ای مرتضی خَصائل
عبّاس ابوالفضائـــل
دریا به سویِ تو مایل
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#شورِ_حضرتِ_عبّاس_علیه_السلام
برای سردارِ حسین دل بیقراره
برا علمدارِ حسین دل بی قراره
زده علمـدار - به قلبِ لشگــر
رجز میخونه - شبیهِ حیدر
ای بخشش و جود - سرچشمه ی فَضل
دورت بگــــردم - آقــام ابــاالــفضــــل
مــاهِ زیبای - رویِ زمینی
تک یلِ بی بی - امّ بنینی
یا ابوفاضل یا ابوفاضل یا ابوفاضل
برای قدّ و قامتش - الله و اکبر
برای استقــامتش - الله و اکبر
می گیره از چشم - بارونِ اشک و
می ده به دستش - رقیّه مشک و
میره به میدون - با ذکرِ یا هو
شمشیــر نــداره - با تیغِ ابــرو
پشت و پناهِ - همه ی لشگر
عشــقِ رقیّه - امیدِ خواهــر
یا ابوفاضل یا ابوفاضل یا ابوفاضل
ماهِ بنی هاشـم و عشــقِ عالمینه
ساقی و سردار و علمدارِ حسینه
برایِ زینب - خودت سپاهی
واسه رقیّه - پُشت و پناهی
تو بی نظیری - تفسیرِ مردی
دریایِ غیرت - کــــوهِ نبردی
گــوهــرِ نابــی - دُرّ نایــابـــی
حضرتِ عشق و عشقِ اربابی
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#شورِ_امام_حسین_علیه_السلام
مردِ میدان حسین ، شاه و سلطان حسین
آیــه آیــه تویــــی ، روحِ قــــرآن حسین
کافــــر آورده است بر تو ایمــــان حسین
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
کاسه صبرم از عشقِ تو گشته پُر
زیر پایت شود سنگِ بی مایه دُر
دشمنت می شود با نگــاهِ تو حُر
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
تشنه و زخمی امّا تو آزاده ای
تا دمِ آخـر از پـــا نیفتـــاده ای
درسِ آزادگی بر جهان داده ای
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
معنیِ وحدت و معنیِ کثرتــــی
غیــــرت للّهی و مظهرِ غیرتــــی
مرتضی صورت و فاطمه سیرتی
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
پورِ مولایی و مادرت فاطمه
می زنی یک تنه بر دلِ علقمه
بر دلِ دشمنان افکنی واهمــه
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
تو امیری و من بنده ی روسیـــاه
هر مسیری به غیر از شما اشتبـاه
زیرِ پایِ تو حیوان شود ذوالجناح
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
مثلِ بـــاران برایِ همه رحمـــت است
کربلا لحظه لحظه پُر از حکمت است
مرگِ با عزّت اش ، بهتر از ذلّت است
الله الله الله - شـــاهِ مـــن ثـــارلله
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#شور
#گودال_قتلگاه
مادر اومد تو قتلگــاه
می شینه بالایِ سَرِت
زینب میبینه رویِ تَل
خنجره رویِ حنجرت
مادر اومد تو قتلگــاه
والشِّمرُ الجالِسُن علی
هِی داره ضربه میزنه
می بُره سَر و از قَفــا
ای وای مادرت
چی کشیدی لحظه هایِ آخرت
ای وای از سَرِت
از قفــا جـدا کردند از پیکـرت
ای وای پیکرت
