eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
82 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد نشانـه از حـرم بـی نشانه ات تشییع مخفیانـه و دفـن شبانـه ات باب تو باب وحی در رحمت خداست چون شد که قتلگاه تـو شد آستانه ات نه در اُحد، نه در دل صحرا، نه در بقیع حتی تو حق گریه نـداری به خانه ات از خیمه هـای سوختـۀ کربـلا گذشت آن آتشـی کـه سبـز شد از آشیانه ات در پیش چشم فاتح بـدر و احد زدند گه بـا غلاف تیغ و گهـی تازیانـه ات حق داشتی خمیده شوی چون هلال ماه ای کوه غصه های علـی روی شانـه ات صد بار جان فشاندی و در یاری علی دیدنـد بـاز جانـب مسجــد، روانه ات ای حامی علی که گمان داشت شوهرت با دست خـویش دفـن کنـد مخفیانه ات وقتی که دست خصم به رویت بلند شد افتــاد لــرزه بـر بدن نازدانه ات میثم سراغ قبر تو را می‌گرفت و دید در قلب او بود حرم بی‌نشانه‌ات -غلامرضا-سازگار
قلب سلاله های پیمبر کباب شد آخر دعای مادرشان مستجاب شد شمعی که بود روشن از او خانۀ علی آخر کنار حجرۀ در بسته آب شد ماهی که نقش پنجۀ ابر سیاه داشت با دست بوتراب نهان در تراب شد امشب ستارگان همه فریاد می زنند کز داغ ماه خون جگر آفتاب شد از یک شراره چشمۀ خورشید شد سیاه با یک هجوم بیت ولایت خراب شد شهر مدینه روز قیامت گواه شد بالله به فاطمه  ستم بی حساب شد در مجلس عزای جوان می برند گل اینجا سرشک دیدۀ زینب گلاب شد ای مرغ شب سلام ببر بهر فاطمه با او بگو سلام علی بی جواب شد «میثم» شکست پشت علی از فراغ یار مولا ز غصّه پیر به فصل شباب شد -غلامرضا-سازگار
سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم کاش من زودتر از فاطمه جان می دادم از زمانی كه شریك غمم از دستم رفت هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم تا قیامت نه پس از واقعه ی محشر هم ناله ی یا ابتایش نرود از یادم مرگ در خانه ی بی توست مرا در شب تار بِهْ از آن روز كه در كعبه ز مادر زادم کاش روزی که زدی ناله کنار دیوار چون در سوخته می سوخت همه بنیادم كس نداند كه در آن دم به تو و من چه گذشت تو نفس می زدی و من ز نفس افتادم خصم خوشحال كه بال و پر من بشكسته رفتی و از غم خود كرده ای دشمن شادم -غلامرضا-سازگار
حضرت علی اصغر(ع)-ولادت تبریک که بحر ولایت گهر آمد طوبای بهشت شهدا را ثمر آمد خون شهدا را سند معتبر آمد در مکتب ایثار، حسین دگر آمد از بیت حسین بن علی این خبر آمد ریحانه ی ریحانه ی خیر البشر آمد در دامن خورشید مه تام خوش آمد رزمنده شش ماهه ی اسلام خوش آمد این است که در گلبن ایثار گلاب است از شوق شهادت همه شب در تب و تاب است این است که در بحر ولایت دُرِ ناب است در مکتب سرخ شهدا ختم کتاب است این است که لب تشنه ی لعل لبش آب است این غنچه نه، یک باغ گلِ سرخ رباب است این عاشق و دلداده و پا بست حسین است یا سوره کوثر به سر دست حسین است این حُسن خدائی ست خدائی ست خدائی ست لب تشنه فدائی ست فدائی ست فدائی ست مولود مدینه است ولی کرب و بلائی ست این شعله ی هفتاد و دو فریاد رهائی ست در رزمِ حسین بن علی فتح نهائی ست هر چند که در ارض کند جلوه، سمائی ست این غنچه ی زهراست به گلزار شهادت این مُهر حسین است به طومار شهادت از لحظه ی میلاد به باباست نگاهش از صبح ازل تیر بلا چشم به راهش بنیاد ستم سوخته از شعله ی آهش صد قافله ی دل پنهان در زلف سیاهش الله که یک کودک و یک خلق سپاهش لبخند شهادت به گُل روی چو ماهش دل برده زخورشید ولایت مه رویش جای لب بابا به سفیدیّ گلویش در مهد، به عشق پدر افراشته قامت در عهد به هر زمزمه اش کرده قیامت تعظیم، به گهواره ی او برده کرامت از دوش پدر بر همه دلهاش اقامت ناخورده لبن بر دل خلقینش امامت