بهر فردای خودم توشه ندارم چه کنم
مثل ابر، از گنه خویش نَبارم چه کنم
گنهم تیر به جان و دلِ دلبر باشد
آه، با گریه ی جانسوزِ نگارم چه کنم
ادعا سر به فلک دارد و دستم خالی ست
به ریاکاری و بر عُجب دچارم چه کنم
همه ی دلخوشی ام فیض شهادت باشد
مثل عشاق اگر جان نسپارم چه کنم
مُلکِ اصحاب حسین بن علی رضوان است
سائلی دور، از آن طُرفه دیارم چه کنم
جان به قربان دلِ دختر زهرا و علی
که بگفتا شده پاییز، بهارم، چه کنم
عطش و خنجر و تیغ و تنِ عریانِ حسین
گر نَمیرَم زِ غمِ بی حدِ یارم چه کنم
#مناجات
#دلنوشته
#شعر_مناجات
#شعر_امام_حسین
🔴✍️ نوشته شده در اسفند ماه ۱۴۰۲
امیر عباسی
به سرعت بگذرد عمر و من از احوال دل غافل
امان از جهل و گمراهی، امان از حال زارِ دل
نهادم دیده چون بر هم، بهارِ زندگی طی شد
وَ من گمگشته در تاریکی و از هر نظر جاهل
پدر میگفت قدر عمرِ کوتَه را بدان بابا
نفهمیدم ولی این پند و اکنون مانده ام در گِل
خروش مرگ میزد نعره از امواج اقیانوس
وَ من دلخوش به آرامش، نشسته بر لبِ ساحل
من هر کاری که کردم، نیّتم غیرِ خدایی بود
بُوَد آری مثالم همچُنان یک نخلِ بی حاصل
خدایا روز محشر واقعاً خیلی گرفتارم
به حقّ آل پیغمبر برس بر داد این سائل
الهی کن نظر، سوگند بر آن مردِ مظلومی
که شد از روی نِی آیات عشق از حنجرش نازل
حسین بن علی، کز بهر او عالَم پریشان شد
وَ عشق آسان نمود او را، ولی افتاد صد مشکل
گرفتارم ولی بر مصرعِ آخر یقین دارم
که حلّ مشکلم باشد به دستان ابوفاضل
#مناجات
#دلنوشته
#شعر_مناجات
#شعر_امام_حسین
🔴✍️ نوشته شده در اسفند ماه ۱۴۰۲
امیر عباسی
یاد تو قلب را مَثَلُ النّور میکند
نامت بساط عشق مرا جور میکند
ای دستگیرِ سائل بی دست و پا، حسین
لعنت به هر چه از تو مرا دور میکند
یک جلوه از تجلیّ حُسنِ جمال تو
دلداده را به معجزه مَسحور میکند
عشاق را اُمیدِ فدای رهت شدن
چشم انتظار تا به لب گور میکند
دل روشن است، آخرِ سر، لطفِ حق مرا
با کلبِ آستان تو محشور میکند
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
#امیر_عباسی
مدح و منقبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام
آینه ی حُسنِ خدا یا حسین
مُصحَف مِصباحِ هُدیٰ یا حسین
نورِ خدای ازلی اَلسّلام
یوسفِ زهرا و علی اَلسّلام
کیستی ای بنده ی ایزد مرام؟
یاد تو در جان و دلم صبح و شام
دین زِ قیام تو بقا یافته
عشق به نامِ تو بقا یافته
آبرویت را بِنَهادی به کف
تا که شود زنده دوباره شرف
بر همه معشوق و مکرّم شدی
آبروی خلقِ دو عالم شدی
درس تو ایثار و فداکاری است
دین خدا را مدد و یاری است
یاد تو مأنوس دلِ مُضطرم
ای به فدایت پدر و مادرم
شعله به دلها بزند ماتمت
اهل و عیالم به فدای غمت
راه تو ایمان و عُبودیّت است
عزت و عشق و شرف و غیرت است
ریزه خورِ خوانِ تو ام یا حسین
ننگ غلامان تو ام یا حسین
گرچه جدا شد لبِ تشنه سرت
غربتت این بس که منم نوکرت
من کمم از قطره، تو دریای نور
سوز دمت هست مسیحای نور
من به غم عشقت اسیرم حسین
کاش برای تو بمیرم حسین
ای شده پرپر چو گلی در خزان
از چه عدو زد به لبت خیزران؟
یا وَلیَ الله، گناهت چه بود؟
جُرمِ رَضیعِ بی پناهت چه بود؟
تازه جوانت زِ چه در خون نشست؟
پشت تو از داغِ جوانت شکست
از چه ابالفضل زمینگیر شد؟
پیکرش آماجِ دو صد تیر شد
از چه به مَه، هاله ی نیلی زدند؟
به روی بچه هات، سیلی زدند؟
علتش این بود یقین داشتی
درد خدا و درد دین داشتی
علّتش این بود که در آن مصاف
تیغ کشیدی به روی انحراف
سَدّ رَهِ فتنه و بدعت شدی
مهرِ فروزان هدایت شدی
ای به فدای شورِ آئینی ات
ای به فدای غیرت دینی ات
خون تو جان داده به مکتب، حسبن
ای همه ی هستیِ زینب، حسبن
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین-ع
#امیر_عباسی