نعـلِ تــازه می زدن به مَرکَـــبا
ای وای از تنت
شد پامالِ شمر و زجرِ بی حیا
مظلوم بودی و
" بأیِّ ذنبِ قُتِلت " یا حسین
لب تشنه بودی رو زمین
رویِ سینه ات شمرِ لَعین
لااقــل جلــــو مــــادرش
به پهلوش نیــــزه نَزنین
دارن میبینن بچّه هاش
رویِ تَل غوغایی شده
سرِ پیراهنت حسیــــن
تو لشگر دعوایی شده
غارت می کنن
چیزی نمونده دیگه از پیکرت
دستت رو بُرید
یه حَرومی واسه ی انگُشترت
خولی پس چرا
میگرده با شمشیر هِی دور و بَرِت
زنده بودی و
دیدی دارن میرن سمتِ خواهرت
مظلوم بودی و
" بأیِّ ذنبِ قُتِلت " یا حسین
حرملــــه بــــالایِ سَرش
ای وای از حالِ دخترش
" مُقطعُ الاَعضـــا " شده
مثـــلِ علــــیِ اکــــبرش
دارن هِلهِلـــه می کنن
داره دست و پا میزنه
رقیّه از تو خیمه گاه
باباشو صدا می زنه
بابایی حسین
خیلی به عمّه جسارت می کنن
بابایی حسین
گوشواره هامونو غارت می کنن
بابایی حسین
آتیش گرفته دامنِ دخـــترا
بابایی حسین
برات نگم از چادر و معجرا
مظلوم بودی و
" بأیِّ ذنبِ قُتِلت " یا حسین
#ابراهیم_زمانی
#مصائب_حضرتِ_زینب_س
صـــبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتـــی دارد ؟
صـــبرِ ایّـــوب جـــایِ خود ، امّا
صـــبرِ زینـــب حکایتــــی دارد
صـــبرِ او اشکِ ناتوانـــی نیست
صـــبرِ او ذوالفقــارِ در بند است
گـــاه با صـــبر ، گـــاه با خــطبه
تیـــغِ او در نیـــام بُـــرندّه است
خسته بال و شکسته قامت نیست
اسوه ی صبر و بی همــاورد است
چوبِ محمل شکسته است ولــی
خَم به ابــرویِ خود نیاورده است
کربـــلا هر کجا بـــلا می ریخت
صـــبرِ زینب به چشــــم می آمد
آن طـــرف کـــاخِ ظلم می لرزید
تا که چشمش به خشــم می آمد
مثلِ بـابـا چو شـــیر می غُرّیـــد
مثلِ مادر حجابی از شـب داشت
کــربـــلا زنــده مانـــد در تاریـــخ
چون کنارش حسین ، زینب داشت
حلقه ی اشــــکِ دورِ چشمانش
حلقه هایِ غمِ اســــارت نیست
این اسارت شـــروعِ آزادی است
این اسارت کم از شهادت نیست
این زن آموزگــــارِ تاریــخ است
هم کــــلامِ ســـتم نخواهــد شد
دختــرِ خطبه هـــایِ بی پایـــان
خطبه اش خرجِ غم نخواهد شد
کشتـــیِ صــبر و استقامــــت را
مرد و مردانــه او به جریـان برد
کــربــلا با حسیــــن شــد آغـــاز
خواهــرش کــار را به پایـان برد
#ابراهیم_زمانی
تقدیم به خاکِ پاکِ ایران
و همه ی شهـــدای مدافــعِ وطــن
بی گمان امروز اگر از سختی آســــان بگذریم
بــایــد از آســایــــشِ فــردایِ ایــــران بگذریم
حرمتِ سبزِ وطــــن از خونِ سرخِ لاله هاست
تا کجا می باید از خــــونِ شــهیدان بگذریم ؟
غربــــتِ ویرانــه های شـــام نا مأنوس نیست
وقتــــی از افســوسِ آبــادانِ ویـــران بگذریم
صبر جایز نیست خرّمشهــــر خونین شهر شد
ای جهــان آرا بیــا از مـــــرز هامــــان بگذریم