از رخم گلو داده به اسلام سلامت تا پای به عالم زده، تا چشم گشوده راهیّ سفر با پسر فاطمه بوده این ست که از لحظه ی زیبای ولادت هم گام پدر بوده تا مرز شهادت بر شانه ی بابا همه دم داشته عادت خندیدن و جان باختنش بود عبادت پیوسته به سجّاده ی خون داشت ارادت از حنجر خشکیده به خون داد سعادت لبخند شهادت به لب از روز الستش دادند همه هاشمیان دست به دستش ناخورده لبن آمده لبریز سبویش قرآنِ سر دست پدر مصحف رویش لب بسته، به دل موج زند سرِّ مگویش بر دوش پدر دیده ی عبّاس به سویش گاهی نگه یوسف زهرا به گلویش گه شانه کشد زینب بر طرّه ی مویش گه در بغل لاله ی لیلاست مقامش تا حشر زخون شهدا باد سلامش ای باب مراد همه عالم علی اصغر ای جسم تو توحیدِ مجسّم علی اصغر ای شمعِ دلِ عالم و آدم علی اصغر ای فتح حسین از تو مسلّم علی اصغر ای خون خدا را همه دم، دم علی اصغر از توست همین حاجت «میثم» علی اصغر کز لطف و کرم دیده به سویش بگشایی بر او حرم گم شده ات را بنمایی -غلامرضا-سازگار
حضرت علی اصغر(ع)-مدح و ولادت خانه وحی شده جنت اعلا امشب کرده مه در کف خورشید تجلا امشب از زمین یکسره بر عرش معلا امشب این بود ذکر خوش اهل تولا امشب که رباب امشب، قرص قمری آورده پدر پیر خرد را پسری آورده غم گنه، خنده ثواب است ثواب است امشب بخت اندوه بخواب است بخواب است امشب در گُل دیده گلاب است امشب غرق در وجد رباب است رباب است امشب روح از شادی و از شوق نگنجد به تنش بوسه گیرد زلب اصغر شیرین دهنش اهل دل جلوه جان از نظرش بستانید داروی درد خود از خاک درش بستانید بوسه از روی ز مه خوبترش بستانید عیدی از فاطمه و از پدرش بستانید عالم از وجد و صفا جنت دیگر آمد گل بیارید که امشب علی اصغر آمد مهد او کعبه و چشم همگان زمزم اوست زندگی بخش دو صد عیسی مریم دم اوست ماه من مدح و ثنای همه عالم کم اوست آشنای دل خوبان دو عالم غم اوست گر به لب خنده و گر اشک فشانی دارد با حسین بن علی راز نهانی دارد عطر گل از نفس او به چمن می آید بوی خون از دهنش جای لبن می آید گه پدر را زدمش روح به تن می آید گاه لب بسته و چشمش به سخن می‌آید بر لبش جام بلا خوب تر از شیر آید نگران است که کی حرمله با تیر آید مفتخر می کند این طفل بنی الزّهرا را نه بنی الزّهرا بلکه همه دنیا را می برد خنده اش از شوق دل بابا را آورد یاد پدر قصّه عاشورا را آیه عشق به خال و خط و رویش پیداست مرگ خونین ز سپیدی گلویش پیداست ماه رخسار نکوتر زمهش را نگرید بر رخ یوسف زهرا نگهش را نگرید شرف قرب وی و بُعد رهش را نگرید بسر دوش پدر قتلگش را نگرید طفل را دامن مادر همه دم جا باشد او زند بال که بر شانۀ بابا باشد گُل رخساره او لاله علیّین است بند قنداقه او طُره حورالعین است پدرش بوسه زند بر لبُ ذکرش این است: «دهنت باز ببوسم که لبت شیرین است» خاندان نبوی دست بدستش دادند بوسه ها بود که بر نرگس مستش دادند کیست این طفل که توحید بود مرهونش عشق، دلداده و ایثار و وفا ممنونش می دهد نور به خورشید رخ گلگونش سرخ رو وجه خداوند بود از خونش این همان است که در قلزم خون خنده کند خنده اش حجّت حق را کُشد و زنده کند این چه ماهی است که خورشید سرافکنده اوست این چه طفلی است که استاد خِرد بنده اوست این چه کشته است که جان دو جهان زنده اوست این چه ذبحی است که خون را شرف از خنده اوست «میثم» این کودک شیریست که پیرش گویند پیشتازان صف عشق امیرش گویند -غلامرضا-سازگار
ای تقدیم به سازگار ❤️ هست از هر جنبه در هر روزگار صد چو پای میخورم سوگند بر جنّ و مَلَک میوه دارد از بر ، بر زینتی تو عزیز اهل بیت عصمتی برتری از آنچه این دم گفته ام هر چه هم گویم ز تو کم گفته ام ای گره خورده نگاهت با دست حق پشت و پناهت،