نیزه هـای فتـــنه بــــالا رفتــه بایـــد بـا علــی
بر همین قرآن قســــم گاهـی ز قــرآن بگذریم
تا مـــبادا با خــوارج خارج از میــــدان شویم
یا که با پیراهــــنِ خونینِ عثمــان ... بگذریم
فرض کن سَلمــان نبودیم و مسلمــــان نیستیم
کوفیانــه تا کجــــا از عهــد و پیمــان بگذریم ؟
این طرف خورشید و آن سو شب سپاهِ کینه ها
گرگ و میشانه چقدر از کفر و ایمــان بگذریم ؟
دست خطِّ شمر شمشیــر به خون آغشته است
باید از ایـن فتــنه چون عبّــاسِ دوران بگذریم
با شــــهادت زندگـــی آغــاز خواهــد شـــد بیـا
دست در دست هم از این خطِّ پایـــان بگذریم
#ابراهیم_زمانی
🌹🌹🌹
زمینه ی شهادتِ
حضرتِ موسی بنِ جعفر علیه السلام
افتــــاده غریـــبانــــه
در گوشه ی این زندان
شمع و گُل و پروانـــه
میسوزد از این هجران
درگیرِ غُـل و زنجیـــر
دلگیر و پریشان است
در گوشه ی زندان هم
غمگینِ غریبــان است
شــد روزه غـــذای او
روضه شده افطارش
با سوزِ غُل و زنجیــر
افتـــاده سر و کارش
موســی پســـرِ جعفر
سرچشمه باران است
آیینـــه ی شـــهرِ قــم
بابـایِ خراسـان است
مانندِ علــی یک عُمــر
از گریــه فراوان است
با کیسه ی نان هرشب
در فکرِ یتیمــان است
از ثـــروتِ ایــن دنیــا
دلخوش به رضا باشد
دردِ دلِ کــــاظــــم را
مــعصومــه دوا باشد
از آیــه ی چشـــمِ او
کافــر شده با ایمــان
شد آن زنِ بــد کــاره
شرمنده و سرگردان
موسی پســـرِ جعفــر
سرچشمه باران است
آییـنــه ی شـــهرِ قــم
بابـایِ خراسـان است
گردیــده بهارانـــش
سیلــی زده ی پاییز
با دیــدنِ هر کوچــه
از گریه شود لبریــز
با یــادِ در و دیــــوار
دلگیر و پریشاناست
با دیــدنِ ظــــرفِ آب
یادِ لبِ عطشان است
با روضــه ی عاشــــورا
در سینه ی او غوغاست
تسبیــحِ شــب و روزش
یا حیــدر و یا زهـراست
موسی پســـرِ جعفــر
سرچشمه باران است
آیینــه ی شـــهرِ قــم
بابــایِ خراسـان است
#ابراهیم_زمانی
تقدیم به کریمه ی اهلِ بیت
حضرتِ فاطمه معصومه سلام الله علیها
اگر چه درد ... اگر چه هزار غـم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم
کنارِ دختـرِ بــاران و خواهرِ خورشـــید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم
به ذکرِ شـاهِ خراســان گرفته ایم دم و
به لطفِ حضرتِ معصومه بازدم داریم
مدافعـــانِ حریــــمِ کریمــه ی عشقیـم
همیشه چشـم بر این سفـره کَرَم داریم
مُحرّم و صفـر و فاطمیّـــه و رمضـــان
چقدر عشــق که یکجـا کنـارِ هم داریم
سیـاه پوش ، برایِ بقیـــع ، ویرانیــــم
عَلَم به دوش به یــادِ غـمِ علمــــداریم
برایِ آنکـه ببوسیــم دســـتِ بـــاران را
چه اشتیـاقِ عجیبی که در حرم داریم
#ابراهیم_زمانی
#شب_ششم_حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
نامه ی امام حسنِ مجتبی علیه السلام
به فرزندش حضـــرتِ قاســـم ...
می نویسم سُرخ تا با خونِ خود یـــاری کنی
آبِــرویـــم خـــوب بــایـــد آبِـــــروداری کنــی
نامه ام در کــربلا تضمیـــنِ میدان رفتن است
پاسخِ خیـــرِ عمــو را می شود " آری " کنـــی
خواهشِ شمشیرِ من صُلح است امّا خویشِ من
در دلِ میــدان مبـــادا خویشــــتن داری کنــی
وارثِ فتــحِ جَــمل ، با ذوالفقــارِ کوچــک ات
می توانــی آیـــه های مــرگ را جـــاری کنــی
جز شهادت هیــچ پایانـــی سزاوارِ تو نیست
شک ندارم می روی شایستـــه ســالاری کنی
نوجوانِ من ، جـــوان تر می شوی با زخم ها
با علـــی اکبـــر اگــر هــمــزاد پنــداری کنـــی
اشــک می ریـزد برایـت شـــاه بیـــتِ کـــربلا
ای گُـلِ خـــندان مَبــــادا گـریه و زاری کنـــی
بـیـــنِ اقـــیـــانــــوسِ نــا آرامِ او آرام بـــاش
شاید اینگــونه دلش را هم پرســـتاری کنـــی
بوسه ای برداری از شش گوشه ی خشکِ لبش
روزه ات را اینچنیـن شـــاهانه افطــاری کنــی
#
آخرِ نامه نوشتـــه بود با یک قطره اشــــک :
آه عبدلله جـــان باید تو هم کـــاری کنــی ...
#ابراهیم_زمانی
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
تقدیم به کوچکترین حیدرِ کربلا
حضرتِ علی اصغر علیه السلام
می دونم تشنه ای مادر ولی من
به جز اشکِ چشام آبــــی ندارم
تو بازم تشـــنه خوابت برده امّا
من از داغِ لبات خــــوابی ندارم
بخواب آروم بخواب آرومِ جونم
بخواب ای حیدرِ شیریــن زبونم
برایِ اون کویــرِ خشکِ لب هات
تا صبح لالایی بارون می خونم
دلم از مردمِ این شــهر خـــونه
اینا گمراهی رسم و راهشـــونه
نمی دونم چـرا دلشـــوره دارم
گمـــونم حرملـه همراهشـــونه
شنیدم حـــرمله رحمــــی نداره
یه ردِّ خون همیشــه تو چشاشه
شنیـــدم بیـــنِ تیرایــی که داره
یه چنتایی سه شعبه هم باهاشه
میگن خیلی دقیقه تو هدف هاش
نشونه گیری هاش ردخور نداره
نترس مادر بهت قول میده مادر
دیگـــه اسمِ کثیـــفش رو نیاره
نترس مادر عمو عبّاس هستش
تا اون هستش که آزاری نـدارن
همیشه جنگ با آدم بزرگــاست
اینا با بچّه هــا کـــاری نـــدارن
ایشالله فردا از این دشت میریم
برات گهــواره ی تازه می گیرم
همیــن حالا دارم از شوقِ روزی
که رو لبهات میگی مادر میمیرم
تو هم مثلِ علی اکبر می مونی
که از پشتِ نقابش نور پیداست
بابات وقتی در آغوشت میگیره
سفیدیِ گلـوت از دور پیداست
بخواب آروم و آهسته عزیــزم
که تنها نیست بابا غــم نداریم
علی اکبر ، عمو عبّاس ، قاسم
خدا رو شکر چیزی کم نداریم
جوونــایِ بنــــی هاشـــم زیادن
نترس بابا جونت تنهــا نمی شه
ایشالله فردا از این دشت میریم
خدای من چــرا فردا نمی شه ؟
عمو جونت بهم قول داده فردا
بره از خواهرت مشــک و بگیره
بهم قــــول داده دریــا رو بیاره
اگه دستاش بره قولش نمی ره
#ابراهیم_زمانی
#شهادت_امام_رضا_ع
خـــواب دیدم شبی میانِ حَرَم
عشق را بی اجازه می خواندم
دســت در دســتِ پنجره فولاد
داشتم شـــعرِ تازه می خواندم
چشـــم در چشـــمِ گنبدش بودم
داشت خورشید بر جهان میریخت
آسِــمان هم به گریــه می افتـاد
آسِــمان روی آسِــمان می ریخت
گوشه ای از حیاطِ خلوتِ صحن
پیـــرمـردی میـــانِ راز و نیـــاز
گریه در گریه زیرِ لب می گفت :
ما غریب ایم ای غریــب نـــواز
ما غریــب ایـــم ... کودکانـم را
بیمـــه کردم فقط به اسـمِ شـما
بعدِ یک حــادثه فَلَج شده است
پسـرِ کوچک ام " غلام رضا "
گوشـه گوشـه کنایه هـا گفتند :
هان چه شد معجزه کجاست خدا
چاره ی کار دســـتِ جرّاح است
پس چه شد بیمه ی امام رضا ؟
به همه گفته ام چه می دانیـد
رویِ این زخم ، التیام رضاست
اشک ، سرمایه ی فقیران است
بیمه ی ما فقط امـام رضاست
اشک هایم ندیده اند هنـــوز
آشنایـی شکیــب تـــر از تـــو
چه غروبی غریـب تر از مـــن
چه طلوعی طبیـب تر از تـــو
آمـــدم بــاز هم امـام رضـــا
چاره ی حلِّ مشکلم باشـــی
کاش می شد که ضامنِ آهو
ضـامنِ آهـــوی دلـم باشـــی
سینـــه ام را جَلا بـده آقـــا
درد دارم ، دوا بــــده آقـــا
سمتِ باب الجـواد آمده ام
پـــسـرم را شِفــا بـده آقـــا
ناگهان آسمان به هم پیچـید
باد و باران به هم امان دادند
نـور در نـور شد حیاطِ حَـرَم
رویِ گلدسـته ها اذان دادند
معـــجـــزه اتّفــاق افــتـاد و
باز هم قـــدرتِ امـام رضـــا
لحظه ای بعد ویلچــر بود و
پسری که بلنـــد شـد از جــا
آسِـمان اشـــکِ شوق بارید و
در و دیـوار یا رضـــا گـــفتند
ابـرها هم به سجــده افتادند
قطره قطره رضا رضـا گفتند
خواب هم ناگهان پرید از خواب
و من از سرنوشـت رانـده شدم
مثلِ هردفعه رأسِ ساعتِ هشت
باز هـم از بهشـــت رانـده شدم
باز هم لایــقت نبـــودم و این
ســیـــنــه ام را به درد آورده
ولی آقا نشانه ی خوبی ست
مـــادرم " شُــله زرد " آورده
نـــذر دارد برایتان هر سـال
روزِ میــلادتـــان دعـــا دارد
زعفرانـی به رنگِ راز و نیاز
بینِ هر کاسه یک رضا دارد
نـــذر کرده مرا به اسمِ شـما
که فقط شاعـرِ شـما باشـــم
گفتــه از راه دور هم گاهـی
می شود زائــرِ شـما باشـــم
پس من امروز زائرت هستم
ای برایـم عزیـز تر از جـــان
السّلامُ علیـک حضرتِ عشق
" السّلامُ علیـک یا سلطان "
#ابراهیم_زمانی
#شهادت_امام_رضا_ع
تقدیم به شمش الشّموس
حضرتِ علی بنِ موسی الرضا علیه السلام
وعده دادی می رسی آرامِ جانم می دهند
مــرگ را با دیـــدنِ تو ارمغـــانم می دهند
من اِمامُک ؟ می زنی لبخند بر دلشوره ام
تـا میـانِ قبـــر آهستـــه تکـــانم می دهند
دشمنت هم نا امید از درگهِ جودِ تو نیست
می بَرند و قبرِ هارون را نشـــانم می دهند
من که آهو نیستم امّا چه فرقی می کند ؟
گرگ هم باشم اگر اینجا امـــانم می دهند
در حریمی که اجابــت می شود ناگفته ها
لالِ مادرزاد هم باشـــم ، زبـــانم می دهند
این شکسته بالِ خاک آلوده را از روی لطف
همّــتِ پرواز در هفـــت آسمـــانم می دهند
از مزارِ مـــادرت پرسیدم و قلبـــم شکست
خادمانـــت آسمــان ها را نشـــانم میدهند
خواستم ندبه بخوانم در حرم باران گرفت
اشـک هایم اشتیـــاقِ جمکـــرانم می دهند
مادرِ پیرم مرا نـــذرِ خراســـان کرده است
شک ندارم حاجتم را تا جـــوانم می دهند
#ابراهیم_زمانی